گفتگوهای تنهایی

وضعیت
موضوع بسته شده است.

نگين...NeGiN سبز

عضو جدید
کاربر ممتاز
بازی را عوض میکنی
و خود را از طنابی می آویزی
که سالها پیش بر آن تاب خورده ای
ما
تکرار تکه های همیم
مثل تو پسرم که تاب میخوری
مثل من که تاب میدهم تورا
تا طناب را فراموش کنم
 

@spacechild@

عضو جدید
پچ پچ خدا را شنیدم!
از تو می گفت...
از او...
و حتی من!
بین این همه فریاد
بین این همه صدای خراشیده ونخراشیده...
چه آرام وچه بلند...
پچ پچ های خدا شنیدن دارد!
 

Mitra_Galaxy

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اين حال من بی توست
بغض غزلی بی لب
افتاده ترین خورشید
زیر سم اسب شب
این حال من بی توست
دلداده تر از فرهاد
شوریده تر از مجنون
حسرت به دلی در باد
پیدا شو که می ترسم
از بستر بی قصه
پیدا شو نفس مرده
می ترسه ازت غصه
بی وقفه ترین عاشق
موندم که تو پیدا شی
بی تو همه چی تلخه
باید که تو هم باشی
 

سرمد حیدری

مدیر تالارهای مهندسی شیمی و نفت
مدیر تالار
امروز که محتاج توام جای تو خالیست
فردا که می آیی به سراغم نفسی نیست

بر من نفسی نیست ، نفسی نیست
در خانه کسی نیست
نکن امروز را فردا
بیا با ما که فردایی نمی ماند
که از تقدیر و فال ما
در این دنیا کسی چیزی نمی داند
تا آینه رفتم که بگیرم خبر از خود
دیدم که در آن آینه هم جز تو کسی نیست

من در پی خویشم به تو بر می خورم اما
در تو شده ام گم به من دسترسی نیست
نکن امروز را فردا
دلم افتاده زیر پا
بیا ای نازنین ای یار
دلم را از زمین بردار
در این دنیای وانفسا
تویی تنها ، منم تنها
نکن امروز را فردا ، بیا با ما ، بیا تا ما
امروز که محتاج توام جای تو خالیست
فردا که می آیی به سراغم نفسی نیست

در این دنیای نا هموار
که می بارد به سر آوار
به حال خود مرا نگذار
رهایم کن از این تکرار
آن کهنه درختم که تنم غرقه ی برف است
حیثیت این باغ منم
خار و خسی نیست

 

Mitra_Galaxy

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]دلم را که مرور می کنم[/FONT]
[FONT=&quot] تمام آن از آن توست[/FONT]
[FONT=&quot] نقطه ای از آن خودم . [/FONT]
[FONT=&quot] برای آن نقطه هم [/FONT]
[FONT=&quot] میخ می کوبم و [/FONT]
[FONT=&quot] قاب عکس تو را [/FONT]
[FONT=&quot] می آویزم ...
[/FONT]
 

Mitra_Galaxy

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دلم عجیب گرفته است.
وهیچ چیز،
نه این دقایق خوشبو،‌كه روی شاخه نارنج می شود
خاموش،
نه این صداقت حرفی، كه در سكوت میان دو برگ این
گل شب بوست،
نه هیچ چیز مرا از هجوم خالی اطراف
نمی رهاند.
و فكر می كنم
كه این ترنم موزون حزن تا ابد
شنیده خواهد شد.
 

mosleh.bargh

عضو جدید
دلم تنگ است
دلم مي‌سوزد از باغي كه مي‌سوزد
نه ديداري نه بيداري
نه دستي از سر ياري
مرا آشفته مي‌دارد
چنين آشفته بازاري

تمام عمر بستيم و شكستيم
به جز بار پشيماني نبستيم
جواني را سفر كرديم تا مرگ
نفهميديم به دنبال چه هستيم
 

mosleh.bargh

عضو جدید
اي دل من گرچه دراين روزگار
جامه رنگين نمي‌پوشي به كام
باده رنگين نمي‌نوشي ز جام
نقل و سبزه در ميان سفره نيست
جامت از آن مِي كه مي‌بايد تهي است
اي دريغ از تو اگر چون گل نرقصي با نسيم
اي دريغ از من اگر مستم نسازد آفتاب
اي دريغ از ما اگر كامي نگيريم از بهار
 

nook tala

عضو جدید
تا حالا شده که تنهای تنها بمونید؟

تا حالا شده که تنهای تنها بمونید؟

هیچ...:gol:
من ماندم و سکوت و تنهایی و هیچ
من ماندم و یک عالم خاطره باآرزوی هیچ
من ماندم و یک عاشق ازعشق بریده که
جان برلبش آمد و نگفت هیچ
هیچ من از هیچ نبودن نیست
من,من بودم و این دل مراخار ساخته
من,من بودم و گردون مراکرد کارساخته
کاشکی دنیا مرا تنها گذارد باهیچم
لکن دانم که هیچم
پس نپیچم من زدرد هیچ بودن
همچو مار درگرد جان خویش
اگر دنیا مرا رنجم دهد ازاین بیش
پس بدانید من برتر ز دنیایم
و دنیا برای همچو من بودن
می ستاند هیچ را ازمن که پر بیند فلک هیچ مرا..............:gol:
 

hilari

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خدا جونم
وقتی دلم می گیره فقط می خوام از تو بنویسم.فقط فقط از تو.چون تو تنها کسی هستی که بهم آرامش می دی و دلم رو گرم می کنی تا به زندگی ادامه بدم.آخه تو تنها دلیل بودنمی.اینو می دونستی؟
تو همه چیز منی .تو خدای منی.تو هستی و وجود منی.بعضی وقتا با خودم فکر می کنم که اگه تو رو نداشتم چیکار می کردم؟حتی تصورشم خیلی برام سخته.خیلی زیاد.
خودت بهتر می دونی که دوست و یار و همدمم تنها تویی.من تو زندگی خیلی اشتباهها مرتکب شدم.خیلی فرصتها از دست دادم.و خیلی چیزهای دیگه.
اما تو تنها کسی بودی که سرزنشم نکردی.منت سرم نذاشتی.با حرفات عذابم ندادی.
با وجود اینکه تو خدا بودی و من هیچکس.تو شاه عالم بودی و من بنده ات(تنها چیزی که شاید می تونستم باشم).تو پر از علم و دانش بودی و من بی علم و نادان.و.....
خیلیها دلمو شکوندن.(هنوزم).خیلیها با حرفاشون قلبمو به درد آوردن ،ولی تو همیشه با من بودی و همین احساس بودن تو در کنارم باعث می شد و می شه که با لبخندی از کنار خیلی حرفها بگذرم و برای هیچیک اهمیتی قائل نشم.و حتی کسانی رو که باعث ناراحتیم شدن رو ببخشم و حتی دوستشون داشته باشم.
گاهی وقتا که با خودم فکر می کنم میبینم که تو این مدتی که تو این دنیا بودم و زندگی کردم هر چقدر که بهت بیشتر فکر کردم بیشتر فهمیدم که نمی شناسمت.بیشتر پی بردم که ازت هیچ چیز نمی دونم.و بیشتر و بیشتر فهمیدم که واژه ی بزرگ و مهربان و بخشنده و...در برابر اون همه سخاوت و شکوه هیچند.همیشه دلم می خواست واژه ای پیدا کنم که وقتی با اون ستایشت می کنم دلمو راضی کنه.ولی هیچوقت شدنی نشد وشدنی هم نیست.
هر چند حالا که فکرشو می کنم می بینم که چه خوب!چه خوب که شدنی نیست.چه خوب که نمی تونم واژه ای پیدا کنم که لایق و درخور وجود مبارکت باشه.چه خوب.خوشحالم.خوشحالم که خدایی دارم که انقدر عظیم و باشکوهه که حتی تو رویا و خیال هم نمی شه تصورش کردو تو واقعیت هم نمی شه توصیفش کرد.چون مطمئنا هر چیزی که به ذهن کوچیک آدم خطور کنه یا بتونه تو چشمای آدم بگنجه نمی تونه بزرگ باشه چه برسه به خدایی با اون همه عظمت و شکوه .چه خوب.چه خوب که خودمو به آغوش خدایی می سپارم که انقدر قدیر و تواناست که همه قدرتها در برابرش سر فرود میاورند.
این فقط تویی که تو ذهن کوچیک من نمی گنجی.تو فراتر از این حرفایی.خیلی خیلی بیشتر از اون حدی که بشه تصور کرد.چه خوب.اینطور نیست؟
خیلی جالبه .همیشه فکر می کردم از تو نوشتن کار ساده ایه ولی حالا می بینم که سختترین موضوع نوشتنم شدی.

دوست دارم خدای عزیز غیر قابل وصفم.
دوست دارم خدای بزرگتر و بزرگتر و بزرگتر.... از ذهنم.

دوس دارم به هیچ چیزی فکر نکنم.حتی نه به جهنمت نه به بهشتت.اصلا هیچکدوم برام مهم نیست.چون همیشه فکر می کنم فکر ترس از جهنمه که آدمو یاد تو می ندازه و فکر شیرینی و لذت میوه های بهشتی و حوریان و شراب و چشمه سلسبیلشه که باعث می شه بهت روبیاریم.ولی من نمی خوام به هیچکدومش فکر کنم.دلم می خواد بدون هیچ قید و شرطی دوست داشته باشم و بپرستمت.

دوست دارم خدای عزیزم.دوست دارم بی قید و شرط.:heart:
 

@spacechild@

عضو جدید
دوس دارم به هیچ چیزی فکر نکنم.حتی نه به جهنمت نه به بهشتت.اصلا هیچکدوم برام مهم نیست.چون همیشه فکر می کنم فکر ترس از جهنمه که آدمو یاد تو می ندازه و فکر شیرینی و لذت میوه های بهشتی و حوریان و شراب و چشمه سلسبیلشه که باعث می شه بهت روبیاریم.ولی من نمی خوام به هیچکدومش فکر کنم.دلم می خواد بدون هیچ قید و شرطی دوست داشته باشم و بپرستمت.


خدایی رو که به خاطر بهشت و جهنمش بپرستیم یه جور بته...یه جور جبره...خدا خیلی مهربونه و دوست داشتنی اینقد که من حاضرم برم جهنم ولی طوری که دوسش دارم داشته باشم.میدونم شاید نفهمی چی میگم ولی خوب من خدا رو مدل خودم دوسش دارم.امیدوارم ناراحت نشه.
ممنون خیلی خیلی قشنگ نوشته بودی;):gol:
 

زيگفريد

عضو جدید
کاربر ممتاز
زندگی...انتظارو هوس و دیدن و نادیدن نیست

زندگی چون گل سرخی ست...پرازخاروپرازبرگ وپرازعطرلطیف

یادمان باشد اگر گل چیدیم...

عطروبرگ و گل وخار هرسه همسایه دیوار به دیوار همند
 

گل شیپوری

عضو جدید
صدایم کن

صدایم کن


مرا بخوان
صدایم کن
ای اشتیاق بی انتها
ای ایستاده بر فراز زمان
که رهگذری خسته ام
در بیابانی بی آب
تفتیده در آفتاب
و تو تک درخت صحرایی
با سایبانی گسترده و آبی روان
مرا سوی خویش بخوان
ای رویش بهار در هجوم خزان
که درمانده ام در چالش های زندگی
و همهمه هایی که نام مرا فریاد می زنند
و تو برتر از هر صدای آشنا و دلنشینی
با طنین گرم هدایت
مرا از یاد مبر
که می سوزم
در آتشی که خود برافروخته ام
و تنها تو می توانی
خنکای سرود ابراهیم را
در گوش آتش بخوانی
مرا بخوان در خوش ترین خاطره ایام
در جشن حضور:heart:
 

Mitra_Galaxy

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دوباره دلم واسه غربت چشمات تنگه[FONT=&quot]
[/FONT]دوباره این دل دیوونه واست دلتنگه[FONT=&quot]
[/FONT]وقت از تو خوندنه ستاره ء ترانه هام[FONT=&quot]
[/FONT]اسم تو برای من قشنگترین آهنگه[FONT=&quot]
[/FONT]بی تو یک پرنده اسیر بی پروازم[FONT=&quot]
[/FONT]با تو اما میرسم به قله آوازم[FONT=&quot]
[/FONT]اگه تا آخر این ترانه با من باشی[FONT=&quot]
[/FONT]واسه تو سقفی از آهنگ و صدا میسازم[FONT=&quot]
[/FONT]با یک چشمک دوباره منو زنده کن ستاره[FONT=&quot]
[/FONT]نذار از نفس بیفتم تویی تنها راه چاره[FONT=&quot]
[/FONT]آی ستاره آی ستاره بی تو شب نوری نداره[FONT=&quot]
[/FONT]این ترانه تا همیشه تو رو یاد من میاره[FONT=&quot]
[/FONT]تویی که عشقمو از نگاه من میخونی[FONT=&quot]
[/FONT]تویی که تو تپش ترانه هام مهمونی[FONT=&quot]
[/FONT]تویی که هم نفس همیشه آوازی[FONT=&quot]
[/FONT]تویی که آخر قصه ء منو میدونی[FONT=&quot]
[/FONT]اگه کوچه صدام یک کوچه باریکه[FONT=&quot]
[/FONT]اگه خونم بی چراغه چشم تو تاریکه[FONT=&quot]
[/FONT]میدونم آخر قصه میرسی به داد من لحظه یکی شدن تو آینه ها نزدیکه ...
 

Dandalion

عضو جدید
حق با تو بود
می بایست می خوابیدم
اما چیزی خوابم را آشفته کرده است
در دو ظاقچه رو به رویم شش دسته خوشه زرد گندم چیده ام
با آن گیس های سیاه و روز پریشانشان
کاش تنها نبودم
فکر می کنی ستاره ها از خوشه ها خوششان نمی آید ؟
کاش تنها نبودی
آن وقت که می تواستیم به این موضوع و موضوعات دیگر اینقدر بلند بلند
بخندیم تا همسایه هامان از خواب بیدار شوند
می دانی ؟
انگار چرخ فلک سوارم
انگار قایقی مرا می برد
انگار روی شیب برف ها با اسکی می روم و
مرا ببخش
ولی آخر چگونه می شود عشق را نوشت ؟
می شنوی ؟
انگار صدای شیون می آید
گوش کن
می دانم که هیچ کس نمی تواند عشق را بنویسد
ما به جای آن
می توانم قصه های خوبی تعریف کنم...........
عشق را چگونه می شود نوشت
در گذر این لحظات پرشتاب شبانه
که به غفلت آن سوال بی جواب گذشت
دیگر حتی فرصت دروغ هم برایم باقی نمانده است
وگرنه چشمانم را می بستم و به آوازی گوش میدادم که در آن دلی می خواند
من تو را
او را
کسی را دوست می دارم
 

hilari

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خدایا به داده و نداده و گرفته ات شکر
به داده ات که نعمت است
به نداده ات که حکمت است
و به گرفته ات که امتحان است
 

hilari

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خدایا
مرا به بزرگی چیزهایی که داده ای آگاه و را ضی کن
تا
کوچکی چیزهایی که ندارم آرامشم را بر هم نریزد
 

Mitra_Galaxy

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]دلم اندر قفس مانده [/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]بهار دل خزان گشته[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]دلم با پيچك مستي [/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]هزاران بيكران گشته [/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif][/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]دلم اندر قفس مانده [/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]پر پروازم اينجا نيست [/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]سكوت و اشك تنهايي[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]نُت آوازم اينجا نيست [/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif][/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]دلم اندر قفس مانده [/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]نگاه تو ، چرا سردست؟[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]در اين دنياي بي رنگي [/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]صداي تو ، پر از دردست[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif][/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]دلم اندر قفس مانده [/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]قلم ياراي اين دل نيست [/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]ندارم بال پروازي [/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]دلم ياراي اين دل نيست [/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif][/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]دلم اندر قفس مانده [/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]بخوان آن نغمه ي آواز [/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]بزن ساز هم آوائي [/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]بمان تا لحظه ي پرواز ...[/FONT]​
 

Mitra_Galaxy

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
نامه اي در جيبم... و گلي در مشتم...
غصه اي دارم با ني لبكي...
سر كوهي گر نيست...
ته چاهي بدهيد...
تا براي دل خود بنوازم...
عشق جايش تنگ است!


(حسين منزوي)
 

Dandalion

عضو جدید
میروم خسته و افسرده و زار
سوی منزلگه ویرانه خویـــش

بخدا میبرم از شهر شمــــــا
دل شوریده و دیوانه خویــــش

میبرم تا که در آن نقطـــــه دور
شستشویش دهم از رنگ گناه

شستشویش دهم از لکه عشق
زین همه خواهش بیجا و تبــــاه

میبرم تا ز تو دورش سازم
زتو ای جلوه امید محـــــال

میبرم زنده به گورش سازم
تا از این پس نکند یاد وصال

ناله میلرزد میرقصد اشک
آه بگذار که بگریزم مـــــــن

از تو ای چشمه جوشان گناه
شاید آن به که بپرهیزم من

به خدا غنچه شادی بودم
دست عشق آمدوازشاخم چید

شعله آه شدم صد افسوس
که لبم باز بر آن لب نرسید

عاقبت بند سفر پایم بست
میروم خنده به لب خونین دل

میروم از دل من دست بردار
ای امید عبث بی حاصـــــــل
 

elmira@

عضو جدید
حالم بد نيست غم کم می خورم کم که نه! هر روز کم کم می خورم

آب می خواهم، سرابم می دهند عشق می ورزم عذابم می دهند

خود نمی دانم کجا رفتم به خواب از چه بيدارم نکردی؟ آفتاب!!!!

خنجری بر قلب بيمارم زدند بی گناهی بودم و دارم زدند

عشق آخر تيشه زد بر ريشه ام تيشه زد بر ريشه ی انديشه ام

عشق اگر اينست مرتد می شوم خوب اگر اينست من بد می شوم

بس کن ای دل نابسامانی بس است کافرم! ديگر مسلمانی بس است

در ميان خلق سر در گم شدم عاقبت آلوده ی مردم شدم​

بعد ازاين بابی کسی خو می کنم هر چه در دل داشتم رو می کنم


نيستم از مردم خنجربدست بت پرستم، بت پرستم، بت پرست

بت پرستم،بت پرستی کار ماست چشم مستی تحفه ی بازار ماست

درد می بارد چو لب تر می کنم طالعم شوم است باور می کنم

من که با دريا تلاطم کرده ام راه دريا را چرا گم کرده ام؟؟؟

قفل غم بر درب سلولم مزن! من خودم خوشباورم گولم مزن!

من نمی گويم که خاموشم مکن من نمی گويم فراموشم مکن

من نمي گويم که با من يار باش من نمی گويم مرا غم خوار باش
من نمی گويم،دگر گفتن بس است ,گفتن اما هيچ نشنفتن بس است

روزگارت باد شيرين! شاد باش دست کم يک شب تو هم فرهاد باش

آه! در شهر شما ياری نبود قصه هايم را خريداری نبود!!!

وای! رسم شهرتان بيداد بود شهرتان از خون ما آباد بود

خسته ام از قصه های شوم تان خسته از همدردی مسموم تان

اينهمه خنجر دل کس خون نشد اين همه ليلی،کسی مجنون نشد

آسمان خالی شد از فريادتان بيستون در حسرت فرهادتان

کوه کندن گر نباشد پيشه ام , بويی از فرهاد دارد تيشه ام

عشق از من دورو پايم لنگ بود, قيمتش بسيار و دستم تنگ بود

گر نرفتم هر دو پايم خسته بود تيشه گر افتاد دستم بسته بود

هيچ کس اشکی برای ما نريخت هر که با ما بود از ما می گريخت

چند روزی هست حالم ديدنیست حال من از اين و آن پرسيدنيست

گاه بر روی زمين زل می زنم گاه بر حافظ تفائل می زنم
حافظ ديوانه فالم را گرفت يک غزل آمد که حالم را گرفت

" ما زياران چشم ياری داشتيم خود غلط بود آنچه می پنداشتيم"
 

Mitra_Galaxy

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من به یک احساس خالی دلخوشم
من به گل های خیالی دلخوشم
در کنار سفره اسطوره ها
من به یک ظرف سفالی دلخوشم
مثل اندوه کویر و بغض خاک
با خیال آبسالی دلخوشم
سر نهم بر بالش اندوه خویش
با همین افسرده حالی دل خوشم
در هجوم رنگ در فصل صدا
با بهار نقش قالی دلخوشم
آسمانم: حجم سرد یک قفس
با غم آسوده بالی دلخوشم
گرچه اهل این خیابان نیستم
با هوای این حوالی دلخوشم ...

سهيل محمودي
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Similar threads

بالا