یادش بخیر...

♥MitrA

عضو جدید
کاربر ممتاز
فقط گریه نکنید ها . . . . قول دادید



شما یادتون نمیاد، تو دبستان زنگ تفریح که تموم می شد مامورای آبخوری دیگه نمی ذاشتن… آب بخوریم


شما یادتون نمیاد، شبا بیشتر از ساعت ۱۲ تلویزیون برنامه نداشت سر ساعت ۱۲ سرود ملی و پخش می کرد و قطع می شد…. سر زد از افق…مهر خاوران !


شما یادتون نمیاد، قبل از شروع برنامه یه مجری میومد اولش شعر می خوند بعد هم برنامه ها رو پشت سر هم اعلام می کرد…آخرشم می گفت شما رو به دیدن برنامه ی فلان دعوت می کنم..


شما یادتون نمیاد، تو نیمکت ها باید سه نفری می نشستیم بعد موقع امتحان نفر وسطی باید میرفت زیر میز.


شما یادتون نمیاد، سرمونو می گرفتیم جلوی پنکه می گفتیم: آ آ آ آ آ آآآآآ


شما یادتون نمیاد، ولی نوک مداد قرمزای سوسمار نشانُ که زبون میزدی خوش رنگ تر میشد.


شما یادتون نمیاد، تو فیلم سازدهنی مرده با دوچرخه توکوچه ها دور میزدو میخوند:دِریااااااا موجه کا کا.. دِریا موجه.


شما یادتون نمیاد، کاغذ باطله و نون خشکه میدادیم به نمکی ، نمک بهمون میداد بعدش هم نمک ید دار اومد که پیشرفت کرده بود نمک ید دار میداد، تابستونها هم دمپایی پاره میگرفت جوجه های رنگی میداد.


شما یادتون نمیاد، خانواده آقای هاشمی رو که میخواستن از نیشابور برن کازرون، تو کتاب تعلیمات اجتماعی ! شما یادتون نمیاد موقع امتحان باید بین خودمون و نفر بغلی کیف میذاشتیم رو میز که تقلب نکنیم.


شما یادتون نمیاد، سریال آیینه ، دو قسمتی بود اول زن و شوهر ها بد بودند و خیلی دعوا میکردند بعد قسمت دوم : زندگی شیرین می شود بود و همه قربون صدقه هم می رفتند. یه قسمتی بود که زن و شوهر ازدواج کرده بودند همه براشون ساعت دیواری اورده بودند. بعد قسمت زندگی شیرین میشود جواد خدایاری و مهین شهابی برای زوج جوان چایی و قند و شکر بردند همه از حسن سلیقه این دو نفر انگشت به دهان موندند و ما باید نتیجه میگرفتیم که چایی بهترین هدیه عروسی می تونه باشه.


شما یادتون نمیاد؛ جمعه شبا سریال جنگجویان کوهستان رو، فرداش همه تو مدرسه جوگیر بودیم.


شما یادتون نمیاد، پیک نوروزی که شب عید میدادن دستمون حالمونو تا روز آخر عید میگرفتن !


شما یادتون نمیاد، اون قایق ها رو که توش نفت میریختیم و با یه تیکه پنبه براش فتیله درست میکردیم و بعد روشنش میکردیم و میگذاشتیمش تو حوض. بعدش هم پت پت صدا میکرد و حرکت میکرد و ما هم کلی خر کیف میشدیم..!!!


شما یادتون نمیاد، شیشه های همه خونه ها چسب ضربدری داشت.


شما یادتون نمیاد، زنگ آخر که می شد کیف و کوله رو مینداختیم رو دوشمون و منتظر بودیم زنگ بخوره تا اولین نفری باشیم که از کلاس میدوه بیرون .


شما یادتون نمیاد، یک مدت از این مداد تراش رو میزی ها مد شده بود هرکی از اونا داشت خیلی با کلاس بود.


شما یادتون نمیاد، دستمال من زیر درخت آلبالو گم شده سواد داری؟


شما یادتون نمیاد، ماه رمضون که میشد اگه کسی می گفت من روزه ام بهش میگفتیم: زبونتو در بیار ببینم راست میگی یا نه !


شما یادتون نمیاد، که کانال های تلویزیون دو تا بیشتر نبود، کانال یک و کانال دو !


شما یادتون نمیاد، پاک کن های جوهری که یه طرفش قرمز بود یه طرفش آبی بعد با طرف آبیش می خواستیم که خودکارو پاک کنیم، همیشه آخرش یا کاغذ رو پاره می کرد یا سیاه و کثیف می شد !


شما یادتون نمیاد، سر صف پاهامونو ۱۸۰ درجه باز می کردیم تا واسه رفیق فابریکمون جا بگیریم !


شما یادتون نمیاد، آن مان نماران، تو تو اسکاچی، آنی مانی کَ. لا. چی !


شما یادتون نمیاد، گوشه پایین ورقه های دفتر مشقمون، نقاشی می کشیدیم. بعد تند برگ میزدیم میشد انیمیشن


شما یادتون نمیاد، آرزومون این بود که وقتی از دوستمون می پرسیم درستون کجاست اونا یه درس از ما عقب تر باشن !


شما یادتون نمیاد، یه زمانی به دوستمون که میرسیدیم دستمون رو دراز میکردیم که مثلا میخوایم دست بدیم، بعد اون واقعا دستش رو دراز میکرد که دست بده بعد ما یهو بصورت ضربتی دستمون رو پس میکشیدیم و میگفتیم: یه بچه ی این قدی ندیدی؟؟ (قد بچه رو با دست نشون میدادیم) و بعد کرکر میخندیدیم که کنفش کردیم !


شما یادتون نمیاد، با آب و مایع ظرفشویی کف درست میکردیم، تو لوله خالی خودکار بیک فوت میکردیم تا حباب درست بشه !


شما یادتون نمیاد، انگشتر فیروزه، خدا کنه بسوزه !


شما یادتون نمیاد، اون موقعها یکی میومد خونه مون و ما خونه نبودیم رو در مینوشتن: آمدیم نبودید!!


شما یادتون نمیاد، دبستان که بودیم، هر چی میپرسیدن و میموندیم توش، میگفتیم ما تا سر اینجا خوندیم !


شما یادتون نمیاد، گل گل گل اومد کدوم گل؟ همون که رنگارنگاره برای شاپرکها یه خونه قشنگه. کدوم کدوم شاپرک؟؟ همون که روی بالش خالهای سرخ و زرده، با بالهای قشنگش میره و برمیگرده، میره و برمیگرده.. شاپرک خسته میشه… بالهاشو زود میبنده… روی گلها میشینه… شعر میخونه، میخنده !


شما یادتون نمیاد، اون مسلسل های پلاستیکی سیاه رو که وقتی ماشه اش رو میکشیدی ترررررررررررررترررررررررر ررر صدا میداد !


شما یادتون نمیاد، بچه که بودیم می خواستیم بریم حموم باید یک ساعت قبل بخاری تو حموم روشن میکردیم.


شما یادتون نمیاد، آسیاب بشین میشینم، آسیاب پاشو پامیشم، آسیاب بچرخ میچرخم، آسیاب پاشو،پا نمیشم؛ جوون ننه جون، پا نمیشم؛… جوونه قفل چمدون،پامیشم..آسیاب تند ترش کن، تندتر تندترش کن!


شما یادتون نمیاد، اونجا که الان برج میلاد ساختن، جمعه ها موتورهای کراس میومدن تمرین و نمایش. عشقمون این بود که بریم اونا رو ببینیم. راستی چی شدن اینا


شما یادتون نمیاد، چرخ فلکی که چرخو فلکش رو میاورد ۴ تا جا بیشتر نداشت و با دست میچرخوندش.


شما یادتون نمیاد، …تا پلیس میدیدم صدای ضبط ماشین رو کم میکردیم!


شما یادتون نمیاد، که چه حالی ازت گرفته می شد وقتی تعطیلات عید داشت تموم می شد و یادت می آمد پیک نوروزیت را با اون همه تکالیفی که معلمت بهت داده رو هنوز انجام ندادی واقعا که هنوزم وقتی یادم می یاد گریم می گیره.


شما یادتون نمیاد، انگشتامونو تو هم کلید میکردیم یکیشونو قایم میکردیم اینو میخوندیم: بر پاااا….بر جاااا…. کی غایبه؟ مرجاااان…دروغ نگو من اینجااام…


شما یادتون نمیاد، چقدر زجر آور بود شنیدن آهنگ مدرسه ها وا شده اونم صبح اول مهر.


شما یادتون نمیاد، توی سریال در پناه تو وقتی بابای مریم سیلی آبداری زد به رامین چقدر خوشحال شدیم!


شما یادتون نمیاد، بازی اسم فامیل. میوه:ریواس. غذا:ریواس پلو…..!


شما یادتون نمیاد، دبستان که بودیم معلم بهداشت یه ساعتایی می اومد با مدادامون لای موهامونو نگاه می کرد.


شما یادتون نمیاد، این آواز مُد شده بود پسرا تو کوچه میخوندن: آآآآآی نسیم سحری صبر کن، مارا با خود ببر از کوچه ها،آآآی…


شما یادتون نمیاد، مراد برقی عاشق محبوبه بود، وقتی سریال مراد برقی شروع میشد پرنده تو خیابونها پر نمی‌زد.




چه شیطونی هایی می کردیم یادش به خیر یاد کودکی…….و زمان خودم و همه بچه های اون موقع…. یاد اون روزا بخیر
 

Phyto

مدیر تالار مهندسی كشاورزی
مدیر تالار
شما یادتون نمیاد، تو دبستان زنگ تفریح که تموم می شد مامورای آبخوری دیگه نمی ذاشتن… آب بخوریم
آبخوریای ما که مامور نداشت!

شما یادتون نمیاد، شبا بیشتر از ساعت ۱۲ تلویزیون برنامه نداشت سر ساعت ۱۲ سرود ملی و پخش می کرد و قطع می شد…. سر زد از افق…مهر خاوران !
مثل اینکه شما یادتون نمیاد! سرود ملی اون موقع یه چیز دیگه بود: شد جمهوری اسلامی به پا، که هم دین دهد هم دنیا به ما... از انقلاب ایران نگر، کاخ ستم گشته زیر و زبر ...


شما یادتون نمیاد، تو نیمکت ها باید سه نفری می نشستیم بعد موقع امتحان نفر وسطی باید میرفت زیر میز.
واقعا؟! کجا درس میخوندی شما؟!!


شما یادتون نمیاد، سرمونو می گرفتیم جلوی پنکه می گفتیم: آ آ آ آ آ آآآآآ
آره، اینو خوب یادمه! تازه ما مینشستیم پشت پنکه باهاش هواپیما بازی هم میکردیم!


شما یادتون نمیاد، ولی نوک مداد قرمزای سوسمار نشانُ که زبون میزدی خوش رنگ تر میشد.
الانم میشه!


شما یادتون نمیاد، تو فیلم سازدهنی مرده با دوچرخه توکوچه ها دور میزدو میخوند:دِریااااااا موجه کا کا.. دِریا موجه.
اَه چقدر بدم میومد از این فیلمه!


شما یادتون نمیاد، کاغذ باطله و نون خشکه میدادیم به نمکی ، نمک بهمون میداد بعدش هم نمک ید دار اومد که پیشرفت کرده بود نمک ید دار میداد، تابستونها هم دمپایی پاره میگرفت جوجه های رنگی میداد.
آره، با خر میومد تو کوچه ها، پشت گاریشم همه چی پیدا میشد!


شما یادتون نمیاد، خانواده آقای هاشمی رو که میخواستن از نیشابور برن کازرون، تو کتاب تعلیمات اجتماعی ! شما یادتون نمیاد موقع امتحان باید بین خودمون و نفر بغلی کیف میذاشتیم رو میز که تقلب نکنیم.
اینو یادم نمیاد!


شما یادتون نمیاد، سریال آیینه ، دو قسمتی بود اول زن و شوهر ها بد بودند و خیلی دعوا میکردند بعد قسمت دوم : زندگی شیرین می شود بود و همه قربون صدقه هم می رفتند. یه قسمتی بود که زن و شوهر ازدواج کرده بودند همه براشون ساعت دیواری اورده بودند. بعد قسمت زندگی شیرین میشود جواد خدایاری و مهین شهابی برای زوج جوان چایی و قند و شکر بردند همه از حسن سلیقه این دو نفر انگشت به دهان موندند و ما باید نتیجه میگرفتیم که چایی بهترین هدیه عروسی می تونه باشه.
آره، یادمه، یادش به خیر...


شما یادتون نمیاد؛ جمعه شبا سریال جنگجویان کوهستان رو، فرداش همه تو مدرسه جوگیر بودیم.
اولین فیلمی بود که تو این سبک از تلویزیون پخش میشد! خیلی خاطرخواه داشت


شما یادتون نمیاد، پیک نوروزی که شب عید میدادن دستمون حالمونو تا روز آخر عید میگرفتن !
مگه الان دیگه نمیدن؟


شما یادتون نمیاد، اون قایق ها رو که توش نفت میریختیم و با یه تیکه پنبه براش فتیله درست میکردیم و بعد روشنش میکردیم و میگذاشتیمش تو حوض. بعدش هم پت پت صدا میکرد و حرکت میکرد و ما هم کلی خر کیف میشدیم..!!!
ما چرا از اینا نداشتیم؟!


شما یادتون نمیاد، شیشه های همه خونه ها چسب ضربدری داشت.
یه بار بمب خورد پشت خونه ما شیشه ها که هیچی در و پنجره ها هم کج و کوله شد از شکستن دیوار صوتی!


شما یادتون نمیاد، زنگ آخر که می شد کیف و کوله رو مینداختیم رو دوشمون و منتظر بودیم زنگ بخوره تا اولین نفری باشیم که از کلاس میدوه بیرون .
من هیچوقت کیف کولی نداشتم!


شما یادتون نمیاد، یک مدت از این مداد تراش رو میزی ها مد شده بود هرکی از اونا داشت خیلی با کلاس بود.
ما که همین الانشم خیلی باکلاسیم!


شما یادتون نمیاد، دستمال من زیر درخت آلبالو گم شده سواد داری؟
ما پسرا که از این بازیای جلف نداشتیم!


شما یادتون نمیاد، ماه رمضون که میشد اگه کسی می گفت من روزه ام بهش میگفتیم: زبونتو در بیار ببینم راست میگی یا نه !
وا، چه کارا ...!


شما یادتون نمیاد، پاک کن های جوهری که یه طرفش قرمز بود یه طرفش آبی بعد با طرف آبیش می خواستیم که خودکارو پاک کنیم، همیشه آخرش یا کاغذ رو پاره می کرد یا سیاه و کثیف می شد !
من تف میزدم که بهتر پاک کنه، دفترم پاره میشد!!


شما یادتون نمیاد، اون موقعها یکی میومد خونه مون و ما خونه نبودیم رو در مینوشتن: آمدیم نبودید!!
الان دیگه همه باکلاس شدن، اسمس میدن!


شما یادتون نمیاد، گل گل گل اومد کدوم گل؟ همون که رنگارنگاره برای شاپرکها یه خونه قشنگه. کدوم کدوم شاپرک؟؟ همون که روی بالش خالهای سرخ و زرده، با بالهای قشنگش میره و برمیگرده، میره و برمیگرده.. شاپرک خسته میشه… بالهاشو زود میبنده… روی گلها میشینه… شعر میخونه، میخنده !
از اینم زیاد خوشم نمیومد!


شما یادتون نمیاد، اون مسلسل های پلاستیکی سیاه رو که وقتی ماشه اش رو میکشیدی ترررررررررررررترررررررررر ررر صدا میداد !
ها ها ... یادش به خیر، خیلی باحال بود!


شما یادتون نمیاد، بچه که بودیم می خواستیم بریم حموم باید یک ساعت قبل بخاری تو حموم روشن میکردیم.
تو خونه ما الانم باید همین کارو بکنیم!


شما یادتون نمیاد، آسیاب بشین میشینم، آسیاب پاشو پامیشم، آسیاب بچرخ میچرخم، آسیاب پاشو،پا نمیشم؛ جوون ننه جون، پا نمیشم؛… جوونه قفل چمدون،پامیشم..آسیاب تند ترش کن، تندتر تندترش کن!
فاطمه خیلی اینو دوس داره!!


شما یادتون نمیاد، چرخ فلکی که چرخو فلکش رو میاورد ۴ تا جا بیشتر نداشت و با دست میچرخوندش.
الانم هست!


شما یادتون نمیاد، انگشتامونو تو هم کلید میکردیم یکیشونو قایم میکردیم اینو میخوندیم: بر پاااا….بر جاااا…. کی غایبه؟ مرجاااان…دروغ نگو من اینجااام…
یادش بخیر، مرجان!


شما یادتون نمیاد، چقدر زجر آور بود شنیدن آهنگ مدرسه ها وا شده اونم صبح اول مهر.
من که خیلی دوس داشتم!


شما یادتون نمیاد، توی سریال در پناه تو وقتی بابای مریم سیلی آبداری زد به رامین چقدر خوشحال شدیم!
در پناه تو کدوم بود؟


شما یادتون نمیاد، دبستان که بودیم معلم بهداشت یه ساعتایی می اومد با مدادامون لای موهامونو نگاه می کرد.
اِوا خاک عالم! شپش داشتین مگه شماها؟!

 

eliot -esf

کاربر فعال مهندسی کشاورزی , گیاهپزشکی
کاربر ممتاز
من که جووونم !! این چیز ها یادم نمیاد میتی جون !!! :Dخانومم ضایع کردم چه حالی داد :redface:
 

شهرام 59

عضو جدید
کاربر ممتاز
به قول شهرام 59 : هی...........
چه قدر الکی خوش بودیم... با اینکه همش جنگ و آژیر و ... بود ولی بازم خوش بودیم

:cry:...........

به خدا مردم اون زمان خیلی شاداب تر و سر زنده تر از الان بودن.
 

entezar89

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خداییش اون موقهها خیلی زندگی زیباتر بود .
ولی من اون مراد برقی وچند تای دیگه رو ندیدم ها .خیلی قدیمیه؟
این بچه ئهای کم سن وسال باشگاه چی میدونن. اینا برای ما خاطره است بروای اونا شنیدن تاریخه شاید هم افسانه.

ولی این اسم وفامیل رو خوب اومدی . اسم نادر فامیل نادری غذا نون وسبزی حیوان نره خر اشیاء نره خر پلاستیکی سر این دوتا اخری چه داوای راه میافتاد
 

scorpion555

عضو جدید
کاربر ممتاز
الان هم هنوز خیلی از امکاناتو تو ایران نداریم. مثلا من هفته پیش جایی بودم در فاصله 130 کیلومتری تهران که هنوز گاز نداشتند.زندگی اهالی روستا مثل همون دهه 60 بود.
 

nafis...

مدیر بازنشسته
هواییم کردین:(یادش بخیر.چه دوران خوب و بی دغدغه ای بود.قدرشو ندونستم:(
 

♥MitrA

عضو جدید
کاربر ممتاز
خداییش اون موقهها خیلی زندگی زیباتر بود .
ولی من اون مراد برقی وچند تای دیگه رو ندیدم ها .خیلی قدیمیه؟
این بچه ئهای کم سن وسال باشگاه چی میدونن. اینا برای ما خاطره است بروای اونا شنیدن تاریخه شاید هم افسانه.

ولی این اسم وفامیل رو خوب اومدی . اسم نادر فامیل نادری غذا نون وسبزی حیوان نره خر اشیاء نره خر پلاستیکی سر این دوتا اخری چه داوای راه میافتاد

آره مراد برقی قدیمیه
داستانشو مامان و بابام برام گفتن
خیلی باحاله
 

mehraban2011

عضو جدید
جالب بود ولی من بعضی چیزاش هنوز و همیشه یادمه
یکیش سرود ملی که شد جمهوری اسلامی به پا ...
شروع برنامه کودک: مگ مگ مگ مگ مگ مگ مگ مگ مگ مگ...برنامه ی خوردسالان:)
خانم خامنه که نقاشی بچه هارو نشون میداد و من همیشه منتظر بودم نقاشیمو از تلوزیون ببینم که این اتفاق هیچوقت نیوفتاد:(
تلوزون کابلی ....
خیلی خوب بود مرسی
 

Mythical

کاربر بیش فعال
آره یادش به خیر ولی حس پیک هایی که دم عید میدادن خدایی خیلی باحال بودش
:cry:
 

farhad moradeyan

عضو جدید
میگم تو که اینقدر یادته دوران بچگی منم یادته؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

ضمنا شما از کجا میدونید که ما به یادمون نمیاد ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
 

arash_441

متخصص انرژی های نو
گذشتم و کلاً فراموش کرده بودم بخاطر روزای تلخ و سختی هایی که کشیدم. با این خاطراتی که تعریف کردی تک تکشون از جلوی چشام رژه رفتن اشکمو در آوردی

به هر حال خوبه که آدم گاهی وایسته و یه نگاهی به پشت سرش بندازه
 

مجتبی اس

عضو جدید
خیلیییییییییییی خوب بود عالی بود البته تشتک بازیو تیله بازیو هفت سنگو الک دو لک .. یادت رفت
 

Paydar91

کاربر فعال تالار مهندسی برق ,
کاربر ممتاز
ممنون استارتر.
رفتم تو دوران...........یادش بخیر.
 

Major Geologist

کاربر فعال تالار موبایل ,
کاربر ممتاز
آه... با همه ی زجری که داشت شیرین بود. رفتم دوران اوایل دبستانم. چقدر سختی و زجر کشیدم...
 

Nilpar

عضو جدید
کاربر ممتاز
دمت گرم .... خیلی عالی بود....محشر بود....ایول....عاشقتم.
راستی امضاتم فوق العادست
 

MehrAn.ButterFly

عضو جدید
یادش بخیر یادمه اون موقه ها یه صف چنصد متری همیشه جلو دم فروشگاه ها ی خوار وبار فروشی وقت اعلام کوپن ها تشکیل میشد ولی مردم تو صف با هم همیشه مخصوصا خانمای چادری با زنبیلاشون تو صف با هم گرم حرف زدن میشدن
ولی حالاهیچکی طاقت دو دیقه واسادن تو کوتاهترین صفو ندارن

به کجا داریم میریم اینگونه شتابان و بی هواس
 

Mar mari

عضو جدید
میترسم از ایکه یه روز یاد این دورانمم کنم.....
مرسی!جا داش 10 تا تشکد ریگه هم میکردم
 

Phyto

مدیر تالار مهندسی كشاورزی
مدیر تالار
ممنون از همه
امضاتون قشنگه خیلی
کجاش قشنگه؟ پسر باید بند کفشاشو خودش ببنده تا مرد بار بیاد نه اینکه به امید مامانش باشه!
من که عمراً بند کفشای پسرمو ببندم! اصلا کفش چسبی براش میخرم که بند نداشته باشه!
 

**زهره**

عضو جدید
کاربر ممتاز
کجاش قشنگه؟ پسر باید بند کفشاشو خودش ببنده تا مرد بار بیاد نه اینکه به امید مامانش باشه!
من که عمراً بند کفشای پسرمو ببندم! اصلا کفش چسبی براش میخرم که بند نداشته باشه!

ووااااااااااااااااااااااا چه بی رحم و خشن!
 

Similar threads

بالا