گفتگو با خدا(::: مناجات نامه :::)

ملیسا

عضو جدید
کاربر ممتاز
 

ملیسا

عضو جدید
کاربر ممتاز
خدا آن حس زیبایی است

که در تاریکی صحرا زمانی که هراس مرگ می دزدد سکوتت را
یکی پیوسته می گوید
کنارت هستم ای زیبا و دل آرام می گیرد...
 

ملیسا

عضو جدید
کاربر ممتاز
ای خدایی که گره همه ی ناگواری های عالم به دست او گشایش می یابد...
ای خدایی که همه ی سختی های جهان به اذن او آسان می گردد....
از آنکه گذشتن از غم و اندوه و رسیدن به حقیقت شادی و شادکامی فقط به خواست او مکمل می گردد.
ای خدایی که همه ی مشکلات عالم پیش قدرتش رام می گردد...
ای خدایی که هیچ حاجتی روا نمی گردد مگر به استجابت او و هیچ درد و پریشانی ای رفع نمی شود مگر به فرمان او...
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
خدایا !

به خاطر همه چیزی که به من دادی و هر چیزی که ازم گرفتی ازت ممنونم

چون با عطای نعمتت به من لطف کردی و با باز پس گرفتن آن منو به یاد نعمتی

انداختی که داشتم و قدرش ندانستم ...
 

floe

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
خدایا اینگونه زنده ام بدار که نشکند دلی اززنده بودنم وآنگونه بمیرانم که به وجدنیایدکسی ازنبودنم
 

behroozraha

عضو جدید
الهی من اسیر بند شیطانم


الهی من صلاح خود نمی­دانم


الهی من نفهمیدم خطا کردم


الهی من به نفس خود جفا کردم


الهی دورم از تو من گناهکارم


الهی من به دام غم گرفتارم


الهی­تو بزرگی من حقیرهستم


تویی دریای­رحمت من فقیرهستم


الهی من پشیمانم ز کار خود


ندارم جز تو یاری در کنار خود


الهی توبه کردم گرچه بدکارم


الهی ای خطاپوش ای تویی یارم


الهی ای تویی تنها پناه من


ببخشا ای خداوندم گناه من


الهی بی­تو من بی­مونس و یارم


به لطف تو خدای من امیدوارم


الهی از در لطفت مرانم تو


به خوان نعمتت یارب بخوانم تو


الهی ای امید بیکسان العفو


الهی ای خدای مهربان العفو


الهی ای دوای د رد ما العفو


تو ای آرامش جان «رها» العفو


بهروز رها
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
الهي !

بنده‌اي خانه‌زادم و تهي از توشه و زادم

اگر آبادم نسازي، بر بادم... بر بادم
 

f.a723

عضو جدید
خدای مهربان من!
یاری ام ده تا هر چه می جویم فقط از تو بجویم و کارم را فقط به تو واگذارم
دستگیرم شو که تو خدایی و ما بنده ی بی چون و چرا.
 

banooyeariayi

عضو جدید
خدایا !

به تو پناه می برم

از سنگهایی که شیشه قلبم را می شکنند ؛

از این همه وهم و سکوت ؛

از کوه درد و اندوه روییده بر شانه ها ؛

خدایا !

خوب می دانی که هر شب در اشک چشمانم غسل می کنم

و بر بستری از اندوه و درد می خوابم

و آرام آرام تو را فریاد می زنم

پس؛

ای یکتای بی همتا ، مرا دریاب ...



 

banooyeariayi

عضو جدید
الهي پناه ميبرم به خورشيد مهرت پيش از آنكه دستان تباهي نابودم كنم .

و چشم ميدوزم به رحمتت پيش از آنكه دنيا با نور سياهي نابينايم كند.

و تنها ترا با نام هايت ميخوانم پيش از آنكه بار گناهان مرا با سكوت مرگ همنشين كند ....





 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
ای چتر فروش،چترهایت مال خودت
امشب می خواهم خیس شوم،

پاک شوم تا شاید محو شوم و
از پلکان آبی به سوی او بروم
پروردگارا !
عاشقت هستم،مرا دوست بدار
 

mona.p

عضو جدید
کاربر ممتاز
پرنده ای به رسالت مبعوث شد.

خداوند گفت : دیگر پیامبری مبعوث نخواهم فرستاد ، ان گونه که شما انتظار دارید اما جهان هرگز بی پیامبر نخواهد ماند.
وآنگاه پرنده ای را به رسالت مبعوث کرد.

پرنده آوازی خواند که در هر نغمه اش خدا بود عده ای به او گرویدند و ایمان آوردند.
وخدا گفت اگر بدانید حتی با آواز پرنده ای می توان رستگار شد.
خدا رسولی از آسمان فرستاد . باران نام او بود همین که باران ، باریدن گرفت آنان که اشک را می شناختند رسالت او را دریافتند پس بی درنگ توبه کردند و روح شان را زیر بارش بی دریغ خدا شستند .
خدا گفت : اگر بدانید با رسول باران هم می توان به پاکی رسید.
خداوند پیغامبر باد را فرستاد تا روزی بیم دهد و روزی بشارت . پس باد روزی توفان شد و روزی نسیم و آنان که پیام او را فهمیدند روزی در خوف و روزی در رجا زیستند .
خداوند گفت : آن که خبر باد را می فهمد قلبش در بیم و امید می لرزد . قلب مومن این چنین است .
خدا گلی را از خاک برانگیخت تا معاد را معنا کند .
و گل چنان از رستخیز گفت که هر از آن پس هر مومنی گلی که دید رستاخیز را به یاد آورد .
خدا گفت : اگر بفهمید تنها با گلی قیامت خواهد شد .
خداوند یکی از هزاران نامش را به دریا گفت . دریا بی درنگ قیام کرد و چنان به سجده افتاد که هیچ از هزارموج او باقی نماند . مردم تماشا می کردند عده ای پیام را دانستند پس قیام کردند و چنان به سجده افتادند که هیچ از آنها باقی نماند .
خدا گفت : ان که به پیغمبر آبها اقتدا کند به بهشت خواهد رفت .
و یاد دارم که فرشته ای به من گفت : جهان آکنده از فرستاده و پیغمبر مرسل است ، اما همیشه کافری هست تا بارش باران را انکار کند و با گل بجنگد ، تا پرنده را دروغگو بخواند و باد را مجنون و دریا را ساحر . اما هم امروز ایمان بیاور که پیغمبر آب و رسول باران و فرستاده باد برای ایمان آوردن تو کافی است .

عرفان نظرآهاری​
 

آراز ائل سس

اخراجی موقت
حرفها دارم اما ... بزنم یا نزنم ؟
با توام ، با تو ! خدا را ! بزنم یا نزنم ؟
همه ی حرف دلم با تو همین است که " دوست ..."

حرفها دارم اما ... بزنم یا نزنم ؟
با توام ، با تو ! خدا را ! بزنم یا نزنم ؟
همه ی حرف دلم با تو همین است که " دوست ..."
چه کنم ؟ حرف دلم را بزنم یا نزنم ؟
عهد کردم دگر از قول و غزل دم نزنم
زیر قول دلم آیا بزنم یا نزنم ؟
گفته بودم که به دریا نزنم دل اما
کو دلی تا که به دریا بزنم یا نزنم ؟
از ازل تا به ابد پرسش آدم این است :
دست بر میوه ی حوا بزنم یا نزنم ؟
 

Narges *

عضو جدید
خدایا!
مگذار دعاکنم که مرا از دشواری ها و خطرهای زندگی مصون داری
بلکه دعامیکنم تا در رویارویی با آنها بی باک و شجاع باشم
خدایا!
مگذار از تو بخواهم درد مرا تسکین دهی
بلکه میخواهم توان چیرگی بر آنها را بر من ببخشی
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
خدایا !

تو که دلی برای دوست داشتن به ما دادی

کاش صبری هم برای دوری به ما می دادی
 

ملیسا

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]خیلی وقته که دلم می خواد پیش خدا برم[/FONT]​

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]از زمین دل کندم واون بالا بالا ها برم[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]اخه اینجا هیچ کسی عاشق ادم نمی شه[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]اگه هم عاشق بشه لایق ادم نمی شه[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]یکی عاشقت میشه می گه که خیلی باهالی[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]اخر کارش می فهمی عمریه سر کاری[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]یکی میگه میدونی عاشق سادگیت شدم [/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]یکی میگه عا شق کارهای جانبیت شدم[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]یکی میگه من دیدم که خیلی صاف و صادقی[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]یکی میگه واسه عشقم فقط تو لایقی [/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]یکی عاشقت میشه می گه دلم سوخته برات[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]همشون دروغکی می گن که جون میدن برات[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]یکیشون تنها بوده می خواسته تنها نباشه[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]یکی بین یک و دو است نمی دونه کجا باشه[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]یکیشون گولت زده تا کارشو راه بندازی[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]قسم و آیت می ده نری منو جا بذاری[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]دیگه از دست همه زمینی ها خسته شدم[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]عاشق پریدنم یه مرغ پر بسته شدم[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]نمی دونم که چرا با هیچکی آروم نمی شم[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]توی این چرخ بزرگ از چیزی شادون نمی شم[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]آخه این دنیا به جز غصه و غم چیزی نبود[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]آدماش یه جورین چهره سفید قلبها کبود[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]آخر عشق همهشون روی تخت خزیدنه[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]آخر عشق شهوته و هیچی دیگه ندیدنه[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]آما اون بالا دیگه صحبتی از جدایی نیست[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]توی دست عاشقاش کشکولای گدایی نیست[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]اگه عاشقت بشه همه جورا باهات صفاست[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]کافیه عاشق بشی نیمچه نگاش برات دواست[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]دیگه بحث مذهب و دین و عقیده ندارن[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]گل نمیدنت دیگه چمن و گل رو میکارن[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]جون من دعا کنید تا که برم پیش خدا[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]میدونم اون بالا تازه من میشم بچه گدا[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]ولی عیبی نداره اونجا گدایی بکنم[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]می دونم عاشقی اونجا یعنی که شاهی می کنم[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]آخه اونجا رو حساب عشق من فقط خداست[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]راه زود رسیدنم فقط دعاهای شماست[/FONT]​
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
خدایا!
مگذار دعاکنم که مرا از دشواری ها و خطرهای زندگی مصون داری
بلکه دعامیکنم تا در رویارویی با آنها بی باک و شجاع باشم
خدایا!
مگذار از تو بخواهم درد مرا تسکین دهی
بلکه میخواهم توان چیرگی بر آنها را بر من ببخشی
 

لیمویی

عضو جدید
کاربر ممتاز
همراهي خدا با انسان مثل نفس كشيدن است...
آرام ، بيصدا، هميشگي.....
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
ای آفرینندۀ بارانِ دل!

امشب زیرِ رگبارِ زندگی ؛

چترم را باز نمی کنم؛

تا...

وجودِ عاشقم از بارانِ عشقت لبریز شود.
 

راضیه (ت)

عضو جدید
سالی جدید در راه است خدایا نکند زندگیش را همانند سال گذشته یکرنگ و بی روح ببافد, خدایا دل نگرانش نیستم چون او را به تو سپرده ام و خود را از زندگیش جدا کرده ام.خدایا دعای من سلامتی اوست .سفره ی هفت سین قلبم را به امید بخشش تو آراسته ام من که به خودم هم امید نداشتم و تو امید مطلقی برای قلب بی امید من.خدایا همه را به تو میسپارم حتی دشمنانم را
 

Narges *

عضو جدید
دری باز دری بسته،خدایا ما را از این آستان هم بگذران...
من به رحمتت ایمان دارم
 

tahe-t

عضو جدید
با اجازتون منم این متنو اضافه میکنم اینجا :):gol:
گفتم: خداي من، دقايقی بود در زندگانيم که هوس مي کردم سر سنگينم را که پر از
دغدغهء ديروز بود و هراس فردا بر شانه های صبورت بگذارم، آرام برايت بگويم و بگريم، در آن لحظات شانه های تو کجا بود؟
گفت: عزيز تر از هر چه هست، تو نه تنها در آن لحظات دلتنگی که در تمام لحظات بودنت بر من تکيه کرده بودی، من آنی خود را از تو دريغ نکرده ام که تو اينگونه هستی. من همچون عاشقی که به معشوق خويش می نگرد، با شوق تمام لحظات بودنت را به نظاره نشسته بودم.
گفتم: پس چرا راضی شدی من برای آن همه دلتنگی، اينگونه زار بگريم؟
گفت: عزيزتر از هر چه هست، اشک تنها قطره ای است که قبل از آنکه فرود آيد عروج می کند، اشکهايت به من رسيد و من يکی يکی بر زنگارهای روحت ريختم تا باز هم از جنس نور باشی و از حوالی آسمان، چرا که تنها اينگونه می شود تا هميشه شاد بود.
گفتم: آخر آن چه سنگ بزرگی بود که بر سر راهم گذاشته بودی؟
گفت: بارها صدايت کردم، آرام گفتم از اين راه نرو که به جايی نمی رسی، تو هرگز گوش نکردی و آن سنگ بزرگ فرياد بلند من بود که عزيزتر از هر چه هست، از اين راه نرو که به ناکجا آباد هم نخواهی رسيد.
گفتم: پس چرا آن همه درد در دلم انباشتی؟
گفت: روزيت دادم تا صدايم کنی، چيزي نگفتی، پناهت دادم تا صدايم کنی، چيزی نگفتی، بارها گل برايت فرستادم، کلامی نگفتی، می خواستم برايم بگويی آخر تو بندهء من بودی چاره ای نبود جز نزول درد که تو تنها اينگونه شد که صدايم کردی.
گفتم: پس چرا همان بار اول که صدايت کردم درد را از دلم نراندی؟
گفت: اول بار که گفتی "خدا" آنچنان به شوق آمدم که حيفم آمد بار دگر خدای تو را نشنوم، تو باز گفتی خدا و من مشتاق تر براي شنيدن خدايی ديگر، من اگر مي دانستم تو بعد از علاج درد هم بر خدا گفتن اصرار می کنی همان بار اول شفايت می دادم.
گفتم: مهربانترين خدا ! دوست دارمت ...
گفت: عزيز تر از هر چه هست من دوست تر دارمت ... :heart::heart:

عالی بووووووووووووووووووووود:cry:
 

Sinai

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
اگه خدای متعال میخواست که زنها و مردها ازدواج کنن، همراه آدم و حوا توی بهشت یک کشیش هم گذاشته بود!
 

Sinai

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
خدای من، یک دقیقه‌ی تمام شادکامی! آیا این نعمت برای سراسر زندگی یک انسان کافی نیست؟
 

saina110

عضو جدید
کاربر ممتاز
خدایا تو را غریب دیدمو غریبانه غریب شدم

تو را بخشنده دیدمو خود گناهکار شدم


تو را وفادار دیدمو هر جا رفتم بازگشتم


تو را گرم دیدمو در سردترین لحظه ها به سراغت آمدم


تو مرا چه دیده ای که وفادار مانده ای؟؟؟؟
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
آنان را بگذار تا در جهان پرهیاهوی آتشبازی که به راه انداختند زندگی کنند.

خدایا !

دلم مشتاق ستارگان توست .
 

mohandes soror

عضو جدید
کاربر ممتاز
نمی خوام بزرگ بشم
الو ... الو... سلام

کسی اونجا نیست ؟؟؟؟؟
مگه اونجا خونه ی خدا نیست؟
پس چرا کسی جواب نمیده؟
یهو یه صدای مهربون! ..مثل اینکه صدای یه فرشتس .بله با کی کار داری کوچولو؟
خدا هست؟ باهاش قرار داشتم.. قول داده امشب جوابمو بده.
بگو من میشنوم .کودک متعجب پرسید: مگه تو خدایی ؟من با خدا کار دارم ...
هر چی میخوای به من بگو قول میدم به خدا بگم .
صدای بغض آلودش آهسته گفت یعنی خدام منو دوست نداره؟؟؟؟
فرشته ساکت بود .بعد از مکثی نه چندان طولانی:نه خدا خیلی دوستت داره.مگه کسی میتونه تو رو دوست نداشته باشه؟
بلور اشکی که در چشمانش حلقه زده بود با فشار بغض شکست وبر روی گونه اش غلطید وباهمان بغض گفت :اصلا اگه نگی خدا
باهام حرف بزنه گریه میکنما...
بعد از چند لحظه هیاهوی سکوت ؛
بگو زیبا بگو .هر آنچه را که بر دل کوچکت سنگینی میکند بگو..دیگر بغض امانش را بریده بود بلند بلند گریه کرد وگفت:خدا جون خدای مهربون،خدای قشنگم میخواستم بهت بگم تو رو خدا نذار بزرگ شم تو رو خدا...چرا ؟این مخالف تقدیره .چرا دوست نداری بزرگ بشی؟آخه خدا من خیلی تو رو دوست دارم قد مامانم ،ده تا دوستت دارم .اگه بزرگ شم نکنه مثل بقیه فراموشت کنم؟
نکنه یادم بره که یه روزی بهت زنگ زدم ؟نکنه یادم بره هر شب باهات قرار داشتم؟مثل بقیه که بزرگ شدن و حرف منو نمی فهمن.
مثل بقیه که بزرگن و فکر میکنن من الکی میگم با تو دوستم .مگه ما باهم دوست نیستیم؟پس چرا کسی حرفمو باور نمیکنه ؟خدا چرا بزرگا حرفاشون سخت سخته؟مگه اینطوری نمی شه باهات حرف زد...
خدا پس از تمام شدن گریه های کودک:آدم ،محبوب ترین مخلوق من.. چه زود خاطراتش رو به ازای بزرگ شدن فراموش میکنه...کاش همه مثل تو به جای خواسته های عجیب من رو از خودم طلب میکردند تا تمام دنیا در دستشان جا میگرفت.
کاش همه مثل تو مرا برای خودم ونه برای خودخواهی شان میخواستند .دنیا برای تو کوچک است ...
بیا تا برای همیشه کوچک بمانی وهرگز بزرگ نشوی...
کودک کنار گوشی تلفن،درحالی که لبخندبرلب داشت در آغوش خدا به خواب فرو رفت
 
بالا