گفتگوهای تنهایی

وضعیت
موضوع بسته شده است.

n desiener

عضو جدید




می‌دونی چرا شیشه جلوی ماشین آنقدر بزرگه ولی آینه عقب آنقدر کوچیکه؟
چون گذشته به اندازه آینده اهمیت نداره. بنابراین همیشه به جلو نگاه کن و ادامه بده.
* تمام چیزها در زندگی موقتی هستند. اگر خوب پیش می‌ره ازش لذت ببر، برای همیشه دوام نخواهند داشت.
اگر بد پیش می‌ره نگران نباش، برای همیشه دوام نخواهند داشت.
* اغلب وقتی امیدت رو از دست می‌دی و فکر می‌کنی که این آخر خطه،
خدا از بالا بهت لبخند می‌زنه و میگه: آرام باش عزیزم، این فقط یک پیچه نه پایان.
* وقتی خدا مشکلات تو رو حل می‌کنه تو به توانایی‌های او ایمان داری.
وقتی خدا مشکلاتت رو حل نمی‌کنه او به توانایی‌های تو ایمان داره.
* نگرانی مشکلات فردا را دور نمی‌کند بلکه تنها آرامش امروز را دور می‌کند

 

n desiener

عضو جدید




ميخــــــواهم عوض شوم!
چرا بايـــــد دلتنگ آغوشت باشم؟
ميخـــــــواهم تو دلتـــــنگ آغوشَـــم باشــــي!
ميخـــواهم آن سيــــبِ قرمزِ بالـــاي درخــــــت باشـــــَم
در دورتـــــرين نُـــقطه...
... دقت کن!!!
رسيدن بـــــه مَــــن آسان نيـــــست
اگر هِـــمـَتـَش را نـَـــداري
آسيــــبي به درخت نــــزن


بـــــه همان سيــــب هاي کِرم خورده ي روي زمــــــين قانـــــــــــــع بــا

 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[FONT=&quot] اسمش آدم است[/FONT]
[FONT=&quot]اما تو بهش اعتماد نکن[/FONT]
[FONT=&quot]گاهی کاری می کند که از پس هیچ گرگی بر نمی‌آید[/FONT] . . .
 

AvA-6586

کاربر فعال تالار حسابداری ,
کاربر ممتاز
وقتی دیر رسیدم با دیگری دیدمت


فهمیدم گاهی:
((نرسیدن بهتر از دیر رسیدن است))
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]عادت کرده ام تنها توی کافه ای بنشینم[/FONT]
[FONT=&quot]از پشت پنجره آدم ها را ببینم[/FONT]
[FONT=&quot]قهوه ای تلخ بنوشم و تا خانه با نبودنت پیاده راه بروم[/FONT]
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]درد داره[/FONT] ...
[FONT=&quot]وقتی ساعت ها میشینی[/FONT]
[FONT=&quot]به حرفایی که هیچ وقت قرار نیست بگی[/FONT]
[FONT=&quot]فکر میکنی[/FONT] ...[FONT=&quot][/FONT]
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

[FONT=&quot]گفت سیگار گران شده، ترک نمیکنی؟[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]با خودم گفتم[/FONT][FONT=&quot]:[/FONT]
[FONT=&quot]کاش بدانی چقـــــــــدر گران تمام شد تا سیگاری شدم[/FONT][FONT=&quot]..!![/FONT]
 

بهار00

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
برای نوشتنش دو حرف خیلی کم است انگار،

" غ م " را
باید با تمام

حرف های دنیا نوشت..
 

بهار00

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
نمیدانم گــــــــــناه توست

یا عیب چشم های من !؟ این که بعــــــــــــد از تو
تمام عالم از چشمم افتاده اند..
 

AvA-6586

کاربر فعال تالار حسابداری ,
کاربر ممتاز
گفت سیگار گران شده، ترک نمیکنی؟
با خودم گفتم:
کاش بدانی چقـــــــــدر گران تمام شد تا سیگاری شدم..!!
سیگاری روشن میکنم و به خاموش بودنم فکر میکنم
کام عمیق همراه آهی کوتاه…
بیرون میدم دودش رو کمرنگ میشه…
مثل خودم . . .
نفسم میگیره از زندگی اجباری…
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]انتظار ، نغمه خیس نگاه انسانهایی است که زندگیشان بوی تنهایی می دهد[/FONT] [FONT=&quot]ما بودیم و اندوهی مدام ... که گاه در پس تبسمی کوتاه ،از یادمان می رفت[/FONT] ....
 

AvA-6586

کاربر فعال تالار حسابداری ,
کاربر ممتاز
دیروز دست هایش میان دست هایم بود
امروز عکسش
و فردا سیگار !

طعم تلخ سیگارو دوست دارم
تلخ مثل آخرین بوسه ی لعنتی ما
تلخ مثل آخرین دروغ تو که باز هم همو می بینیم
تلخ مثل نبودنت . . . !
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
طعم تلخ سیگارو دوست دارم
تلخ مثل آخرین بوسه ی لعنتی ما
تلخ مثل آخرین دروغ تو که باز هم همو می بینیم
تلخ مثل نبودنت . . . !
[FONT=&quot]بعد رفتنت،آتش سیگار . . .[/FONT]
[FONT=&quot]تنها نقطه ی روشن زندگی من شد ![/FONT]
 

بهار00

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
زندگی میگفت از هر چیز مقداری باقی می ماند . . .
دانه های قهوه در شیشه ، چند سیگار در پاکت و کمی درد در آدمی . . .

تنها چيز با كيفيت تو زندگيمون درده....

لامصب هر چي مي كشيمش پاره نمي شه...
 

بهار00

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
شمعی روشن کردم
حوالی ِ همیــــن روزها،
که زودتـــــر بیایــــی،
میگـــــویند؛
دعـــــایٍ دیوانــــگان هم،
مستــــجاب میشود...
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تو را ترک کرده ام !
خلاصه خیلی فرق کرده ام با روز آخرین دیدار !
دیگر حتی با احتیاط بیشتری دل می بندم !
اما الان حس خوبی دارم از نبودنت !
شبیه دست فروبردن در جیب گرم پالتوی پارسال و پیدا کردن یک نخ سیگار .
[FONT=&quot]دارم برگ می کشم اما نه سیگار برگ[/FONT] !
[FONT=&quot]برگ برگ خاطرات سوخته ام را که داخل سیگارم ریخته ام[/FONT]
 

AvA-6586

کاربر فعال تالار حسابداری ,
کاربر ممتاز
دارم برگ می کشم اما نه سیگار برگ !
برگ برگ خاطرات سوخته ام را که داخل سیگارم ریخته ام

مچاله شده ام در خودم با بوی سیگار و طعم تلخ چای مانده . . .
پنجره را باز نکن ، امروز دلم می خواهد غمگین باشم . . .
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مچاله شده ام در خودم با بوی سیگار و طعم تلخ چای مانده . . .
پنجره را باز نکن ، امروز دلم می خواهد غمگین باشم . . .
[FONT=&quot]سال هاست دود سیگار . . .[/FONT]
[FONT=&quot]پلمب کرده است بغض گلویم را ! به گریه های من قهقه می زند . . .[/FONT]
 

بهار00

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
شب تمام واژگان من است

وقتی مهر سکوت روی لبهایم میزنی

هیچ تو میشوم

بی هیچ

حرفی با آنکه میدانی دل من صندوقچه اسراریست

که مهمترین رازش

سحر چشمان توست...
 

بهار00

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
شبیه پیراهن آستین‌کوتاه خوش‌رنگی اند
که گاهی از سر شوق
تن‌ات می‌کنی . . .
می‌روی جلوی آینه . . .
...
لبخند می‌زنی . . .
و باز
در می‌آوری
می‌گذاری در بقچه
بماند برای تابستان سال بعد!

آرزوها را می‌گویم!
. . .
کااااش . . .
پایانی بود . . .
این زمستان را . . .
 

بهار00

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
این روزها روح و روانم بشدت افسرده است ,
غم دوریت از یک سو ,
غم نداشتنت از سوی دیگر ,
اما دلیل این همه آشفتگیم!
ترس از دل دادنت به دیگری است ..
 

بهار00

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
گمـان مـی کردم راه ِمرگ ٬ از زندگی جداست ؛
امـا نـه ،
هـر دو دستشـان تـوی ِ یـک کاسـه اسـت
همیـن زندگـی بـود کـه مــرا کُـشت ...
 

بهار00

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من یک فراری ام
فراری از عشق هایی که پاییزشان کوتاه تر از بهارشان است
من یک فراری ام
فراری از آدمهایی که شکل لبخند را هر روز صبح جلوی آینه تمرین می کنند
من یک فراری ام
فراری از آدمهایی که سراسر زندگیشان یک بالماسکه منفور تمام عیار است
...
من یک فراری ام
فراری از منی که نمی داند کیست اما می خواهد ما شود
من یک فراری ام
فراری از هر چه نیستی که خیال هستی دارد ...
 

بهار00

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دلــــــم بــــــه کمــــا رفتـــــه ...

بـــــرای مـــــردنش

دســــت به دعــــــا شـــوید...
 

بهار00

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مدتی است فکـــــــــرم درد میکند

دکتــــــــر ها می گویند تــوده ای از حرفـــــــــهای ناگفته در سر دارم...
:cry:
 

بهار00

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
آدم که غمگین می شود،
خودش را جدا می کند از جمع،
که مبادا آسیبی به خوشی های دیگران بزند.
مورد فراموشی قرار می گیرد و تنها تر و تنها تر می شود.
آنچنان در تنهایی خود غرق می شود که دیگر با هیچ تلنگری بر نمی خیزد
و این آغاز تلخ یک پایان است...
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Similar threads

بالا