گفتگوها و گفتمان‌های مهندسان شیمی

A N A H I T A

عضو جدید
کاربر ممتاز
آقا می مو 18 روز زودتر من ثبت نام کردن
اگه من زودتر میومدم سندش به اسممن میشد .دی:
 

A N A H I T A

عضو جدید
کاربر ممتاز
مشکل اینجاست که یه مدت میان میحرفن بعد میگن تو پسری ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
خوب مگه من گفتم دخترم
یکی که اگه دم دستش بودم دو سه تا کیف بهم میزد:biggrin::biggrin::biggrin:
آخی گناهداری دلم میسوزه حالا با این آواتار کسی به مخیلش همچین چیزی خطور نمیکنه
دیگه نترس
 

مي مو

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام بچه ها. مار نمیبینین خوشحالینا.
روزهای آخر خدمت رو سپری میکنیم.

درود
بر داش سرمد خودم.
خوبی ؟ منو یادت هست؟
اون قدیما که اینجا شلوغ پلوغ بود.
یاد بچه های اون دوران بخیر خیلی هاشون مدتیس نیومدن.
یادت یه مدت بهت میگفتم زیرنویس!!!!!
 

A N A H I T A

عضو جدید
کاربر ممتاز
دستم بوی گل میداد،مرا به جرم چیدن گل محکوم کردند؛اما هیچکس فکر نکرد که شاید من یک گل کاشته باشم
 
  • Like
واکنش ها: bera

A N A H I T A

عضو جدید
کاربر ممتاز
امروز را هم مثل زوزهای دیگر آغاز میکنم

پشت این شهر غبار گرفته و اندوهگین ...

دیگر نه رویش امیدی هست و نه شکوفایی

نه جوابی برای پرسشهایی که با حجم سنگین

بر پیکرم ... بر روحم ... بر افکارم سایه

افکنده است ...

اجبار ... اجبار ... برای زندگی کردن و

سکوتی که حاکی جواب تمامی سوالهاست
 

bera

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
امروز را هم مثل زوزهای دیگر آغاز میکنم

پشت این شهر غبار گرفته و اندوهگین ...

دیگر نه رویش امیدی هست و نه شکوفایی

نه جوابی برای پرسشهایی که با حجم سنگین

بر پیکرم ... بر روحم ... بر افکارم سایه

افکنده است ...

اجبار ... اجبار ... برای زندگی کردن و

سکوتی که حاکی جواب تمامی سوالهاست
زبان در دهان باز بسته است
در تنگ قفس باز است وافسوس
که بال مرغ آوازم شکسته است
نمی دانم چه میخواهم بگویم
غمی در استخوانم میگدازد
خیالی ناشناسی آشنا رنگ
گهی میسوزد وگه مینوازد
پریشان سایه ای آشفته آهنگ
زمغزم می تراود گیج وگمراه
چو روح خوابگردی مات ومدهوش
که بی سامان به ره افتد شبانگاه
درون سینه ام دردیست خونبار
که همچون گریه می گریدگلویم
غمی آشفته دردی گریه آلود
نمی دانم چه میخواهم بگویم..... هوشنگ ابتهاج(سایه)
 

مي مو

عضو جدید
کاربر ممتاز
چی شده دوباره؟!! پس چرا خلوت و ساکت شد!!!
من یه لحظه خوشحال شدم گفتم اینجا هم روح زندگی به خودش گرفت اما ظاهراً اشتباه کردم
 

A N A H I T A

عضو جدید
کاربر ممتاز
نامم را پدرم انتخاب کرد ، نام خانوادگی ام را یکی از اجدادم ! دیگر بس است ! راهم را خودم انتخاب خواهم کرد.
 
  • Like
واکنش ها: bera

A N A H I T A

عضو جدید
کاربر ممتاز
کاش دلهایی را که به وسعت اسمانهاست با ابرهای
نفرت سیاه نمیکردیم...
کاش چشمهایی را که چون خورشید میدرخشند
با نگاه های الوده تیره
و
تار نمیکردیم...
کاش دنیای پاک و قشنگ کودکی
تا ابد با ما میماند...
کاش دستهای نیازی را که ملتمسانه به سوی ما دراز میشد
با غرور پس نزنیم...
ای کاش در پشت انسانیت انسان
این همه بی عاطفگی
اشیانه نمیکرد...
 

A N A H I T A

عضو جدید
کاربر ممتاز
خدایا!
خدایا!
خدایا!

دیگر تاب پریشانی ندارم!
نه از آهن،نه از سنگم...

 
بالا