خدایا دوستت دارم,عشقت را به من ارزانی دار,خواهان توام
میدانم گنهکارم ,اما خودت به انسان آموختی که از رحمت تو نا امید نشود پس عشقت را به من ارزانی دار ,آن گونه که به هر جا نگرم فقط تورا بینم و هر کاری که کنم فقط برای رضای تو باشد ,خدا
بارها در این جاده ی پر از سنگلاخ زندگی زمین خورده ام اما باز گریه کنان به آسمان نگاه کرده ام ,ایستاده ام و گفتم ببخش ,دوباره به راه افتادم ....
آخر این جاده تو هستی ,اما کمکم کن که با لباس سفید به پایان رسم نه سیاه
کمکم کن که آن گونه زندگی کنم که تو دوست داری نه آن گونه که نفس .
کمکم کن که مپندارم که همیشه در این جاده باقی خواهم ماند و بدانم که این جاده انتهایی دارد که مرگ آن را به جاده اصلی می رساند
هنگام حرکت در این جاده به تابلوهای راهنما نگاه می کنم ----> ۵ سال تا مرگ---->٢سال تا مرگ ---->ا ثانیه تا مرگ---->مرگ (سیاه یا سفید)