به موجب يك قرار داد ابدى وارثى كه در ابتداى آفرينش ، بين انسان و حيوان از يك طرف و نباتات از طرف ديگر بسته شده است . طرفين متعهد شده اند كه احتياجات همديگر را ساخته و تحويل دارند. انسان و حيوان گاز كربنيك مورد نياز گياهان ، را در بدن خود ساخته و از راه تنفس در هوا منتشر مى نمايند، در برابر گياهان ، نصف قيمت آن را نقد و نصف ديگر آن را اقساط مى پردازند. به عبارت ديگر هر گياهى در مقابل دريافت يك مولكول گاز كربن كه از هوا مى گيرد، بلافاصله يك اتم اكسيژن آن را پس داده ، هوا را تصفيه و براى تنفس حيوانات مناسب مى سازد. با بقيه آن نيز احتياجات غذائى و دوائى ما را ساخته و به اقساط تحويل مى دهد. اين معامله پاياپاى و دراز مدت چهار ركن اساسى دارد آن را اركان اربعه يا عناصر چهارگانه ناميده اند. ما در اينجا هر يك را به اختصار براى شما تشريح مى نماييم .
عناصر اربعه
عنصر به معنى ريشه است و چون ساختمان تمام موجودات زنده و آلى خواه گياهى ، خواه حيوانى ، از چهار منبع بزرگ ريشه مى گيرد، اين چهار پايه چهار پايه اساسى را پيشينيان اركان اربعه و به عبارت ديگر عناصر چهار گانه ناميده اند.
اين چهار اصل مهم و اساسى عبارتند از منبع خورشيد كه به ما نور و حرارت مى دهد و منبع هوا كه ما از آن اكسيژن و گياهان گاز كربن مى گيرند. و دو منبع آب و خاك كه ما ساير احتياجات زندگانى خود را از آنها مى گيريم .
در كتب ايران كه قبل از حمله مغول نوشته شده و عارى از خرافات مى باشند، عناصر اربعه به همين نحو كه بيان شد تعريف شده است . در هيچ جا اين عناصر را بسيط ندانسته اند و بر عكس اظهار نظر كرده اند كه گياهان از اين چهار عنصر ريشه گرفته و جوهرى از آنها مى گيرند. گياهان اندام خود را با آنچه از اين چهار منبع دريافت مى دارند مى سازند.
چنانچه يكى از اين چهار اصل كم باشد گياه نرويد و انسان و حيوان كه از گياه تغذيه مى كنند از بين مى روند. چون ساختمان گياه از اين چهار عنصر ريشه گرفته و ساختمان حيوان از گياه به عمل آمده پس جميع موجودات زنده از نباتى و حيوانى از تركيب اين چهار عنصر به وجود آمده اند.
عناصر اربعه در علوم جديد
در شيمى جديد به نود و دو فلز و شبه فلز موجود در طبيعت عنصر مى گويند و اين اشتباه است .
فلزات و شبه فلزات ، اجسام مفردى هستند كه از هيدروژن ريشه گرفته و خود نمى توانند ريشه به حساب آيند. اما علوم هم از ريشه گرفتن اجسام آليه از چهار عنصرى كه شرح داديم به صورت ديگرى بحث مى كنند كه شيمى آلى را به وجود آورده است .
در زيست شناسى گياهى ثابت شده است كه گياهان هنگام روز، حرارت و نور آفتاب را گرفته و به كمك آنها گاز كربن را از هوا دريافت نموده آن را با آب تركيب و به شرحى كه در شيمى آلى بيان مى شود آن را تبديل به مواد قندى مى نمايند، از طرفى ديگر مواد ازت دار و املاح معدنى را از خاك گرفته ، مواد سفيده قندى ، چوبى و غيره را كه اجسام آلى خوانده مى شوند، مى سازند در علم شيمى جديد با اينكه مى دانند مواد آليه از تركيب آب ، گاز كربن ، مواد معدنى و نور و حرارت بوجود آمده ، هنگام سوختن شده علاوه بر گاز كربن ، مواد معدنى را به صورت خاكستر و آب نور و حرارت را هم پس مى دهند. به عبارت ديگر آنچه را در موقع تولد گرفته اند پس از مرگ بر مى گردانند. معذالك در فرمول شيمى اين تركيبات ، نور و حرارت خورشيد را ناديده گرفته ، به حساب نمى آورند، در صورتى كه پزشكان و داروسازان سنتى ايران كه بيانگذار علم شيمى در جهان هستند اين اجسام را تركيبى از عناصر چهارگانه يعنى آب ، هوا، خاك ،و آتش مى دانستند. چنانچه گفتيم معنى آتش در اينجا نور حرارت آفتاب مى باشد. داروسازان سنتى ايران طبع آتش را گرم و خشك و تظاهر آن را بدن حيوان حرارت غريزى مى خوانند.
امروز همه مى دانند كه مواد غذايى در بدن انسان بطور بطى سوخته ، حرارتى در حدود 37 درجه سانتيگراد بوجود مى آورند. قدرت آب سرد و تر بوده و در ترى هيچ تركيبى به پايه آب نمى رسد. قدرت خاك سرد و خشك و قدرت هوا سرد وتر مى باشد و چون تمام خوراكيها از اين چهار عنصر ريشه مى گيرند، در نهاد آنها سردى -ترى - خشكى و گرمى به هم آميخته ،
متناسب يا مقدار آنها و طبع آنها تفاوت پيدا مى نمايند، به معنى كه اگر از جوهر آتش زيادتر گرفته باشد طبع آن گرم و خشك ، اگر از آب زيادتر گرفته باشد سرد و تر، اگر از خاك بيشتر گرفته باشد سرد و خشك و اگر از هوا گاز كربن بيشترى گرفته باشد طبع آن گرم و نرم خواهد بود. اين خلاصهاى از طبايع چهارگانه مواد خوراكى است كه داروسازان و پزشكان سنتى به آن عقيده داشته و دانشمندان جديد منكر آن شده اند.
طبايع چهارگانه
گفتيم كه عناصر چهارگانه آب ، خاك ، هوا و آتش چهار قدرت سردى ترى گرمى و خشكى دارند و از تركيب آنها نه گونه آميزش پديد مى آيد.اول آنكه گرمى بر سه قوت ديگر غلبه داشته باشد. دوم آنكه سردى غلبه كند. سوم آنكه خشكى غالب شود و چهارم آنكه ترى غلبه نمايد. اين چهار مورد را مزاج مفرد مى نامد. چهار كيفيت ديگر ممكن است به وجود آيد كه در آنها دو طبع بر دو طبع ديگر غلبه نمايند. مثل اينكه گرمى و خشكى قوى تر از سردى وترى شوند و يا برعكس سردى وترى بر گرمى و خشكى غالب گردند و يا گرمى و خشكى بر سردى و ترى چيره باشند و فيروزى از آن سردى و خشكى باشد. اين چهار كيفيت را مزاج مركب مى نامند و غير از اين هشت مزاج (چهار مفرد و چهار مركب ) يك مزاج معتدل هم داريم كه نه مزاج مى شوند.
حال كه اين نه مزاج را شناختيد بد نيست مختصرى هم از اخلاط چهارگانه صحبت كنيم . انسان و حيوان قوت خلاقه نداشته و بايستى احتياجات خود را از گياهان بگيرد، همانگونه كه گياهان هم نمى توانند گاز كربن مورد نيز خود را بسازند و مجبورند از حاصل تنفس حيوانات بهره مند شوند. به عبارت ديگر ما قادر نيستيم نيروى لازم براى حركات بدن خود را مستقيما از آفتاب دريافت داريم . اين نيروى خورشيدى را بايد گياه گرفته و با جوهرهائى كه از سه عنصر ديگر آب ، خاك و هوا مى گيرد تركيب كرده به صورت غذا به ما تحويل دهد.
اخلاط چهار گانه
خوراكيها پس از تغيراتى كه در جهاز هاضمه پيدا مى كنند، داخل كبد شده و در آنجا پخته شده به صفرا، خون ، بلغم و سودا تبديل مى شوند. صفرا چون آفتاب طبعى گرم و خشك دارد. خون چون هوا گرم وتر است . بلغم مانند آب سرد وتر بوده و سودا مانند خاك سرد و خشك است . صحت و سلامت بدن ما به تعادل اين چهار خلط بستگى دارد. اين اخلاط به سهم خود انواع و اقسام داشته اين اخلاط به سهم خود انواع و اقسام داشته و در هر بيمارى رنگ ، بو، مزه ، غلظت و خواص ظاهرى و باطنى آنها فرق مى كند. در غلبه صفرا، مزاج را صفراوى ، در غلبه خون ، دموى ، در غلبه سودا، سوداوى و در غلبه بلغم ، بلغمى گويند. گاه دو تاى اينها غالب و دو تاى ديگر مغلوب مى شوند و به اين صورت چهار مزاج ديگر پيدا شده و با مزاج جمعا نه طبع پيدا مى گردد كه ما شرح مفصل اينها و تطبيق آنها را با علوم جديد در جلدهاى ديگر زبان خوراكيها خواهيم نوشت . در اينجا همين قدر مى گوييم كه داروسازان سنتى ايران از راه مطالعه در روى مزاجهاى گوناگون به اسرارى پى برده اند كه علوم جديد تازه قسمتى از آنها را كشف كرده و مقادير زيادى از آنها هنوز در پرده ابهام است . چنانچه به همت خوانندگان و محققين ايرانى اين مباحث مورد آزمايش قرار گيرد، اسرار زيادى كشف شده و اهميت تجارب نياكان ما آشكار خواهد شد. ما در اينجا اشاره اى به عوامل انتقال وراثت و نر و ماده شدن جنين مى نماييم .
عوامل انتقال وراثت
اين موضوع كه چرا بچه آدم ، انسان و بچه حيوانات مانند آنها مى شود، اينكه چرا هر بچه اى بعضى از صفات و حتى از امراض را از پدر و مادر خود به ارث مى برد، موضوع تازه اى نيست . بلكه از قديم الايام مورد بحث فلاسفه و دانشمندان بوده و آنها درصدد پيدا كردن عوامل انتقال وراثت بوده اند.
پزشكان و داروسازان سنتى ايران عقيده داشتند كه در منى گوهر هوائى و گوهر آتشى بيشتر از گوهر آبى و خاكى است . و در تخمك گوهر آبى و خاكى بيشتر و بيشتر و گوهر هوائى و آتشى كمتر است . و چون آتش و هوا به مزاج خود گرم و آب و خاك سرد مى باشند، گرمى قويتر از سردى است . بنابراين گوهر گرمى هم قويتر از گوهر سردى بوده و در نتيجه نطفه مرد قويتر از تخمك زن مى باشد.
از آنجايى كه هر ضعيفى تابع قوى است ، بنابراين هر نوزادى از پدر بيشتر از مادر صفات او را به ارث مى برد مگر آنكه در مزاج زن و مرد تغيير حاصل شده باشد.
نرو و ماده شدن جنين
در مورد نر و ماده شدن جنين هم همين عقيده را داشتند. اگر نطفه قويتر از تخمك و مزاح منى گرم و خشك و مزاح رحم سرد و تر باشد، جنين پسر مى شود. و چون اندك تغييرى كند يعنى قوت منى كاهش پيدا كند و يا مزاج رحم كمى گرم گردد نوزاد آنها دختر خواهد شد.
كشفيات جديد و عقيده پيشينيان
در زيست شناسى جديد هم عقيده دارند كه اگر تعداد ژنهاى كروموزن كه در نطفه است بيشتر باشد، پسرزا و اگر كمتر باشد دخترزا مى شود. و همچنين ثابت شده است كه اگر ترشحات رحم هنگام لقاح قليايى باشد، كروموزنهاى ماده زا از بين رفته و ابتكار عمل در دست نرزاها خواهد افتاد و چنانچه ترشح شود نرزاها از بين رفته ، ماده زا باقى مى مانند و نوزاد دختر مى شود. حال اگر خوب توجه كنيم مى توانيم بگوييم كه اين عقيده يكى بوده و فقط به دو صورت بيان شده است . و در حقيقت بين عقايد قديم و جديد فرقى نيست .
اگر نطفه ژن بيشتر داشته باشد، قويتر است و جنين پسر مى شود. اگر مزاج رحم سرد وتر باشد و به عبارت جديد قليايى باشد باز هم فرزند آنها پسر مى شود. چون مزاج رحم برگردد و كمى گرم گردد، به عبارت جديد ترش شود، فرزند آنها دختر خواهد بود.
رجحان طب سنتى
عقايد پزشكان و داروسازان سنتى ايران در مورد پسر شدن يا دختر شدن نوزاد را مى توان در يك جمله خلاصه كرد. اگر مزاج پدر گرم و مزاج مادر سرد باشد، فرزند آنها پسر مى شوند. چنانچه مزاج آنها برگردد فرزند آنها دختر خواهد شد. اين عقيده اى است كه هزار سال پيش در كتب خطى سنتى ايران نوشته شده و تازه زيست شناسان جديد پس از بيان هزاران فرضيه ديگر كه غلط درآمد، به آن رسيده اند و آن را با زبانى علميتر بيان مى نمايند.
اينجا است كه ما عقيده داريم كه نبايستى عقايد دانشمندان سنتى ايران را سرسرى گرفت ، بلكه بايد كوشيد به حقايق آنها پى برده و فرضيه هاى علمى آنها را با فرضيه هاى علمى جديد منطبق كرد. رجحان طب سنتى در اينجا در اين است كه عقايد آنها از هزار سال پيش تا كنون تغييرى نكرده و دانشمندان غربى در اين مدت ده ها فرضيه غلط داده اند، تا امروز به همان نتيجه اى رسيده اند كه دانشمندان سنتى ايران هزار سال پيش داشته اند. وقتى ما يك سلول يا نطفه را در زير ميكروسكوب هاى بسيار قوى چندين برابر بزرگ كنيم در اطراف هسته ى آن تعدادى رگه كه در آنها دانه هاى بسيار ريزى وجود دارد مى زيستيم . اين رگه ها را امروزه كرموزن و دانه ها را عامل را كه عامل انتقال وراثت هستند ژن گويند.
تعداد اين رگه ها در نطفه انسان 48 عدد است داروسازان سنتى ايران بدون داشتن ميكروسكوب عامل انتقال وراثت را عرق الدساس بمعنى رگه هاى همانند ساز مى دانستند (دس بمعنى مثل ، مانند و دساس همانندساز است ) و عقده داشتند كه تعداد رگه هاى همانند ساز در ساختمان جنين 99 عدد است
عناصر اربعه
عنصر به معنى ريشه است و چون ساختمان تمام موجودات زنده و آلى خواه گياهى ، خواه حيوانى ، از چهار منبع بزرگ ريشه مى گيرد، اين چهار پايه چهار پايه اساسى را پيشينيان اركان اربعه و به عبارت ديگر عناصر چهار گانه ناميده اند.
اين چهار اصل مهم و اساسى عبارتند از منبع خورشيد كه به ما نور و حرارت مى دهد و منبع هوا كه ما از آن اكسيژن و گياهان گاز كربن مى گيرند. و دو منبع آب و خاك كه ما ساير احتياجات زندگانى خود را از آنها مى گيريم .
در كتب ايران كه قبل از حمله مغول نوشته شده و عارى از خرافات مى باشند، عناصر اربعه به همين نحو كه بيان شد تعريف شده است . در هيچ جا اين عناصر را بسيط ندانسته اند و بر عكس اظهار نظر كرده اند كه گياهان از اين چهار عنصر ريشه گرفته و جوهرى از آنها مى گيرند. گياهان اندام خود را با آنچه از اين چهار منبع دريافت مى دارند مى سازند.
چنانچه يكى از اين چهار اصل كم باشد گياه نرويد و انسان و حيوان كه از گياه تغذيه مى كنند از بين مى روند. چون ساختمان گياه از اين چهار عنصر ريشه گرفته و ساختمان حيوان از گياه به عمل آمده پس جميع موجودات زنده از نباتى و حيوانى از تركيب اين چهار عنصر به وجود آمده اند.
عناصر اربعه در علوم جديد
در شيمى جديد به نود و دو فلز و شبه فلز موجود در طبيعت عنصر مى گويند و اين اشتباه است .
فلزات و شبه فلزات ، اجسام مفردى هستند كه از هيدروژن ريشه گرفته و خود نمى توانند ريشه به حساب آيند. اما علوم هم از ريشه گرفتن اجسام آليه از چهار عنصرى كه شرح داديم به صورت ديگرى بحث مى كنند كه شيمى آلى را به وجود آورده است .
در زيست شناسى گياهى ثابت شده است كه گياهان هنگام روز، حرارت و نور آفتاب را گرفته و به كمك آنها گاز كربن را از هوا دريافت نموده آن را با آب تركيب و به شرحى كه در شيمى آلى بيان مى شود آن را تبديل به مواد قندى مى نمايند، از طرفى ديگر مواد ازت دار و املاح معدنى را از خاك گرفته ، مواد سفيده قندى ، چوبى و غيره را كه اجسام آلى خوانده مى شوند، مى سازند در علم شيمى جديد با اينكه مى دانند مواد آليه از تركيب آب ، گاز كربن ، مواد معدنى و نور و حرارت بوجود آمده ، هنگام سوختن شده علاوه بر گاز كربن ، مواد معدنى را به صورت خاكستر و آب نور و حرارت را هم پس مى دهند. به عبارت ديگر آنچه را در موقع تولد گرفته اند پس از مرگ بر مى گردانند. معذالك در فرمول شيمى اين تركيبات ، نور و حرارت خورشيد را ناديده گرفته ، به حساب نمى آورند، در صورتى كه پزشكان و داروسازان سنتى ايران كه بيانگذار علم شيمى در جهان هستند اين اجسام را تركيبى از عناصر چهارگانه يعنى آب ، هوا، خاك ،و آتش مى دانستند. چنانچه گفتيم معنى آتش در اينجا نور حرارت آفتاب مى باشد. داروسازان سنتى ايران طبع آتش را گرم و خشك و تظاهر آن را بدن حيوان حرارت غريزى مى خوانند.
امروز همه مى دانند كه مواد غذايى در بدن انسان بطور بطى سوخته ، حرارتى در حدود 37 درجه سانتيگراد بوجود مى آورند. قدرت آب سرد و تر بوده و در ترى هيچ تركيبى به پايه آب نمى رسد. قدرت خاك سرد و خشك و قدرت هوا سرد وتر مى باشد و چون تمام خوراكيها از اين چهار عنصر ريشه مى گيرند، در نهاد آنها سردى -ترى - خشكى و گرمى به هم آميخته ،
متناسب يا مقدار آنها و طبع آنها تفاوت پيدا مى نمايند، به معنى كه اگر از جوهر آتش زيادتر گرفته باشد طبع آن گرم و خشك ، اگر از آب زيادتر گرفته باشد سرد و تر، اگر از خاك بيشتر گرفته باشد سرد و خشك و اگر از هوا گاز كربن بيشترى گرفته باشد طبع آن گرم و نرم خواهد بود. اين خلاصهاى از طبايع چهارگانه مواد خوراكى است كه داروسازان و پزشكان سنتى به آن عقيده داشته و دانشمندان جديد منكر آن شده اند.
طبايع چهارگانه
چار طبع مخالف سركش |
- روزگارى شوند با هم خوش |
گر يكى زين چهار شد غايب |
جان شيرين بر آيد از قالب |
حال كه اين نه مزاج را شناختيد بد نيست مختصرى هم از اخلاط چهارگانه صحبت كنيم . انسان و حيوان قوت خلاقه نداشته و بايستى احتياجات خود را از گياهان بگيرد، همانگونه كه گياهان هم نمى توانند گاز كربن مورد نيز خود را بسازند و مجبورند از حاصل تنفس حيوانات بهره مند شوند. به عبارت ديگر ما قادر نيستيم نيروى لازم براى حركات بدن خود را مستقيما از آفتاب دريافت داريم . اين نيروى خورشيدى را بايد گياه گرفته و با جوهرهائى كه از سه عنصر ديگر آب ، خاك و هوا مى گيرد تركيب كرده به صورت غذا به ما تحويل دهد.
اخلاط چهار گانه
خوراكيها پس از تغيراتى كه در جهاز هاضمه پيدا مى كنند، داخل كبد شده و در آنجا پخته شده به صفرا، خون ، بلغم و سودا تبديل مى شوند. صفرا چون آفتاب طبعى گرم و خشك دارد. خون چون هوا گرم وتر است . بلغم مانند آب سرد وتر بوده و سودا مانند خاك سرد و خشك است . صحت و سلامت بدن ما به تعادل اين چهار خلط بستگى دارد. اين اخلاط به سهم خود انواع و اقسام داشته اين اخلاط به سهم خود انواع و اقسام داشته و در هر بيمارى رنگ ، بو، مزه ، غلظت و خواص ظاهرى و باطنى آنها فرق مى كند. در غلبه صفرا، مزاج را صفراوى ، در غلبه خون ، دموى ، در غلبه سودا، سوداوى و در غلبه بلغم ، بلغمى گويند. گاه دو تاى اينها غالب و دو تاى ديگر مغلوب مى شوند و به اين صورت چهار مزاج ديگر پيدا شده و با مزاج جمعا نه طبع پيدا مى گردد كه ما شرح مفصل اينها و تطبيق آنها را با علوم جديد در جلدهاى ديگر زبان خوراكيها خواهيم نوشت . در اينجا همين قدر مى گوييم كه داروسازان سنتى ايران از راه مطالعه در روى مزاجهاى گوناگون به اسرارى پى برده اند كه علوم جديد تازه قسمتى از آنها را كشف كرده و مقادير زيادى از آنها هنوز در پرده ابهام است . چنانچه به همت خوانندگان و محققين ايرانى اين مباحث مورد آزمايش قرار گيرد، اسرار زيادى كشف شده و اهميت تجارب نياكان ما آشكار خواهد شد. ما در اينجا اشاره اى به عوامل انتقال وراثت و نر و ماده شدن جنين مى نماييم .
عوامل انتقال وراثت
اين موضوع كه چرا بچه آدم ، انسان و بچه حيوانات مانند آنها مى شود، اينكه چرا هر بچه اى بعضى از صفات و حتى از امراض را از پدر و مادر خود به ارث مى برد، موضوع تازه اى نيست . بلكه از قديم الايام مورد بحث فلاسفه و دانشمندان بوده و آنها درصدد پيدا كردن عوامل انتقال وراثت بوده اند.
پزشكان و داروسازان سنتى ايران عقيده داشتند كه در منى گوهر هوائى و گوهر آتشى بيشتر از گوهر آبى و خاكى است . و در تخمك گوهر آبى و خاكى بيشتر و بيشتر و گوهر هوائى و آتشى كمتر است . و چون آتش و هوا به مزاج خود گرم و آب و خاك سرد مى باشند، گرمى قويتر از سردى است . بنابراين گوهر گرمى هم قويتر از گوهر سردى بوده و در نتيجه نطفه مرد قويتر از تخمك زن مى باشد.
از آنجايى كه هر ضعيفى تابع قوى است ، بنابراين هر نوزادى از پدر بيشتر از مادر صفات او را به ارث مى برد مگر آنكه در مزاج زن و مرد تغيير حاصل شده باشد.
نرو و ماده شدن جنين
در مورد نر و ماده شدن جنين هم همين عقيده را داشتند. اگر نطفه قويتر از تخمك و مزاح منى گرم و خشك و مزاح رحم سرد و تر باشد، جنين پسر مى شود. و چون اندك تغييرى كند يعنى قوت منى كاهش پيدا كند و يا مزاج رحم كمى گرم گردد نوزاد آنها دختر خواهد شد.
كشفيات جديد و عقيده پيشينيان
در زيست شناسى جديد هم عقيده دارند كه اگر تعداد ژنهاى كروموزن كه در نطفه است بيشتر باشد، پسرزا و اگر كمتر باشد دخترزا مى شود. و همچنين ثابت شده است كه اگر ترشحات رحم هنگام لقاح قليايى باشد، كروموزنهاى ماده زا از بين رفته و ابتكار عمل در دست نرزاها خواهد افتاد و چنانچه ترشح شود نرزاها از بين رفته ، ماده زا باقى مى مانند و نوزاد دختر مى شود. حال اگر خوب توجه كنيم مى توانيم بگوييم كه اين عقيده يكى بوده و فقط به دو صورت بيان شده است . و در حقيقت بين عقايد قديم و جديد فرقى نيست .
اگر نطفه ژن بيشتر داشته باشد، قويتر است و جنين پسر مى شود. اگر مزاج رحم سرد وتر باشد و به عبارت جديد قليايى باشد باز هم فرزند آنها پسر مى شود. چون مزاج رحم برگردد و كمى گرم گردد، به عبارت جديد ترش شود، فرزند آنها دختر خواهد بود.
رجحان طب سنتى
عقايد پزشكان و داروسازان سنتى ايران در مورد پسر شدن يا دختر شدن نوزاد را مى توان در يك جمله خلاصه كرد. اگر مزاج پدر گرم و مزاج مادر سرد باشد، فرزند آنها پسر مى شوند. چنانچه مزاج آنها برگردد فرزند آنها دختر خواهد شد. اين عقيده اى است كه هزار سال پيش در كتب خطى سنتى ايران نوشته شده و تازه زيست شناسان جديد پس از بيان هزاران فرضيه ديگر كه غلط درآمد، به آن رسيده اند و آن را با زبانى علميتر بيان مى نمايند.
اينجا است كه ما عقيده داريم كه نبايستى عقايد دانشمندان سنتى ايران را سرسرى گرفت ، بلكه بايد كوشيد به حقايق آنها پى برده و فرضيه هاى علمى آنها را با فرضيه هاى علمى جديد منطبق كرد. رجحان طب سنتى در اينجا در اين است كه عقايد آنها از هزار سال پيش تا كنون تغييرى نكرده و دانشمندان غربى در اين مدت ده ها فرضيه غلط داده اند، تا امروز به همان نتيجه اى رسيده اند كه دانشمندان سنتى ايران هزار سال پيش داشته اند. وقتى ما يك سلول يا نطفه را در زير ميكروسكوب هاى بسيار قوى چندين برابر بزرگ كنيم در اطراف هسته ى آن تعدادى رگه كه در آنها دانه هاى بسيار ريزى وجود دارد مى زيستيم . اين رگه ها را امروزه كرموزن و دانه ها را عامل را كه عامل انتقال وراثت هستند ژن گويند.
تعداد اين رگه ها در نطفه انسان 48 عدد است داروسازان سنتى ايران بدون داشتن ميكروسكوب عامل انتقال وراثت را عرق الدساس بمعنى رگه هاى همانند ساز مى دانستند (دس بمعنى مثل ، مانند و دساس همانندساز است ) و عقده داشتند كه تعداد رگه هاى همانند ساز در ساختمان جنين 99 عدد است