با یاد دکتر شریعتی

ترانه

عضو جدید
کاربر ممتاز
خدایا:
رحمتی کن تا ایمانم نان و نام برایم نیاورد، قوتم بخش تا نانم را
و حتی نامم را در راه ایمانم افکنم،
تا از آنها باشم که پول دنیا را میگیرند و برای دین کار می کنند،
نه آنها که پول دین می گیرند و برای دنیا کار می کنند.
خدایا:
همواره، تو را سپاس می گذارم که هر چه، در راه تو و راه پیام تو،
بیشتر می روم بیشتر رنج می برم، آنها که باید مرا بنوازند، می زنند،
آنها که باید همگام باشند، سد راهم می شوند.
آنها که باید حق شناسی کنند، حق کشی می کنند،
آنها که باید دستم را بفشارند، سیلی می زنند، آنها که باید تقویتم کنند، سرزنشم می کنند نومیدم می کنند، تا در راه تو؛
از تنها پایگاهی که چشم یاری دارم و پاداشی، نومید شوم، چشم ببندم، رانده شوم....تا تنها
امیدم تو شود، چشم انتظارم، تنها به روی تو باز ماند، تنها از تو یاری طلبم، تنها از تو پاداش گیرم، در حسابی که با تو دارم، شریکی دیگر نباشد، تا؛ تکلیفم با تو روشن شود، تا تکلیفم با خودم معلوم گردد،
تا حلاوت "اخلاص" را
که هر دلی اگر اندکی چشید، هیچ قندی در کامش شیرین نیست- بچشم،
خدایا: اخلاص! اخلاص!
و میدانم، ای خدا، می دانم که برای عشق، زیستن،
و برای زیبایی و خیر؛ مطلق بودن، چگونه آدمی را به مطلق می برد،
چگونه اخلاص، این وجود نسبی را، این موجود حقیری را که مجموعه ای از احتیاج ها است و ضعف ها و انتظارها، "مطلق" می کنند!
دکتر علی شریعتی
 

butterfly_سبز

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
ممنون
در سالروز شهادت دکتر شریعتی این تا÷یک رو دیدم . آفرین به تا÷یک قشنگت
 

pesare shad

عضو جدید
کاربر ممتاز
بخون و گوش بده عزیزم(بعد برو حالش رو ببر )

بخون و گوش بده عزیزم(بعد برو حالش رو ببر )

مراقب افکارت باش که گفتارت میشود

مراقب گفتارت باش که رفتارت میشود

مراقب رفتارت باش که عادتت میشود

مراقب عادتت باش که شخصیتت میشود

مراقب شخصیتت باش که سرنوشتت میشود
( دکتر علی شریعتی )
 

!...

عضو جدید
کاربر ممتاز
مرسی دوست عزیز!
به وقت بود!
ولی در مورد دکتر تایپیک هست, که بهتر بود, اونجا مطالبتون رو بگذارید!
موفق باشین!
یا حق...!
 

pesare shad

عضو جدید
کاربر ممتاز
جان مطلب را بگیر

جان مطلب را بگیر

 

bmd

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خدایا:
رحمتی کن تا ایمانم نان و نام برایم نیاورد، قوتم بخش تا نانم را
و حتی نامم را در راه ایمانم افکنم،

واقعا دست مريزاد كه اين مطلب رو در سالگرد اين بزرگوار نوشتيد.
خدايا به ما انديشه شريعتي و..... عطا بفرما!
دکتر علي شريعتي : رنج بزرگ يك انسان اين است كه عظمت او و شخصيت او در قالب فكرهاي كوتاه، در برابر نگاههاي پست و پليد، و احساس او در روحهاي بسيار آلوده و اندك و تنگ قرار گيرد انسانيت حد و مرزي نميشناسد ..قبل از آنكه داراي هويت زن و يا مرد بودن باشيم ...انسانيم ..و تكليف آدميت از جنسيت بالاتر است...همديگر را به اين نام بشناسيم ، مقام بالاتري داريم
 

elma

عضو جدید
مرسي از تاپيكي كه درست كردي واقعا جاي دكتر شريعتي و افكارش الان در ايران خيلي خاليه البته هر چند كه اگر عم الان بود مثل اين همه آدم ديگه تا حالا به جرم روشنگري دستگير يا كشته مي شد و واقعا متاسفم براي مملكتم و مردمم كه بعد از گذشت 30 سال از رفتن ان جامعه شناس فهيم هنوز كشورم هيچ پيشرفتي در زمينه جامعه شناسي نداشته و هنوز كسي بعد از 30 سال نتونسته دغدغه هاي اون زمان او را درك كنه و بفهمه به طوري كه تمام اون چيزهايي كه اون زمان دغدغه اصلي او بود و همه تلاشش شناسوندن جو مسموم اون زمان به مردم بود همه اون ها حتي به طور شفاف تر از قبل در حال شكل گيري ست و هر روز بيشتر رواج مي يابد و واقعا متاسفم كه الان بايد كتابهاي دكتر شريعتي رو فقط تو بساط خاك خورده دست فروش ها ي گوشه انقلاب پيدا كني ... نمي دونم واقعا كسي هست كه بتونه باز هم راه اونو در اين برهه ادامه بده يا نه ...ب هاميد روزي كه ايران قدر شريعتي و امثال او بداند و
به اميد نجات و آزادي حقيقي ايران و همه ي ايرانيان
 
تا سحر امشب بر بالین من
امشب از بهر خدا بیدار باش
سایه ی غم ناگهان بر دل نشست
رحم کن امشب مرا غمخوار باش
آه ای یاران بفریادم رسید
ورنه مرگ امشب بفریادم رسد
ترسم آن شیرینتر از جانم ز راه
چون به دام مرگ افتادم رسد
گریه و فریاد بس کن شمع من!
بر دل ریشم نمک دیگر مپاش
قصه’ بیتابی دل پیش من
بیش از این دیگر مگو خاموش باش
همدم من مونس من شمع من
جز توام در این جهان غمخوار کو
ون دراین صحرای وحشتزای مرگ
وای بر من وای برمن یار کو؟
وندرین زندان امشب شمع من
دست خواهم شستن از این زندگی
تا که فردا هچو شیران بشکنند
ملتم زنجیرهای بندگی
(دكتر علي شريعتي)

saman30vil@yahoo.com
 
آخرین ویرایش:

elma

عضو جدید
... هرگز تاريخ كه كارش نفاق و مهارتش دروغ است نفاقي بدين فريبندگي و دروغي بدين بزرگي بياد ندارد . آري از طوفان اسلام به بعد تاريخ شهادت مي دهد كه آن دو رودي كه از آدم دور از هم و خشمگين و بهم كينه توز مي آيند يكي شدند راست است يكي شدند و فاجعه اين است.
حق و باطل عدل و ظلم توحيد و شرك خدمت و خيانت خلافت و ملوكيت جهاد و جنايت اهورا و اهريمن دين و كفر خير و شر ... چنان با هم در آميخته اند كه تاريخ نيز كه هزار ها سال است پا به پاي اين دو وراثت دو ذات دو جهت و دو جريان مستمر مي آيد و همه را خوب مي شناسد كلافه شده است! آري راست است دو جريان هابيلي قابيلي /ابراهيمي نمرودي ... يكي شده اند و اينك يك جريان واحد را از اسلام به بعد مي بينيم وحدت و عدالت اسلام آنچنان كه آرزو داشتيم آنچنان كه از اسلام چشم داشتيم اما اين "اسلام خلافت "است .
و كه مي داند اين اسلام (خلافت) چه جنايت ها و پليدي ها و قساوت ها ي نفرت آور و زشتي را كه انسانيت از آن شرم دارد در شكم خود پنهان دارد چه خون ها خورده است اين جانور وحشي چه خون هاي پاكي !خون زيبا ترين آفريده ها عزيزترين گلهايي كه در خلقت خداوند بوده است ...
دكتر شريعتي كتاب حسين وارث آدم صفحه 25
به اميد نجات ايران عزيز و بناي اسلامي راستين
 

Azarogli

عضو جدید
با احترامي كه به انديشه شريعتي قائلم اما

ادعاي روشنفكري اش را كه در جامعه ي ما مطرح است رد مي كنم!

اگر دليل قانع كننده اي داريد،يا حق!!!















 

ali.mehrkish

عضو جدید
با احترامي كه به انديشه شريعتي قائلم اما

ادعاي روشنفكري اش را كه در جامعه ي ما مطرح است رد مي كنم!

اگر دليل قانع كننده اي داريد،يا حق!!!
دوست عزیز .......
منظور از روشن فکر چی می تونه باشه؟؟؟...
نمی خوام بحث رو فلسفی کنم....
اما دکتر شریعتی جزئ معدود کسانی که دست به ساختار شکنی زد....(میدونم هر ساختار شکنی مناسب نشست..اما با نگاهی به آثار دکتر میشه دردی که یک متفکر در جامعه اش احساس کرده رو درک کرد...فریادی که زده میشه اما چون ساختار شکنه شنیده نمیشه...)
از طرف دیگه یک صاحب نظر میتونه اشتباه تحلیل کنه.... این اتفاق زیاد می افته....اما ایا تحلیل زیبای حج....اثر ماندگار کویر و جمله ی زیر در کنار تمامیه اثار و سخنرانی های ایشون
قابل انکاره....کی میتونه خالق اینها باشه جز یک اهل ایده.....و تفکر
خدایا به هر که دوست میداری بیاموز که عشق از زندگی کردن برتر است
و به هر که دوست تر میداری بچشان که دوست داشتن برتر از عشق است.
 

butterfly_سبز

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
با احترامي كه به انديشه شريعتي قائلم اما

ادعاي روشنفكري اش را كه در جامعه ي ما مطرح است رد مي كنم!

اگر دليل قانع كننده اي داريد،يا حق!!!
دوست عزیز
به فرمایش حضرت علی:اول حق را بشناسید ،سپس صاحب حق را.
شما که بی دلیل "ادعای روشنفکری " دکتر را مطرود میدانید آیا اندیشه ایشان را میشناسید؟ از "اسلام عرب" و "اسلام انگلیس " چیزی خوانده اید؟ شما کویر را سیر کرده اید؟ فاطمه را میشناسید ؟ تنهایی علی را از دیدگاه دکتر درک کرده اید؟
بیشتر بیندیشیم...
 

ترانه

عضو جدید
کاربر ممتاز
با احترامي كه به انديشه شريعتي قائلم اما

ادعاي روشنفكري اش را كه در جامعه ي ما مطرح است رد مي كنم!

اگر دليل قانع كننده اي داريد،يا حق!!!

دوست عزیز. چند روزیه حوصله بحث کردن ندارم و گرنه جوابتون رو میدادم . ولی با توجه به پستهای شما فکر کنم عضو این فروم شدین که فقط همینو بگین
 

Azarogli

عضو جدید
دوست عزیز .......
منظور از روشن فکر چی می تونه باشه؟؟؟...
نمی خوام بحث رو فلسفی کنم....
اما دکتر شریعتی جزئ معدود کسانی که دست به ساختار شکنی زد....(میدونم هر ساختار شکنی مناسب نشست..اما با نگاهی به آثار دکتر میشه دردی که یک متفکر در جامعه اش احساس کرده رو درک کرد...فریادی که زده میشه اما چون ساختار شکنه شنیده نمیشه...)
از طرف دیگه یک صاحب نظر میتونه اشتباه تحلیل کنه.... این اتفاق زیاد می افته....اما ایا تحلیل زیبای حج....اثر ماندگار کویر و جمله ی زیر در کنار تمامیه اثار و سخنرانی های ایشون
قابل انکاره....کی میتونه خالق اینها باشه جز یک اهل ایده.....و تفکر
خدایا به هر که دوست میداری بیاموز که عشق از زندگی کردن برتر است

و به هر که دوست تر میداری بچشان که دوست داشتن برتر از عشق است.
با سپاس از شما دوست گرانقدر

ساختارشكني!با احترام به نظر شما معتقدم شكستن ساختارها باعث تغيير در انديشه ي يك جامعه نيست بلكه اصلاح و تعديل در ساختارهاي يك جامعه ميتواند راهگشاي مسايل اجتماعي يك جامعه ي مدني باشد.

دوست عزيز!به نظر شما تشخيص درد جامعه و فرياد زدن آن ملاك روشنفكري يك فرد است؟

اثر حج بتنهايي قابل تحليل نيست و بايد در كنار دو اثر ديگر يعني نيايش و ميعاد با ابراهيم مطالعه شود ويك تحليل جامع از اين سه اثر در راستاي يكديگر ارائه شود.

در رابطه با كوير وجمله ي زيباي آخر آن بايد بگويم كه يك اثر اجتماعي از ابعاد گوناگون قابل بررسي است و با شما،از بعد ادبي اثر كه زيباست هم عقيده ام اما از لحاظ ابعاد فلسفي،عرفاني و اجتماعي نه!
















 

Azarogli

عضو جدید
دوست عزیز
به فرمایش حضرت علی:اول حق را بشناسید ،سپس صاحب حق را.
شما که بی دلیل "ادعای روشنفکری " دکتر را مطرود میدانید آیا اندیشه ایشان را میشناسید؟ از "اسلام عرب" و "اسلام انگلیس " چیزی خوانده اید؟ شما کویر را سیر کرده اید؟ فاطمه را میشناسید ؟ تنهایی علی را از دیدگاه دکتر درک کرده اید؟
بیشتر بیندیشیم...
باسلام و عرض ادب

با احترام به نظر شما من هر چهل اثر دكتر شريعتي را حداقل دوبار خوانده ام و اكثر سخنرانيهاي ايشان را شنيده ام و مگر اينچنين نيست كه با مطالعه ي آثار يك شخص ميتوان سطح انديشه اش را ارزيابي كرد؟اما نگاه تك بعدي باعث ركود مي شود!

كوير!كتابي كه همه ي ابعاد آن يكسان نيست!

فاطمه فاطمه است كتابي كه از لحاظ جامعه شناسي در حد متوسط قرار ميگيرد نه در حد دكتراي جامعه شناسي از دانشگاه سوربون فرانسه!!!كتابي كه از لحاظ نگاهي متفاوت به شخصيت حضرت فاطمه(س) حائز اهميت است.

در رابطه با مجموعه آثار علي كه از سخنراني ها و نوشته هاي دكتر شريعتي جمع آوري شده و اين مجموعه را تشكيل داده است بايد بگويم كه هيچكس حتي فراتر از مسائل ديني،
نمي تواند منكر ارزشهاي والاي علي باشد!اما دكتر شريعتي چه راهكاري براي رسيدن ما به مدينه ي فاضله ي علي در اين مجموعه ارائه داده است؟به نظر شما علي الآن ديگر تنها نيست!در اين مجموعه راه تنها نگذاشتن علي كجاست؟











 

Sergio_Ramos

عضو جدید
من رقص دختران هندي را بيشتر از نماز پدر و مادرم دوست دارم. چون آنها از روي عشق و علاقه مي رقصند ولي پدر و مادرم از روي عادت نماز مي خوانند
 

hammerzan

عضو جدید
کاربر ممتاز

پریشانم

چه می‌خواهی‌ تو از جانم؟!

مرا بی ‌آنکه خود خواهم اسیر زندگی ‌کردی

خداوندا!

اگر روزی ‌ز عرش خود به زیر آیی

لباس فقر پوشی

غرورت را برای ‌تکه نانی

‌به زیر پای‌ نامردان بیاندازی‌

و شب آهسته و خسته

تهی‌ دست و زبان بسته

به سوی ‌خانه باز آیی

زمین و آسمان را کفر می‌گویی

می‌گویی؟!

خداوندا!

اگر در روز گرما خیز تابستان

تنت بر سایه‌ی ‌دیوار بگشایی

لبت بر کاسه‌ی‌ مسی‌ قیر اندود بگذاری

و قدری آن طرف‌تر

عمارت‌های ‌مرمرین بینی‌

و اعصابت برای‌ سکه‌ای‌ این‌سو و آن‌سو در روان باشد

زمین و آسمان را کفر می‌گویی

نمی‌گویی؟!

خداوندا!

اگر روزی‌ بشر گردی‌

ز حال بندگانت با خبر گردی‌

پشیمان می‌شوی‌ از قصه خلقت از این بودن، از این بدعت

خداوندا تو مسئولی

خداوندا تو می‌دانی‌ که انسان بودن و ماندن

در این دنیا چه دشوار است

چه رنجی ‌می‌کشد آنکس که انسان است و از احساس سرشار است!

__________________
 

pesare shad

عضو جدید
کاربر ممتاز
خداوندا ؛
تقدیرم را چنان زیبا گردان

که هر چه را تو زود می خواهی ، من دیر نخواهم
و
هر چه را تو دیر می خواهی ، من زود نخواهم

(دکتر علی شریعتی)
 

Azarogli

عضو جدید
درود بر اهالی تفکر و اندیشه!

چقدر میتوانید درباره ی طرز تفکر و دیدگاه های شریعتی بحث کنید؟

خارج از بعد احساسی و عاطفی و همچنین تعصب افراطی،اندیشه ی شریعتی

دارای ثبات و پایداری یک اندیشمند بزرگ نیست و روشنفکران و اندیشمندان فهیم

جامعه نیز به این امر اذعان دارند.

اما اکثر کسانی که از شریعتی بعنوان یک متفکر و اندیشمند یاد می کنند،بیشتر

چهره ی یک روشنفکر را به خود گرفته اند و واضح و مبرهن است که این نوع انسانها از

لحاظ جامعه شناسی در رتبه ای همسطح با پایین ترین سطح جامعه از لحاظ اندیشه

قرار می گیرند،چون تاثیری در سیر حرکتی جامعه ندارند و تحول اندیشه ی جامعه به

اینگونه افراد نیازی ندارد!!!

















 

mohaghegh64

عضو جدید
کاربر ممتاز
یک جمله دکتر شریعتی
پرستش منو عوض کرد
ایشون فرمودند :
نیایش فقر است هنر وعشق
 

mohaghegh64

عضو جدید
کاربر ممتاز
درود بر اهالی تفکر و اندیشه!

چقدر میتوانید درباره ی طرز تفکر و دیدگاه های شریعتی بحث کنید؟

خارج از بعد احساسی و عاطفی و همچنین تعصب افراطی،اندیشه ی شریعتی

دارای ثبات و پایداری یک اندیشمند بزرگ نیست و روشنفکران و اندیشمندان فهیم

جامعه نیز به این امر اذعان دارند.

اما اکثر کسانی که از شریعتی بعنوان یک متفکر و اندیشمند یاد می کنند،بیشتر

چهره ی یک روشنفکر را به خود گرفته اند و واضح و مبرهن است که این نوع انسانها از

لحاظ جامعه شناسی در رتبه ای همسطح با پایین ترین سطح جامعه از لحاظ اندیشه

قرار می گیرند،چون تاثیری در سیر حرکتی جامعه ندارند و تحول اندیشه ی جامعه به

اینگونه افراد نیازی ندارد!!!

















من کتاب نیایش ایشون رو خوندم
و واقعا لذت بردم از صفحه صفحه این کتاب لذت بردم و به نظرم ایشون آنقدر متفکر بوده اند که نیازی به گفتن نباشد
من نمی دانم شما از کی شنیدید که ایشون دارای ثبات و پایداری یک اندیشمند بزرگ نیست
شما بفرمایید کدام روشنفکران به این اذعان دارند
یعنی تمامی کسانی که از ایشان به نیکی یاد می کنند و ایشان را یک اندیشمند می دانند چهره ی یک روشنفکر را به خود گرفته اند و این انسانها از لحاظ جامعه شناسی در رتبه ای همسطح با پایین ترین سطح جامعه از لحاظ اندیشه قرار می گیرند،چون تاثیری در سیر حرکتی جامعه ندارند و تحول اندیشه ی جامعه به اینگونه افراد نیازی ندارد!!!

بابا تو دیگه کی هستی :confused::biggrin:
 

Azarogli

عضو جدید
من کتاب نیایش ایشون رو خوندم
و واقعا لذت بردم از صفحه صفحه این کتاب لذت بردم و به نظرم ایشون آنقدر متفکر بوده اند که نیازی به گفتن نباشد
من نمی دانم شما از کی شنیدید که ایشون دارای ثبات و پایداری یک اندیشمند بزرگ نیست
شما بفرمایید کدام روشنفکران به این اذعان دارند
یعنی تمامی کسانی که از ایشان به نیکی یاد می کنند و ایشان را یک اندیشمند می دانند چهره ی یک روشنفکر را به خود گرفته اند و این انسانها از لحاظ جامعه شناسی در رتبه ای همسطح با پایین ترین سطح جامعه از لحاظ اندیشه قرار می گیرند،چون تاثیری در سیر حرکتی جامعه ندارند و تحول اندیشه ی جامعه به اینگونه افراد نیازی ندارد!!!

بابا تو دیگه کی هستی :confused::biggrin:
خیلی عالی بود!!!

از اینکه با خواندن کتاب نیایش حکم به متفکر و اندیشمند بودن یک جامعه شناس دادید

سپاسگزارم!؟

شما دوست عزیز همیشه اینگونه قضاوت می کنید؟

پیشنهاد میکنم که ابتدا چند اثر از شریعتی را مطالعه کنید سپس نظر بدهید!!!

درباره ی شخص شما معتقدم که معلومات شما متاسفانه بسیار اندک و ناقصه چون کتاب

نیایش برگرفته از یک نویسنده ی خارجی است و کتابی است که بتنهایی پاسخگوی ذهن یک

اندیشمند نیست.

میتوانید به پاسخ های قبلی من به دوستان گرانقدرم مراجعه کنید تا سطح معلوماتتان اندکی

افزایش یابد!!!

باسپاس-یاحق
 

aramesh_sahar

کاربر فعال
خداوندا !

خداوندا...!

اگر روزی بشر گردی

زحال بندگانت با خبر گردی

پشیمان می شدی از قصه خلقت

از اینجا از آنجا بودنت !

خداوندا ...!

اگر روزی ز عرش خود به زیر آیی

لباس فقر به تن داری

برای لقمه ی نانی

غرورت را به زیر پای نامردان فرو ریزی

زمین و آسمان را کفر می گویی ... نمی گویی؟

خداوندا ...

اگر با مردم آمیزی

شتابان در پی روزی

ز پیشانی عرق ریزی

شب آزرده و دل خسته

تهی دست و زبان بسته

به سوی خانه بازآیی

زمین و آسمان را کفر می گویی ....نمی گویی؟

خداوندا ...

اگر در ظهر گرماگیر تابستان

تن خود را به زیر سایه ی دیواری بسپاری

لبت را بر کاسه ی مسی قیر اندود بگذاری

وقدری آن طرف تر کاخ های مرمرین بینی

و اعصابت برای سکه ای این سو و آن سو در روان باشد

و شاید هر رهگذر هم از درونت با خبر باشد

زمین و آسمان را کفر می گویی ....نمی گویی؟

خدایا خالقا بس کن جنایت را تو ظلمت را...!

تو خود سلطان تبعیضی

تو خود یک فتنه انگیزی

اگر در روز خلقت مست نمی کردی

یکی را هم چون من بدبخت

یکی را بی دلیل آقا نمی کردی

جهانی را چنین غوغا نمی کردی

دگر فریادها در سینه ی تنگم نمی گنجد

دگر آهم نمی گیرد

دگر این سازها شادم نمی سازد

دگر از فرط می نوشی می هم مستی نمی بخشد

دگر در جام چشمم باده شادی نمی رقصد

نه دست گرم نجوائی به گوشم پنجه می ساید

نه سنگ سینه ی غم چنگ صدها ناله می کوبد..

اگر فریادهایی از دل دیوانه برخیزد

برای نامرادی های دل باشد

خدایا گنبد صیاد یعنی چه؟

فروزان اختران ثابت سیار یعنی چه؟

اگر عدل است این پس ظلم ناهنجار یعنی چه؟

به جدی درد تنهایی دلم رارنج می داد

که با آوای دل خواهم کشم فریاد و برگویم

خدایی که فغان آتشینم در دل

سرد او بی اثر باشد خدا نیست؟!

شما ای مولیانی که می گوید خدا هست

و برای او صفتهای توانا هم روا دارید!

بگویید تا بفهمم

چرا اشک مرا هرگز نمی بیند؟

چرا برناله پر خواهشم پاسخ نمی گوید

چرا او این چنین کور و کر و لال است

و یا شاید درون بارگاه خویش کسی لب بر لبانش

مست تنهایی

ویا شاید دگر پر گشته است آن طاقت و صبرش

کنون از دست داده آن صفتهارا

چرا در پرده می گویم

خدا هرگز نمی باشد

من امشب ناله نی را خدا دانم

من امشب ساغر می را خدا دانم

خدای من دگر تریاک و گرس و بنگ می باشد

خدای من شراب خون رنگ می باشد

مرا پستان گرم لاله رخساران خدا باشد

خدا هیچ است

خدا پوچ است

خدا جسمی است بی معنی

خدا یک لفظ شیرین است

خدا رویای رنگین است

شب است و ماه می رقصد

ستاره نقره می پاشد

و گنجشک از لبان شهوت آلوده ی زنبق بوسه می گیرد

من اما سرد و خاموشم !

من اما در سکوت خلوتت آهسته می گریم

اگر حق است زدم زیر خدایی...!!!

عجب بی پرده من امشب سخن گفتم

خداوندا ....

اگر در نعشه ی افیون از من مست گناهی سر زد ببخشیدم

ولی نه؟!

چرا من رو سیه باشم؟

چرا غلاده ی تهمت مرا در گردن آویزد؟!

خداوندا....

تو در قرآن جاویدت هزاران وعده ها دادی

تو می گفتی که نامردان بهشتت را نمی بینند

ولی من با دو چشم خویشتن دیدم

که نامردان به از مردان

ز خون پاک مردانت هزاران کاخها ساختند

خداوندا بیا بنگر بهشت کاخ نامردان را

خدایا !خالقا !بس کن جنایت را بس کن تو ظلمت را

تو خود گفتی اگر اهرمن شهوت بر انسان حکم فرماید

تو او را با صلیب عصیانت مصلوب خواهی کرد

ولی من با دو چشم خویشتن دیدم پدر با نو رسته خویش گرم می گیرد

برادر شبانگاهان مستانه از آغوش خواهر کام می گیرد

نگاه شهوت انگیز پسر دزدانه بر اندام مادر می لرزد

قدم ها در بستر فحشا

می لغزد

پس ...قولت !

اگر مردانگی این است

به نامردی نامردان قسم

نامرد نامردم اگر دستی بر قرآنت بیالایم...!
 

Similar threads

بالا