سفربه مدینه
سفربه مدینه
این گدا سوی مدینه سفری میخواهد
تا بیاید حرمت راهبری میخواهد
زان نفسها که بر آن شامی گستاخ زدی
دل بیچاره من هم اثری میخواهد
حسنی میشود آن کس که حسینی باشد
کربلا خود ز مدینه ثمری میخواهد
ای که با دست خودت لقمه به سگ میدادی
هم غذا با تو شدن چشمتری میخواهد
بر قتیلالعبرات تو و زینب سوگند
گریه بر داغ تو چشم دگری میخواهد
گریه بر آن جگر پاره که در طشت بریخت
دل آواره و خون جگری میخواهد
مادرت گفته دعاگوی عزادار شماست
این مقامی است که فیض سحری میخواهد
سفربه مدینه
این گدا سوی مدینه سفری میخواهد
تا بیاید حرمت راهبری میخواهد
زان نفسها که بر آن شامی گستاخ زدی
دل بیچاره من هم اثری میخواهد
حسنی میشود آن کس که حسینی باشد
کربلا خود ز مدینه ثمری میخواهد
ای که با دست خودت لقمه به سگ میدادی
هم غذا با تو شدن چشمتری میخواهد
بر قتیلالعبرات تو و زینب سوگند
گریه بر داغ تو چشم دگری میخواهد
گریه بر آن جگر پاره که در طشت بریخت
دل آواره و خون جگری میخواهد
مادرت گفته دعاگوی عزادار شماست
این مقامی است که فیض سحری میخواهد