وا چرا منتقل شد اینجا؟
گفتگو و آشنایی با دیگر اعضای تالار مهندسی معماری
- شروع کننده موضوع maral55
- تاریخ شروع
وا چرا منتقل شد اینجا؟
وا چرا منتقل شد اینجا؟
وا چرا منتقل شد اینجا؟
نسیم معمار
عضو جدید
پيرمرد لاغر و رنجور با دسته گلی بر زانو روی صندلی اتوبوس نشسته بوددختری جوان، روبه روی او، چشم از گل ها بر نمی داشت
وقتی به ايستگاه رسيدند، پيرمرد بلند شد، دسته گل را به دختر داد و گفت
می دانم از اين گل ها خوشت آمده است. به زنم مي گويم كه دادم شان به تو
گمانم او هم خوشحال می شود و دختر جوان دسته گل را پذيرفت و پيرمرد را نگاه كرد
كه از پله های اتوبوس پايين می رفت و وارد قبرستان كوچك شهر می شد
وقتی به ايستگاه رسيدند، پيرمرد بلند شد، دسته گل را به دختر داد و گفت
می دانم از اين گل ها خوشت آمده است. به زنم مي گويم كه دادم شان به تو
گمانم او هم خوشحال می شود و دختر جوان دسته گل را پذيرفت و پيرمرد را نگاه كرد
كه از پله های اتوبوس پايين می رفت و وارد قبرستان كوچك شهر می شد
نسیم معمار
عضو جدید
پيرمرد لاغر و رنجور با دسته گلی بر زانو روی صندلی اتوبوس نشسته بوددختری جوان، روبه روی او، چشم از گل ها بر نمی داشت
وقتی به ايستگاه رسيدند، پيرمرد بلند شد، دسته گل را به دختر داد و گفت
می دانم از اين گل ها خوشت آمده است. به زنم مي گويم كه دادم شان به تو
گمانم او هم خوشحال می شود و دختر جوان دسته گل را پذيرفت و پيرمرد را نگاه كرد
كه از پله های اتوبوس پايين می رفت و وارد قبرستان كوچك شهر می شد
وقتی به ايستگاه رسيدند، پيرمرد بلند شد، دسته گل را به دختر داد و گفت
می دانم از اين گل ها خوشت آمده است. به زنم مي گويم كه دادم شان به تو
گمانم او هم خوشحال می شود و دختر جوان دسته گل را پذيرفت و پيرمرد را نگاه كرد
كه از پله های اتوبوس پايين می رفت و وارد قبرستان كوچك شهر می شد
نسیم معمار
عضو جدید
پيرمرد لاغر و رنجور با دسته گلی بر زانو روی صندلی اتوبوس نشسته بوددختری جوان، روبه روی او، چشم از گل ها بر نمی داشت
وقتی به ايستگاه رسيدند، پيرمرد بلند شد، دسته گل را به دختر داد و گفت
می دانم از اين گل ها خوشت آمده است. به زنم مي گويم كه دادم شان به تو
گمانم او هم خوشحال می شود و دختر جوان دسته گل را پذيرفت و پيرمرد را نگاه كرد
كه از پله های اتوبوس پايين می رفت و وارد قبرستان كوچك شهر می شد
وقتی به ايستگاه رسيدند، پيرمرد بلند شد، دسته گل را به دختر داد و گفت
می دانم از اين گل ها خوشت آمده است. به زنم مي گويم كه دادم شان به تو
گمانم او هم خوشحال می شود و دختر جوان دسته گل را پذيرفت و پيرمرد را نگاه كرد
كه از پله های اتوبوس پايين می رفت و وارد قبرستان كوچك شهر می شد
نسیم معمار
عضو جدید
پيرمرد لاغر و رنجور با دسته گلی بر زانو روی صندلی اتوبوس نشسته بوددختری جوان، روبه روی او، چشم از گل ها بر نمی داشت
وقتی به ايستگاه رسيدند، پيرمرد بلند شد، دسته گل را به دختر داد و گفت
می دانم از اين گل ها خوشت آمده است. به زنم مي گويم كه دادم شان به تو
گمانم او هم خوشحال می شود و دختر جوان دسته گل را پذيرفت و پيرمرد را نگاه كرد
كه از پله های اتوبوس پايين می رفت و وارد قبرستان كوچك شهر می شد
وقتی به ايستگاه رسيدند، پيرمرد بلند شد، دسته گل را به دختر داد و گفت
می دانم از اين گل ها خوشت آمده است. به زنم مي گويم كه دادم شان به تو
گمانم او هم خوشحال می شود و دختر جوان دسته گل را پذيرفت و پيرمرد را نگاه كرد
كه از پله های اتوبوس پايين می رفت و وارد قبرستان كوچك شهر می شد
سلام به ها کسی نیست؟
سلام به ها کسی نیست؟
سلام به ها کسی نیست؟
سلام به ها کسی نیست؟
به سلام ما اومدیم شما کووووجاییییییننننننننننننننننن؟؟!
هیشکی نیییییییییییییییییییییییییییییییییی؟
هیشکی نیییییییییییییییییییییییییییییییییی؟
به سلام ما اومدیم شما کووووجاییییییننننننننننننننننن؟؟!
هیشکی نیییییییییییییییییییییییییییییییییی؟
هیشکی نیییییییییییییییییییییییییییییییییی؟
به سلام ما اومدیم شما کووووجاییییییننننننننننننننننن؟؟!
هیشکی نیییییییییییییییییییییییییییییییییی؟
هیشکی نیییییییییییییییییییییییییییییییییی؟
به سلام ما اومدیم شما کووووجاییییییننننننننننننننننن؟؟!
هیشکی نیییییییییییییییییییییییییییییییییی؟
هیشکی نیییییییییییییییییییییییییییییییییی؟
سهلام مهراز جوان شطولیییییییییییی؟
سهلام مهراز جوان شطولیییییییییییی؟
سهلام مهراز جوان شطولیییییییییییی؟
سهلام مهراز جوان شطولیییییییییییی؟
منم خوبم...ها دیگه پیر شدیم رفتتتتتتتتتت
چه خبرا؟
منم خوبم...ها دیگه پیر شدیم رفتتتتتتتتتت
چه خبرا؟