داستان هایی عبرت آموز در راستای ازدواج دختران دانش آموز

sh85

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
در راستای اینکه اخیرا رئیس آموزش و پرورش شهر
تهران گفته است:«ازدواج دختران دانشآموز را توصیه میکنیم.»، پیشنهاد می شود برای
ایجاد فرهنگ سازی در این زمینه در برخی از داستان های کتاب های درسی دانش آموزان
تغییراتی بدین صورت انجام گیرد:




تصمیم کبری

کبری دختری شلخته و نامنظم بود و هیچ وقت اتاقش رو مرتب نمی کرد، به
همین خاطر همیشه وسایلش هاش رو گم می کرد، یه روز جورابش رو نمی دونست کجا گذاشته،
یه روز دنبال عروسکش می گشت ... تا اینکه یه شب که خیلی بارون می یومد و فرداش هم
امتحان داشت هر چی گشت نتونست کتابش رو پیدا کنه، نن جون کبری که دید کبری از پیدا
نشدن کتاب درسی اش خیلی ناراحته بهش گفت:«اَه! اعصابمو خورد کردی، چیه دو ساعته
دنبال کتابت می گردی؟! می خوای پیداش کنی که چی بشه؟! مگه اون هایی که ادامه تحصیل
دادن چی شدن؟! شوهر گیرشون اومد؟! همین دختر ِ خاله شمسی ات! فوق لیسانس خونده اما
هنوز یه خواستگار هم براش نیومده، به جای این مزخرفات برو کتاب آشپزی و مردهای
زمینی، زن های ونوسی رو بخر بخون، مطمئن باش این کتاب ها بیشتر به درد آینده ات می
خورن تا کتاب های درسی!»

کبری با شنیدن صحبت های نن جونش دچار تحول های
اساسی شد و تصمیم گرفت از این به بعد دختر خوبی باشه و به جای عروسک بازی، خونه
داری یاد بگیره تا هر چه زودتر عروس بشه!

ما از این داستان نتیجه می گیریم
ازدواج چیز خیلی خوبی است، حتی اگر باعث بشود با ازدواج کردن از مدرسه مان اخراج
شده و برای ادامه ی تحصیل مجبور به رفتن به مدارس بزرگسالان شویم!

 

sh85

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
چوپان دروغگو

چوپان دروغگو

چوپان دروغگو


یه پسری بود که به دلیل
نبودن استادیوم فوتبال، فرهنگ سرا و این گونه موارد در روستاشون نمی دونست چطوری
اوقات فراغتش رو پر کنه، به همین دلیل فرت و فرت به همه دروغ می گفت و اون ها رو سر
کار می ذاشت، تا اینکه یه روز اهالی روستا که حسابی از دست کارهای چوپان دروغگو
کلافه شده بودن دور هم جمع شدن تا یه جوری چوپان دروغگو رو ادب کنن، هر کس چیزی گفت
تا اینکه کدخدا بعد از تفکرات بسیار گفت:«باید این جوون رو به اشد مجازات
برسونیم.»، همه فکر کردند که کدخدا داره شوخی می کنه، اما کدخدا جمله اش رو تکمیل
کرد و گفت:«باید زنش بدیم!»، با شنیدن این جمله همه فهمیدن اینبار دیگه کدخدا شوخی
نداره، اونها با خواهش و التماس از کدخدا خواستن در تصمیمش تجدید نظر کنه و چوپان
دروغگو رو ببخشه، اما کدخدا گفت:«همینه که هست! می خواین بخواین، نمی خواین هم باید
بخواین!!»

چوپان دروغگو با یکی همکلاسی خواهرِ دانش آموزش که اتفاقا دختر
کدخدا بود(!) ازدواج کرد، از اون روز به بعد دیگه هیچ کسی در روستا دروغی از چوپان
نشنید و دیگه کسی اون رو به نام «چوپان دروغگو» صدا نمی زدند، از اون به بعد همه
اون رو در روستا به اسم «چوپان زن ذلیل» می شناختند!

ما از این داستان نتیجه می گیریم :
به دلیل نقش ارزشمند ازدواج در کاهش جرایم جامعه هر چی زودتر ازدواج
کنیم بهتره!!
 

sh85

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
لاک پشت و مرغابی ها

لاک پشت و مرغابی ها

لاک پشت و مرغابی ها


لاک پشت دوست داشت بره اون بالا بالاها، روی ابرها، چون فکر می کرد
لاک پشت آرزوهاش روی یکی از اون ابرها سوار بر اسب سفید منتظرشه تا اون رو به قصر
آرزوهاش ببره، به همین دلیل سال های سال به خواستگارهاش که عمدتا از لاک پشت های
برکه بودن پیشنهاد رد داده بود، البته چند سالی می شد که دیگه حتی از برکه هم براش
خواستگار نمی یومد، به همین دلیل تصمیم گرفت هر طوری شده خودش رو به بالای ابرها
برسونه، اما لاک پشت داستان ما پر نداشت، اون یه روز به دو تا مرغابی پیشنهاد عجیبی
داد، بهشون گفت دو سر یک چوب رو با پاهاشون بگیرن و خود لاک پشت هم با دهنش خودش رو
از چوب آویزون کنه، مرغابی ها در ابتدا از خطر پروازهای هوایی برای لاک پشت گفتن و
آمار حوادث هوایی رو براش متذکر شدن، اما بعد از شنیدن اصرارهای خیلی زیاد لاک پشت
قبول کردن این کار رو انجام بدن، البته اونها به لاک پشت هشدار دادن که در طول
پرواز علاوه بر خاموش کردن گوشی همراهش اصلا حرف نزنه، چون در اینصورت سقوط می
کنه!، روز موعود فرا رسید، مرغابی ها با پاهاشون دو سر چوب رو گرفتن و لاک پشت هم
با دهنش، مرغابی ها پرواز کردن، مرغابی ها تا بالای برج میلاد پرواز کرده بودن که
یکی از مرغابی ها به مرغابی دیگه گفت: «امروز از یکی از قورباغه های برکه شنیدم یکی
از مامان لاک پشت ها برای پسرش دنبال یه همسر می گرده، تو کسی رو می شناسی که بهش
پیشنهاد بدیم؟!»

در همین لحظه لاک پشت داستان ما خواست یه چیزی بگه ... اما
تا دهنش رو باز کرد ... با مخ سقوط کرد و لاکش فرو شد توی آتنی که بالای برج میلاده
و مُرد!!
ما از این داستان نتیجه می گیریم :
کلا چیزی به اسم شاهزاده و اسبی به رنگ سفید وجود نداره، و کلا باید به اولین خواستگارمون جواب مثبت بدیم وگرنه
شاید دیگه خواستگار گیرمون نیاد و سقوط کنیم و میله بالای برج میلاد بره تو
شکممون!!
 

sh85

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
حسنک کجایی؟!

حسنک کجایی؟!

حسنک کجایی؟!


از زمان ناهار گذشته بود اما حسنک نیومده بود تا به حیوون ها غذا بده؛

مرغ
گفت: قد قد! یعنی حسنک کجایی که دلم ضعف رفت؟! پس این آب و دون ما چی شد؟!

گاو گفت: مو مو! یعنی این حسنک عجب الاغیه ها! مردیم از گرسنگی! چرا نمی
یاد بهمون غذا بده؟!

خر گفت: عر عر! یعنی آره! واقعا این حسنک خیلی الاغه!
دارم از گرسنگی می میمیرم.

در همین لحظه هد هد دانا وارد طویله شد و گفت:
چرا دارین به صاحبتون بد و بیراه می گین؟! حسنک امروز خواهرش عروس شده و الان هم
توی مراسم عروسیش داره حرکات موزون انجام میده و به همین دلیل نمی تونه بیاد بهتون
غذا بده!

مرغ و گاو و الاغ با تعجب گفتن: اما خواهرش که هنوز کلاس دوم
راهنمایی بود.

هدهد دانا نگاهی عاقل اندر سفیه به حیوون های طویله کرد و
گفت: درسته! اما ایشون به توصیه ی رئیس آموزش و پرورش تهران عمل کردن!

ما از این داستان نتیجه می گیریم :
هر حرفی که مسئولین زدن کارشناسی شده است و بایستی
سریعا بهش عمل کنیم!!
 

مهرا

عضو جدید
آفرین
کارت حرف نداشت
از خلاقیتت خوشم میاد
حسنک کجایی از همه بهتر بود
 
  • Like
واکنش ها: sh85

sh85

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز

sh85

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
عزیزم ماهی رو هروقت که از آب بگیری تازست .... :D
نه آخه جدیدا ضرب المثل ها هم تغییر کردن:razz:
می گن ماهی را هر وقت از آب بگیری میمیره :cry:
شرایطمم بد نیستا !!!
تعریف از خود نباشه اکازیون خوبیه
بشتابید بشتابید ( شکلکی که عجله داره زودتر شوهر کنه )
 

maziyar_darabi

عضو جدید
کاربر ممتاز
:w15:
نه آخه جدیدا ضرب المثل ها هم تغییر کردن:razz:
می گن ماهی را هر وقت از آب بگیری میمیره :cry:
شرایطمم بد نیستا !!!
تعریف از خود نباشه اکازیون خوبیه
بشتابید بشتابید ( شکلکی که عجله داره زودتر شوهر کنه )
راست میگیا !!! تاحالا دقت نکرده بودم که ماهی رو هروقت بگیری میمیره !!!:D
خوب شرایط شما چه جوریاست ؟ :whistle:
 
  • Like
واکنش ها: sh85

sh85

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
:w15:
راست میگیا !!! تاحالا دقت نکرده بودم که ماهی رو هروقت بگیری میمیره !!!:D
خوب شرایط شما چه جوریاست ؟ :whistle:
به شدت اوووووووکااااااااااااااازییییییییییوووووووووووننننننننن
دوماد فقط باید خودش تشریف بیاره با یه ماشین همین :redface:
دیگه از این قانع تر می خواستین !!!
ماشینش هم فقط راه بره کافیه :دی
اصلا اهل طلا و جواهرات و اینام نیستم (شکلک سوت )
نکته تستی : خیلی بد اخلاقم فقط :دی
 

sh85

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
هر طور حساب کنی مخلصتم هستم...دوبل حساب میکنم;)
(شکلکی که ذوق مرگ شد )
بابا خیلی با مرامی ( شکلکی که چاکره )
نه ترا خدا حساب کنی ناراحت می شم
ما بدهکار همیشگی شماییم ( شکلکی که داره تعظیم می کنه )
کشته ی اون مرامتیم آبجی ( شکلک فردین :دی )
 

sh85

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
راست میگی ؟!!!!:eek: خوب شرایط لینک زیر رو بخون اگه این شرایط رو داشتی بسم الله....:D
http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php?t=133154

:whistle::whistle::whistle::whistle::whistle:
شما که از من فراموش کار ترین که !!!
خوب که خودم دو سه مورد بهتون پیشنهاد دادم اصلاح و اضافه کنید به لیستتون !!!
خواستم رقبا را از راه به در کنم ( شکلک آدم بدجنس )
:دی
 

Fo.Roo.GH

عضو جدید
کاربر ممتاز
(شکلکی که ذوق مرگ شد )
بابا خیلی با مرامی ( شکلکی که چاکره )
نه ترا خدا حساب کنی ناراحت می شم
ما بدهکار همیشگی شماییم ( شکلکی که داره تعظیم می کنه )
کشته ی اون مرامتیم آبجی ( شکلک فردین :دی )
برای همه جمله هات این دو شکلک ابجی
:w22::w47:
 
  • Like
واکنش ها: sh85

sh85

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
برای همه جمله هات این دو شکلک ابجی
:w22::w47:

شکلکی که خراب مرام آبجیش شد


:eek::eek::eek: راست میگی ؟!!!!!!
من همه حرفام راسته حالا کدوم یکیش منظورتون هست ( شکلک سوت )
(شکلکی که هنوز مشقاش ننوشته و صبح زود کلاس داره و در ضمن دلش هم می خواد تو سایت ورجه وورجه کنه )
دوستان اکازیون تعطیل شد دیگه زمان از دست رفت
بدرود
( شکلکی که دق مرگ شد )
 

maziyar_darabi

عضو جدید
کاربر ممتاز
شکلکی که خراب مرام آبجیش شد



من همه حرفام راسته حالا کدوم یکیش منظورتون هست ( شکلک سوت )
(شکلکی که هنوز مشقاش ننوشته و صبح زود کلاس داره و در ضمن دلش هم می خواد تو سایت ورجه وورجه کنه )
دوستان اکازیون تعطیل شد دیگه زمان از دست رفت
بدرود
( شکلکی که دق مرگ شد )
:biggrin: شبه خوبی داشته باشی اکازیون ...
 
  • Like
واکنش ها: sh85

maziyar_darabi

عضو جدید
کاربر ممتاز
:دی
به خوشی شما
(شکلکی که دق مرگ شد از این همه محبت )
راستی حالا که اکازیون تموم شد یکی دیگه از عیباشم بگه که هیچ وقت مخشاش نمی نویسه :دی ( شکلک بچه تنبل )
پس همچین هم که میگی اکازیون اکازیون هم نیستی...:D
 
  • Like
واکنش ها: sh85

sh85

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
پس همچین هم که میگی اکازیون اکازیون هم نیستی...:D
(شکلکی که می خواد بره دنبال درسش ولی حس زبون درازیش نمی زاره )
خوب تو شرایط شما هم درس خونی ذکر نشده بودا ! :razz:
خوب جریمه می شید
10 دور از روی شرایتطون می نویسین تا دیگه با عواطف دختر مردم بازی نکنید ( شکلک معلم بد اخلاق )
 

maziyar_darabi

عضو جدید
کاربر ممتاز
(شکلکی که می خواد بره دنبال درسش ولی حس زبون درازیش نمی زاره )
خوب تو شرایط شما هم درس خونی ذکر نشده بودا ! :razz:
خوب جریمه می شید
10 دور از روی شرایتطون می نویسین تا دیگه با عواطف دختر مردم بازی نکنید ( شکلک معلم بد اخلاق )
قبول نیست ! شما داری جر زنی میکنی !!:w04::w04::w04:
 
  • Like
واکنش ها: sh85

sh85

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
قبول نیست ! شما داری جر زنی میکنی !!:w04::w04::w04:
نه جر نمی زنم با دقت پست های مردم را می خونم :دی ( شکلک آدم بدجنس )
خداییش دیگه بدرود ( شکلکی که رفت دنبال درسش تا کلاغه به خونش برسه )
جرمیه را هم فردا تحویل می گیرم هر یه روز تاخیر دوبل می شه :دی
 

maziyar_darabi

عضو جدید
کاربر ممتاز
نه جر نمی زنم با دقت پست های مردم را می خونم :دی ( شکلک آدم بدجنس )
خداییش دیگه بدرود ( شکلکی که رفت دنبال درسش تا کلاغه به خونش برسه )
جرمیه را هم فردا تحویل می گیرم هر یه روز تاخیر دوبل می شه :دی
باشه قبول :razz:
شما هم برو دنبال درسو مشقات که فردا نیای به من گیر بدی بگی بیا جریمه های من رو هم بنویس ...
شب خوش...
 
  • Like
واکنش ها: sh85

baghe anar

عضو جدید
پیام خصوصی

پیام خصوصی

سلام داستانت خیلی توپ بود بازم از این کارا بکن. یلدات سبز باشه
 
  • Like
واکنش ها: sh85

Similar threads

بالا