از دوست به یادگار دردی دارم
کان درد به صد هزار درمان ندهم
عمرتان باد و مراد ای ساقيان بزم جم
گر چه جام ما نشد پرمی به دوران شما
دردم از یار است و درمان نیز همالا ای یار دیرینم اسدوند
دلی دیرم به وصلت آرزومند
دردم از یار است و درمان نیز هم
دل فدای او شد وجان نیز هم
دردت چه درد بود که چون من تمام شب
سر را به سنگ می زدی و می گریستی
دلم رفت و ندیدم روی دلدار
فغان از این تطاول آه از این زجر
دیگران قرعه قسمت همه بر عیش زدند
دل غمدیده ما بود که هم بر غم زد!!
دلا دیشب چه می کردی تو بر کوی حبیبه من
الهی خون شوی ای دل ,تو هم گشتی رقیب من
چرا همش برام "د" می آذ؟
شمعیم و خوانده ایم خط سرنوشت خویشنمی گویم چو خورشید جهان تاب چراغ بی رقیب آسمان باش
ولی تا می توانی همچنان شمع سیاهی سوز بزم دیگران باش
بیا اینم "شین" خوبه؟
دلم را مشکن و در پا مینداز
که دارد در سر زلف تو مسکن
یک تن از اهل وفا نیست به خون گرمی من
باورت گر نبود پرس هم از خنجر خویش
شرح این قصه مگر شمع بر آرد به زبان
ورنه پروانه ندارد به سخن پروایی
شرمنده TANX ندارم باید برم
دلم براي خودم تنگ مي شود آري:
هميشه بي خبر از حال خويشتن بودم
شاهدان گر دلبری زین سان کنند
زاهدان را رخنه در ایمان کنند
هر کجا کان شاخ نرگس بشکفد
گل رخانش دیده نرگس دان کنند
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | ||
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |