گربه هاي مهربان********

tatoo

عضو جدید
جام جم آنلاين: پليس در شهر «مسيونيس» آرژانتين پسر بچه يك ساله اي را در در جمع چندين گربه ولگرد كه ته مانده غذاي خود را با او قسمت كردند و او را گرم نگه داشتند ، پيدا كرد.
به گزارش ديلي تلگراف ، اين پسر بچه يك ساله كه روزها بود گم شده بود توسط يك افسر پليس در حالي پيدا شد كه در كف يك جوي فاضلاب افتاده بود و جمعي از گربه هاي ولگرد او را ليس مي زدند و او را گرم نگه داشته بودند.
اطراف اين پسر بچه مقداري پس مانده غذا بود كه گربه ها برايش جمع كرده بودند.
به گفته اين افسر پليس او وقتي به اين بچه نزديك شدم و او را پيدا كردم گربه هاي اطرافش به من حمله كردند و نمي گذاشتند به او نزديك شوم. گربه ها دور او جمع شده بودند و او را گرم مي كردند. من حدس مي زنم گربه ها كاملا متوجه شده بودند كه اين كودك نياز به مراقبت دارد و بايد از سرما حفظ شود.
به گفته پزشكان گرماي بدن گربه ها اين كودك را از سرما و يخ زدگي نجات داده است ، سرمايي كه مي توانست او را بكشد.
پدر اين كودك كه يك بي خانمان است به پليس گفت چند روز پيش كودكش ناگهان ناپديد شده بود و نتوانسته بود او را پيدا كند
 

Hamid Ghobadi

عضو جدید
کاربر ممتاز
خب دیگه چه کارشون میشه کرد این گربه هارو! :)

از بچه های خود منن دیگه ! :smoke:

کشیدن به باباشون سر تا پا مرام، معرفت، عشق، صفا، صمیمیت، مهربونی و .......:surprised:
 

tatoo

عضو جدید
خب دیگه چه کارشون میشه کرد این گربه هارو! :)

از بچه های خود منن دیگه ! :smoke:

کشیدن به باباشون سر تا پا مرام، معرفت، عشق، صفا، صمیمیت، مهربونی و .......:surprised:
انسانیتم از مامانشون به ارث بردن ...دیدی گفتم بچه هامون یه چیزی میشن؟!!!!!!!
 

Sajjad_Fashion

عضو جدید
:w19:
جدا اگه حقیقت باشه و این خبر ها زایده فکر بشر نباشه ،:wallbash:ما های چقدر سطح شناختمون از دنیا کنه مثل آدمک های توی توپ شیشه ای کریسمس هستیم که فکر می کنیم دنیامون همین توپ کوچکه و عظمت دنیا بی خبریم:w30:

در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد *** عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد
وقتی خواست ذاتت تجلی کند عشق پیدا شد یعنی این عشق بود که ظهور کرد. «آتش به همه عالم زد» یعنی همه اشیاء را عاشق تو کرد.

جلوه ای کرد رخت دید ملک عشق نداشت *** عین آتش شد از این غیرت و بر آدم زد
(بحث آدم را بخوانید ببینید چه می گویند) یعنی وقتی که ظهور کرد بر همه ماهیات و اعیان ثابته، نه در ملک عشق بود «و نه در آسمانها و زمین و کوهها» (انا عرضنا الامانة علی السموات و الارض و الجبال فابین ان یحملنها و اشفقن منها و حملها الانسان؛ ما امانت (الهی و بار تکلیف) را بر آسمان ها و زمین و کوهها عرضه کردیم و آنها (تکویناً) از پذیرفتن آن سرباز زدند و از آن هراسیدند، ولی انسان آن را بر دوش گرفت.) «احزاب/72»، تنها موجودی که این استعداد را داشت انسان بود.

عقل می خواست کزان شعله چراغ افروزد *** برق غیرت بدرخشید و جهان برهم زد​
به عقل گفتند اینجا جای تو نیست، تو برو عقب.

مدعی خواست که آید به تماشاگه راز *** دست غیب آمد و بر سینه نامحرم زد​
من خیال می کنم مقصود از «مدعی» همان عقل یا نفس یا قوای شیطانی و یا اینجور چیزها باشد. در غزل دیگری ابتدا می گوید:
پیش از اینت بیش از این اندیشه عشاق بود *** مهرورزی تو با ما شهره آفاق بود​
تا به اینجا می رسد:
پیش از این کین سقف سبز و طاق مینا برکشند *** منظر چشم مرا ابروی جانان طاق بود​
باز تقدم عشق بر خلقت و آفرینش را بیان می کند. در این زمینه البته باز مسائلی که این آقایان گفته اند زیاد است.

حافظ
 

Similar threads

بالا