سلام
اینو کلا به چهار نفر تا حالا گفتم.دیگه اینجا علنیش میکنم اصلا هم ابایی ندارم....من دیگه نه نماز میخونم،نه روزه خواهم گرفت و نه دیگر احکام اسلامی.در واقع دیگه اصلا مسلمون نیستم.شاید با شنیدن این حرفام بعضی دوستای اینجام از من بدشون بیاد،نمیدونم.ولی دیگه تصمیم رو گرفتم.ترک اسلام من بخاطر ناحق بودن اسلام نبود یا اینکه دوسدارم بی خیالی طی کنم و دیگه هیچوقت به چیزی پابند نباشم.همین دو سه هفته پیش،ی روز دقیقا سر نماز ظهر،وسط نماز،نمازمو عمدا رها کردم.اخه چه نمازی؟ چه کشکی؟ من چرا اصلا باید خم و راست بشم؟ ایا این حقه واقعا؟ ایا تشنگی کشیدن و خمس دادن حقیقت واقعیه؟ تا کی میخوام الکی همینجوری برم جلو؟؟ از بچگی بهم گفتن این خداست اینا قرانه اینم پیامبر و اماما.اینا همه مقدسن یالا حالا شروع کن به پرستش و احترامشون!!! این سینه زدنا،حسین حسین گفتنا، عزاداریا، زیارت رفتنا و ..... اینا واقعا به چه درد من میخورن؟(تفکر)
بخون،بخور،نخور،بخواب،برو،نرو،ببر،نبر......با این فعلا بزرگ شدیم
چند وقتی بود فکرم درگیر بود تا اینکه دیگه یهو از اسلام اومدم بیرون و الان هیچ دینی ندارم
25 سالمه الان....ربع قرن عمر کردم.نمیدونم چقد تا مرگم فرصت دارم.درس کار زندگی بدبختی....وقت میشه ایا به حقیقتی رسید بالاخره یا نه
هر کسی هم ی چیزی میگه.یکی با دلیل میگه خدا نیست.یکی مستدل میگه خدا هستت.یکی میگه اسلام خوبه.یکی میگه اسلام بده.یکی میگه دین بکی میگن بی دینی ......کلا نمیدونم.... مثلا حبابی توی هوا سرگردانم.
بعد جالبه یبار از ی سخنران مذهبی که اومده بود شهرمون در مورد پیدا کردن حقیقت سوال کردم،گفت اگه وقت میکنی برو پیدا کن(با لحن منفی).یعنی هیچی دیگه! معلومه اصلا پس وظیفه انسان چیه روی زمین؟؟؟ صرفا تقلید؟؟!!!!!
الان میخوام خودم حقیقت رو حالا به اندازه وسع و توانم پیدا کنم....حالا از کجا باید شروع کنم؟ بعد هزار تا کتاب رو خوندم.هر کی هم ی چیزی گفت.ایا حقیقت اون چیزیه که من برداشت میکنم؟ ایا ممکن نیست خطا کنم؟؟ اگه عقلم ی چیزی گفت ولی قلبم چیز دیگه ای،چکار کنم؟ چجوری اینا رو همسو کنم؟؟ و سوال و سوال و سوال سوالتی دیگر.......
دوسدارم خواهرام،برادرام،اونایی که جای پدر و مادر من هستن بیان اینجا کمکم کنن...ببینم من باید چکار کنم بالاخره؟ کجا برم؟
پیشاپیش ممنون از همگی
اینو کلا به چهار نفر تا حالا گفتم.دیگه اینجا علنیش میکنم اصلا هم ابایی ندارم....من دیگه نه نماز میخونم،نه روزه خواهم گرفت و نه دیگر احکام اسلامی.در واقع دیگه اصلا مسلمون نیستم.شاید با شنیدن این حرفام بعضی دوستای اینجام از من بدشون بیاد،نمیدونم.ولی دیگه تصمیم رو گرفتم.ترک اسلام من بخاطر ناحق بودن اسلام نبود یا اینکه دوسدارم بی خیالی طی کنم و دیگه هیچوقت به چیزی پابند نباشم.همین دو سه هفته پیش،ی روز دقیقا سر نماز ظهر،وسط نماز،نمازمو عمدا رها کردم.اخه چه نمازی؟ چه کشکی؟ من چرا اصلا باید خم و راست بشم؟ ایا این حقه واقعا؟ ایا تشنگی کشیدن و خمس دادن حقیقت واقعیه؟ تا کی میخوام الکی همینجوری برم جلو؟؟ از بچگی بهم گفتن این خداست اینا قرانه اینم پیامبر و اماما.اینا همه مقدسن یالا حالا شروع کن به پرستش و احترامشون!!! این سینه زدنا،حسین حسین گفتنا، عزاداریا، زیارت رفتنا و ..... اینا واقعا به چه درد من میخورن؟(تفکر)
بخون،بخور،نخور،بخواب،برو،نرو،ببر،نبر......با این فعلا بزرگ شدیم
چند وقتی بود فکرم درگیر بود تا اینکه دیگه یهو از اسلام اومدم بیرون و الان هیچ دینی ندارم
25 سالمه الان....ربع قرن عمر کردم.نمیدونم چقد تا مرگم فرصت دارم.درس کار زندگی بدبختی....وقت میشه ایا به حقیقتی رسید بالاخره یا نه
هر کسی هم ی چیزی میگه.یکی با دلیل میگه خدا نیست.یکی مستدل میگه خدا هستت.یکی میگه اسلام خوبه.یکی میگه اسلام بده.یکی میگه دین بکی میگن بی دینی ......کلا نمیدونم.... مثلا حبابی توی هوا سرگردانم.
بعد جالبه یبار از ی سخنران مذهبی که اومده بود شهرمون در مورد پیدا کردن حقیقت سوال کردم،گفت اگه وقت میکنی برو پیدا کن(با لحن منفی).یعنی هیچی دیگه! معلومه اصلا پس وظیفه انسان چیه روی زمین؟؟؟ صرفا تقلید؟؟!!!!!
الان میخوام خودم حقیقت رو حالا به اندازه وسع و توانم پیدا کنم....حالا از کجا باید شروع کنم؟ بعد هزار تا کتاب رو خوندم.هر کی هم ی چیزی گفت.ایا حقیقت اون چیزیه که من برداشت میکنم؟ ایا ممکن نیست خطا کنم؟؟ اگه عقلم ی چیزی گفت ولی قلبم چیز دیگه ای،چکار کنم؟ چجوری اینا رو همسو کنم؟؟ و سوال و سوال و سوال سوالتی دیگر.......
دوسدارم خواهرام،برادرام،اونایی که جای پدر و مادر من هستن بیان اینجا کمکم کنن...ببینم من باید چکار کنم بالاخره؟ کجا برم؟
پیشاپیش ممنون از همگی