یکی بود یکی نبود ..... زیر گنید کبود جز خدای مهربون هیچکس نبود ....
البته سه نفر دیگه هم بودن :
افسون .......... afsoon6282
زهرا .......... باغبان 65
مریم .......... kaghaz rangi
؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
یه روزی روزگاری زهرا تصمیم گرفت بره مسافرت
برنامه سفرشم اینجوری بود که اولش بره تهران و بعدشم شیراز ...
تو شیراز سه تا دوست داشت یکی افسون و یکی مریم و .... که خیلی هم دوسشون داشت ... البته این مریم عاشق منه افسون که دیگه نگووو اون که دیگه دیونمه ...
خلاصه زهرا اخر سفرش به شیراز رسید...
ظهر بود داشت نمار میخوند که دید مریم از بیرون اومد و تند تند رفت تو آشپزخونه و شروع کرد با افسون و اون پچ پچ کردن ... زهرا هم که از همه چیز بی خبر .....
خلاصه نهاری که با همکای تمام شیرازیا و افسون توسط مریم درست شده بود اماده شد :
مریم قورمه سبزی درست کرده بود که الحق خوشمزه بود
افسونم که آش غوره و ژله و حلوا درست کرده بود با تزئینات خوشگل که عکسشو در ادامه میزارم ... خلاصه افسون دیگه وقتشه ...
حدود ساعت 5 بود دیدم مریم رفت تو آشپزخونه و دیگه نه در اومد و نه ور اومد .... منم از این همه کدبانوگری مریم تعجب کرده بود ... که واقعا این همون مریمه ؟؟؟
بعد دیدم یه ظرف پر از چیپس و پفک کرد اما مگه می اوردشون دلم اب شد ... دیدم فایده نداره خودم پاشدم گفتم مریم خوب بیار دیگهههههه ... که دیدم یه کیک تولد از پشت یخچال در اومد که روش پر از شمع بود و نوشته بود باغبان 65 تولدت مبارک
یهووووووووووووووووووووووووووووووووووووو
بفیه اشو مریم و افسون و شاید اون خودشون تعریف میکنن
....................
البته سه نفر دیگه هم بودن :
افسون .......... afsoon6282
زهرا .......... باغبان 65
مریم .......... kaghaz rangi
؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
یه روزی روزگاری زهرا تصمیم گرفت بره مسافرت
برنامه سفرشم اینجوری بود که اولش بره تهران و بعدشم شیراز ...
تو شیراز سه تا دوست داشت یکی افسون و یکی مریم و .... که خیلی هم دوسشون داشت ... البته این مریم عاشق منه افسون که دیگه نگووو اون که دیگه دیونمه ...
خلاصه زهرا اخر سفرش به شیراز رسید...
ظهر بود داشت نمار میخوند که دید مریم از بیرون اومد و تند تند رفت تو آشپزخونه و شروع کرد با افسون و اون پچ پچ کردن ... زهرا هم که از همه چیز بی خبر .....
خلاصه نهاری که با همکای تمام شیرازیا و افسون توسط مریم درست شده بود اماده شد :
مریم قورمه سبزی درست کرده بود که الحق خوشمزه بود
افسونم که آش غوره و ژله و حلوا درست کرده بود با تزئینات خوشگل که عکسشو در ادامه میزارم ... خلاصه افسون دیگه وقتشه ...
حدود ساعت 5 بود دیدم مریم رفت تو آشپزخونه و دیگه نه در اومد و نه ور اومد .... منم از این همه کدبانوگری مریم تعجب کرده بود ... که واقعا این همون مریمه ؟؟؟
بعد دیدم یه ظرف پر از چیپس و پفک کرد اما مگه می اوردشون دلم اب شد ... دیدم فایده نداره خودم پاشدم گفتم مریم خوب بیار دیگهههههه ... که دیدم یه کیک تولد از پشت یخچال در اومد که روش پر از شمع بود و نوشته بود باغبان 65 تولدت مبارک
یهووووووووووووووووووووووووووووووووووووو
بفیه اشو مریم و افسون و شاید اون خودشون تعریف میکنن
....................
آخرین ویرایش: