تک بیتی های ناب وپرمعنا

[شبگرد23]

می کَنم الفبا را، روی لوحه ی سنگی

واو مثل ویرانی، دال مثل دلتنگی

 

[شبگرد23]

من از چشمان خود آموختم رسم محبت را
كه هر عضوي به درد آيد، به جايش ديده مي‌گريد

 

[koobagher]

دیروز که کودکی بدم من .................. در دشت چو آهویی بدم من
امروز که کودکی دگر نیست ................ بس ناله ز رفتنش زنم من
(ک.م)
28/05/1389
15:05​

 

[naghmeirani]

**فروغ الدین اصفهانی**

**فروغ الدین اصفهانی**

یا بوسه یا دشنام ده این عاشقِ ناکام را

دل دوست دارد از لبت ،هم بوسه هم دشنام را

 

[rezaonline]

ببین کرامت میخانه را که زاهد رفت
پی خرابی میخانه و خراب آمد​

 

[rezaonline]

ای کاشکی به عالم،تا چشم کار میکرد
دل بود و آدم آن را قربان یار میکرد​

 

[شبگرد23]

تويی بهانه ی آن ابر ها که ميگريند ........بيا که صاف شود این هوای بارانی

 

[شبگرد23]

من از روييدن خار سر ديوار دانستم
كه ناكس كس نميگردد بدين بالا نشيني ها

 

[شبگرد23]

من اول بار دانستم كه اين عهد كه با من مي كني محكم نباشد
كه دانستم كه هرگز سازگاري پري را با بني آدم نباشد

 

[شبگرد23]

سر و سامان منی ، ای همه ی دار و ندار

بی تو آن سان شده ام بی سروسامان که مپرس

 

[rezaonline]

اگر جهان همه دشمن شود ز دامن تو​

به تيغ مرگ شود دست من رها اي دوست​

 

[raghsebad]

بتی دارم که گرد گل ز سنبل سایه بان دارد

بهار عارضش خطی به خون ارغوان دارد

​

 

[شبگرد23]

هر گل که بیشتر به چمن میدهد صفا
گلچین روزگار امانش نمیدهد

 

[eksir]

از محبت، نار نوری می‌شود
وز محبت، دیو حوری می‌شود
​

 

[شبگرد23]

پرده پرده آنقدر از هم دريدم خويش را
تا كه تصويري وراي خويش ديديم خويش را

 

[eksir]

تیغ دادن در کف زنگی مست
به که آید علم، ناکس را بدست
​

 

[شبگرد23]

آنچنان منتظرم، در رهِ شوق
كه اگر زود بيائي، دير است

 

[naghmeirani]

**وحشی **

**وحشی **

دعاهای سحر گویند می‌دارد اثر آری

اثر می‌دارد اما کی شب عاشق سحر دارد

 

[شبگرد23]

عاشقان را بگذارید بنالند همه

مصلحت نیست که این زمزمه را خاموش کنید​

 

[شبگرد23]

آسمان فرصت پرواز بلنديست ولي
قصه اينست چه اندازه کبوتر باشي​

 

[naghmeirani]

**قاسمی افشار**

**قاسمی افشار**

خدا به شکوه زبانِ من آشنا نکند

من و شکایت از آن بیوفا ؟خدا نکند​

 

[شبگرد23]

اين ميخانه اگر ساقي صاحب نظري داشت

ميخواري و مستي ره و رسم دگري داشت

 

[engcivil]

استخوان سر فرهاد فرو ريخت زهم
ديده اش در ره شيرين نگران است هنوز

 

[eksir]

مجال من همین باشد که پنهان عشق او ورزم

کنار و بوس و آغوشش چه گویم چون نخواهد شد

​

 

[naghmeirani]

**پژمان بختیاری**

**پژمان بختیاری**

هنوز رخنۀ دل وقفِ عشقِ توست بیا

که این خرابه همان است ،کاندر آن بودی

 

[ranalean]

خواهی که جهان در کف اقبال تو باشد

خواهان کسی باش که خواهان تو باشد

 

[شبگرد23]

چنان دل کندم از دنیا که شکلم شکله تنهاییست


چنان دل کندم از دنیا که شکلم شکل تنهاییست.
ببین مرگ مرا در خود که مرگ من تماشاییست.

 

[eksir]

ملامت‌گوی عاشق را چه گوید مردم دانا
که حال غرقه در دریا نداند خفته بر ساحل

​

 

[eksir]

طعم شکار آهوی سر در کمند نیست
ماند به شیر، شیوه وحشی شکاریم
​

 

[z.19.P]

گوی منی و می دوی در چوگان حکم من
در پی تو همی دوم گر چه که می دوانمت