سـعید
مدیر بازنشسته
تقريبا همه ما دستکم يک بار ساحل خزر يا غار عليصدر يا يکي از بناهاي تاريخي شيراز و اصفهان و يزد را ديدهايم و نام کندوان و ميمند و ماسوله و ابيانه و جواهرده را شنيدهايم و ميدانيم آسيابهاي آبي شگفتانگيز و شهر سوخته و زندان حضرت سليمان و آرامگاه دانيال نبي(ع) کجاست، اما گردشگري در ايران، تنها در اين چند منطقه خلاصه نميشود و براي اثباتش کافي است بدانيد تنها در وصف روستاهاي هدف گردشگري کشورمان و عشايرش، مجموعهاي هشت جلدي نوشته شده و هنوز بسياري از اين روستاها معرفي نشده و گمنام ماندهاند.
مطالعه همين کتابها بود که باعث شد به خيالمان برسد امسال مسافران نوروزي را دعوت کنيم، علاوه بر پاتوقهاي هميشگي سفرشان، به 10 روستاي ناشناخته، اما مناسب گردشگري هم سري بزنند، از طبيعت دستنخورده لذت ببرند و همان وقت هم يادي از ما کنند.
پيش از آغاز سفرمان، لازم است از اينکه خيلي از استانها و روستاهايشان را به دليل محدوديت جا، از قلم انداختهايم، از هموطنانمان عذرخواهي کنيم. اکنون گاه رفتن است، بار سفر را بستيد؟ آمادهايد راه بيفتيم؟
کرمانشاه ـ هجيج
کفشهايتان لنگه به لنگه نميشود
آنجا اگر کمي سر کيسه را شکل کنيد و يک جفت گيوه مرغوب هجيجي بخريد، کفشهايتان ديگر هرگز لنگه به لنگه نميشوند چون گيوه لنگه راست و چپ ندارد و يکي از اصليترين مکانهاي توليدش، روستاي هجيج از توابع بخش نوسود شهرستان پاوه در استان کرمانشاه است.
هجيج ـ که برخي آن را با «ح جيمي» مينويسند و ميگويند به معناي دره سرسبز و عميق است ـ روستايي است که همه خانههايشان از سنگ هستند و حتي يک آجر در آنها به کار نرفته است.
در يکي از وبنوشتهها درباره هجيج، قصهاي هست که ميگويد، پانصد سال پيش در هجيج، آسمان خسيس شد و خشکسالي بيداد کرد. اهالي روستا سراغ مردي متدين که نسبش به امام موسي کاظم(ع) ميرسيد، رفتند تا براي باريدن باران، دعا کند. مرد دعا کرد و چشمهاي پر آب، دل خاک را شکافت و مرد از همان وقت، صاحب احترامي ويژه ميان مردم شد و حتي پس از مرگش، بقعهاي به يادش ساختند به نام «بقعه سيدعبدالله» يا «بقعه کوسه هجيج».
کسي نميداند اين ماجرا درباره روستاي هجيج و بقعه سيدعبدالله در کنار رودخانه سيروان، راست است يا تنها قصهاي ساده است براي سنگين شدن پلکهاي بچههاي هجيجي، وقت خواب. مهم اين است که اهالي هجيج، اهل تسنن هستند، اما به امامزادهشان احترام ميگذارند واين بقعه از پنج قرن پيش تاکنون سرپا بوده است و زيارتگاه دوستدارانش.
چند کار واجب است که به محض رسيدن به هجيج بايد انجام دهيد، نخست اين که دستکم يک جفت گيوه مرغوب بخريد، چون پيشه بيشتر هجيجيها، دوختن همين گيوههاي فوقالعاده است، دوم به چراگاههاي خوشمنظره «پياز دول ميشا» و «گاول» و آبشار بل در نزديکي روستا که آب معدني شفابخش دارد، سري بزنيد و سوم اگر فرصت کرديد از يکي از قديمهاي ده بپرسيد چرا هجيجيها قابهاي در و پنجره همه خانههاي روستا را آبي آسماني ميکنند؟
گيلان ـ قلعه رودخان
افسون ميشويد
حتي از ديدن عکس روستاي قلعه رودخان از توابع بخش مرکزي شهرستان فومن در استان گيلان هم لذت ميبريد و دلتان تازه ميشود تا چه رسد به اينکه آنجا باشيد و در هواي خنک و مطبوعش نفس عميق بکشيد و صداي هوش گياهان به گوشتان برسد و بوي سبزه مرطوب جنگل را حس کنيد و به آواز پرندگان گوش کنيد که در اعماق آن سبزي يکدست ميخوانند.
طوري نميشود، هيچکس نميفهمد، فقط چند لحظه موتور خيالپردازيتان را روشن کنيد و خودتان را به ما بسپريد تا پيشنهادمان را براي شما توصيف کنيم. آمادهايد؟
امروز صبح شما از طرف فومن راه افتادهايد و از روستاي حيدرکلات گذشتهايد، در پارک جنگلي قلعهرودخان هستيد و از روي پل چوبي رودخانه رد شدهايد و آن ترس عميق و خواستني از جريان تند آب خنک رودخانه زير پايتان را تجربه کردهايد.
از همين جا، همين سنگفرش زير پايتان، دالان بهشت آغاز ميشود؛ دالاني سبز که سرشاخههاي درهمپيچيده درختان، آن را براي شما آذين بستهاند. بگذاريد آن سبز دلاويز چشمهايتان را بنوازد، بگذاريد ريههايتان از نفس گياهان انباشه شود و قدم تند کنيد تا به پلههاي قلعه رودخان، باشکوهترين دژ نظامي استان گيلان، برسيد. پلهها زيادند و شايد هم به همين دليل به آن قلعه هزار پله گفتهاند، اما مطمئن باشيد طبيعت اطراف و قلعه عظيم و خزهبسته بالاي تپه، چنان افسونتان ميکند که مثل مسخشدهها، پلهها را با سرعت بالا ميرويد و خستگي را از ياد ميبريد.
خب، حالا خيالپردازي را تمام کنيد و تنها به يک پرسش ما پاسخ دهيد؛ چرا وقتي از نعمت زنده بودن برخورداريد و خبر داريد اين همه زيبايي در جايي از کشور، انتظارتان را ميکشد، در خانه نشستهايد و ترجيح ميدهيد در رويا سير کنيد؟ مگر تا قلعه رودخان چقدر راه است؟!
آذربايجان غربي ـ سهولان
به کبوترها احترام بگذاريد
حتي اگر هيچيک از آن قلعهها و مساجد قديمي، دور و بر روستاي سهولان، از توابع بخش مرکزي شهرستان مهاباد در آذربايجان غربي نبود، حتي اگر آن چشمههاي خروشان و باغهاي ميوه پربار، روستا را احاطه نکرده بودند، وسوسه سوار شدن بر قايقي پارويي و گردش در دالانهاي تو در توي غار معروف اين روستا، حتما ميتوانست هر گردشگري را به آنجا بکشاند؛ وسوسه ديدن قنديلهايي که گاهي خوشه انگور شدهاند، گاه پروانه، گاهي پاي فيل، گاهي توت فرهنگي، گاه عروس دريايي و ... .
کردها ميگويند سهولان به زبان آنها به معناي يخبندان است که احتمالا دليل گذاشتن اين نام بر روستاي چهارصد ساله سهولان، آب و هواي سرد آن است که اگر شما اين پيشنهاد را بپذيريد و به آنجا برويد، به خوبي تجربهاش ميکنيد.
وقتي مسافر دنياي اسرارآميز غار سهولان شديد، چه در دالانهاي تو در توي بخش خشک آن پرسه ميزديد، چه سوار قايق در حوضچههايش شديد، به ياد داشته باشيد به کبوترها و آرامششان احترام بگذاريد، چون آنها ساکنان اصلي سهولان به شمار ميروند و در نقاط گوناگونش لانه ساختهاند، به همين خاطر هم اهالي به اين غار «کوتهکوتر» يا «لانه کبوتر» گفتهاند!
براي سفر به روستاي سهولان، بايد آنقدر در جاده بوکان مهاباد برانيد تا به فرعي برسيد که به روستاي عيسي کندي ميرسد و همين جاده را اگر ادامه دهيد، سهولان در انتظار شماست.
تهران ـ کر کبود
همخواني موزون آب و سنگ
برخي از پدربزرگهاي آنها ميگويند که از پدربزرگهايشان شنيدهاند و پدربزرگهايشان از پدربزرگهايشان نقل کردهاند و پدربزرگ بزرگهاي آن پدربزرگها تعريف کردهاند که ... به هر حال مهم نيست دقيقا چه کسي گفته است، مهم اين است که برخي بر اين باورند که شايد نام روستاي کر کبود از نام دو اسب که «کهر» و «کبود» صدايشان ميکردهاند، گرفته شده است.
هر کس در ديدار از کر کبود از توابع بخش طالقان ساوجبلاغ در استان تهران درباره اينکه مهمترين جاذبه گردشگري روستا کدام است، نظري دارد، اما از نظر ما، زيباترين اجزاي روستا، معماري سنتي خانههاي آن، درختهاي تنومند کهنسالش با سايههاي پربرکت و کوچههاي خاکي و شيبداري است که ديوانهوار پيچ و تاب ميخورند، پله ميشوند، حياط ميشوند، يا به دل کوه ميزنند و به آبشار کر در هفتصد متري شمال شرقي روستا يا يخچالهاي طبيعي آن در شمالش ميرسند.
آبشار کر سي تا پنجاه متر ارتفاع دارد و صداي ريزش آبش آنقدر بلند است که با نيم ساعت گوش کردن به آن تا پايان روز در خواب و بيداري زمزمهاش در گوشهايتان تکرار ميشود.
روستاي کر کبود که به دليل قرار گرفتن در دامنه کوه، آب و هوايي دلپذير دارد، از مسير اتوبان کرج ـ قزوين و از راه شهرستان طالقان قابل دسترسي است. فراموش نکنيد شما به روستايي دعوت شدهايد که حدود 1100 سال قدمت دارد با دو امامزاده به نامهاي امامزاده زيد ابراهيم و امامزاده شاه محمد حنفيه و البته آرامگاه ملا يغمايي کر کبودي هم در قبرستان تاريخي روستا واقع شده است.
امامزاده زيد ابراهيم در مرکز روستاست و نسبش بنا به گفتههاي اهالي، به امام موسي کاظم(ع) ميرسد، اما آرامگاه امامزاده شاه محمد حنفيه در ارتفاعات شمال شرقي روستا معروف به کوه عقيق قرار دارد، علاوه بر همه اينها، روستا حمامي تاريخي هم دارد که متعلق به دوره قاجار است.
مطالعه همين کتابها بود که باعث شد به خيالمان برسد امسال مسافران نوروزي را دعوت کنيم، علاوه بر پاتوقهاي هميشگي سفرشان، به 10 روستاي ناشناخته، اما مناسب گردشگري هم سري بزنند، از طبيعت دستنخورده لذت ببرند و همان وقت هم يادي از ما کنند.
پيش از آغاز سفرمان، لازم است از اينکه خيلي از استانها و روستاهايشان را به دليل محدوديت جا، از قلم انداختهايم، از هموطنانمان عذرخواهي کنيم. اکنون گاه رفتن است، بار سفر را بستيد؟ آمادهايد راه بيفتيم؟
کرمانشاه ـ هجيج
کفشهايتان لنگه به لنگه نميشود
آنجا اگر کمي سر کيسه را شکل کنيد و يک جفت گيوه مرغوب هجيجي بخريد، کفشهايتان ديگر هرگز لنگه به لنگه نميشوند چون گيوه لنگه راست و چپ ندارد و يکي از اصليترين مکانهاي توليدش، روستاي هجيج از توابع بخش نوسود شهرستان پاوه در استان کرمانشاه است.
هجيج ـ که برخي آن را با «ح جيمي» مينويسند و ميگويند به معناي دره سرسبز و عميق است ـ روستايي است که همه خانههايشان از سنگ هستند و حتي يک آجر در آنها به کار نرفته است.
در يکي از وبنوشتهها درباره هجيج، قصهاي هست که ميگويد، پانصد سال پيش در هجيج، آسمان خسيس شد و خشکسالي بيداد کرد. اهالي روستا سراغ مردي متدين که نسبش به امام موسي کاظم(ع) ميرسيد، رفتند تا براي باريدن باران، دعا کند. مرد دعا کرد و چشمهاي پر آب، دل خاک را شکافت و مرد از همان وقت، صاحب احترامي ويژه ميان مردم شد و حتي پس از مرگش، بقعهاي به يادش ساختند به نام «بقعه سيدعبدالله» يا «بقعه کوسه هجيج».
کسي نميداند اين ماجرا درباره روستاي هجيج و بقعه سيدعبدالله در کنار رودخانه سيروان، راست است يا تنها قصهاي ساده است براي سنگين شدن پلکهاي بچههاي هجيجي، وقت خواب. مهم اين است که اهالي هجيج، اهل تسنن هستند، اما به امامزادهشان احترام ميگذارند واين بقعه از پنج قرن پيش تاکنون سرپا بوده است و زيارتگاه دوستدارانش.
چند کار واجب است که به محض رسيدن به هجيج بايد انجام دهيد، نخست اين که دستکم يک جفت گيوه مرغوب بخريد، چون پيشه بيشتر هجيجيها، دوختن همين گيوههاي فوقالعاده است، دوم به چراگاههاي خوشمنظره «پياز دول ميشا» و «گاول» و آبشار بل در نزديکي روستا که آب معدني شفابخش دارد، سري بزنيد و سوم اگر فرصت کرديد از يکي از قديمهاي ده بپرسيد چرا هجيجيها قابهاي در و پنجره همه خانههاي روستا را آبي آسماني ميکنند؟
گيلان ـ قلعه رودخان
افسون ميشويد
حتي از ديدن عکس روستاي قلعه رودخان از توابع بخش مرکزي شهرستان فومن در استان گيلان هم لذت ميبريد و دلتان تازه ميشود تا چه رسد به اينکه آنجا باشيد و در هواي خنک و مطبوعش نفس عميق بکشيد و صداي هوش گياهان به گوشتان برسد و بوي سبزه مرطوب جنگل را حس کنيد و به آواز پرندگان گوش کنيد که در اعماق آن سبزي يکدست ميخوانند.
طوري نميشود، هيچکس نميفهمد، فقط چند لحظه موتور خيالپردازيتان را روشن کنيد و خودتان را به ما بسپريد تا پيشنهادمان را براي شما توصيف کنيم. آمادهايد؟
امروز صبح شما از طرف فومن راه افتادهايد و از روستاي حيدرکلات گذشتهايد، در پارک جنگلي قلعهرودخان هستيد و از روي پل چوبي رودخانه رد شدهايد و آن ترس عميق و خواستني از جريان تند آب خنک رودخانه زير پايتان را تجربه کردهايد.
از همين جا، همين سنگفرش زير پايتان، دالان بهشت آغاز ميشود؛ دالاني سبز که سرشاخههاي درهمپيچيده درختان، آن را براي شما آذين بستهاند. بگذاريد آن سبز دلاويز چشمهايتان را بنوازد، بگذاريد ريههايتان از نفس گياهان انباشه شود و قدم تند کنيد تا به پلههاي قلعه رودخان، باشکوهترين دژ نظامي استان گيلان، برسيد. پلهها زيادند و شايد هم به همين دليل به آن قلعه هزار پله گفتهاند، اما مطمئن باشيد طبيعت اطراف و قلعه عظيم و خزهبسته بالاي تپه، چنان افسونتان ميکند که مثل مسخشدهها، پلهها را با سرعت بالا ميرويد و خستگي را از ياد ميبريد.
خب، حالا خيالپردازي را تمام کنيد و تنها به يک پرسش ما پاسخ دهيد؛ چرا وقتي از نعمت زنده بودن برخورداريد و خبر داريد اين همه زيبايي در جايي از کشور، انتظارتان را ميکشد، در خانه نشستهايد و ترجيح ميدهيد در رويا سير کنيد؟ مگر تا قلعه رودخان چقدر راه است؟!
آذربايجان غربي ـ سهولان
به کبوترها احترام بگذاريد
حتي اگر هيچيک از آن قلعهها و مساجد قديمي، دور و بر روستاي سهولان، از توابع بخش مرکزي شهرستان مهاباد در آذربايجان غربي نبود، حتي اگر آن چشمههاي خروشان و باغهاي ميوه پربار، روستا را احاطه نکرده بودند، وسوسه سوار شدن بر قايقي پارويي و گردش در دالانهاي تو در توي غار معروف اين روستا، حتما ميتوانست هر گردشگري را به آنجا بکشاند؛ وسوسه ديدن قنديلهايي که گاهي خوشه انگور شدهاند، گاه پروانه، گاهي پاي فيل، گاهي توت فرهنگي، گاه عروس دريايي و ... .
کردها ميگويند سهولان به زبان آنها به معناي يخبندان است که احتمالا دليل گذاشتن اين نام بر روستاي چهارصد ساله سهولان، آب و هواي سرد آن است که اگر شما اين پيشنهاد را بپذيريد و به آنجا برويد، به خوبي تجربهاش ميکنيد.
وقتي مسافر دنياي اسرارآميز غار سهولان شديد، چه در دالانهاي تو در توي بخش خشک آن پرسه ميزديد، چه سوار قايق در حوضچههايش شديد، به ياد داشته باشيد به کبوترها و آرامششان احترام بگذاريد، چون آنها ساکنان اصلي سهولان به شمار ميروند و در نقاط گوناگونش لانه ساختهاند، به همين خاطر هم اهالي به اين غار «کوتهکوتر» يا «لانه کبوتر» گفتهاند!
براي سفر به روستاي سهولان، بايد آنقدر در جاده بوکان مهاباد برانيد تا به فرعي برسيد که به روستاي عيسي کندي ميرسد و همين جاده را اگر ادامه دهيد، سهولان در انتظار شماست.
تهران ـ کر کبود
همخواني موزون آب و سنگ
برخي از پدربزرگهاي آنها ميگويند که از پدربزرگهايشان شنيدهاند و پدربزرگهايشان از پدربزرگهايشان نقل کردهاند و پدربزرگ بزرگهاي آن پدربزرگها تعريف کردهاند که ... به هر حال مهم نيست دقيقا چه کسي گفته است، مهم اين است که برخي بر اين باورند که شايد نام روستاي کر کبود از نام دو اسب که «کهر» و «کبود» صدايشان ميکردهاند، گرفته شده است.
هر کس در ديدار از کر کبود از توابع بخش طالقان ساوجبلاغ در استان تهران درباره اينکه مهمترين جاذبه گردشگري روستا کدام است، نظري دارد، اما از نظر ما، زيباترين اجزاي روستا، معماري سنتي خانههاي آن، درختهاي تنومند کهنسالش با سايههاي پربرکت و کوچههاي خاکي و شيبداري است که ديوانهوار پيچ و تاب ميخورند، پله ميشوند، حياط ميشوند، يا به دل کوه ميزنند و به آبشار کر در هفتصد متري شمال شرقي روستا يا يخچالهاي طبيعي آن در شمالش ميرسند.
آبشار کر سي تا پنجاه متر ارتفاع دارد و صداي ريزش آبش آنقدر بلند است که با نيم ساعت گوش کردن به آن تا پايان روز در خواب و بيداري زمزمهاش در گوشهايتان تکرار ميشود.
روستاي کر کبود که به دليل قرار گرفتن در دامنه کوه، آب و هوايي دلپذير دارد، از مسير اتوبان کرج ـ قزوين و از راه شهرستان طالقان قابل دسترسي است. فراموش نکنيد شما به روستايي دعوت شدهايد که حدود 1100 سال قدمت دارد با دو امامزاده به نامهاي امامزاده زيد ابراهيم و امامزاده شاه محمد حنفيه و البته آرامگاه ملا يغمايي کر کبودي هم در قبرستان تاريخي روستا واقع شده است.
امامزاده زيد ابراهيم در مرکز روستاست و نسبش بنا به گفتههاي اهالي، به امام موسي کاظم(ع) ميرسد، اما آرامگاه امامزاده شاه محمد حنفيه در ارتفاعات شمال شرقي روستا معروف به کوه عقيق قرار دارد، علاوه بر همه اينها، روستا حمامي تاريخي هم دارد که متعلق به دوره قاجار است.