یک جمله برای پیرمرد فروم

Tutulmaz

عضو جدید
کاربر ممتاز
اگرچه در میان "سابقون" نباشیم و اگر هم باشیم جزو "مقربون" نیستیم.با این حال حق نان و آب و گلی ست در این میان.اصل موضوع را نمی گویم تا آنان که نمی دانند ندانند شاید اصل موضوع تغییر یابد.اما آنان که می دانند، می توانند با یک جمله اهمیت حضور پیرمرد فروم را در میان مان نشان دهند.مدیر محترم بحث تاپیک جدی ست بی آنکه توضیحی داده شود، پستهایی که مردم را به سخره می گیرند را پاک کنید...

اولین جمله را من خواهم گفت...
 

Tutulmaz

عضو جدید
کاربر ممتاز
من با تولد هر آغازی چنان مسرور می شوم که هرگز پایانی بر آن نمی بینم،نمی دانم این کدامین حس است از آغاز،تنها به صرف بودن و شروع یک حیات کوچک،سنگترین دلها را آب کند و خشمگین ترین لبان را بخنداند،این تنها تولد نیست، این یک حس مشترک است میان هر آنچه که نفس می کشد این آغاز را می دانستم که پایانی ست،کاش برآن،ایمان داشتم!
...و صد افسوس که در میان این دو،تنها، رنجیدن و رنجاندن را برگزیدم،رفت و رفتم.گویی که هرگز وجود نداشتیم.
ای کاش اولین جنبنده ای که می رفت من بودم!،رفتن، اگرچه زمستان نیز باشد مرا می آزارد.این برای احساس من که آخرین باشم،غیر قابل تحمل است.

 

Similar threads

بالا