مشاعرۀ سنّتی

sahar6711

عضو جدید
در دل من چیزی است که مرا می خواند مثل یک بیشه نور مثل خواب دم صبح وچنان بیتابم که دلم میخواهد بدوم تا ته دشت بروم تا سر کوه . دورها اواییست که مرا می خواند.
 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
شیوه ونازتوشیرین خط وخال توملیح
چشم وابروی توزیباقدوبالای توخوش
 

سارا بلا

عضو جدید
شاید آن روز که سهراب نوشت تا شقایق هست زندگی باید کرد
خبر از دل پر درد گل یاس نداشت
باید این گونه نوشت
هر گلی هم باشد چه گل پیچک و یاس تا
نیایدمهدیزندگی دشوار است:gol::gol::gol::gol:
 

باران بهاری

عضو جدید
کاربر ممتاز
دیری ست از خود از خدا از خلق دورم
با این همه در عین بیتابی صبورم
.
.
آخر دلم با سر بلندی می گذارد
سنگ تمام عشق را بر خاک گورم

قیصر امین پور
 

industrial-eng

عضو جدید
دیدار تو گر صبح ابد هم دهدم دست
من سرخوشم از لذت این چشم به راهی

ای عشق تو را دارم و دارای جهانم
همراه تویی هر چه تو گویی و تو خواهی
 

industrial-eng

عضو جدید
ای جدایی تو بهترین بهانه ی گریستن !
بی تو من به اوج حسرتی نگفتنی رسیده ام.

ای نوازش تو بهترین امید زیستن
در کنار تو
من ز اوج لذتی نگفتنی گذشته ام.
 

Baran*

مدیر بازنشسته
ما مریدان روي سوي قبله چون آریم چون
روي سوي خانه خمار دارد پیر ما

"هاتف"
 
  • Like
واکنش ها: E.M
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا