گفتگوها و گفتمان‌های مهندسان شیمی

A N A H I T A

عضو جدید
کاربر ممتاز
[h=2]http://www.iran-eng.../images/icons/icon1.png[/h] اي هفت سالگي
اي لحظه هاي شگفت عزيمت
بعد از تو هرچه رفت ، در انبوهي از جنون و جهالت رفت

بعد از تو پنجره که رابطه اي بود سخت زنده و روشن
ميان ما و پرنده
ميان ما و نسيم
شکست
شکست
شکست
بعد از تو آن عروسک خاکي
که هيچ چيز نمي گفت ، هيچ چيز بجز آب ، آب ، آب
در آب غرق شد.

بعد از تو ما صداي زنجره ها را کشتيم
و بصداي زنگ ، که از روي حرف هاي الفبا بر مي خاست
و به صداي سوت کارخانه هاي اسلحه سازي ، دل بستيم .

بعد از تو که جاي بازيمان زير ميز بود
از زير ميزها
به پشت ها ميزها
و از پشت ميزها
به روي ميزها رسيديم
و روي ميزها بازي کرديم
و باختيم، رنگ ترا باختيم ، اي هفت سالگي .
 

seabride

عضو جدید
کاربر ممتاز
جایی به من بدهید
دورترین دلتنگی آدمی با من است
گفته بودم
روزی باران دریا را خیس خواهد کرد
و تلخ ترین روز ماه خواهد رسید
...و تلخ ترین تبخیر
آسمان را سیاه خواهد کرد
جایی به من بدهید
تمام دلتنگی آسمان با من است
گفته بودم
شبی ماه آب خواهد شد
و تمام پنجره ها غریب
و زمین تنها خواهد مرد
 

seabride

عضو جدید
کاربر ممتاز
یک وقت هایی در زندگی می رسد
که باید دستت را بزنی زیر چانه ات و جریان زندگی ات را فقط تماشا کنی
 

seabride

عضو جدید
کاربر ممتاز
آرام
دامن گسترده
و مهربان!
...فراز بر بي انتهاي دريا
به پيش مي رود نرم
خفته رازِ ميانِ من و تو!

از اين ميان، نگران چشمِ نرگس است
که مي کند شمارش
شهاب گون پرندگانِ گذر را
براي رسيدنِ مهاجرپرنده ي تنها
که در ميانه ي راه
زخمي و ناتوان
بربست هرآنچه باز مي داشت او را از آزادي!
براي فتحِ يکباره ي فردا
براي فتحِ اوج
و براي فتحِ هرآنچه مي گشود اميد را در ناپيداي جهل و زوال!
ليک چشمِ نرگس
بسته به راه، اميدِ آرميدن را
در کنارِ پرنده ي تنها
به اميدِ جاودانه ي فردا
در پيچشِ گرداگردِ خيال و رؤيا!
 

Estrella

عضو جدید
کاربر ممتاز
افسوس که ایام شریف رمضان رفت
سی عید به یک مرتبه از دست جهان رفت
افسوس که سی پاره این ماه مبارک
از دست به یکباره چو اوراق خزان رفت
ماه رمضان حافظ این گله بد از گرگ
فریاد که زود از سر این گله شبان رفت
شد زیر و زبر چون صف مژگان صف طاعت
شیرازه جمعیت بیداردلان رفت
بی قدری ما چون نشود فاش به عالم
ماهی که شب قدر در او بود نهان رفت
تا آتش جوع رمضان چهره بر افروخت
از نامه اعمال سیاهی چو دخان رفت
با قامت چون تیر در این معرکه آمد
از بار گنه با قد مانند کمان رفت
برداشت ز دوش همه کس بار گنه را
چون باد سبک آمد و چون کوه گران رفت
چو اشک غیوران ز سراپرده مژگان
دیرآمد و زود از نظر آن جان جهان رفت
از رفتن یوسف نرود بر دل یعقوب
 

vahid.gerrard

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
درووووووووووود
خوشحالم بلاخره بچه ها منظور منو فهمیدن....
اینجا تالار سرگرمی هست درست....
ولی سعی کنیم با مسائل علمی و صنعتی وقتمونو پر کنیم....
 

vahid.gerrard

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مثلا واسه شروع :
دوستان کی کارآموزی رفته؟؟؟؟
اگر رفتین کدوم فسمت واحد عملیاتی بیشتر از بقیه فسمتها هیجان شما رو برانگیخت؟؟؟چرا؟؟؟
اگه نرفتین کارآموزی:
دوس دارین برین پتروشیمی یا پالایشگاه(واسه کارآموزی)؟؟؟؟
اصلا به کدوم بیشتر علاقه دارین؟چرا؟؟
 

malina

عضو جدید
کاربر ممتاز
 
بالا