گاهشمار

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
[h=1]واکاوی[/h] روزنامه دنیای اقتصاد - شماره ۳۰۷۴ کد خبر: DEN-768989

گروه تاریخ اقتصاد- در دهه‌های 1230-1240 شمسی، تولید صنعتی به یاری تجهیزات ماشینی در ایران آغاز شد، اما به زودی معلوم شد جز صنایع تسلیحاتی بقیه ضرر می‌دهند. طی دو دهه بعد، موج جدیدی از کارخانه‌ها توسط بازرگانان داخلی یا سرمایه‌گذاران خارجی ایجاد شد و این بار مبارزه برای بقا نیز آغاز گردید، اما اغلب اینها بر اثر رقابت مستقیم خارجیان و ارزان‌تر بودن کالاهای وارداتی شکست خوردند. چشمگیرترین موفقیت‌ها در کارخانه‌های جدید از آن خارجیان بود.
بزرگ‌ترین شرکت‌های «صنعتی» در ایران شرکت نفت انگلیس و ایران با 7 تا 8 هزار کارگر و شیلات دریای خزر به کارفرمایی روس‌ها با 4 تا 5 هزار کارگر بودند. روس‌ها در کارخانه‌های پارچه‌بافی، صنایع جنگلداری و راهسازی شمال حضور داشتند. آلمانی‌ها نیز در صنایع آجرسازی، چوب بری، مهمات سازی، کارخانه فرشبافی و صنایع ساختمانی فعال بودند. اروپاییان بر تجارت خارجی ایران در بخش صنایع جدید تسلط داشتند، هرچند در مقایسه با بقیه اقتصاد آن دوره کوچک به نظر می‌رسد. واردات مصنوعات انگلیسی (بیشتر از منچستر و گلاسکو) سبب سقوط صنعت بافندگی دستی شد. سقوط این صنعت به نوبه خود بر سایر اصناف وابسته نظیر رنگرزان، حلاجان و کارگران بخش تمیزکردن پارچه‌ها تاثیر گذاشت و می‌توان گفت این مشاغل عمدتا از بین رفتند. در یک صناعت جدید یا کارخانه مشغول کار شدند، به روسیه مهاجرت کردند یا جزو طبقه‌های حاشیه شهری درآمدند.
بعد از سال 1279، واحدهایی با 10 تا 50 کارگر در صنایع چرمسازی، تهیه و بسته‌بندی حنا، تریاک، تنباکو، رنگرزی، آجرسازی، صابون‌سازی، سفالگری، و مانند اینها ایجاد شد. بالاترین فعالیت هنوز در صنایع قالیبافی بود که به بهترین وجه توانست با تاثیرگیری از غرب در سازمان تولید خود تغییراتی ایجاد کند. تا سال‌های 1279، فرشبافی عمدتا یک صناعت ایلی یا روستایی برای مصرف داخلی، یا صناعتی شهری برای مصرف نخبگان ایرانی بود. وقتی به سال 1279 می‌رسیم، شرکت‌های اروپایی و آمریکایی بخش عمده بازار فرش را در کنترل خود گرفته اند.
منایع:
- تاریخ اقتصادی ایران، چارلز عیسوی
- تاریخ ایران، سرپرسی سایکس
 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
[h=1]آينده صنعت جهانگردي در ایران[/h] روزنامه دنیای اقتصاد - شماره ۳۰۷۵ کد خبر: DEN-769407

گروه تاریخ اقتصاد- روزنامه اطلاعات در پنج آذر 1352 خبری را منتشر کرده با عنوان «آينده صنعت جهانگردي ايران درخشان است» در این خبر آمده است که كنگره سازمان بين‌المللي سفرهاي دسته جمعي، در آخرين جلسه خود، براي صنعت جهانگردي ايران با توجه به امكانات گسترده و جاذبه‌هاي جهانگردي، آينده درخشاني پيش‌بيني كرد.
در جلسه ديروز كه به رياست افتخاري سيروس فرزانه، معاون نخست‌وزير و سرپرست سازمان جلب سياحان تشكيل شده بود، نماينده هلند بازديد از ايران را يك «خاطره تمام عمر» توصيف كرد و گفت كه ايران در زمينه گسترش جهانگردي مي‌تواند، شركت‌هاي توريستي را ياري بدهد.
طبق این خبر، نماينده انگليس تشكيل اين كنفرانس را عاملي در جهت تقويت هرچه بيشتر مناسبات ايران و انگليس دانست.
اين جلسه امكانات ايران براي ورزش‌هاي زمستاني را نيز عاملي براي جذب هرچه بيشتر توريست دانسته است.
 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
[h=1]واکاوی[/h] روزنامه دنیای اقتصاد - شماره ۳۰۷۵ کد خبر: DEN-769408
روز به روز دایره صادرات تنگ‌تر می‌شود. تجار و مردم در مضیقه‌اند. همه روزه مقررات و نظامات انحصار تجارت تغییر داده می‌شود بدون اینکه فکری در مورد نتیجه این تصمیمات ناگهانی که می‌گیرند، قبلا کرده باشند.
با نهایت تاسف ملاحظه می‌شود اساس قانون انحصار تجارت که ازدیاد صادرات بوده و هست بر عکس نتیجه بخشیده و جلو صادرات گرفته شده... گمرک بدون مجوز قانونی، تجار را جریمه می‌کند. در عمل واردات هم کار اداره تجارت متاسفانه خوب نیست. به قدری فرمالیته است و معطلی دارد که مردم در بازار، جواز واردات را به مبلغی اضافه می‌خرند که گرفتار اشکالات اداره تجارت نشوند و بعضی از عملیات اداره تجارت هم متاسفانه بر خلاف قانون است... تجار اصلاح یا لااقل تذکار این قضایا را به اولیای امور از ما می‌خواهند و تصور می‌کنند که تذکرات ما مورد دقت واقع می‌شود.
- برگرفته از مجله اتاق تجارت، سال چهارم، 15 خرداد ماه
 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
[h=1]ايران، پس از ژاپن بزرگ‌ترين بازار آسيا[/h]


گروه تاریخ اقتصاد- روزنامه اطلاعات در 6 آذر 1352 خبری را منتشر کرده با عنوان «ايران، پس از ژاپن بزرگ‌ترين بازار آسيا خواهد بود» در این خبر آمده است که ايران تا سال 1978 با درآمد متوسط سرانه 1200 دلار در سال يك‌بازار هشت ميليارد دلاري خواهد بود كه پس از ژاپن بزرگ‌ترين بازار آسيا محسوب مي‌شود. خبرنگار اطلاعات می‌افزاید که نخست‌وزير ضمن نطق افتتاحيه كنفرانس سرمايه‌گذاري ايران و انگليس كه در تخت جمشيد ايراد كرد گفت:
دولت ايران به‌خاطر ادامه كوشش در جهت ساختن ايراني مرفه‌تر و پيشرفته‌تر، از همكاري سرمايه‌گذاران انگليسي استقبال مي‌كند، نخست وزير اين بيانات را در ضيافتي كه با افتخار شركت‌كنندگان در اين كنفرانس در تخت جمشيد برپا شده بود ايراد كرد، در اين ضيافت چند تن از وزيران صاحبان صنايع ايران، استاندار فارس، سفير انگليس در دربار شاهنشاهي و سرمايه‌گذاران انگليسي حضور داشتند.
همچنین دراین تاریخ خبری دیگر با عنوان «همه گونه تسهيلات براي سرمايه‌گذاري خارجي فراهم است» آمده است که ایران آمادگی اش را در سرمایه‌گذاری‌های خارجی به خصوص در طرح‌هاي بزرگ كشاورزي با كمال ميل اعلام کرده و اظهار داشته که آماده است تا در ساير كشورهايي كه داراي امكانات كافي باشند سرمايه‌گذاري كند. وي‌همچنین می‌افزاید که استقبال از سرمايه‌گذاري‌هاي خارجي شامل تسهيلاتي از قبيل پرداخت وام‌هاي كم‌بهره به ميزان بيش از نصف سرمايه و تهيه زمين‌هاي قابل آبياري با اجاره طويل‌المدت و معافيت‌هاي گمركي وسائل و لوازم كشاورزي مي‌باشد. اين مطلب را مهندس منصور روحاني، وزير كشاورزي و منابع طبيعي در كنفرانس سرمايه‌گذاران انگليسي كه همان روز در تخت جمشيد افتتاح شده، بيان کرده است.
وزير كشاورزي ايران بیان کرده که امكانات سرمايه‌گذاري‌هاي‌ بزرگ خارجي در ايران وجود دارد و هرگونه همكاري مشترك از طرف دولت‌هاي خارجي در ايران مورد پذيرش قرار مي‌گيرد. مهندس روحاني ضمن اشاره به 4 درصد افزايش بازده كشاورزي در برنامه عمراني چهارم گفت: در برنامه عمراني پنجم، رشد كشاورزي 5/5 درصد پيش‌بيني شده است و طبق مطالعاتي كه انجام گرفته مناطق حاصلخيزي را كه مي‌توان آبياري كرد 9 ميليون هكتار است كه اكنون فقط 5/3 ميليون هكتار آبياري مي‌شود و با به كار بستن تكنولوژي، برداشت محصول از 4/1 تن به 4 تن در هكتار خواهد رسيد.
 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
[h=1]واکاوی[/h]


تا آمدیم، به راه‌آهن شهر ورشو رسیدیم. پرنس فرمانفرمای لهستان كه اسمش امیر تیسكی است با جمیع صاحب منصبان نظامی مقیم ورشو حاضر بودند.
سربازان و اهل نظام را تا آخر صف ملاحظه كردیم. بعد كه از جلو ما دفیله*كردند من و جناب اشرف صدراعظم و پرنس و آدمیرال در یك كالسكه نشسته سایر ملتزمین هم در كالسكه‌های دیگر به طرف شهر روانه شدیم. در بین راه همه جا سرباز و سوار و توپچی در كنار خیابان‌ها صف زده بودند و تماما برای تهنیت و احترام ما هورا می‌كشیدند. عموم مردم از ورود ما زیاده اظهار شعف می‌نمودند. ما هم به همه اظهار مهربانی می‌كردیم و با دستمال تعارف می‌نمودیم. حقیقتا خیلی خوب از ما پذیرایی كردند. از پلی گذشتیم كه روی رودخانه ورشو ساخته‌اند كه تقریبا سیصد ذرع طول پل می‌شود. خیلی پل غریبی است. دو كشتی بخاری هم روی رودخانه در حركت بود. بعد آمدیم به عمارت لازنسكی كه از برای نزول ما حاضر كرده بودند. این عمارت از بناهای سلاطین لهستان است. پارك و عمارت غریبی است. دو دریاچه در جلو این عمارت واقع است كه به قدر دریاچه سلطنت‌آباد خودمان می‌شود. خیلی مصفا است. درخت‌های مارونیه خیلی بزرگ دارد. من خیلی مایل بودم برگ این درخت را ببینم و در اینجا كه دیدم به قدر درخت‌های نارون بزرگ ایران است. درختی دیدم كه تا امروز ندیده بودم برگ‌های قرمزی داشت به رنگ آلوچه‌های قرمز ایران. ناصر خاقان را گفتیم رفت شاخه‌ای از آن چیده، آورد تماشا كردیم. خیلی تماشا داشت …
* دفیله: عمل گذشتن سربازان از برابر شاه
- برگرفته از خاطرات مظفرالدین شاه قاجار در سفر به لهستان، فروردین ماه 1279
 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
[h=1]سید ضیاء مرد عمل نبود[/h] روزنامه دنیای اقتصاد - شماره ۳۰۷۸ کد خبر: DEN-770147

گروه تاريخ اقتصاد- روز دوشنبه 19 جمادی‌الاخري1339(1299هجري شمسي)، مطابق با دهم حوت، رییس‌الوزرا هیات دولت را به طریق زیر به حضور شاه معرفی کرد:
سیدضیاءالدین: رییس‌الوزرا و وزیر داخله.
ماژور مسعودخان (کیهان): وزیر جنگ.
نیرالملک (هدایت): معارف و اوقاف و صنایع مستظرفه.
مدیرالملک (جم): وزیر خارجه.
میرزا عیسی‌خان: وزیر مالیه.
دکتر مودب‌الدوله (نفیسی): صحیه و خیرات عمومی.
مشیر معظم (خواجوی): پست و تلگراف.
موقرالدوله: تجارت و فواید عامه.
عدل‌الملک (دادگر): کفیل وزارت داخله.
منصورالسلطنه عدل: کفیل وزارت عدلیه.
سیدضیاءالدین عضو حزب و جمعیت نبود که افراد علاقه‌مند و آزموده داشته باشد و خود او بعد از گله‌ای که کردم و گفتم «چرا قبلا از نقشه خود مسبوقم نکرده‌اید؟» به من گفت و قسم خورد که تا آن ساعتی‌که به طرف قزوین حرکت کردم، از این نقشه خبر نداشتم. مستر اسمارت، مستشار سفارت انگلیس، روزی با من در خصوص خرابی اوضاع تهران و چگونگی حکومتی که باید در ایران روی کار آید صحبت کرده بود و معلوم می‌شود سایر افراد سفارت نیز با سید از این قبیل مذاکرات کرده، اما نقشه را با او در میان نگذاشته بودند، والا بایستی تدارکات بیشتری دیده باشد و در باب وزرا و جراید و دسته‌بندی‌های دیگر که بی‌اندازه در پیرامون دولت انقلابی ضرورت دارد، قبلا فکرها کرده و به اصطلاح دار و دسته را طوری جور کند که یک روز قبل از تشکیل دولت آن‌طور با حال تردید با بی‌خبری با من مذاکره نکرده باشد و از قبل وزرایی تهیه کند که بتوانند از توطئه‌ای به آن سادگی بر ضد رییس خود مانع شوند و درباره محبوسان آن اندازه تردید ننماید که گاهی از آنها پول بخواهد، گاهی تهدید به قتل کند و گاهی اجازه دهد رضاخان رییس دیوزیون، خانمان پسر بانوی عظمی و غیره را آنطور غارت کند!
سیدضیاءالدین دوستانی برای خود انتخاب کرده بود که هیچ‌کدام از حیث شهامت در عرض او نبودند و در کارهای اجتماعی زبردستی و تجربه و شهامت لازمه را که خود او دارا بود نداشتند؛ بنابراین همین‌که سید در چنگال «کار» آن هم «عمل قرطاس» دچار شد و در بین کاغذها مستغرق گردید، کسی را نداشت که اولا از حیث صلاحیت ملی و ثانیا از لحاظ تجربه و شهامت به قدر خود مشارالیه مقدرت داشته، لایق اداره کردن افکار عمومی باشد، و به این سبب بعد از سه ماه از میان رفت!
او در حزب و دسته‌بندی‌ها هم کار نکرده و در امور اجتماعی - طبق قاعده هر منصف و نویسنده‌ای - بیشتر به امور نظری متوجه بود، نه امور عملی و به اصول رفیق‌بازی، بیش از اصول فرقه‌بازی و کمیته‌چی‌گری اعتقاد داشت! لذا پس از آنکه با عده‌ای قزاق پایتخت را تصرف کرد، زیادتر خیالات دیرینه در دماغش خلجان می‌کرد و از قزوین تا تهران نیز صاحب منصبان قزاق را که تا آن روز سخنان جدی و مهیج نشنيده بودند، به سخنان هیجان‌آمیز آماده کار کرد و آنها را برای انتقام‌جویی از رجال تهران، خواه اعیان و خواه تهیدست و فقیر، حاضر ساخت و بعد حکم کرد همه را بگیرند و گرفتند، تا اینجا در دنبال خیالات و ورزش‌های فکری دیرینه خود عمل کرد. آن‌وقت ماند معطل که چه بکند؟! چه اصل معینی نداشت، نه کمونیست بود که همه را بکشد، نه فاشیست بود که با اعیان همکاری کند و تندروان و کمونیست‌ها را خاموش سازد و نه حزبی داشت که هم‌مسلکان را کار بدهد و باقی را بیکار سازد. نه ایل و عشیره‌ای داشت که اقوام خود را که طبعا بسته او باشند بر مردم دیگر مسلط کند، و نه هم قبلا طبق اظهار خود مشارالیه تدارک دیده شده بود که لااقل صد نفر دوست مناسب اوضاع با خود همدست سازد که بعد از سه ماه سردار سپه نتواند زیر پایش را جاروب نماید!
اولا اشخاصی را بدون تناسب توقیف کرد، مدرس و شیخ حسن یزدی، حاج مجدالدوله و فرمانفرما و تیمورتاش و رهنما و دشتی و فرخی و فدایی و من و سیدهاشم وکیل و جماعتی کثیر از این قبیل همه حبس شدند. من در محبس شماره دو که شبانه به آنجا وارد شدم هنگامه عجیب و غوغایی تماشایی دیدم، از پیر هشتاد ساله تا پسربچه چهارده ساله که او را با زیرشلواری از خانه کشیده و آورده بودند در آنجا یافتم و مشغول سخنرانی برای آنها شدم، چه به قدری جمعیت در آنجا زیاد بود که به صحن مسجدی شبیه‌تر بود تا محبسی و پلیس کافی نبود که مراقبت و مواظبت کند و فقط نجابت ایرانی مانع بود که پاسبانان و آقای پاشاخان را که آمدورفت داشتند گرفته و همه را خفه کنند و بیرون بیایند!
بالجمله رییس دولت نظریاتی داشت، ولی جرات نمی‌کرد آن نظریات را به صورت عمل در آورد. می‌گویند چون اعتماد قوی به خود نداشت و لااقل به اصل و مسلکی ثابت ایمان نیاورده بود، کاری نتوانست بکند و جرات نکرد مردمی‌ را که درواقع و نفس‌الامر در چشم خلق معلوم نبود از او بدتر باشند به قتل برساند و از بین ببرد! جواز خروج از شهر که تا این اواخر دوام کرد و سانسور در تلگرافخانه و فرمان تعطیل جمعه‌ها و اذان گفتن و هزاران فرامین دیگر کاری صورت داد، اما ریشه کار دولت را نتوانست ثابت و استوار سازد.
سیدضیاءالدین در سخن ماهر بود. او ظاهرا فاشیست بود، اما با اصول فاشيسم آشنا نبود! آن روزها مرض دیکتاتوری برای جلوگیری از کمونیزم در دنیا مد شده بود!
سیدضیاءالدین برای ضدیت با کمونیزم به وجود آمده بود و طبق مد و مرسوم عمومی دنیا سید یک نفر فاشیست بود، لکن دوستانی که برای این کار ذخیره کرده باشد نداشت یا از انتخاب آنان غفلت کرد، بنابراین در کار خویش فروماند و اتفاقا خود مشارالیه در مصاحبه‌ای که پس از بیرون شدنش از ایران در فرنگستان به یک نفر کرد و در مطبوعات همان وقت منتشر گردید، به این معنی اعتراف کرده و گفته است که: رفیق و همکار نداشته.
احمد شهریور در این مورد چنین می‌نویسد: «بعد از ده روز تلگرافخانه و پستخانه به کار افتاد، اما با سانسور و گماشته قزاق و مامورین خاص که مخابرات مضر واقع نشود.»
«در این ده روز رییس دولت در قصر ابیض مشغول نظم مهام ولایات و مخابره با مامورین خارج بود و دستورالعمل می‌داد. حکومت‌های قم و کاشان و سمنان و دامغان و شاهرود و قزوین و زنجان و عراق را منفصل کرد، حکومت نظامی تحت امر ادارات ژاندارمری برقرار کرد، همه عدلیه‌های ایران را منفصل کرد و مردم مانند عهد قدیم به حکام مراجعه می‌کردند.»
«به تدریج مردم شروع به زمزمه کردند و نفرت عمومی از سید آغاز شد.»
«مردم آهسته‌آهسته از بهت‌زدگی و حیرانی خارج شدند و به علت مزاحمت حکومت نظامی از ساعت دو نیم از شب (هشت و نیم) در کمال سختی به سر می‌بردند، مخصوصا کسبه لاسیما(مخصوصا) قهوه‌چی و خیاط وارسی‌دوز و اشخاصی‌که در این شب عیدی با صنایع و دسترنج خود تا ساعت چهار و پنج از شب در کارخانه و دکاکین خود برای فروش باید جنس تهیه نمایند. شبی نیست که دویست سیصد نفر در کمیساریاها از کسبه و بازاری به سر نبرند درحالی‌که ثلث آنها یکدست دیزی آبگوشت و زیر بغل نان برای زن و بچه خود تهیه نموده‌اند، اینها تا صبح در سرما در اتاق‌های کمیساریاها بی‌خوابی می‌کشند و صبح از بیست قران تا سه تومان برحسب ظاهر حال از اشخاص جریمه دریافت می‌شود، و سید روزنامه‌چی روی تختخواب در اتاق ابیض سلطنتی به راحتی غنوده است.»
ولی ما اطلاع داریم که آقای سیدضیاءالدین هم شب‌ها به راحتی نغنوده بود و شب و روز در آشیانه خود بین اوراق تلگراف و دوسیه و مراسلات لول می‌زد و کار می‌کرد، و به قدری گرفتار بود که از دسایس اطرافیان بی‌خبر ماند و به زودی او را از رصدخانه و آشیانه‌اش بیرون زده گفتند، بروید بیرون.
منبع: «تاریخ مختصر احزاب سیاسی ایران، انقراض قاجاریه، جلد اول»
نوشته ملک‌الشعرا بهار
انتشارات امیرکبیر، 1357
 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
بحران نفت در دهه50




گروه تاریخ اقتصاد- در 8 آذر 1352 روزنامه اطلاعات آورده است که «بحران نفت دامنگير ايران شد!»
خبر را چنین توضیح می دهد که كمبود نفت و بحران انرژي دامنگير ايران، چهارمين توليدكننده نفت جهان نيز شده و يك نفتكش ايراني پس از تخليه نفت خود در يك بندر آمريكایي بدون سوخت مانده و قادر به حركت و بازگشت به ايران نيست! «نفتكش مورد اشاره كه ساسان نام دارد و متعلق به شركت كشتيراني «پرس» است چند روز پيش محموله نفتي خود را تخليه كرد و براي بازگشت طبق معمول از شركت‌هاي نفتي آمريكا تقاضاي سوخت کرده، ولي به علت بحران كمبود نفت، شركت‌هاي نفتي آمريكایي از تحويل سوخت لازم به كشتي ايراني خودداري كردند.»
خبرنگار در ادامه افزوده که مقامات شركت كشتيراني «پرس» مي‌گويند كه شركت‌هاي نفتي تكزاكو، گلف، اويل، شل واكسون كه قبلا ذخائر سوختي كشتي ساسان را تامين مي‌كرده‌اند، در حال حاضر از اين‌كار خودداري مي‌كنند و مساله هم‌اكنون در بررسي مقامات آمريكایي در تهران با هدف يافتن راه حلي براي آن قرار دارد.
 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
[h=1]واکاوی[/h]


«اول اینکه در این سرزمین هر کس می‌تواند برای خود خرید و فروش کند و در حقیقت همه فروشنده و خریدارند، کسی از فروش محصول مزرعه یا باغ خویش بدون وساطت دیگری ابا ندارد و گاهی خود شاه از تخت به زیر آمده برای خرید پارچه یا جواهر چانه می‌زند.
دوم: نفرت فوق‌العاده و غیرقابل تحملی که همیشه ایرانی‌ها از دریا و بحر پیمایی داشته‌اند کار را به جایی رسانده که عبور از لم‌یزرع‌ترین و خشک‌ترین صحاری خطرناک را به کوتاه‌ترین خطوط کشتیرانی ترجیح می‌دهند. نداشتن نیروی دریایی و عدم علاقه به مسافرت‌های دریایی نتایج شومی برای ایرانیان داشته، موسسات عدیده منفعتی که در بحر خزر داشته‌اند از دستشان رفته و از طرف دیگر جزایر خارک و کیش و هرمز و بحرین واقع در خلیج فارس را اعراب و وهابی‌ها متصرف شده و درصددند به دولتی که بیرقش در آن سواحل در اهتزاز نیست اعتنایی نکنند. سوم: عدم مبادلات بانکی و نبودن اسکناس و برات است؛ چون عموما از ظاهر ساختن تمول خود حتی به طریق غیرمستقیم بیمناکند. باب معاملات بسته شده است؛ خاصه با دوری مسافت اماکن که مانع هر گونه معامله است چه رسد به مبادله.
- برگرفته از گزارش هیات ژوبر به ناپلئون. این هیات بعد از عهدنامه موسوم به فین‌کنشتاین به ایران آمد. عهدنامه فین‌کنشتاین در ۱۳ اردیبهشت ۱۱۸۶ ه‍.ش. برابر ۴ مه ۱۸۰۷ میلادی در شهر فین‌کنشتاین در لهستان امروزی میان نمایندگان فتحعلی شاه قاجار و ناپلئون بناپارت منعقد شد.
 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
[h=1]نويد كوتاه شدن راه تهران ـ مشهد[/h] روزنامه دنیای اقتصاد - شماره ۳۰۷۸ کد خبر: DEN-770154

گروه تاریخ اقتصاد- روزنامه اطاعات در 8 آذر 1352 خبری منتشر کرده با عنوان «راه تهران ـ مشهد كوتاه مي‌شود» که در آن از ايجاد يك جاده آسفالته و احيانا احداث يك تونل در منطقه ييلاقي طرقبه ـ مشهد ـ نيشابور خبر داده است و اینکه با این اقدام راه تهران به مشهد 60 تا 70 كيلومتر كوتاه‌تر خواهد شد.
همچنین افزوده است که جواد شهرستاني، وزير راه، هنگام بازديد از راه‌هاي استان خراسان اعلام کرده که جاده‌اي از مشهد به منطقه ييلاقي طرقبه نيشابور احداث شود و اگر لازم باشد در نقطه كوهستاني بينالود نيز تونلي احداث شود تا از اين طريق راه تهران ـ مشهد 70 كيلومتر نزديك‌تر شود.این در حالی بوده که آن زمان براي عزيمت از نيشابور به مشهد، بايد از سنگ بست به شاه تقي و از شاه تقي به نيشابور عبور می‌کردند و اين راه 149 كيلومتر از راه اصلی فاصله داشته است.
 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
[h=1]بازگشت سه جزیره به ایران[/h]

گروه تاريخ اقتصاد- 9 آذر ۱۳۵۰، یادآور روزی است که نیروهای دریایی ارتش ایران به جزایر ابوموسی، تنب بزرگ و تنب کوچک وارد شدند و این جزایر پس از ۸۰ سال بار دیگر تحت حاکمیت ایران قرار گرفت.
در سال ۱۶۰۲ میلادی صفویان توانستند پرتغالی‌ها را شکست داده و حاکمیت ایران را بر خلیج‌فارس و جزایرش برقرار سازند. این حاکمیت تا ۱۷۲۰ میلادی ادامه داشت. پس از صفویان در مرزهای ایران به ویژه در خلیج فارس آشفتگی بسیاری به وجود آمد، اما با ظهور کریم‌خان زند شرایط بار دیگر تثبیت شد. با این حال در پی ظهور ابرقدرت‌هایی چون روس و انگلیس و بعضا فرانسه در قرون ۱۸ و ۱۹ میلادی که با ضعف و ناتوانی حکومت‌های حاکم بر ایران همراه شد، ایران هرگز نتوانست از نظر حقوقی، خود را بر مرز‌هایش به اثبات برساند. در سال ۱۹۳۴ با قرار و مدارهای محرمانه، شیخ راس‌الخیمه پرچم خود را در حضور ایرانیان پایین کشید، اقدامی که با اعتراض بریتانیا مواجه شد. با این حال مدتی بعد جزایر قشم و هنگام نیز از انگلستان پس گرفته شد. در مقابل این شرایط بریتانیا مانع از گشایش دفا‌تر دولتی ایران در این سه جزیره شد.
در سال ۱۸۸۷ میلادی برای اولین بار انگلستان بر این جزایر ادعای حاکمیت کرد. در سال ۱۹۴۹ شایع شد که ایران پرونده جزایر سه‌گانه را به سازمان ملل متحد خواهد برد. در ۱۹ مه همین سال دولت ایران حقوق خود را در بخش فلات قاره اعلام کرد، اما فعالیت خاص دیگری انجام نشد تا اینکه حدود ۴ سال بعد، یعنی در سال ۱۹۵۳ همزمان با دوره نخست‌وزیری دکتر محمد مصدق یک رزم‌ناو ایرانی گروهی را در ابوموسی پیاده کرد و گزارش رسید که ایران سرگرم تدارک نیرو جهت اشغال کامل سه جزیره است، شایعه‌ای که باعث شد نیروی هوایی بریتانیا تا چند هفته پرواز شناسایی انجام دهد. در سال ۱۹۶۱ میلادی که با دوره نخست‌وزیری دکتر علی امینی همزمان بود هم یک فروند هلی‌کوپتر در تنب بزرگ فرود آمد که دو نفر آمریکایی جزو مسافرانش بودند.
یک سال بعد دولت اسدالله علم موفق شد که جزیره سیری را پس بگیرد. حدود ۴ ماه بعد سفارت انگلستان اعتراض شیخ راس‌الخیمه را به اطلاع ایران رساند. اعتراضی که سپتامبر همان سال با پاسخ محکم ایران همراه شد که حاکمیت خود را مجددا یادآور می‌شد.
در سال ۱۹۶۸ میلادی دنیس رایت، سفیر انگلیس در تهران به دربار رفت و گفت: «در خصوص بحرین مذاکرات هم اکنون شروع شده با این هدف که نظرات دولت ایران تامین شود...و جزایر قطعا به ایران داده خواهد شد.» این چنین بود که تا سال ۱۹۷۱ میلادی ایران سیاست دوستانه خود را با امیرنشین‌ها ادامه داد. در سال ۱۹۶۸ میلادی بود که حکومت بریتانیا اعلام کرد نیروهای خود را از شرق سوئز خارج خواهد کرد و پس از این امنیت خلیج‌فارس به عهده دولت‌های منطقه قرار خواهد گرفت.
در هشتم ماه مه ۱۹7۱ میلادی یک سخنگوی دولت ایران گفت: «به کشتی‌های جنگی دستور داده شده که هر هواپیمای خارجی را بر فراز جزایر بزنند.» بریتانیا اعتراض کرد که هیچ پرواز تهدیدآمیزی نشده است.
در ۲۹ نوامبر ۱۹7۱ میلادی، یعنی هفت ماه بعد، تفاهم میان انگلیس و شارجه از یک سو و ایران از سویی دیگر به این‌گونه بود که نه ایران و نه شارجه از ادعای خود بر ابوموسی صرف‌نظر نخواهند کرد و هیچ‌یک ادعای دیگری را نمی‌پذیرد، به این صورت تفاهم به‌صورت زیر صورت می‌گیرد:
۱- نیروهای ایرانی وارد ابوموسی خواهند شد و نواحی مورد توافق بر روی نقشه را اشغال خواهند کرد.
۲- ایران بر نواحی تحت کنترل خود پرچمش را خواهد افراشت.
۳- شارجه بر باقی جزیره صلاحیت کامل خواهد داشت و پرچمش را خواهد افراشت.
۴- ایران و شارجه حدود آب‌های سرزمینی جزیره را در ۱۲مایلی، مطابق قانون آب‌های سرزمینی ایران می‌پذیرند.
۵- موافقتنامه‌ای در مورد کمک مالی ایران به شارجه به امضا خواهد رسید.
به این‌ترتیب در تاریخ ۹ آذر ۱۳۵۰ برابر با ۳۰ نوامبر ۱۹۷۱ میلادی، نیروهای ایرانی در سه جزیره پیاده شده و مورد استقبال نماینده شیخ شارجه قرار گرفتند. این چنین بود که پس از هشتاد سال جدایی، جزایر تنب بزرگ، کوچک و ابوموسی مجددا تحت سلطه ایران قرار گرفتند و پرچم ایران بر فراز بلند‌ترین قله ابوموسی به اهتزاز در آمد.
منابع:
- پایگاه مجازی تاریخ ایرانی
- جزیره ابوموسی و جزایر تنب بزرگ و کوچک، ایرج افشار، انتشارات وزارت امور خارجه
- خلیج‌فارس و نقش استراتژیک تنگه هرمز، محمدرضا حافظ نیا، انتشارات سمت
- مشروح مذاکرات دوره بیست و سوم مجلس شورای ملی، جلسه ۱۷
- کشور‌ها و مرز‌ها در خلیج فارس، پیروز مجتهدزاده، انتشارات عطایی
- روابط خارجی ایران، علیرضا ازغندی، نشر قومس
 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
[h=1]تغییر در اهداف، درپی تغییر نام[/h] روزنامه دنیای اقتصاد - شماره ۳۰۸۰ کد خبر: DEN-770603

گروه تاریخ اقتصاد- روزنامه اطلاعات در 11 آذرماه 1352 خبری منتشر کرده با عنوان «ماخذ اجاره بها، مال‌الاجاره آخر اسفند 51 مي‌شود»، خبر را چنین توضیح می‌دهد که وزارت آباداني و مسكن، به وزارت مسكن و شهرسازي تغيير نام مي‌يابد و در هدف‌هاي اين وزارتخانه نيز تغييرات اساسي داده خواهد شد و لايحه تغيير نام اين وزارتخانه و هدف‌هایي كه در آينده بايد در جهت تهيه واحدهاي مسكوني، نظارت بر طرح‌هاي جامع و شهرسازي و معماري دنبال كند، به زودي تقديم پارلمان خواهد شد.
وزارت آباداني و مسكن قرار است ظرف چند روز آينده لايحه تعديل اجاره‌خانه را نيز تقديم مجلس شوراي ملي نمايد. امروز( 11 آذر52) گفته شد: در لايحه جديد مبناي اجاره خانه آخر اسفندماه 1351 (اول سال52) پيش‌بيني شده و قرار است از تاريخ تصويب تا پايان سال 1353 اجاره خانه بر اين اساس تثبيت گردد. قبلا قرار بود كه مدت تثبيت 5 سال باشد؛ ولي بنا به عللي اين مدت از تصويب لايحه تا پايان سال 1353 تعيين گرديد.
خبرنگار در ادامه می‌افزاید که اجاره خانه در هر منطقه تهران با ساير نقاط تفاوت خواهد داشت؛ به این ترتيب كه پس از برآورد قيمت زمين و هزينه ساختمان، سود عادلانه‌اي براي سرمايه‌گذار درنظر گرفته مي‌شود و بر همين اساس اجاره خانه در هر منطقه تعيين و براي اجرا اعلام خواهد شد و جهت عمل به دفترخانه‌هاي رسمي ابلاغ مي‌شود.
 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
[h=1]عامل کمبود گندم در نگاه یک امپراتور![/h] روزنامه دنیای اقتصاد - شماره ۳۰۸۲ کد خبر: DEN-771110
ششم دسامبر سال 189 ميلادي كومودوس امپراتور وقت رم كه با اعتراض شديد مردم شهر «رم» و شورش ايشان به خاطر كمبود گندم و گران شدن نان رو‌به‌رو شده بود، براي جلب نظر اتباع کشور نسبت به خود و به علاوه راحت شدن از دست معاونش كه از سوي سناي رم به او تحميل شده بود هنگامي كه شنيد رمي هاي خشمگين پشت ديوار كاخ او اجتماع كرده و تظاهرات مي‌كنند به اتفاق معاونش «كلياندر» به بالكن كاخ رفت و خطاب به مردم حق را به جانب آنان داد و گفت كه عامل كمبود گندم را تا چند لحظه ديگر به شما مي‌سپارم و سپس به محافظانش دستور داد كه «كلياندر» را از بالكن به ميان مردم افكنند و مردم هم او را قطعه قطعه كردند.كومودوس معاون قبلي خود را هم به جرم خيانت اعدام كرده بود و اجازه نداد كه سنا براي او معاوني ديگر انتخاب كند.
علت تعيين معاون براي امپراتور اين بود كه كومودوس بيشتر وقت خود را صرف خوشگذراني و تماشاي كارهاي گلادياتورها مي‌كرد و به امور كشور نمي‌رسيد و فساد اداري كه نمونه‌اش گراني نان بود نتيجه همين بي‌اعتنايي او به خدمات عمومي بود. كومودوس در به جان هم انداختن گلادياتورها كه اسيران جنگ‌ها بودند و كشته شدن آنان به دست يكديگر به قدري افراط مي‌كرد كه گاهي هم خود او با ارابه به ميان گلادياتورها مي‌رفت و آنان را مي‌كشت!وي بعدا نام خود را هم بر شهر قديمي رم نهاد و اين شهر را «كوموديانا» ناميد. همين كارها سبب شد كه در31 دسامبر سال 192 ميلادي يك افسر گارد وارد گرمابه كومودوس شود و اورا كه سرگرم استحمام بود بكشد. شانس رمي‌ها در زمان كومودوس اين بود كه شاه وقت ايران، بلاش سوم مردي صلح طلب بود و خود را سرگرم جمع‌آوري قطعات «اوستا» در يك كتاب كرده بود.
منبع: روزنامک
 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
[h=1]واکاوی[/h] روزنامه دنیای اقتصاد - شماره ۳۰۸۲ کد خبر: DEN-771112
از قرار معاهده فیمابین دولتین قوی شوکتین ایران و انگلیس، همیشه اوقات مال‌التجاره خارجه که به هر نقطه‌ای از ایران حمل می‌کردند، با جواز بالیوزگری (کنسولگری) و کارگذاری بوده. الحال مدتی است که حضرات خارجه آنچه تنخواه از بوشهر حمل می‌نمایند، بدون جواز کارگذاری است و این مطلب، مغایر معمول سابقه و معاهدات فیمابین دولتین قوی‌شوکتین است.

و دیگر ثبت جواز امتعه محموله رعایای خارجه در کارگذاری برای این است که اگر زمانی خدای نخواسته مال‌التجاره در بین طرق و شوارع واقعه در خاک ایران، ناقص شود، وقتی که رجوع به مقام رسمی آن می‌شود، ثبت آن جواز در دفتر کارگذاری که اول مصدق آن بار و مال‌التجاره است، باشد که بعدها اسباب زحمتی برای امنای دولت قوی شوکت فراهم نگردد.
علیهذا از تاریخ 15 فروردین ماه 1279 تاکنون رعایای خارجه آنچه بار به طرف شیراز و اصفهان حمل نموده‌اند، خارج از اطلاع و استحضار کارگذاری بوده است. این مطلب را رسما به مدیر گمرک بوشهر اعلام کرده و جواب داده است که به کلی از این مطلب خبر ندارم و همچو قدغن نکرده‌ام و به بالیوزگری هم رسما اطلاع داده شده که هر وقت رعایای دولت انگلستان ادعایی در ماده اموال محموله خود بنمایند و ثبت جواز امتعه آنها را در کارگذاری وارد نکرده باشند، مسوولیت، به عهده خودشان است و ابدا کارگزاری و حکومت مصدق حمل آن مال‌التجاره نخواهد بود. چون این کار مآلا نتیجه مستحسن ندارد لهذا خوب است وزارت جلیله امور خارجه این مطلب را به سفرای انگلیس و فرانسه و هلند رسما اعلام فرمایند که آنها هم به وکلای خودشان که در بندر بوشهر هستند اطلاع دهند که مال‌التجاره خود را بدون جواز کارگذاری حمل ننمایند.
منبع مرکز اسناد وزارت امور خارجه، راپورت بندر بوشهر به تاریخ اردیبهشت ماه سال 1279
 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
[h=1]برگی از تاریخ[/h]


تا سال ۱۹۱۴ میلادی فرش یک هشتم کل تجارت خارجی ایران و عمده‌ترین قلم صادراتی کشور را تشکیل می‌داد (و اندکی بعد نفت جای آن را گرفت)؛ به گونه‌ای که در سال ۱۹۱۰ تعداد ۶۵ هزار کارگر در صنایع فرش کار می‌کردند. در همین دوره، تولید صنعتی به یاری تجهیزات ماشینی در ایران آغاز شد.
منبع: موانع تاریخی رشد سرمایه‌داری درایران ودوره قاجاریه، احمد اشرف.
 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
[h=1]بلوای نان در آذرماه سال 1321[/h]

در 17 آذرماه سال 1321 بلوای بزرگ نان در تهران آغاز شد. در اثر اوضاع نابسامان جنگ جهانی دوم، قحطی کشور را دربرگرفته بود. دولت تازه به قدرت رسیده احمد قوام برای رفع مشکل خواربار و قحطی نان به ایجاد وزارت خواربار دست زده و اعتباری را برای خرید گندم و آرد تخصیص داده بود، اما وضع نان نه تنها بهبود نیافت بلکه روز به روز بد‌تر شده و نانِ نامرغوب‏تری تحویل مردم می‌‏شد.
قوام در این دوران جهت مقابله با بحران اقتصادی و همچنین اجرای پیمان ملی که در دوره دولت سهیلی با انگلیس منعقد شده بود، البته تحت اثر فشار متفقین، با ارائه لایحه‌ای به مجلس، هم خواهان انتشار پانصد میلیون ریال اسکناس اضافی بدون پشتوانه برای پرداخت حقوق کارگران بومی و هم خواستار واگذاری اختیار تام به دولت شد. او تهدید کرد که اگر پیشنهاد او تصویب نشود متفقین بار دیگر ضمن اشغال تهران مجلس را منحل خواهند کرد. با توجه به اینکه اکثریت نمایندگان مجلس از مخالفان قوام بودند با طرح وی به طور جدی مخالفت کردند، زیرا می‌دیدند که واگذاری اختیار تام به او به معنی انحلال مجلس و حتی کنار گذاشتن شاه از اریکه قدرت خواهد بود و همراهان وی تلاش کردند تا ضمن جلب حمایت متفقین و تایید ضمنی با خواسته‌های آنها، به ویژه انتشار اسکناس مورد نظر، قوام را مقصر اصلی جلوه دهند. قوام از یک سو در راه اجرای سیاست‌های اقتصادی خود دچار مشکل شده بود و از سوی دیگر به دلیل مخالفت‌های پیوسته مجلس و عدم توانایی در پرداخت حقوق کارگزاران بومی، نتوانست تایید آنها را به دست آورد و از حمایت آنان در حل مشکلات مملکتی برخوردار شود و در ‌‌نهایت با شورش ۱۷ آذر ۱۳۲۱ روبه رو شد.
برخی علاوه بر اینها دست دربار را نیز در آنچه بلوای نان خوانده شد پررنگ می‌دانند. بر اساس استدلال این گروه از افراد، شاه که می‌دانست قوام، جایگاه او را در قانون اساسی اینگونه می‌داند که شاه «باید سلطنت کند نه حکومت» به فکر افتاد به هر نحوی که هست قوام را سرنگون کند. با توجه به این مقدمات و‌ اینکه قوام از حمایت ضمنی متفقین برخوردار بود، شاه تصمیم گرفت با ایجاد یک شورش ساختگی، ضمن ناتوان نشان دادن قوام، با برقراری نظم و امنیت، خودش زمام امور را به دست بگیرد. به گفته صدرالاشراف، حادثه ۱۷ آذر، یا بلوای نان، ظاهر ماجرا بود و برای وقوع آن دو احتمال بیشتر وجود نداشت، یا از طرف شاه بود برای اینکه قوام مستأصل شده و استعفا کند یا وکلای مخالف درصدد استیضاح و عزل او برآیند یا اینکه از طرف خود قوام بود جهت مرعوب کردن مجلس و نمایندگان مخالف، زیرا قرار بود در‌‌ همان روز وی استیضاح شود و چون می‌دانست بیشتر نمایندگان مخالف وی و طرفدار شاه هستند، پس لازم بود این وضع را به وجود آورد. آنچنان که سناتور عباس مسعودی هم تایید کرده است اکثریت مجلس در آن روز‌ها خواهان سقوط دولت قوام بودند. به هر حال، با توجه به اینکه قوام‌السلطنه در بین توده عادی مردم و دانشجویان آنقدر نفوذ و محبوبیت نداشت که چنین حادثه‌ای را ترتیب دهد، بیشتر باید نظر اول او را پذیرفت که قرینه‌هایی نیز برای آن وجود دارد.
بر اساس اخبار روزنامه‌های آن دوره و آنچه بعدها نقل شد، یک روز پیش از این حادثه، عد‌ه‌ای از نمایندگان، که بیشتر آنها از مخالفان قوام بودند، در کاخ مرمر با شاه دیدار و در مورد وضع موجود با وی گفت‌وگو کردند. شاه در این دیدار تاکید کرده بود که «از نظر مصالح عمومی مجلس باید به این بحران پایان دهد». نمایندگان هم گفته بودند چون دولت قوام در این مدت کار مثبتی انجام نداده است، باید کسی زمام امور را به دست گیرد که به اصول مشروطیت پایبند باشد و به قانون اساسی احترام بگذارد. حتی گفته می‌شود برخی نمایندگان در آن دوره، عد‌ه‌ای از نمایندگان و استادان دانشگاه، دانشجویان و کارکنان دولت و کارگران را تشویق می‌کردند که علیه قوام تظاهرات کنند تا بهانه لازم برای فشار به دولت فراهم شود.
گفته می‌شود در آستانه بلوا، یعنی در روزهای منتهی به حادثه ۱۷ آذر، نانی که هر روز تحویل مردم داده می‌شد با خود مخلوطی از خاک اره، خرده شیشه، سنگ و کلوخ داشت. این وضعیت باعث شد مردم گرسنه به این نتیجه برسند که خشم و غضب خود را با شورش و تظاهرات و در ‌‌نهایت حمله به مجلس نشان دهند.
با بالا گرفتن اعتراضات، بالاخره صبر قوای متفقین به سر آمد. آنها به دولت ایران اولتیماتوم دادند در صورتی که نتوانند شورش را بخوابانند و نظم و آرامش را به تهران بازگردانند، تهران را اشغال خواهند کرد. شاه جوان که به شدت نگران شده بود، با برکناری فرماندار نظامی تهران، سپهبد امیراحمدی را به عنوان فرماندار نظامی منصوب کرد و از او خواست تا فردای آن روز امنیت را به هر قیمتی به تهران بازگرداند.
در جریان این غائله شاه از قوام خواسته بود استعفا دهد، اما قوام نپذیرفت و گفته بود من اعاده نظم خواهم کرد و تا مجلس به من رای عدم اعتماد ندهد، استعفا نخواهم کرد. هرچند دولت قوام در آن مقطع سقوط نکرد، اما بالاخره فعالیت‌های شاه و دربار و دیگر مخالفان موثر افتاد و قوام‌السلطنه در ۲۴ بهمن ۱۳۲۱ شمسی ناچار به استعفا شد.
منابع:
- تاریخ ایرانی
یادداشت‌های یک روزنامه‌نگار، ابوالحسن عمیدی نوری، موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران
کالبدشناسی یک تجمع سیاسی در تهران، استیفن ل. مک فارلند، ترجمه نادر سعیدی، فصلنامه تاریخ معاصر ایران
خاطرات سیاسی مهدی فرخ؛ معتصم‌السلطنه، به اهتمام پرویز لوشانی، انتشارات امیرکبیر
ایران بین دو انقلاب؛ از انقلاب مشروطه تا انقلاب اسلامی، یرواند آبراهامیان، ترجمه کاظم فیروزمند، نشر مرکز
 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
[h=1]واكاوي[/h] روزنامه دنیای اقتصاد - شماره ۳۰۸۴ کد خبر: DEN-771773

دولت ایران قبل از عهدنامه‌های گلستان و ترکمنچای از کالا‌های وارداتی عوارض گمرکی دریافت نمی‌کرد. فقط دو نوع مالیات، یکی به اسم دروازه‌بانی در موقع ورود اجناس به راه‌ها گرفته می‌شد و دیگری به اسم عوارض راهداری در سر راه گذرگاه‌ها.
اما پس از امضای عهدنامه ترکمنچای، تجار روس از مزایای دول کامله‌الوداد در ایران برخوردار شدند و از پرداخت عوارض شهری و راهداری در ایران معاف گردیدند. به‌تدریج این امتیاز به تجار انگلیسی نیز داده شد. آنان نیز از آن پس بر کالا‌های خود پنج درصد حق گمرکی می‌دادند. البته سایر ممالک مانند فرانسه و آمریکا نیز در سال 1268 هـ ق / 1852 م با یک قرارداد بازرگانی از این مزایا بهره‌مند شدند. نتیجه آن بود که سهم بیشتری از تجارت خارجی ایران به دست تجار بیگانه افتاد. زیرا تجار ایرانی مجبور به پرداخت همه نوع هزینه‌ها بودند و قادر به رقابت با تجار خارجی نمی‌شدند، از طرف دیگر چون تجار خارجی اجناس خود را حداقل 10 درصد ارزان‌تر به فروش می‌رساندند و از عوارض و هزینه‌های دیگر نیز معاف بودند، بنابرین به‌تدریج انحصار تجارت ایران به‌دست آنان افتاد.
منبع: اصغر شمیم، ایران در دوره سلطنت قاجار
 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
[h=1]برگی از تاریخ[/h] روزنامه دنیای اقتصاد - شماره ۳۰۸۴ کد خبر: DEN-771774

آنچه‌ مرا به‌ تاليف‌ كتاب‌ [ صوره الارض‌] به‌ شكل‌ حاضر واداشت‌، اين‌ بود كه‌ من‌ به‌ هنگام‌ جوانى‌ به‌ اخبار بلاد و آگاهى‌ از وضع‌ شهرها سخت‌ مشتاق‌ بودم‌ و از مسافران‌ سرزمين‌ها و نمايندگان‌ تجار بسيار كسب‌ اطلاع‌ مى‌كردم‌. كتاب‌هايى‌ را كه‌ در اين‌ باب‌ نوشته‌ شده‌ بود، مى‌خواندم‌ و چون‌ با كسى‌ ديدار مى‌كردم‌، او را راستگو و آگاه‌ مى‌پنداشتم‌ و خبري‌ را كه‌ از او شنيده‌ بودم‌ درست‌ مى‌دانستم‌، ولى‌ پس‌ از بررسى‌ و تامل‌ اغلب‌ آن‌ اخبار را نادرست‌ مى‌يافتم‌ و مى‌ديدم‌ كه‌ گوينده‌ به‌ بيشتر آنچه‌ گفته‌ ناآگاه‌ بوده‌ است‌.
آنگاه‌ خبري‌ را كه‌ از او فرا گرفته‌ بودم‌، با آنچه‌ از ديگري‌ پرسيده‌ بودم‌، نزد او باز مى‌گفتم‌ و مطلب‌ را مطالعه‌ مى‌كردم‌. اين‌ دو نظر را با نظر سوم‌ بى‌غرضانه‌ جمع‌ مى‌كردم‌ و درمى‌يافتم‌ كه‌ بين‌ آنها اختلاف‌ هست‌. همين‌ امر باعث‌ شد كه‌ به‌ احساس‌ خود درباره توانايى‌ به‌ مسافرت‌ و تحمل‌ خطرها و نيز علاقه‌ به‌ رسم‌ نقشه شهرها و بيان‌ موقعيت‌ آنها و همسايگى‌ اقليم ها و سرزمين‌ها جامه عمل‌ بپوشانم‌. در اين‌ سفر كتاب‌هاي‌ ابن‌ خردادبه‌ وجيهانى‌ و تذكره ابوالفرج‌ قدامه بن‌ جعفر از من‌ جدا نبود... در اثناي‌ همين‌ سفر با ابواسحاق‌ فارسى‌ [اصطخري‌] ديدار كردم‌. وي‌ نقشه سرزمين‌ سند را كشيده‌ بود كه‌ اشتباهاتى‌ داشت‌؛ اما نقشه فارس‌ را خوب‌ كشيده‌ بود. من‌ نقشه آذربايجان‌ را در همان‌ صفحه‌ كشيده‌ بودم‌ و نيز نقشه الجزيره‌ را، هر دو را پسنديده‌ بود... ابواسحاق‌ مرا گفت‌ اثر تو را ديدم‌ و از تو مى‌خواهم‌ كه‌ غلط‌هاي‌ كتاب‌ مرا اصلاح‌ كنى‌، و من‌ چنين‌ كردم‌... سپس‌ چنان‌ ديدم‌ كه‌ خود به‌ تنهايى‌ اين‌ كتاب‌ را بنويسم‌ و به‌ اصلاح‌ و رسم‌ نقشه‌ و توضيح‌ آن‌ بپردازم‌ بى‌‌آنكه‌ به‌ تذكره ابوالفرج‌ بنگرم‌، اگرچه‌ تماما حقيقت‌ و صدق‌ باشد و واجب‌ مى‌نمود كه‌ بخشى‌ از آن‌ را در اين‌ كتاب‌ بياورم‌، اما نقل‌ بسيار از آن‌ را جايز ندانستم؛‌ زيرا كه‌ حاصل‌ رنج‌ ديگري‌ بود.
صوره الارض‌، ابن حوقل، قرن چهارم ه. ش
ترجمه: دکتر جعفر شعار
 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
[h=1]راه‌اندازي تاسيسات جهانگردي در كلاردشت[/h] روزنامه دنیای اقتصاد - شماره ۳۰۸۴ کد خبر: DEN-771772

گروه تاریخ اقتصاد- در روزنامه اطلاعات آمده‌است: در چهاردهم آذرماه 1352 خبری منتشر کرده با عنوان «در كلاردشت تاسيسات جهانگردي ايجاد مي‌شود» در این خبر منابع سازمان جلب سياحان امروز فاش كردند، طبق طرح جامع جهانگردي كلاردشت و دشت نظير كه هم‌اكنون در مراحل نهایي تصويب است، با ايجاد تاسيسات گسترده توريستي، دو منطقه يادشده تبديل به دو قطب مهم جهانگردي كشور خواهند شد.
اين منابع افزودند كه در طرح جامع مذكور، ايجاد تاسيسات سنگين جهانگردي و امكانات وسيع خوابگاهي و تفريحي در كلاردشت مورد پيش‌بيني است.
دشت نظير نيز زيرنظر سازمان حفاظت محيط‌زيست از نظر وحوش حمايت مي‌شود و تبديل به پايگاهي براي نگاهداري حيوانات وحشي خواهد شد؛ تاسيساتي كه در كلاردشت ايجاد مي‌شود، شامل هتل، متل، كمپينگ، رستوران، چايخانه، فروشگاه‌هاي صنايع دستي، محل اجراي برنامه‌هاي هنري، موزيك، رقص كازينو و تفريحات مشابه و همچنين امكانات مختلف ورزشي مي‌باشد، به منظور تامين رفاه قشرهاي گوناگون جهانگردان امكانات متنوعي متناسب با سن و سال و وضع مادي جهانگرد پيش‌بيني شده است.
 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
قحطي بزرگ سال‌هاي 1919-1917

[h=1]خشكسالي، جنگ و مرگ[/h]


گروه تاریخ اقتصاد- بخش پایانی (دوم) مقاله محمدقلی مجد، ترجمه معصومه جمشیدی را می خوانید که در شماره پیشین با عنوان «قحطی بزرگ سال های 1919-1917» منتشر شد؛ در این قسمت به بررسی گزارش مطبوعات در تابستان 1917 و شرح این ماجرا از نگاه آنها پرداخته است:
گزارش‌های اولیه از قحطی
از گزارش‌های مطبوعات کاملا آشکار می‌شود که در تابستان 1917، ایران در آستانه قحطی بود و برداشت محصولات وقفه کوتاهی در این مسیر ایجاد کرد. نشریه ایران مورخ 18 اوت 1917 گزارش می‌دهد که: «به دنبال تلاش‌های حکومت، مقادیر بسیاري غلات وارد شهر شده و روزگذشته بهای جو برای هر خروار از سی‌وپنج تومان به سی تومان رسید.» این تسکین چندان دوامی‌ نداشت. ایران مورخ 21 سپتامبر گزارش می‌دهد که:
فقدان غلات منجر به بروز قحطی در سرتاسر کشور شده است. تاثیر کمبود غلات در کاشان بیشتر از هر مکان دیگری مشهود است و هیچ طرحی نمی‌تواند به اوضاع آنجا بهبود بخشد، زیرا حمل غلات از قم و سلطان‌آباد به کاشان ممنوع است و مازاد محصول غلات این مناطق به مناطق شمالی ارسال می‌شود.
کالدول، در مرسوله‌ای تحت عنوان «فقرومصیبت در ایران» به تاریخ 4 اکتبر 1917، چگونگی قحطی فزاینده در ایران راتوصیف می‌کند:
مفتخرا به اطلاع می‌رسانم: کمبود موادغذایی به ویژه گندم و نان در سراسر ایران به ویژه نواحی شمالی و تهران و اطراف چنان پردامنه است که هم اکنون پیش از آغاز زمستان محرومیت و مشقت مردم آغاز شده است. تردیدی نیست که زمستان امسال مرگ و گرسنگی مضاعف خواهد شد... حتی در این فصل از سال محصولات غذایی به اندازه‌اي گران هستند که هیچ نسلی چنین چیزی را به خاطر نمی‌آورد؛ فقدان غلات، میوه‌جات و حبوبات واقعا نگران‌کننده است.
در این گزارش آمده که بهای یک پوند شکر یک دلار است، «گرچه واردات اخیر از هندوستان بهای آن را تا بیست‌وپنج درصد کاهش داده است.» کالدول صحنه نانوایی‌ها را چنین توصیف می‌کند:
انبوه مردم، که از طبقه رعیت هستند، قوت غالبشان نان است و اکنون بهای آن سه برابر شده است، بسيار كمياب است و ذخيره آن كلا ناكافي است. در نانوايي‌هاي عمومي انبوه مردم جمع مي‌شوند و منتظر نوبتشان مي‌شوند، تا نان بخرند و مكررا نااميد و گرسنه برمي‌گردند. افسران نظميه براي برقراري نظم و جلوگيري از هجوم ملت مصر و گرسنه در نانوايي‌ها مستقر هستند. حال آنكه چندين آشوب درگرفته و خون‌ها ريخته شده است.
كالدول اقداماتي را كه براي آرام كردن اوضاع انجام گرفته، چنين بر مي‌شمارد:
به منظور بهبود اوضاع، قرار است دولت از محل مالياتي كه عينا دريافت مي‌كند، گندم را ارزان‌تر از ‌آنچه نانوايان از بيرون مي‌خرند، در اختيار آنان بگذارد، اما تاكنون اين اقدام نتيجه‌اي نداشته است. براي جلوگيري از انبار و احتكار مواد غذايي بايد موازين سختگيرانه‌تري اتخاذ شود. مسووليت كل قضيه به دست ارباب كيخسرو شاهرخ از زرتشتيان معتمد كشور سپرده شده، كسي كه همه به شخصيت و عدالت او اعتماد بسيار دارند؛ اما اوضاع بسيار نااميدكننده است.
كالدول چنين نتيجه مي‌گيرد: «گدايان چند برابر شده‌اند و صدها تن از آنان در خيابان‌ها ازدحام كرده‌اند، به صورت اسفباري زاري و گدايي مي‌كنند، و گاه در كمال نااميدي به كساني كه دورشان جمع شده‌اند، حمله مي‌برند. اوضاع مشابهي از تمام نواحي، استان‌ها و شهرهاي ايران گزارش مي‌شود.»
در تلگرام مورخ 22 اكتبر 1917 كالدول گزارش مي‌دهد كه: «در شهرستان‌ها كمبود مواد غذايي به مرحله نگران‌كننده‌اي رسيده و اين بدترين محروميت ساليان گذشته هر روز در حال افزايش است.»
كالدول بار ديگر وخامت اوضاع را در پاييز 1917 چنين توصيف مي‌كند: «مفتخرا، به ضميمه، فهرستي از بهاي خرده‌فروشي محلي برخي كالاهايي كه داراي مصرف عمومي زيادي هستند، ارسال مي‌كنم. قيمت‌ها به دلار هستند و البته نرخ تبديل ارز نيز محاسبه شده است.» او مي‌افزايد: «با توجه به آنكه هنوز زمستان آغاز نشده است، به طور كلي انتظار مي‌رود كه اين قيمت‌هاي گزاف بار ديگر افزايش يابند.» كالدول قيمت‌ كالاهاي اساسي تهران را چنين ارائه مي‌دهد:
گندم هر بوشل بين 7 تا 9 دلار، جوهر بوشل 5 تا 6 دلار، آرد هر پوند بين 5/0 تا 6/0 دلار، سيب هر بوشل بين 12 تا 15 دلار، يونجه هر تن بين 80 تا 90 دلار، زغال هر تن بين 50 تا 55 دلار، هيزم هر تن 30 تا 32 دلار، نفت سفيد هر گالن يك دلار و شصت سنت و كفش هر جفت بين هيجده تا سي دلار.
كالدول در تلگرام مورخ 10 دسامبر 1917، در مورد وخامت اوضاع، چنين گزارش مي‌دهد:
قحطي تمام عيار كنوني كه حاصل خشكسالي و جنگ است مي‌تواند روزانه به مرگ بسياري منجر شود. مواد غذايي شديدا كمياب و قيمت‌ها باورنكردني است. كمك‌هاي داخلي ناكافي و كميته‌ها قادر به اصلاح اوضاع نيستند.
در گزارش ديگري مي‌افزايد: طبقات پايين عمدتا نان و برنج مصرف مي‌كنند. هزينه گندم براي هر بوشل بين پانزده تا بيست دلار است، گرچه با اين قيمت مي‌توان آذوقه‌اي ذخيره كرد. بهاي برنج هر پوند بين پنجاه سنت تا دو دلار است و مي‌توان مقادير بسياري تامين كرد. اين قيمت‌ها البته، نرخ كنوني تبديل ارز را نيز شامل مي‌شود.
او مي‌افزايد: «دولت ايران با كميته محلي متشكل از ميسيونرهاي آمريكايي و ديگران همكاري مي‌كند و در حال تامين برنج و غلات رايگان و مواد ديگري با دريافت آنها است.» همچنين كاملا مشهود است كه مازاد غلات قم و سلطان‌آباد به شهرهاي شمالي نرسيد؛ زيرا در اوايل نوامبر 1917، مردم تهران با گرسنگي مواجه شدند. روزنامه ايران مورخ دوم نوامبر 1917 مي‌نويسد:
اعضاي وزارت خارجه به رييس‌الوزرا درخواستي داده و خواهان دريافت 30 درصد حقوق سالانه‌شان به صورت مساعده شده‌ا‌ند. آنها مايلند اين مبلغ را براي تامين مايحتاج انبوه مردم تنگدستي كه در شهر هستند، مصرف كنند و برايشان مسكن، سوخت، غذا و پوشاك آماده سازند؛ زيرا معتقدند كه بسياري از فقرا طي زمستان از سرما و گرسنگي خواهند مرد.
اين گزارش همچنين حاكي از آن است كه:
آقاي آلكساندر تومانيانس، بانكدار، بيست اتاق در بازار اجاره كرده تا سي تن از مستحق‌ترين گدايان شهر را در طول زمستان جا دهد. او غذا و پوشاك ضروري را نيز برايشان تامين خواهد كرد. هم‌اكنون در قزوين هزينه گندم هر خروار 46 تومان و جو 35 تومان است.
مردم اصفهان نيز در قحطي به سر مي‌برند. در نشريه رعد مورخ 22 نوامبر 1917 آمده است:
اخيرا حاكم اصفهان مرفهان و روحانيان اصفهان را در كاخ خود جمع كرد، تا طرحي براي كمك به فقرا تنظيم شود. مبلغ 50.000 تومان به منظور تامين مايحتاج فقرا جمع‌آوري شد. از اصفهان گزارش مي‌رسد كه مردم اين منطقه روزانه به 130 خروار غله نياز دارند، از اين رو تامين 31.000 خروار غله براي تامين آذوقه هشت ماه تا زمان خرمن جديد لازم است؛ اما كل غله موجود در اين ولايت حدود 6.000 خروار است. گندم خرواري هفتاد تومان است.
اين روزنامه در مورد مناطق ديگر نيز چنين گزارش مي‌دهد: «گزارشي از تبريز حاكي از آن است كه روزانه چندين نفر به علت گرسنگي در ساوجبلاغ از پا درمي‌آيند. مردم مشهد و قم نيز به علت نبود غذا به تلگرافخانه‌ها پناه برده‌اند.» اطلاعات در خصوص بهاي غذا: «در جلفاي آذربايجان هر من نان 14 قران (حدود هر پوند چهل سنت). در اينجا قيمت‌ها و اوزان تهران به اوزان استاندارد و قيمت‌ها به دلار تبديل شده است.»
گندم هر بوشل (حدود نه كيلو) ده دلار، جو هر بوشل چهار دلار و هشتاد و پنج سنت،‌ پوسته گندم هر تن چهل و چهار دلار، يونجه هر تن هشتاد دلار، زغال‌ چوب نرم هر تن 50 دلار، زغال‌سنگ هر تن 85 دلار، سيب‌زميني هر بوشل 5 دلار، برنج هر پوند سي سنت، صابون‌هاي خانگي با كيفيت نامطلوب هر پوند 55 سنت.
رعد مورخ 24 نوامبر مي‌نويسد: «حاكم اردبيل به حكومت مركزي تلگرام مخابره كرد، حاكي از آنكه اين شهر براي آذوقه شهروندانش تا پايان سال به 15.000 خروار گندم نياز دارد و خواهان مجوز واردات آن از خارج شد.» در آستارا: «بيش از يك ماه است كمبود چشمگير نان به چشم مي‌خورد و افرادي كه آرد دارند، مني هشت قران مي‌فروشند.»
موقعيت در تهران: جلسه كميته مواد غذايي شب گذشته تشكيل شد. كميته 6000 كوپن نان براي نيازمندان شهر به همين تعداد فراهم كرده است. فهرست اسامي نيازمندان را نظميه تنظيم كرده است. اين كوپن‌ها را مراكز مختلف نظميه مي‌فرستند تا در ميان فقراي همان حوزه توزيع كنند. نشريه رعد در تاريخ 22 نوامبر 1917 گزارشي از اوضاع كردستان به دست مي‌دهد: «مدت‌ها است وضع نان در شهر بسيار وخيم شده است و نان پيدا نمي‌شود، همه غلات كمياب هستند و مردم نمي‌دانند گرسنگي خود را چگونه برطرف كنند. روزانه شماري از مردم از گرسنگي مي‌ميرند. بعضي معتقدند ظرف دو ماه تمام مردم كردستان از گرسنگي هلاك خواهند شد... هر روز شمار بسياري از زنان و مردان از گرسنگي مي‌ميرند. روس‌ها تمام جو را براي اسب‌هايشان خريداري كرده‌اند. براي خريد يك گاو فقط 5 تا 6 روبل و براي خريد يك گوسفند بين 2 تا 3 روبل مي‌پردازند.
رعد مورخ 28 نوامبر 1917 گزارش مي‌دهد كه: «حاكم اصفهان به وزارت داخله تلگرامي مخابره كرده حاكي از آنكه نانوايي‌ها بسته‌اند و مردم از شدت گرسنگي در حال مرگ هستند.» در تهران: «بسياري از نانوايي‌ها اكنون بسته هستند. نان ناياب است، مردها، زنان و كودكان در خيابان‌ها مي‌گريند.» رعد روز سي‌ام نوامبر در خصوص اوضاع همدان مي‌نويسد: «مردم به دولت تلگرام مخابره كرده‌اند كه نان بسيار كمياب است و افراد بسياري رو به مرگ هستند. گندم خرواري صد تومان و جو خرواري نود تومان است.»
در كرمانشاه، نانوايان خاك سفيد را با آرد مخلوط مي‌كنند. در نامه‌ اي اي داگلاس مورخ 15 ژانويه 1918 از بيمارستان آمريكايي‌ها تهران به كالدول آمده است: «نامه چند هفته پيش خانم اف.ام. استيد از كرمانشاه حاكي از آن است كه غلات چنان در شهر ناياب است كه نانوايي‌هاي محل خاك سفيد را با آرد مخلوط مي‌كنند.»
 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
[h=1]پيش‌بيني زلزله با اختراع دانشمند ایرانی[/h]


گروه تاریخ اقتصاد- روزنامه اطلاعات در 18 آذر 1352 خبری با عنوان «با اختراع يك دانشمند ايراني پيش‌بيني زلزله امكان‌پذير شد» منتشر کرده است و خبر را چنین شرح می‌دهد:
دكتر علي سخاوت مخترع ايراني كه توانسته دو اختراع بزرگ در زمينه پيش‌بيني زلزله چند دقيقه قبل از وقوع آن و همچنين يافتن محل كساني كه در اثر بمباران يا زمين‌لرزه در ميان آوار محصور شده‌اند و نجات آنان از خفگي انجام دهد، دو مدال طلا و بزرگ‌ترين جايزه نمايشگاه بين‌المللي اختراعات و روش‌هاي نوين 1973 را به خود اختصاص داد. اختراع دكتر علي سخاوت كه سرگرد ارتش و استاد دانشگاه صنعتي آريامهر مي‌باشد توجه تمام محافل علمي جهان را به خود معطوف داشته و روزنامه‌هاي معروف و معتبر سوئيس و فرانسه با تحسين به بحث درباره اين اختراعات پرداخته‌اند. دستگاه سيسموگراف اختراعي دكتر علي سخاوت مي‌تواند چند دقيقه قبل از وقوع زلزله اعلام خطر كند و كليه ساكنين شهر و محل را از وقوع آن آگاه سازد.
 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
نخستين هواپيماي مسافربر مافوق سرعت صوت

روزنامه دنیای اقتصاد - شماره ۳۰۸۶ کد خبر: DEN-772226
يازدهم دسامبر سال 1967 ميلادي نخستين جت مسافربر مافوق سرعت صوت به نام كنكورد، ساخت مشترك فرانسه و انگلستان در«تولوز» فرانسه به معرض تماشا گذارده شد. شركت‌هاي هواپيمايي دولتي فرانسه و انگلستان بعدا از اين هواپيما در بعضي خطوط خود از جمله ميان آمريكا و اروپا استفاده كردند كه زمان مسافرت را كاهش داد.پس از مدتي توليد اين نوع هواپيما متوقف شد و بعد از منفجر شدن يكي از اين هواپيماها پس از برخاستن از فرودگاه پاريس پرواز بقيه آنها تا مدتي متوقف شد و سپس از جريان خارج شدند. بهاي بليت پرواز با اين نوع هواپيما نسبتا گران بود.
منبع: روزنامک
 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
[h=1]لاستيكي كه پنچر نمي‌شود[/h] روزنامه دنیای اقتصاد - شماره ۳۰۸۶ کد خبر: DEN-772227
گروه تاریخ اقتصاد- روزنامه اطلاعات خبری در 18 آذر 1352 منتشر کرده است با عنوان «لاستيكي كه پنچر نمي‌شود به بازار مي‌آيد» و آن را چنین شرح می‌دهد:
جديدترين پديده صنعت لاستيك‌سازي جهان كه هرگز پنچر نمي‌شود و خطر چپه كردن اتومبيل را در سرعت زياد به كلي مرتفع مي‌سازد، امروز در تهران به نمايش گذارده شد. امروز مسوولان كارخانه لاستيك‌سازي بي.اف.گودريچ، لاستيك جديدي را براي اتومبيل‌هاي سواري كه داراي يك سيستم آستركشي سلولي جديد از نوع لاستيك اسفنجي توام با پوششي از «پلي‌اتيلن» است در معرض نمايش نمايندگان كارخانه‌هاي اتومبيل‌سازي و نمايندگان مطبوعات قرار دادند. از لاستيك جديد 10 حلقه براي نمايش به ايران آورده شده است. عرضه اين لاستيك كه بدون «تويوپ» استفاده مي‌شود از اوایل ژانويه سال 1974 به بازار آغاز خواهد شد.
 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
روزي كه نيروهاي انگليسي به‌بوشهر رسيدند

روزنامه دنیای اقتصاد - شماره ۳۰۸۶ کد خبر: DEN-772228

در جريان جنگ انگلستان با ايران بر سر هرات، نهم دسامبر 1856 آن دسته از نيروهاي انگليسي که از هند عازم بوشهر شده بودند پاي به گوشه‌اي از اين بندر قديمي ايران گذاردند که فاقد دفاع موثر بود.
ورود آنان به بوشهر پس از گلوله باران چندين روزه اين شهر بندري، بندرگاه و سواحل اطراف آن توسط ناوگان اعزامي انگلستان صورت گرفته بود. بوشهر روزها گلوله‌باران مي‌شد. با وجود پياده شدن تفنگداران انگليسي در ساحل بوشهر، مقاومت مردم معمولي در كوچه‌ها، خانه‌ها و حومه شهر ادامه داشت به عبارت ديگر؛ تعرض انگليسي‌ها به منطقه بوشهر به آساني خوزستان نبود و تصرف آن تا يکم ژانويه 1857 تکميل نشد. بوشهر امروز كه نادرشاه افشار در سال 1736 آن را پايگاه ناوگان ده هزار نفري ايران اعلام كرد و به «نادريه» تغيير نام داد تا از آنجا استعمارگران اروپايي را از آسيا و شرق آفريقا بيرون اندازد در هشت كيلومتري شمال بوشهر باستاني قرار گرفته است كه آثار آن باقي است. بوشهر باستان «ليان» نام داشت.
 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
[h=1]روزي كه نيروهاي انگليسي به‌بوشهر رسيدند[/h] روزنامه دنیای اقتصاد - شماره ۳۰۸۶ کد خبر: DEN-772228

در جريان جنگ انگلستان با ايران بر سر هرات، نهم دسامبر 1856 آن دسته از نيروهاي انگليسي که از هند عازم بوشهر شده بودند پاي به گوشه‌اي از اين بندر قديمي ايران گذاردند که فاقد دفاع موثر بود.
ورود آنان به بوشهر پس از گلوله باران چندين روزه اين شهر بندري، بندرگاه و سواحل اطراف آن توسط ناوگان اعزامي انگلستان صورت گرفته بود. بوشهر روزها گلوله‌باران مي‌شد. با وجود پياده شدن تفنگداران انگليسي در ساحل بوشهر، مقاومت مردم معمولي در كوچه‌ها، خانه‌ها و حومه شهر ادامه داشت به عبارت ديگر؛ تعرض انگليسي‌ها به منطقه بوشهر به آساني خوزستان نبود و تصرف آن تا يکم ژانويه 1857 تکميل نشد. بوشهر امروز كه نادرشاه افشار در سال 1736 آن را پايگاه ناوگان ده هزار نفري ايران اعلام كرد و به «نادريه» تغيير نام داد تا از آنجا استعمارگران اروپايي را از آسيا و شرق آفريقا بيرون اندازد در هشت كيلومتري شمال بوشهر باستاني قرار گرفته است كه آثار آن باقي است. بوشهر باستان «ليان» نام داشت.
 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
برگي از تاريخ

روزنامه دنیای اقتصاد - شماره ۳۰۸۶ کد خبر: DEN-772230

انگلیسی‌ها تا سال 1326 ق/1908 م از کشیدن سیم تلگراف به بندرعباس اجتناب کردند، لذا در فاصله سال‌های 1324 تا 1326ق که دو تحول بزرگ داخلی (صدور فرمان مشروطه) و خارجی (انعقاد قرارداد 1907م میان روس و انگلیس) در مورد ایران به وقوع پیوست ، سیم تلگراف انگلیسی جزیره هنگام فعال بوده و مردم بندرعباس نیز تلگراف‌های خود را با هوری (نوعی قایق کوچک) به جزیره هنگام می‌فرستادند و از آنجا مخابره می‌کردند.
منبع: سدیدالسلطنه، محمدعلی (1342) بندرعباس و خلیج فارس. تهران: ابن سینا
 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
[h=1]لغو قرارداد تقسيم ايران از سوي لنين[/h]


از يازدهم تا چهاردهم دسامبر سال 1917 (دهه آخر آذر 1296 هجري خورشيدي) دولت انقلاب بلشويكي (توده‌اي) روسيه در چند اعلاميه جداگانه قراردادهاي تحميلي دولت تزاري روسيه به ايران و امتيازهاي كسب شده از ايران را لغو و از بدهي‌هاي پولي ايران به روسيه صرف‌نظر كرد.

لنين شخصا در اعلاميه‌اي كه در 14 دسامبر 1917 به امضاي او صادر شده بود عهدنامه اوت سال1907 انگلستان و روسيه داير بر تقسيم ايران به دو منطقه نفوذ و يك منطقه بي‌طرف في‌‌مابين و ضمائم محرمانه آن را ساقط از درجه اعتباراعلام داشت و تاكيد كرد كه هرگونه قراردادي كه با استقلال، حاكميت ملي، تماميت ارضي و آزادي ايرانيان مغايرت داشته و آن را محدود كند، از اين لحظه بي‌اثر و كان لم يكن است و همه را پاره كرده و ديگر وجود خارجي كه بتوان به آنها استناد كرد، نخواهند داشت.
در پي اعلاميه لنين، تروتسكي به عنوان كميسر نيروهاي مسلح روسيه اعلام كرد كه به واحدهاي نظامي روسيه كه طبق عهدنامه انگلستان و روسيه مبني بر تقسيم ايران در اين كشور مستقر شده‌اند دستور خروج فوري از ايران را داده است.
سران انقلاب روسيه سپس براي جلب اعتماد ايرانيان به حرف‌هاي خود «براوين» ديپلمات روسيه را به تهران فرستادند تا افكار عمومي ايران را حضورا از ماوقع آگاه سازد و به عنوان نماينده سياسي روسيه در ايران بماند.
20 روز پس از صدور اعلاميه لنين نيروهاي روسيه به فرماندهي ژنرال باراتف ايران را ترك گفتند. در همان روز كه آخرين واحد روس از ايران خارج مي‌شد، نيروهاي انگليسي چند شهر را در كرمانشاه تصرف كردند كه دولت وقت ايران بالاخره به خود جرات داد و در بهمن همين سال از دولت انگلستان خواست كه با توجه به لغو عهدنامه دوجانبه 1907 از سوي لنين كه با كنار رفتن يك طرف قضيه، از صورت عهدنامه خارج شده است لندن هم لغو آن را اعلام دارد و نيروهاي انگليسي را از قلمرو ايران بيرون برد، واحد نظامي «اس‌پي‌آر» را كه افراد آن ايراني ولي مزد بگير انگلستان و زير نظر افسران انگليسي هستند، منحل سازد؛ به علاوه، با شركت نمايندگان ايران در مذاكرات صلح ورساي مخالفت نكند و بپذيرد كه از كالاي انگليسي وارده به ايران عوارض گمركي گرفته شود و دخالت خود را در امور گمركي ايران تعديل كند و درآمد گمركات را پس از برداشت اقساط طلب خود به ايران مسترد دارد. بدبختي بزرگي است كه يك دولت باستاني بر گمركات خود هم حق دخالت نداشته باشد.
دولت انگلستان درست يك سال بعد (آذر ماه 1297) وعده تحويل نيروي نظامي دست ساخت خود « اس‌پي‌آر» را به ايران و لغو قرارداد 1907 را داد كه بعدا معلوم شد كه اين را هم به خاطر قرارداد در دست تهيه سال 1919 معروف به قرارداد وثوق‌الدوله انجام داده بود تا بدون رقيب همه ايران را تحت‌الحمايه و تحت سرپرستي خود قرار دهد كه چون مجلس قرارداد تازه را رد كرد و مردم با پيدايش روشنفکران مستقل متوجه نيرنگ‌ها و نيز رشوه‌گيري وثوق‌الدوله براي امضاي قرارداد شدند از طريق ديگر وارد عمل شد و آن، راه‌اندازي كودتاي 1299 هجري خورشيدي (فوريه1921ميلادي) بود.
منبع: روزنامک
 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
کمک د‌ولت به تهيه مواد‌ مورد‌نياز كارخانه‌ها

روزنامه دنیای اقتصاد - شماره ۳۰۸۸ کد خبر: DEN-772873


گروه تاریخ اقتصاد‌- د‌ولت به تهيه مواد‌ مورد‌نياز كارخانه‌ها كمك مي‌كند‌؛ این عنوان خبری است که د‌ر 20 آذرماه 1352 د‌ر روزنامه اطلاعات منتشر شد‌ه است و خبر چنین اطلاع‌رسانی شد‌ه است که صاحبان صنايع ميزان احتياج مواد‌ اوليه خود‌ را د‌ر طول سال 1353 با د‌ر نظر گرفتن كيفيت و كميت آن تعيين و د‌ر اختيار وزارت اقتصاد‌ خواهند‌ گذاشت.
اين تصميم به د‌نبال محد‌ود‌شد‌ن توليد‌ات صنعتي و بحراني است كه د‌ر ماه‌هاي اخير د‌ر جهان پد‌يد‌ار گشته و صنايع ايران را از نظر تهيه مواد‌ اوليه و مورد‌نياز با مشكل مواجه مي‌سازد‌. گفته مي‌شود‌ هد‌ف د‌ولت اين است كه با آگاهي از ميزان احتياجات مواد‌ مورد‌نياز كارخانه‌هاي د‌اخلي، د‌ر مذاكرات آيند‌ه با كشورهایي نظير آمريكا، آلمان و انگليس و ژاپن كه بيش از ساير كشورها به ايران مواد‌ اوليه صاد‌ر مي‌كنند‌ و د‌ر ضمن خريد‌ار عمد‌ه نفت ايران مي‌باشند‌، د‌ر مقابل فروش نفت، شرايطي جهت خريد‌ مواد‌ اوليه صنايع د‌اخلي با قيمت مناسب و به مقد‌ار كافي مطرح كند‌.
 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
[h=1]فرار سران حزب توده از زندان قصر[/h] روزنامه دنیای اقتصاد - شماره ۳۰۹۰ کد خبر: DEN-773369
گروه تاريخ اقتصاد- روز ۲۴ آذرماه ۱۳۲۹ با یک نقشه قبلی، بنیانگذاران و سران حزب توده ایران که برخی از آنان در کابینه‌های پیش از آن به وزارت هم رسیده بودند، از زندان قصر فرار کردند. چند تن از آنان ازجمله نورالدین کیانوری، مرتضی یزدی، جودت، نوشین و قاسمی قبلا در اختیار محاکم نظامی بودند که دادگاه اوایل آذر‌ماه آن سال به اعتراض شان رسیدگی و اقدام محاکم نظامی درباره آنان را خارج از صلاحیت اعلام کرد و حکم داد که پرونده جهت تحقیق به دادسرای تهران ارسال شود. پس از ابلاغ حکم به دستگاه قضایی ارتش، بررسی و مذاکره برای رد یا قبول آن آغاز شد.
۱۸ روز پس از صدور این حکم در حالی که هنوز تصمیمی درباره ارسال پرونده به دادسرای تهران گرفته نشده بود و بعید بود که با آن موافقت شود، با تهیه نقشه قبلی، یک نفر با لباس افسری ارتش و خودرو نظامی به زندان قصر مراجعه و خود را نماینده دستگاه قضایی ارتش معرفی و زندانیان را تحویل گرفت. دو افسر نگهبان زندان هم که از پیش در جریان ماجرا بودند به بهانه بدرقه زندانیان با همین خودرو فرار کردند.
نورالدین کیانوری در کتاب خاطراتش ماجرای فرار از زندان را چنین روایت کرده است: «دوستان ما در سازمان افسری با تلاش موفق شدند که دو افسر شهربانی- ستوان [حسین] قبادی و ستوان رفعت محمدزاده را به عنوان افسران نگهبان داخلی و خارجی به زندان قصر منتقل کنند (البته یکی از آنها از قبل بود). این کار دشواری نبود، زیرا کار در زندان برای افسران شهربانی هیچ کششی نداشت و معمولا افسران بی‌دست و پا به زندان منتقل می‌شدند. این دو نفر در شیفت‌های مختلف بودند تا بالاخره موقعیت را به گونه‌ای فراهم کردند که در یک شیفت قرار بگیرند. دوستان ما در سازمان افسری بر روی کاغذ ستاد ارتش یک حکم ساختگی به امضاي رزم‌آرا درست کردند و با یک کامیون نظامی به زندان مراجعه کردند و درخواست تحویل ما را برای انتقال کردند. چون تحویل گرفتن ما سابقه داشت برای افسران و درجه‌داران مساله غیرعادی و مشکوکی نبود. افسر نگهبان خارجی، قبادی، تلفن را برمی‌دارد و یک شماره جعلی می‌گیرد و وانمود می‌کند که در حال صحبت و کسب اجازه برای تحویل ماست. افرادی که برای انتقال ما آمده بودند شامل یک افسر و تعدادی سرباز می‌شدند، البته آنها اسلحه همراه نداشتند و تنها جلد پارابلوم و... داشتند که داخل آن کاغذ بود، تا اگر مساله فاش شد جنبه مسلحانه نداشته باشد. بالاخره به داخل بند خبر دادند که این افراد برای انتقال آماده شوند. در این موقع سایر زندانیان شروع به داد و فریاد کردند که رفقای ما را به کجا می‌برید، می‌خواهید آنها را اعدام کنید و... البته ما به یک نفر که مورد اعتماد بود و مسوولیت سایر زندانیان را داشت، جریان را گفته بودیم که پس از خروج ما سایرین را آرام و خیالشان را راحت کند که اتفاق سویی برای ما نیفتاده است... طرح فرار توسط هیات دبیران سازمان افسری و مسوول آن در رهبری حزب، که در آن زمان دکتر فروتن بود، ریخته شد. هیات دبیران سازمان افسری در آن زمان عبارت بود از سرهنگ مبشری، سرهنگ سیامک، سرگرد وکیلی، ستوان‌ دو مهندس محقق‌زاده، ستوان یکم مرزبان. به هر حال ما سوار کامیون شدیم و از زندان خارج شدیم. دو افسر نگهبان هم با ما آمدند. البته ستوان قبادی با عجله‌ای که داشت کلاهش را جا گذاشت. ‌ما را به خانه‌های امنی که از قبل تهیه شده بود منتقل کردند. مدتی پس از خروج ما، ماموران زندان متوجه می‌شوند که قبادی نیست. به داخل زندان تلفن می‌زنند و می‌بینند که افسر نگهبان داخل هم نیست. به مرکز شهربانی تلفن می‌زنند و آنها با ستاد ارتش تماس می‌گیرند و متوجه فرار ما می‌شوند. بلافاصله گشت در شهر به راه افتاد و با طیاره جاده‌های اطراف جست‌وجو شد، ولی کار از کار گذشته بود و ما در شهر تهران مخفی شده بودیم.»
از میان این عده بعدا دکتر یزدی دستگیر و به اعدام محکوم شد که مجازات او به حبس ابد کاهش یافت.
حزب توده پس از تیراندازی به شاه در ۱۵ بهمن سال ۱۳۲۷ در دانشگاه تهران، غیرقانونی اعلام شده و سران آن تحت تعقیب قرار گرفته و به‌تدریج دستگیر شده بودند. سال‌ها بعد، پس از بهبود مناسبات ایران با شوروی، این دولت یکی از دو افسر نگهبان زندان قصر را که پس از فرار به آن کشور پناهنده شده بود، به ایران تسلیم کرد که اعدام شد.
منبع: تاریخ ایرانی
 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
دو ضابطه در دوران صفويه و قاجاريه:

[h=1]اولويت ايالت‌ها و مالیات گوسفند و بز[/h] روزنامه دنیای اقتصاد - شماره ۳۰۹۱ کد خبر: DEN-773532

طبق ضابطه‌ای كه تاريخ تنظيم آن پس از تطبيق تقويم‌ها 17 دسامبر سال 1654 ميلادي (بعضي سال‌ها مصادف با 16 دسامبر)، زمان حكومت صفويه است و در يك دفتر ديواني (دولتي) آن زمان ثبت شده است؛ در مكاتبات اداري تقدم استان‌هاي ايران را برحسب جمعيت و توليدات و اهميت تاريخي‌شان در نظر نمي‌گرفتند، بلكه اولويت بر پايه نسبت و روابط والي آن با شاه و شخصيت سياسي وي بود! بنابراين، با جابه‌جايي والي اهميت ايالت هم تغيير می‌يافت! شاهان صفويه واليان خراسان، فارس، گرجستان، «كرمان ــ مكران» و «لرستان ــ بختياري» را از نزديكان خود انتخاب می‌كردند.
• در يك بخشنامه (متحد المآل) چاپ سنگي كه تاريخ صدور آن (پس از تبديل تقويم قمري به ميلادي ) 17 دسامبر سال 1887 است، تصريح شده است كه ماليات هر يكصد گوسفند و بز 25 قران و معادل 2 و نيم درصد بهاي كل آن خواهد بود كه بايد از مالدارها (عمدتا عشاير ) وصول شود. به مالدارها تفهیم شود دولت که نگهبان کشور است و از جان و مال ایشان حراست و حفاظت می‌کند، مخارج متعدد دارد و مخارج آن طبق ضوابط ازجمله این ضابطه از ملت وصول خواهد شد. از مفاد اين بخشنامه چنين برمی‌آيد كه ماليات گوسفندهايي كه در روستا و شهر نگهداری می‌شدند قاعده ديگري داشت.
منبع: روزنامک
 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
[h=1]ماندلا، انسانی فراسوی نیک و بد[/h] روزنامه دنیای اقتصاد - شماره ۳۰۹۲ کد خبر: DEN-773787

ماندلا اسطوره فنا ناپذیر به آرامش ابدی رسید. باز هم فیلم دیگری درباره ماندلا بر پرده سینما نقش بسته است.
«راه طولانی آزادی» بر اساس خاطرات ماندلا است. اکران این فیلم با خاموشی ابدی و ناگهانی قهرمان داستان همراه شد و دنیا را به حالت کما فرو برد. بزرگمرد تاریخ آفریقا و جهان اخیرا با بستری شدن برای بهبود زخم‌های بر جا مانده از دوران زندان و کهولت سن همه را نگران و دست به دعا کرده بود تا بالاخره در 95سالگی بعد از یک عمر مبارزه تسلیم سرنوشت شد.برای نوشتن از ماندلا نیاز به هیچ مناسبتی نیست وی توسعه یافته‌ترین کشور آفریقا را که 30 درصد تولید ناخالص این قاره را به خود اختصاص می‌دهد از مهلکه رهانید. وی الگویی تمام عیار برای آزادی خواهان جهان است.


آغاز نبرد
حیرت‌انگیز است که در آن محیط نفرت افزا ماندلا در زندان بدون کینه و نفرت به آموزش زبان و فرهنگ آفریکن‌ها یا همان سفیدپوستان پشتیبانان نظام «آپارتاید» می‌پردازد و در دوران رهایی از زندان طویل المدت 27 ساله آنها را هموطنان خود خطاب و پیوسته به سایر سیاه‌پوستان یادآوری می‌کند که سفیدپوستان شریک آنها در این دموکراسی هستند.
ماندلا برای آموزش به اتیوپی رفت و زندگی چریکی را تجربه کرد. بعد از کش‌وقوس‌های فراوان به جرم تحریک مردم و خروج غیرقانونی بدون پاسپورت از کشور به پنج‌سال زندان محکوم شد. وی برای اولین بار، به خاطر استفاده از سرویس بهداشتی سفیدپوستان بازداشت شده بود. به زندان آجری پرتوريا فرستاده شد و به علت ممانعت از پوشیدن شلوارک به تحمل زندان انفرادی تنبیه شد. به گفته خودش، همدمش سوسک و حشرات شده بود. بعد از چند ماه او را به روبن آیلند بردند. مکانی که روزی جایگاه جذامیان و دیوانگان بود و مقررات آپارتاید حتی در لباس زندانیان هم نمود پیدا می‌کرد. به سیاهان شلوارک و به هندی تبارها شلوار و غذای بهتر مي‌دادند و او اکنون زندانی 466 برای مدتی نامعلوم بود. در زندان اعتصاب‌های کاربردی مبارزه جویانه‌تر را بر اعتصاب غذا ترجیح می‌داد.
وی زمانی که دریافت عملیات در تخلف از قوانین غیرعادلانه همچون ورودی‌های مخصوص سفیدپوستان شکلی، فزاینده سرکوب می‌شود، گفت: که زمان مقاومت منفی به پایان رسیده و خودداری از خشونت به استراتژی بی‌فایده‌ای تبدیل شده و نمی‌توان رژیم اقلیت سفیدپوست را سرنگون سازد. این چنین سخنرانی‌ها از اولین سخنرانی‌های جنجالی ماندلا محسوب می‌شد. با وجود نکوهش‌های کمیته اجرایی کنگره آفریقا در قلبش می‌دانست که خشونت پاسخ مناسبی نیست. اولین مذاکره کنگره ملی آفریقا و دولت در سال 1988 صورت پذیرفت وماندلا بالاخره بعد از قریب 28 سال در سال 1990 از زندان آزاد شد.سال‌های بعد از آزادی برای ماندلا سال‌هايی آشفته و پر دردسر بود. ابتدا گرفتار سازمان‌دهی مجدد و سامان دادن به کنگره آفریقا شد. به عنوان رییس بر امور نظارت می‌کرد و از همه مهم‌تر بر غصه و افسردگی جدایی ازهمسرش «وینی» غلبه می‌کرد. سال‌های 1990 تا 1994 سال‌های پرخشونتی در آفریقای جنوبی بود. هزاران نفر بر اثر خشونت‌های سیاسی جان خود را از دست داده بودند. او حتی در سال‌های پس از زندان گفته بود که هنوز زندانی است و احساس آزادی نمی‌کند. در سال 1992 در یکی از مهم‌ترین سخنان خود رو به دوکلرک رییس‌جمهور آفریقای جنوبی که خواستار خلع سلاح شاخه نظامی کنگره آفریقا شده بود، گفت: فقط زمانی سلاح‌های خود را تسلیم می‌کنیم که خود بخشی از دولتی باشیم که این سلاح‌ها را جمع‌آوری می‌کند. در ادامه در سال 1992 با توقف مذاکرات دست به عملیات تحریک توده‌ای زد به وسعت کل کشور.بعد از کشتار اعضای کنگره ملی آفریقا صبر ماندلا لبریز شد و مذاکرات را معوق کرد، دولت در نهایت موافقت کرد طرح یک مجمع منتخب را تدوین کند و در نتیجه این مبارزه طاقت‌فرسا، جایزه صلح نوبل 1993 به همراه دو کلرک به وی اهدا شد، تصورش برای ماندلا سخت بود مردی که سازمان نیزه ملت را تاسیس کرده بود نوبل بگیرد. در انتخابات آزاد رياست‌جمهوري 1994 (به اصرار هم‌رزمان قدیم در76 سالگی) نامزد کنگره ملی آفریقا و با اکثریت قاطع برنده این انتخابات شد. بعد از پنج سال هم دیگر هیچ وقت کاندیدای ریاست جمهوری نشد. او راه دشوار آزادی را طی کرده بود. ماندلا در این مسیر سخت، تنها نبود و بزرگانی چون والتر سیسولو، البرت لوثولی، آلفرد نزو،اولویر تامبو، احمد کاتردا، اسقف دزموند توتو و بسیاری دیگر شریک او بودند. در پایان شاید بهترین جمله را اوباما در مورد درگذشت وی ابراز کرد: «میراث او بیش از حد انسانی است».
احسان امینایی چترودی
دانش آموخته جغرافیا و مدیریت اجرايی
 
بالا