کورش کبیر

afshin-18

عضو جدید
شما که تحقیق سطحی کردی بگو دلیله عقب موندگی ما چیه؟
دلیل عقب موندگی همه جا مقابله با علم بوده
مثلا ملاصدرا و شیخ فضل الله نوری که از بزرگان اسلام بودن ریاضیات رو حرام اعلام کرده بودند و ریاضیات هم پایه ی علوم جدیده
یا وقتی چنگیز خان حمله کرد کتاب خانه ها رو اتش زد همچنین اعراب
 

persian_land

عضو جدید
کاربر ممتاز
شما که تحقیق سطحی کردی بگو دلیله عقب موندگی ما چیه؟

خیلی ساده است ..... تحجر....در هر چیزی که فکر کنی ....در دین ..در سیاست...در حرف زدنمون ...و الا آخر ....
این چیزیه که در جامعمون میبینم ......
از تاپیک ات ممنون ...
 

eb@d

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
شما که تحقیق سطحی کردی بگو دلیله عقب موندگی ما چیه؟
من نمی خام تقصیر رو گردن کس خاصی بیندازم ولی ایران به خاطر موقعیتهای جغرافیایی و طبیعیش از اول مورد حسد خیلی از دولتها و قدرتهای بزرگ بوده ولی به دلیل قدرتمند بودن ایران در اون زمان یا حمله و تعرضی به ایران صورت نگرفته و یا اینکه در بیشتر موارد این دست اندازیا محکوم به شکست بوده .البته این شرایط بعد از روی کار اومدنه ساسانیان به مرور تغییر کرد و نارضایتی مردم از یک طرف و سهل انگاری ساسانیان از طرف دیگه باعث شد که اعراب به راحتی و با کمک گرفتن از خوی وحشی گریشون ایران رو تو طول مدت 5 سال اشغال کنن و جنایت و نسل کشی رو ایران به حد اعلا برسونن.و بعد از این اتفاق دیگه متواترا شروع شد هر وقت ایران میخاست یه نفس راحت بکشه یه قدرتی به ایران حمله میکرد و شرایط برای پیشرفت ما مدام عقب می افتاد
 

ارش کمان گیر

عضو جدید
کاربر ممتاز

کوروش دوم(۵۷۶-۵۲۹ پیش از میلاد)، معروف به کوروش بزرگ نخستین شاه و بنیان‌گذار دودمان شاهنشاهی هخامنشی است. شاه پارسی، به‌خاطر بخشندگی‌، بنیان گذاشتن حقوق بشر، پایه‌گذاری نخستین امپراتوری چند ملیتی و بزرگ جهان، آزاد کردن برده‌ها و بندیان، احترام به دین‌ها و کیش‌های گوناگون، گسترش تمدن و غیره شناخته شده‌است.
ایرانیان کوروش را پدر و یونانیان، که وی سرزمین‌های ایشان را تسخیر کرده بود، او را سرور و قانونگذار می‌نامیدند. یهودیان این پادشاه را به منزله مسح‌شده توسط پروردگار بشمار می‌آوردند، ضمن آنکه بابلیان او را مورد تأیید مردوک می‌دانستند.
دورهٔ جوانی
تبار کوروش از جانب پدرش به پارس‌ها می‌رسد که برای چند نسل برانشان(شمال خوزستان کنونی)، در جنوب غربی ایران، حکومت کرده بودند. کوروش درباره خاندانش بر سفالینهٔ استوانه شکلی محل حکومت آن‌ها را نقش کرده‌است. بنیانگذار سلسلهٔ هخامنشی، شاه هخامنش انشان بوده که در حدود ۷۰۰ می‌زیسته‌است. پس از مرگ او، فرزندش چا ایش پیش به حکومت انشان رسید. حکومت چا ایش پیش نیز پس از مرگش توسط دو نفر از پسرانش کوروش اول شاه انشان وآریارامن شاه پارس دنبال شد. سپس، پسران هر کدام، به ترتیب کمبوجیه اولشاه انشان و آرشام شاه پارس، بعد از آن‌ها حکومت کردند. کمبوجیه اول با شاهدخت ماندانا دختر ایشتوویگو (آژی دهاک یا آستیاگ) پادشاه مادازدواج کرد و کوروش بزرگ نتیجه این ازدواج بود.
تاریخ نویسان باستانی از قبیل هرودوت، گزنفون وکتزیاس درباره چگونگی زایش کوروش اتفاق نظر ندارند. اگرچه هر یک سرگذشت تولد وی را به شرح خاصی نقل کرده‌اند، اما شرحی که آنها درباره ماجرای زایش کوروش ارائه داده‌اند، بیشتر شبیه افسانه می‌باشد. تاریخ نویسان نامدار زمان ما همچون ویل دورانت و پرسی سایکس و حسن پیرنیا، شرح چگونگی زایش کوروش را از هرودوت برگرفته‌اند. بنا به نوشته هرودوت، آژی دهاک شبی خواب دید که از دخترش آنقدر آب خارج شد که همدان و کشور ماد و تمام سرزمین آسیا را غرق کرد. آژی دهاک تعبیر خواب خویش را از مغ‌ها پرسش کرد. آنها گفتند از او فرزندی پدید خواهد آمد که بر ماد غلبه خواهد کرد. این موضوع سبب شد که آژی دهاک تصمیم بگیرد دخترش را به بزرگان ماد ندهد، زیرا می‌ترسید که دامادش مدعی خطرناکی برای تخت و تاج او بشود. بنابر این آژی دهاک دختر خود را به کمبوجیه اول شاه آنشان که خراجگزار ماد بود، به زناشویی داد.
ماندانا پس از ازدواج با کمبوجیه باردار شد و شاه این بار خواب دید که از شکم دخترش تاکی رویید که شاخ و برگهای آن تمام آسیا را پوشانید. پادشاه ماد، این بار هم از مغ‌ها تعبیر خوابش را خواست و آنها اظهار داشتند، تعبیر خوابش آن است که از دخترش ماندانا فرزندی بوجود خواهد آمد که بر آسیا چیره خواهد شد. آستیاگ بمراتب بیش از خواب اولش به هراس افتاد و از این رو دخترش را به حضور طلبید. دخترش به همدان نزد وی آمد. پادشاه ماد بر اساس خوابهایی که دیده بود از فرزند دخترش سخت وحشت داشت، پس زادهٔ دخترش را به یکی از بستگانش بنام هارپاگ، که در ضمن وزیر و سپهسالار او نیز بود، سپرد و دستور داد که کوروش را نابود کند. هارپاگ طفل را به خانه آورد و ماجرا را با همسرش در میان گذاشت. در پاسخ به پرسش همسرش راجع به سرنوشت کوروش، هارپاگ پاسخ داد وی دست به چنین جنایتی نخواهد آلود، چون یکم کودک با او خوشایند است. دوم چون شاه فرزندان زیاد ندارد دخترش ممکن است جانشین او گردد، در این صورت معلوم است شهبانو با کشنده فرزندش مدارا نخواهد کرد. پس کوروش را به یکی از چوپان‌های شاه به‌ نام میترادات (مهرداد) داد و از از خواست که وی را به دستور شاه به کوهی در میان جنگل رها کند تا طعمهٔ ددان گردد.
چوپان کودک را به خانه برد. وقتی همسر چوپان به نام سپاکو از موضوع با خبر شد، با ناله و زاری به شوهرش اصرار ورزید که از کشتن کودک خودداری کند و بجای او، فرزند خود را که تازه زاییده و مرده بدنیا آمده بود، در جنگل رها سازد. مهرداد شهامت این کار را نداشت، ولی در پایان نظر همسرش را پذیرفت. پس جسد مرده فرزندش را به ماموران هارپاگ سپرد و خود سرپرستی کوروش را به گردن گرفت.
روزی کوروش که به پسر چوپان معروف بود، با گروهی از فرزندان امیرزادگان بازی می‌کرد. آنها قرار گذاشتند یک نفر را از میان خود به نام شاه تعیین کنند و کوروش را برای این کار برگزیدند. کوروش همبازیهای خود را به دسته‌های مختلف بخش کرد و برای هر یک وظیفه‌ای تعیین نمود و دستور داد پسر آرتم بارس را که از شاهزادگان و سالاران درجه اول پادشاه بود و از وی فرمانبرداری نکرده بود تنبیه کنند. پس از پایان ماجرا، فرزند آرتم بارس به پدر شکایت برد که پسر یک چوپان دستور داده‌است وی را تنبیه کنند. پدرش او را نزد آژی دهاک برد و دادخواهی کرد که فرزند یک چوپان پسر او را تنبیه و بدنش را مضروب کرده‌است. شاه چوپان و کوروش را احضار کرد و از کوروش سوال کرد: «تو چگونه جرأت کردی با فرزند کسی که بعد از من دارای بزرگ‌ترین مقام کشوری است، چنین کنی؟» کوروش پاسخ داد: «در این باره حق با من است، زیرا همه آن‌ها مرا به پادشاهی برگزیده بودند و چون او از من فرمانبرداری نکرد، من دستور تنبیه او را دادم، حال اگر شایسته مجازات می‌باشم، اختیار با توست.»
آژی دهاک از دلاوری کوروش و شباهت وی با خودش به اندیشه افتاد. در ضمن بیاد آورد، مدت زمانی که از رویداد رها کردن طفل دخترش به کوه می‌گذرد با سن این کودک برابری می‌کند. بنابراین آرتم بارس را قانع کرد که در این باره دستور لازم را صادر خواهد کرد و او را مرخص کرد. سپس از چوپان درباره هویت طفل مذکور پرسشهایی به عمل آورد. چوپان پاسخ داد: «این طفل فرزند من است و مادرش نیز زنده‌است.» اما شاه نتوانست گفته چوپان را قبول کند و دستور داد زیر شکنجه واقعیت امر را از وی جویا شوند.
چوپان ناچار به اعتراف شد و حقیقت امر را برای آژی دهاک آشکار کرد و با زاری از او بخشش خواست. سپس آژی دهاک دستور به احضار هارپاگ داد و چون او چوپان را در حضور پادشاه دید، موضوع را حدس زد و در برابر پرسش آژی دهاک که از او پرسید: «با طفل دخترم چه کردی و چگونه او را کشتی؟» پاسخ داد: «پس از آن که طفل را به خانه بردم، تصمیم گرفتم کاری کنم که هم دستور تو را اجرا کرده باشم و هم مرتکب قتل فرزند دخترت نشده باشم» و ماجرا را به طور کامل نقل نمود.[SUP][[/SUP] آژی دهاک چون از ماجرا خبردار گردید خطاب به هارپاگ گفت: امشب به افتخار زنده بودن و پیدا کردن کوروش جشنی در دربار برپا خواهم کرد. پس تو نیز به خانه برو و خود را برای جشن آماده کن و پسرت را به اینجا بفرست تا با کوروش بازی کند. هارپاگ چنین کرد. از آنطرف آژی دهاک مغان را به حضور طلبید و در مورد کورش و خوابهایی که قبلاً دیده بود دوباره سوال کرد و نظر آنها را پرسید. مغان به وی گفتند که شاه نباید نگران باشد زیرا رویا به حقیقت پیوسته و کوروش در حین بازی شاه شده‌است پس دیگر جای نگرانی ندارد و قبلاً نیز اتفاق افتاده که رویاها به این صورت تعبیر گردند. شاه از این ماجرا خوشحال شد. شب هنگام هارپاگ خوشحال و بی خبر از همه جا به مهمانی آمد. شاه دستور داد تا از گوشتهایی که آماده کرده‌اند به هارپاگ بدهند ؛ سپس به هارپاگ گفت می‌خواهی بدانی که این گوشتهای لذیذ که خوردی چگونه تهیه شده‌اند.سپس دستور داد ظرفی را که حاوی سر و دست و پاهای بریده فرزند هارپاگ بود را به وی نشان دهند . هنگامی که ماموران شاه درپوش ظرف را برداشتند هارپاگ سر و دست و پاهای بریده فرزند خود را دید و گرچه به وحشت افتاده بود. خود را کنترول نمود و هیچ تغییری در صورت وی رخ نداد و خطاب به شاه گفت: هرچه شاه انجام دهد همان درست است و ما فرمانبرداریم.این نتیجه نافرمانی هارپاگ از دستور شاه در کشتن کوروش بود.
کوروش برای مدتی در دربار آژی دهاک ماند سپس به دستور وی عازم آنشان شد . پدر کوروش کمبوجیه اول و مادرش ماندانا از وی استقبال گرمی به عمل آوردند. کوروش در دربار کمبوجیه اول خو و اخلاق والای انسانی پارس‌ها و فنون جنگی و نظام پیشرفته آن‌ها را آموخت و با آموزش‌های سختی که سربازان پارس فرامی‌گرفتند پرورش یافت. بعد از مرگ پدر وی شاه آنشان شد.
دورهٔ قدرت
بعد از آنکه کوروش شاه آنشان شد در اندیشه حمله به مادافتاد.دراین میان هارپاگ نقشی عمده بازی کرد.هارپاگ بزرگان ماد را که از نخوت و شدت عمل شاهنشاه ناراضی بودند بر ضد ایشتوویگو(آژی دهاک)شورانید و موفق شد، کوروش را وادار کند بر ضد پادشاه ماد لشکرکشی کند و او را شکست بدهد.با شکست کشور ماد به‌وسیله پارس که کشور دست نشانده و تابع آن بود،پادشاهی ۳۵ سالهایشتوویگو پادشاه ماد به انتها رسید، اما به گفته هرودوت کوروش به ایشتوویگو آسیبی وارد نیاورد و او را نزد خود نگه داشت. کوروش به این شیوه در ۵۴۶ پادشاهی ماد و ایران را به دست گرفت و خود را پادشاه ایران اعلام نمود.کوروش پس از آنکه ماد و پارس را متحد کرد و خود را شاه ماد و پارس نامید، در حالیکه بابل به او خیانت کرده بود، خردمندانه از قارون، شاه لیدی خواست تا حکومت او را به رسمیت بشناسد و در عوض کوروش نیز سلطنت او را بر لیدی قبول نماید. اما قارون (کرزوس) در کمال کم خردی به جای قبول این پیشنهاد به فکر گسترش مرزهای کشور خود افتاد و به این خاطر با شتاب سپاهیانش را از رود هالسی (قزل‌ایرماق امروزی در کشور ترکیه) که مرز کشوری وی و ماد بود گذراند و کوروش هم با دیدن این حرکت خصمانه، از همدان به سوی لیدی حرکت کرد و دژسارد که آن را تسخیر ناپذیر می‌پنداشتند، با صعود تعدادی از سربازان ایرانی از دیواره‌های آن سقوط کرد و قارون (کروزوس)، شاه لیدی به اسارت ایرانیان درآمد و کوروش مرز کشور خود را به دریای روم و همسایگییونانیان رسانید. نکته قابل توجه رفتار کوروش پس ازشکست قارون است. کوروش، شاه شکست خورده لیدی را نکشت و تحقیر ننمود، بلکه تا پایان عمر تحت حمایت کوروش زندگی کرد و مردمسارد علی رغم آن که حدود سه ماه لشکریان کوروش را در شرایط جنگی و در حالت محاصره شهر خود معطل کرده بودند، مشمول عفو شدند.
پس از لیدی کوروش نواحی شرقی را یکی پس از دیگری زیر فرمان خود در آورد و به ترتیب گرگان (هیرکانی)، پارت، هریو (هرات)، رخج، مرو،بلخ، زرنگیانا (سیستان) و سوگود (نواحی بین آمودریا و سیردریا) و ثتگوش (شمال غربی هند) را مطیع خود کرد. هدف اصلی کوروش از لشکرکشی به شرق، تأ مین امنیت و تحکیم موقعیت بود وگرنه در سمت شرق ایران آن روزگار، حکومتی که بتواند با کوروش به معارضه بپردازد وجود نداشت. کوروش با زیر فرمان آوردن نواحی شرق ایران، وسعت سرزمین‌های تحت تابعیت خود را دو برابر کرد. حال دیگر پادشاه بابِل از خیانت خود به کوروش و عهد شکنی در حق وی که در اوائل پیروزی او بر ماد انجام داده بود واقعاً پشیمان شده بود. البته ناگفته نماند که یکی از دلایل اصلی ترس «نبونید» پادشاه بابِل، همانا شهرت کوروش به داشتن سجایای اخلاقی و محبوبیت او در نزد مردم بابِل از یک سو و نیز پیش‌بینی‌های پیامبران بنی اسرائیل درباره آزادی قوم یهود به دست کوروش از سوی دیگر بود.
بابل بدون مدافعه در ۲۲ مهرماه سال ۵۳۹ ق.م سقوط کرد و فقط محله شاهی چند روز مقاومت ورزیدند، پادشاه محبوس گردید و کوروش طبق عادت، در کمال آزاد منشی با وی رفتار کرد و در سال بعد (۵۳۸ق.م) هنگامی که او در گذشت عزای ملی اعلام شد و خود کوروش در آن شرکت کرد. با فتح بابل مستعمرات آن یعنی سوریه،فلسطین و فنیقیه نیز سر تسلیم پیش نهادند و به حوزه حکومتی اضافه شدند. رفتار کوروش پس از فتح بابل جایگاه خاصی بین باستان‌شناسان و حتی حقوقدانان دارد. او یهودیان را آزاد کرد و ضمن مسترد داشتن کلیه اموالی که بخت النصر (نبوکد نصر) پادشاه مقتدر بابِل در فتح اورشلیم از هیکل سلیمان به غنیمت گرفته بود، کمک‌های بسیاری از نظر مالی و امکانات به آنان نمود تا بتوانند به اورشلیمبازگردند و دستور بازسازی هیکل سلیمان را صادر کرد و به همین خاطر در بین یهودیان به عنوان منجی معروف گشت که در تاریخ یهود و در توراتثبت است علاوه بر این به همین دلیل دولت اسرائیل از کوروش قدردانی کرده و یادش را گرامی داشته‌است.
فرزندان
پس از مرگ کورش، فرزند ارشد او کمبوجیه به سلطنت رسید. وی، هنگامی که قصد لشگرکشی به سوی مصر را داشت، از ترس توطئه، دستور قتل برادرش بردیا را صادر کرد.{ولی بنا به کتاب سرزمین جاوید از باستانی پاریزی(کمبوجیه به دلیل بی احترامی فرعون به مردم ایران وکشتن ۱۵ ایرانی به مصر حمله کرد که بردیه که در طول جنگ در ایران به سر میبرد برای انکه با کمبوجیه که برادر دوقلوی او بود اشتباه نشود با پنهان کردن خود از مردم به وسیله نقابی از خیانت به برادرش امتناء کرد ولی گویمات مغ با کشتن بردیه و شایعه کشته شدن کمبوجیه و با پوشیدن نقاب بر مردم ایران تا مدت کوتاهی پادشاهی کرد.)} در راه بازگشت کمبوجیه از مصر، یکی از موبدان دربار به نام گئومات مغ، که شباهتی بسیار به بردیا داشت، خود را به جای بردیا قرار داده و پادشاه خواند. کمبوجیه با شنیدن این خبر در هنگام بازگشت، یک شب و به هنگام باده‌نوشی خود را با خنجر زخمی کرد که بر اثر همین زخم نیز درگذشت. کورش بجز این دو پسر، دارای سه دختر به نام‌های آتوسا و آرتیستون و مروئه بود که آتوسا بعدها با داریوش اول ازدواج کرد و مادر خشایارشا، پادشاه قدرتمند ایرانی شد.
آتوسا دختر کوروش است. داریوش بزرگ با پارمیدا و آتوسا ازدواج کرد کهداریوش بزرگ از آتوسا صاحب پسری بنام خشیارشا شد.
آخرین نبرد
کوروش در آخرین نبرد خود به قصد سرکوب اقوام سکا که ملکه شان به نام تومریس, از ازدواج با کوروش امتناع ورزیده بود, به سمت شمال شرقی کشور حرکت کرد میان مرز ایران و سرزمین سکاها رودخانه‌ای بود که لشگریان کورش باید از آن عبور می‌کردند{(کوروش در استوانه حقوق بشر می فرماید: هر قومی که نخواهد من پادشاهشان باشم من مبادرت به جنگ با آنها نمیکنم.)این به معنی دمکراسی و حق انتخاب هست. پس نمی توان دلیل جنگ کوروش با سکا ها را نوعی دلیل شخصی بین ملکه و کوروش دید چون این مخالف دمکراسی کوروش هست. و اما جنگ با سکا به دلیل تعرض سکاها به ایران و غارت مال مردم بود.}. هنگامی که کورش به این رودخانه رسید، تومریس ملکه سکاها به او پیغام داد که برای جنگ دو راه پیش رو دارد. یا از رودخانه عبور کند و در سرزمین سکاها به نبرد بپردازند و یا اجازه دهند که لشگریان سکا از رود عبور کرده و در خاک ایران به جنگ بپردازند. کورش این دو پیشنهاد را با سرداران خود در میان گذاشت. بیشتر سرداران ایرانی او، جنگ در خاک ایران را برگزیدند، اما کرزوس امپراتور سابق لیدی که تا پایان عمر به عنوان یک مشاور به کورش وفادار ماند، جنگ در سرزمین سکاها را پیشنهاد کرد. استدالال او چنین بود که در صورت نبرد در خاک ایران، اگر لشگر کورش شکست بخورد تمامی سرزمین در خطر می‌افتد و اگر پیروز هم شود هیچ سرزمینی را فتح نکرد. در مقابل اگر در خاک سکاها به جنگ بپردازند، پیروزی ایرانیان با فتح این سرزمین همراه خواهد بود و شکست آنان نیز تنها یک شکست نظامی به شمار رفته و به سرزمین ایران آسیبی نمی‌رسد. کورش این استدلال را پذیرفت و از رودخانه عبور کرد. پیامد این نبرد کشته شدن کورش و شکست لشگریانش بود.تو مریس سر بریده کوروش را در ظرفی پر از خون قرار داد و چنین گفت: «تو که با عمری خونخواری سیر نشده‌ای حالا آنقدر خون بنوش تا سیراب شوی» پس از این شکست، لشگریان ایران با رهبری کمبوجیه، پسر ارشد کورش به ایران بازگشتند. طبق کتاب «کوروش در عهد عتیق و قرآن مجید» نوشته دکتر فریدون بدره‌ای و از انتشارات امیر کبیر کوروش در این جنگ کشته نشده و حتی پس از این نیز با سکاها جنگیده‌است. منابع تاریخی معتبر در کتاب یادشده معرفی شده‌است.
منشور حقوق بشر کوروش
استوانه کوروش بزرگ، یک استوانهٔ سفالین پخته شده، به تاریخ ۱۸۷۸ میلادی در پی کاوش در محوطهٔ باستانی بابِل کشف شد. در آن کوروش بزرگ رفتار خود با اهالی بابِل را پس از پیروزی بر ایشان توسط ایرانیان شرح داده‌است.
این سند به عنوان «نخستین منشور حقوق بشر» شناخته شده، و به سال ۱۹۷۱ میلادی، سازمان ملل آنرا به تمامی زبانهای رسمی سازمان منتشر کرد. نمونهٔ بدلی این استوانه در مقر اصلی سازمان ملل در شهر نیویورک‌ نگهداری می‌شود.

 

ارش کمان گیر

عضو جدید
کاربر ممتاز
(گارد جاویدان) امپراتوری ایران

سپاه جاویدان یا گارد جاویدان نیروهای خبره‌ای از سربازان بودند که برای ایفای دو نقش تربیت شده بودند؛ هم به عنوان گارد شاهنشاهی و هم به عنوان عضوی از ارتش در جنگ‌های ایران و یونان در دوران هخامنشی ایفای نقش می‌کردند.
داریوش بزرگ برای این‌که بتواند از سرزمین ایران پاسداری کند، نیروی ویژه‌ای به وجود آورد به‌نام سپاه جاویدان؛ آن‌هم در سال ۴۶۵ پیش از میلاد یعنی زمانی که بسیاری از کشورها هنوز ارتشی نداشتند و هنوز از نظم نظامی ناآگاه بودند. رویدادنگاران نوشته‌اند که سپاه جاویدان از بین جوانان بلندبالا و نیرومند و خوش‌سیما گزینش می‌شد. این سپاه ۶ سال باید دورهٔ آموزشی را پشت سر می‌گذاشت. در این آموزشگاه افزون بر دانش آن زمان فنون جنگی را نیز فرا می‌گرفتند، ولی مهم‌تر از همه این‌ها، پرورش اخلاق بود که برای آن‌ها ارزش داشت.
شمار آن‌ها به ده هزار تن می‌رسید. این سپاه به ده هنگ هزار نفری بخش می‌شد. از آن روی به آن سپاه جاویدان می‌گفتند که هیچ‌گاه از شمار آن‌ها کم نمی‌شد. اگر یک نفر بازنشسته یا کشته می‌شد، به‌شتاب فرد جدیدی جای او را پر می‌کرد.این سپاه ده هزار نفری در آن هنگامه از نظر دلیری نمونه بودند و از نظر جوانمردی یگانه.

گارد جاوید هخامنشی دومین نیروی ویژه ارتش جهان
به گزارش دادنا، هفته نامه آمریکایی “تایم” که یکی از پرفروشترین و پرخوانند ترین مجله های دنیاست و اخبار و گزارشهای آن از اعتبار خاصی در جهان برخوردار است در آخرین شماره خود به معرفی ۱۰ گروه وِیژه نظامی برتر دنیا در تاریخ پرداخته و با توضیحاتی درباره “گارد جاوید” ارتش هخامنشی، این گروه را جزو ده گروه نظامی برتر دنیا قرار داده است.
نیروهای ویژه ارتش، نیروهایی داخل ارتش کشورهای دنیا هستند که دارای قابلیت جنگجویی ویژه و خاصی هستند و سربازان آن کارآزموده ترند و برای عملیات های ویژه و حساس تری که به مهارت نظامی و تیزهوشی خاصی نیاز است به کار برده می شوند و معمولا دائما در حال آموزش های سخت قرار دارند.
مجله تایم در گزارش خود درباره “گارد جاوید” هخامنشی آورده است: “بر اساس گزارش مورخین یونانی مانند هرودوت، سربازان گارد جاوید نخبگانی از ارتش هخامنشی بودند که در اوج آمادگی نظامی بسر می بردند و تعداد آنها به ده هزار تن می رسید. ارتش ایران باستان در زمان سلسله هخامنشیان متشکل از سربازانی از قومیت های مختلف بودند اما سربازان گارد جاوید فقط از میان اهالی ساتراپی (استان) های ایرانی انتخاب میشدند. آنها لباس های رنگی می پوشیدند که زره محافظتی شان را می پوشاند. این در مهارت جنگاوری در زمان خود نمونه بودند و محافظت و همراهی از خاندان سلطنتی هخامنشی نیز بر عهده آنان بود.”
در لیست دهگانه نیروهای ویژه برتر ارتش های جهان نیز یک “نیروی ویژه” ایرانی دیگر نیز وجود دارد که سربازان پیرو و برگزیده “حسن صباح” بودند و به “حشاشین” شهرت داشتند. حشاشین حاضر بودند برای محافظت از جان یکی از رهبران شورشی اسماعیلیه در دوره سلجوقیان به نام “حسن صباح” هر کاری بکنند.
در صدر لیست ده نیروی ویژه ارتشی جهان مجله تایم، کماندوهای وِیژه آمریکایی به نام “Navy Seals” قرار دارد که موفق شدند بن لادن را به قتل برسانند. پس از آن نیز “گارد جاوید” هخامنشی، و بعد به ترتیب “بریگارد های گورخا” (سربازان نپالی متعلق به ارتش بریتانیا)، “شوالیه های مهمان نواز”(گروههای مراقبت کننده از زائران مسیحی عازم اورشلیم)، “نیروی ویژه هوابرد انگلیس”، “کلاه سبزهای ارتش آمریکا”، “گارد وارنجیان”(گارد اسکاندیناویایی ویژه امپراطوری بیزانتین در قرن ۱۰ و ۱۱ میلادی)، “حشاشین اسماعیلی“، “گارد چریگی اسرائیلی” و “جنگجویان جگوار”(جنگنده های آزتکی) قرار دارند.

زامیاد اولین نیروی ویژه در جهان/اولین تکاورها/اولین گروه چریکی
اولین گروه منسجم و آموزش دیده نیروی ویژه ( کماندو – تکاور – پارتیزن – چریک) ۲۵۰۰ سال پیش در زمان کورش کبیر تشکیل شد؛ نام این نیرو در متون باستانی زامیاد(فرزند زمین)؛ جان باز؛ پیش مرگ؛ آمده است. این نیروها به سختی آموزش میدیدند و وظیفه آنها دریدن شکم اسبهای ارابه های جنگی دشمن بوده است تاارابه ها بعد از کشته شدن اسبهایشان در سرعت زیاد بشدت سرنگون شوند. نحوه کار زامیادها به این صورت بوده که از قبل در مسیریهای حرکت آرابه ها گودالهایی حفر میشده آنگاه چریکها خود را در این گودالها پنهان یا در عمق کم دفن میکردند وساعتها در همان حال میماندند و با سر رسیدن ارابه ها شمشیرهای خود را در شکم اسبها نموده و ارابه ها سر نگون میشدند اما زامیادها در زیر ضربات سم اسبها یا ارابه ها جان میباختند.از مهمترین جنگهای این گروه ویژه نابودی امپراطوریا آشور یا نینوا یا کربلای امروزی بوده است.

ساختار ارتش هخامنشی سپاه پیاده
بنا به گفته گزنفون، تاریخ‌نگار یونانی، موقعی که کورش بزرگ فرماندهی ارتش پارس را به عهده گرفت، رسته‌ی اصلی ارتش پیاده بود که بیش‌تر برای رزم از دور بار آمده و به تیر و کمان و زوبین و فلاخن مسلح بود. کورش برای ایجاد و تقویت روح جنگاوری، به سی هزار نفر از سربازان پارسی که مطابق اصول تربیت کشور پارس دارای خصایل سپاهیگری برجسته‌ایی بودند، دستور دادند اسلحه خودشان را به نیزه و شمشیر تبدیل کنند و به مبارزه از نزدیک و رزم تن به تن خو بگیرند.
آن رسته را «پیادگان سنگین اسلحه» می خواندند و سلاح اصلی ایشان عبارت از یک نیزه بلند، یک شمشیر یا تبرزین بود که با دست راست به کار می بردند و یک سپر کوچک که از ترکه‌ی محکم بافته شده بود و در دست چپ می‌گرفتند و به سینه خود هم جوشن می‌بستند. سایر افراد پیاده به تیر وکمان یا فلاخن و زوبین مسلح بودند که در میدان رزم به عنوان دسته های امدادی به کار می‌رفتند.

سواره نظام
بنا به گفته گزنفون، کورش در مدت اقامت در دربار ماد و در نخستین برخورد با سوارهای لیدی در نبرد « پتریوم » تشخیص داد که سواران پارس نسبت به سوارهای مادی و به خصوص سوار نظام معروف لیدی خیلی ضعیف‌اند، به همین جهت تعداد سوارهای پارسی را از دو هزار نفر به ده هزار نفر رسانید و برای تشویق و ترغیب جوانان به سواری و سوارکاری، مقرر داشت هر کسی که از دولت اسب می گیرد باید همیشه سواره حرکت کند و به مرکب خود مأنوس و علاقمند بشود و در حسن نگاهداری آن از جان و دل بکوشد و برای سوارکاران خوب امتیازها و جوایزی قائل گردید که در مسابقه‌ها به آنان اعطاء می‌شد.


ارابه‌های داس‌دار
بنا به روایت گزنفون تا زمان کورش بزرگ ارابه های جنگی معمول آن دوره را مطابق مرسوم «تروایی‌ها» می‌ساختند و به کار می‌انداختند و این نوع ارابه‌ها بین مادی‌ها و آشوری‌ها و سایر ملت‌های آسیایی معمول شده بود. کورش در ضمن آزمایش آن‌ها دستور داد ارابه های جدیدی بسازند که برای جنگ مناسب‌تر باشد. چرخ‌های آن ارابه‌ها را محکم تر و محور آن‌ها را درازتر از ارابه‌های قدیمی گرفتند تا از خطر خرد شدن چرخ‌ها و واژگون شدن ارابه‌ها بهتر جلوگیری شود.


کرسی راننده‌ی ارابه از چوب خیلی محکم و به صورت برجکی ساخته می‌شد که بلندی آن فقط تا محاذی آرنج‌های راننده می‌رسید تا او در راندن اسب‌ها آزاد باشد. در دو انتهای محور چرخها دو داس آهنی به پهنای دو «ارش» رو به پایین و درست در زیر آن‌ها دو داس دیگر رو به بالا نصب کرده بودند که در موقع تاخت ارابه‌ها این داس‌ها به هر چیزی که برمی‌خوردند از هم می‌شکافتند.


از ارابه‌های جدید در زمان کورش سی‌صد دستگاه تهیه شد و به فرمان او محل این ارابه‌ها در آرایش جنگی، جلو خط اول پیاده نظام بود و مأموریت اصلی آن‌ها تاختن بر روی صفوف دشمن و شکافتن آرایش او و باز کردن راه و هموار ساختن خط سیر پیاده نظام حمله بود. هجوم وحشت آور و برق آسای ارابه‌ها هر گونه مقاومتی را در معبر خود متلاشی می‌ساخت.

ارابه‌های داسدار تا اواخر دوره هخامنشیان در ارتش ایران معمول بوده و در نبرد « گوگمل » یعنی آخرین نبرد داریوش سوم با اسکندر در اردوی ایران دویست ارابه داس‌دار وجود داشته و در این مورد دیودور می گوید: « حمله‌ی ارابه های داس‌دار بسیار وحشت آور و برش داس‌های آن‌ها به اندازه‌ایی تند و تیز بود که افراد پیاده مقدونی را به دو نیم می کرد». به علاوه، در همین نبرد پنجاه فیل جنگی در اردوی داریوش سوم وجود داشته که موجب هراس و واهمه‌ی مقدونیان گردیده است و از قرار معلوم استفاده از فیل در جنگ از موقع تسلط ایران به حبشه و آفریقای شمالی و هندوستان غربی در ارتش ایران معمول شده است.

گردونه‌ها
علاوه بر اربه‌های داس‌دار، کورش بزرگ به ابتکار خویش دستور داد گردونه‌ها یا برج‌های چوبی بلند و چرخداری ساختند که هریک دارای هشت مال بند بود و هشت گاومیش به آن‌ها بسته می شد؛ هر برجی به چند خانه تقسیم و در آن بیست تن کماندار قرار می گرفتند.
البته حرکت این گردونه ها کند بود و در موقع جنگ مانند حصاری پشت سر خطوط پیاده نظام صف می کشیدند تا چنان که در اثر شدت فشار دشمن پیاده نظام خودی مجبور به عقب نشینی بشود به محض رسیدن به نزدیکی صف این ارابه‌ها، هم مهاجم ناگهان زیر باران تیرکمانداران ارابه‌ها افتاده و مجبور به توقف گردد و هم پیاده نظام خودی در پناه ارابه‌ها قادر به خودآرایی شود و بار دیگر” به حمله مبادرت کند.
ارتفاع این گردونه‌ها به اندازه‌ای بود که کمانداران از بالای آن‌ها به طور کامل بر دشمن مسلط می‌شدند و بعضی وقت‌ها نیز فرماندهی برای مشاهده‌ی اوضاع صحنه نبرد به یکی از این گردونه‌ها سوار می‌شد و از بالای آن عملیات طرفین را زیر نظر می گرفت.

آرایش جنگی
برای این که با شیوه‌ی به کارگیری رسته‌های مختلف در آن دوره آگاه شویم، آرایش جنگی قوای کورش را در نبرد «تمبره» از روی کتاب گزنفون بررسی می‌کنیم:
۱٫ در جلوی جبهه یک‌صد ارابه‌ی داسدار در یک خط.
۲٫ در پشت سر ارابه‌ها در خط اول گروه حمله‌ای مرکب از پانزده هزار پیاده سنگین اسلحه پارسی با آرایشی به عمق دوازده صف؛ پهلوهای این خط در هر طرف با چهار هزار سوار پارسی به عمق چهار صف پوشیده شده بود.
۳٫ زوبین اندازان در خط دوم برای این که زوبین‌های خود را از بالای سر خط اول به مسافت نزدیک پرتاب کنند.
۴٫ کمانداران در خط سوم قرار گرفته بودند و تیرهای خود را از بالای سر افراد خطوط جلو به مسافت دور می انداختند.
۵٫ واحدهای احتیاط که عبارت از نصف دیگر پیاده نظام سنگین اسلحه بود، درخط چهارم قرار داشت.
۶٫ در پشت سر این خطوط برج‌های متحرک یا گردونه‌ها در یک صف قرار داشته و حصار محکم و متینی را تشکیل می‌دادند.
گزنفون در آرایش جنگی کورش از اسواران «جماز» هم ذکری می کند که فقط برای رم دادن اسب‌های لیدی مورد استفاده بود. به گفته‌ی گزنفون علاوه بر پرچم‌هایی که قسمت‌های مختلف هر یک برای خود داشتند، پرچم فرماندهی ایران عبارت از «عقاب زرین» بود که با بال‌های افراشته به چوب بلندی نصب کرده بودند. گزنفون اضافه می کند که در زمان او هم پرچم پادشاهان ایران به همین صورت بوده است.

سازمان نوین
مورخین یونانی براین عقیده هستند که در زمان داریوش اول ارتش ایران سازمان نوینی پیدا کرد و پادگان‌های ثابتی در پایتخت‌های مختلف و مرکزهای کشورهای تابع ایران و قلعه‌های مرزی ایجاد شد. داریوش بزرگ ضمن اصلاحاتی در سازمان کشوری ایران از لحاظ سازمان لشکری و گسترش نیروهای انتظامی ، مملکت خود را به پنج منطقه‌ی نظامی تقسیم و فرماندهی هر منطقه‌ایی را به یک سپهسالار تفویض نمود.
در پایتخت اصلی ایران، که مقر پادشاه بود، گارد مخصوصی مرکب از دو هزار سوار و دوهزار پیاده از بزرگ‌زادگان پارسی و مادی و شوشی تشکیل یافته بود که از حیث اسلحه و ساز و برگ ممتاز و مأمور حفاظت شاه بودند. اسلحه آنان عبارت از یک نیزه بلند، یک کمان دراز و یک ترکش پر از تیر بود که در مواقع تشریفات، به نوک نیزه‌های بلند سربازان یک گلوله زرین یا سیمین نصب می شد.
داریوش سپاه مخصوص دیگری تشکیل داد که عده‌ی افراد آن به ده هزار نفر می رسید و به ده هنگ تقسیم می شد. این عده را «سپاه جاویدان» می‌خواندند، زیرا هیچ گاه از تعداد آن کاسته نمی شد و به جای کسانی که می‌مردند یا در جنگ کشته می‌شدند، بی‌درنگ کسان دیگری را می‌گماشتند. افراد این سپاه همگی رزم آزموده ودلیر و چالاک و در تیراندازی و سواری سرآمد دیگران بودند.
در زمان داریوش، در مرکز هر یک از کشورهای تابع ایران پادگان‌های ثابتی برای حفظ امنیت و جلوگیری از تجاوز احتمالی همسایگان برقرار شد. عده افراد این پادگان‌ها نسبت وسعت و اهمیت منطقه تغییر می‌کرد، چنان که هردوت عده‌ی پادگان ایرانی مأمور مصر را ۲۴۰ هزارنفر ذکر می کند. در قلعه‌های سرحدی هم پادگان‌های ثابتی وجود داشت که ریاست آن با فرمانده قلعه « دژبان » بود.
البته این پادگان‌ها غیر از قسمت‌های سوار و پیاده یی بود که در موقع جنگ از ولایت‌ها احضار می شدند و این قسمت‌ها اغلب تعلیم‌های نظامی مرتبی نداشته و لباس‌ها و سلاح‌های گوناگون و زبان‌ها و عادت‌های مختلف و به فرماندهی رؤسای محلی خودشان داخل ارتش شاه می شدند. به گفته هردوت، تاریخ‌نگار یونانی، این قبیل افراد گاهی فاقد زره و کلاه خود و جوشن بودند و سپرهایشان از ترکه‌ی بافته شده بود و نیزه‌هایشان کوتاه بود.
گزنفون در فصل چهارم کتاب خود موسوم به « اکونومیکز » در این باب این طور می‌نویسد: شاه پارس اهمیت فوق العاده‌ایی به سپاه می‌دهد. بدین معنی که به والیان هر ایالت یا مردمی که خراج می‌دهند امر کرده است که عده‌ایی سوار و تیرانداز وفلاخن دار نگاه دارند و به آنان به خصوصگوشزد کرده که تهیه‌ی این قوا برای حفظ امنیت و دفاع در مقابل دشمن متجاوز تا چه اندازه لازم و ضروری است.
وی ادامه می‌دهد: شاه سوای قوای مزبور، پادگان‌هایی در قلعه‌ها دارد و این قوای مختلف و سپاهیان اجیر را که باید به طور کامل مسلح باشند. شاه همه ساله سان می‌بیند. در موقع سان غیر از پادگان قلعه‌ها که همیشه باید سر پست خود حاضر باشند قسمتهایی هم در میدانی که برای سان معین شده جمع می شوند، واحدهایی که نزدیک مقر شاه هستند از برابر فرستادگان مخصوص شاه می گذرند. در قسمت‌هایی که از حیث اسلحه و وسایل وبه خصوص اسب‌ها مرتب باشند به سر کردگانشان درجه و امتیاز می دهند و برعکس به سرکردگانی که قسمت آنان نامرتب و بد باشد، کیفری سخت مقرر می شود و بیش‌تر این اشخاص را از کار برکنار می‌کنند و کسان دیگری را به جای آنان می گمارند.
بر اساس روایت هردوت و سایر مورخان، این گروه‌های مختلف لشکری هر کدام پرچمی مخصوص به خود داشته‌اند ولی چگونگی این پرچم‌ها را شرح نداده‌اند و بیشتردرباره‌ی پرچم فرماندهی سخن رانده‌اند که چنان که ذکر شد به شکل عقاب طلایی با بال‌های افراشته بر بالای چوب بلندی نصب می کردند یا روی گردونه شاهی می افراشتند.

نیروی دریایی
در زمان داریوش بزرگ، شاهنشاه هخامنشی به فکر ایجاد نیروی دریایی افتاد و ابتدا از کشتی‌های مستعمرات یونانی آسیای صغیر و مردم مصر و فینیقیه استفاده کرد. ولی بعد به فرمان شاه در فینیقیه و کاریه و یونیه و سواحل بوسفور کشتی‌هایی ساخته شد که مطابق نوشته‌های هردوت از کشتی‌های یونانی بزرگتر و سرعت سیرشان بیش‌تر بوده است.
به طور کلی کشتی‌های نیروی دریایی هخامنشی بر سه نوع بوده است:
۱- کشتی‌های «تری روم» که دارای سه ردیف پارو زن در سه طبقه بوده و کشتی جنگی محسوب می شده است.
۲- کشتی‌های دراز مخصوص حمل و نقل اسب‌ها و سوار نظام.
۳- کشتی‌های کوچک‌تر برای بارکشی و حمل آذوقه و وسایل اردویی.


ملوانان این کشتی‌ها اغلب از فنیقی‌ها و یونانی‌ها و یا مصری‌ها بودند، ولی افسران آن‌ها همیشه از بین پارسی‌ها و مادی‌ها انتخاب می‌شدند. بطوری که از گفته‌ی مورخ مذکور بر می آید، بارگیری این کشتی‌ها به وزن امروز ۵ تا ۱۵ تن بوده است، تعداد کشتی‌های ایران را در زمان خشایارشا چهار هزار فروند ذکر کرده اند.

از روی اطلاعاتی که مورخین مذکور به ما می دهند معلوم می شود که ایرانی‌ها به امر دریانوردی آشنایی داشته‌اند، چنان که در زمان داریوش دو گروه اکتشافی از سواحل بحرالجزایر (دریای اژه) به یونان و ایتالیا و از هند به دریای عمان و بحر احمر و از راه نیل به دریای مغرب فرستاده می شود و در زمان خشایارشا گروهی برای کشف سواحل آفریقا مأمور می شوند.
در دوران هخامنشیان در بعضی از جنگ‌ها دیده می شود از قوای مزدور و اجیر یونانی هم استفاده می‌کرده‌اند و همین موضوع بیش‌تر در سستی انضباط و اختلال ارتش آن دوره ایران دخالت داشته است. چنان که بعدها در جنگ‌های کورش کوچک با اردشیر یا جنگ‌های داریوش سوم با اسکندر نتایج این کار به خوبی معلوم شد.

لباس و تدارکات
از نوشته های مورخین یونانی بر می آید که لباس‌های افراد نظامی مختلف و در هر یک از ملت‌ها و طایفه‌های تابع ایران به شکل لباس معمول همان ملت یا طایفه بوده است و به طور عموم عبارت از یک قبای دراز که تا پایین زانو می‌رسیده و روی آن کمربند یا شالی بسته می شده و شلوار که تا ساق پاها را می پوشانیده است. کلاه افراد به طور معمول از نمد مالیده و محکم و به شکل گرد (پارسی‌ها) یا چند ترک (مادی‌ها) یا دراز و نوک تیز ( سکاها ) بوده است.
در حمله به دشمن نواختن کرنا و سرنا معمول بوده و هنگام هجوم تمام افراد با هم هرای می کشیدند. بنابر آن چه که هردوت از اردو کشی خشایارشا به یونان تعریف می کند t علاوه بر آذوقه و علیق چند روزه که در بنه ‌های جنگی با عده‌ها همراه بود، در طول راه تشکیل مراکز تدارکاتی و تهیه انبارهای آذوقه و علیق و همچنین ساختن جاده‌های نظامی و پل‌های موقتی و قایقی روی رودخانه‌ها و نیز ریختن درخت‌های جنگل برای باز کردن راه عبور قشون متداول بوده است.
بنابراین، عملیات مربوط به « رکن چهارم » در آن دوره با حسن وجوه انجام می یافته چنان که اردوکشی خشایارشا را به یونان بعدها به خصوص از لحاظ امور مربوطه به رکن چهارم مورد مطالعه و تحقیق قرار داده‌اند. به طور کلی مورخین و فرماندهانی که از روی گفته‌های هردوت پیرامون این قضیه تحقیق و تعمق کرده اند، اردوکشی خشایارشا را به یونان از وقایع مهم تاریخ به شمار آورده‌اند و همه بر این عقیده هستند که از لحاظ استراتژی از عملیات نظامی برجسته و بی نظیر عهد قدیم است.

خبررسانی و ارتباط
از کارهای دیگر دوران پادشاهان هخامنشی که از نظر نظامی شایان اهمیت است، یکی ساختن جاده‌ها برای برقراری ارتباط بین ایالت‌ها و مرکز و بین خود آن‌ها و همچنین برای سهولت نقل و انتقال نیروهای نظامی از پادگان‌های مختلف به جبهه جنگ است که اغلب مورخان یونانی به خصوص هردوت از خوبی این جاده‌ها تعریف می‌کنند.
دیگری ایجاد وسایل خبررسانی از جمله چاپارخانه‌های متعدد شامل تعداد زیادی از اسب‌های بادپا و چابک‌سواران زبردست که حکم‌ها و فرمان‌های نظامی را به سرعت و دست به دست به مقصد می‌رساندند.
هرودوت درباره‌ی سرعت حرکت چاپارهای هخامنشی چنین روایت می کند: «هیچ جنبنده‌ایی را نمی توان فرض نمود که چالاک‌تر و سریع‌تر از این چاپارها طی طریق بنماید.»
در زمان هخامنشیان روی خطوط ارتفاعی که چشم اندازی به یکدیگر داشته چهارطاقی‌ها و برج‌هایی می‌ساختند که اخبار و فرمان‌های فوری را با روشن کردن آتش روی آن‌ها با نشانه‌های مخصوص به یکدیگر مخابره می کردند. چنان که هردوت در چند مورد به مخابره با آتش اشاره می نکند، از جمله به مخابره خبر فتح آتن از طریق جزیره‌های سیکلاد به سارد.
امروز هم در بعضی نقاط ایران و بیشتر در نواحی جنوب، خرابه های این چهارطاقی ها و برجها که به نظر می‌رسد برای مخابره با آتش بوده، روی ارتفاعات موجود و نمایان است.

بازرسان شاه
از جانب پادشاهان هخامنشی برای هر ایالتی دو نفر بازرس معین شده بود که از بین اشخاص اصیل و مجرب و مورد اعتماد انتخاب می شدند و به منزله چشم و گوش شاه بودند و کلیه مشاهده‌های خود را درباره‌ی وضع مأمورین کشوری و لشکری به وسیله چاپار مخصوص و به طور مستقیم برای شاه می فرستادند. وجود همین اشخاص بود که مانع می شد در جریان کارهای لشکری و کشوری کمتر انحرافاتی رخ بدهد و این بازرسان همراه خود قوه اجرایی نیز داشتند.

انضباط
راجع به انضباط ارتش در دوره‌ی هخامنشی نهایت مراقبت و سخت‌گیری به عمل می‌آمد، مجازات‌هایی که برای جرم‌های نظامی به‌خصوص خیانت به شاه و مملکت وضع شده بود به شدت اجرا می شد. در عین حال نسبت به عملیات قضات نیز توجه خاصی داشتند و هر قاضی که بر خلاف عدالت حکم می داد. تحت تعقیب قرار می گرفت. به همین جهت مطابق روایات پلوتارک و دیودور قضات از بین رؤسای خانواده‌های درجه اول که در پارس همیشه مورد احترام و ملاحظه بودند، انتخاب می شدند و حتی در شورای نظامی هم از وجود ایشان استفاده می گردید.

 

Girlicious

عضو جدید
کاربر ممتاز
فوق العاده هست عاشق فرهنگشونم
از بس دوست دارم دیوارای اتاقم پر از مجسمه های تخته جمشیده
 

ارش کمان گیر

عضو جدید
کاربر ممتاز
مقبره کوروش کبیر
دروازه بین الملل تخت جمشید
ستون های 12 متری تخت جمشید

تصاویر حکاکی شده ولی از بین رفته

سربازان هخامنشی از تخت جمشید
تصاویر دیگر از تخت جمشید
نشان قدرت

 

ارش کمان گیر

عضو جدید
کاربر ممتاز
تصاویر زیبایی از قلعه بابک خرمدین​
تصویر ترکیبی از جنگ های زیبای ارسیاران و قلعه بابک خرمدین​
عکس از استحکامات قلعه مستحکم بابک خرمدین​
قلعه بابک دژی استوار بر بلندای کوه​
قلعه بابک دژی به استواری ملّتی ظلم ستیز​
تصویر هوایی از قلعه بابک خرمدین​
قلعه بابک خرمدین غرق در مه​
عکسی از قلعه با شکوه بابک خرمدین و نمای زیبایی از جنگلها و طبیعت منطقه کلیبر​
تصویر زیبا از قلعه ارسیاران
استحکامات دژ بابک خرمدین​
چشم انداز بی نظیر منطقه از بلندی قلعه بابک
 

ارش کمان گیر

عضو جدید
کاربر ممتاز

شکوه ایران زمین از لحاظ اثار و تمدن
دندان‌های آسیاب اسب که نشان از آثار وجود اسب در فلات ایران مابین 70تا10 هزار سال‌پیش در کرمانشاه(سرزمین ماد) بسیار جالب توجه است. این شواهد باستان‌شناسی در کنار پیشینه‌ی تاریخی گیاه اسپست:)شبدر) که در سرزمین‌های باخترزمین با نام گیاه سرزمین ماد یا «مدیکا گوساتیوا» شناخته می‌شود و خوراک مورد علاقه‌ی اسب است، پیشینه‌ی تاریخی رام کردن و نگهداری اسب در فلات ایران را روشن‌تر می‌سازد.
در
آثار دوران پارینه سنگی هم جایگاه خود را در این نمایشگاه دارند. آثاری چون تیغه‌های سنگی و سنگ‌های تیز شده مربوط به 40 تا 18 هزار سال پیش یافت شده در لرستان و کرمانشاه.


در کنار این ابزارهای اولیه، یک دندان آسیاب کوچک انسان به همراه بخشی از یک آرواره و استخوان مچ انسان مربوط به این روزگار پارینه سنگی در محفظه‌ای جداگانه به نمایش گذاشته شده‌اند.


در کنار این آثار ریز و درشت، سفال‌های غول‌پیکر منقوش مربوط به هزاره‌ی پنجم پ.م محیط داخلی موزه ملی ایران را به خود اختصاص داده‌اند.
دکمه‌های ساخته‌شده از استخوان مربوط به هزاره هشتم پ.م یافت شده در «گنج دره» کرمانشاه مجسمه‌هایی از سگ و گراز به همراه پیکره‌های ایزدبانوی باروری مربوط به هزاره‌های پنجم تا هفتم پ.م یافت شده در فلات زاگرس نیز در ویترین‌ها خودنمایی می‌کنند.


یک قمقمه‌ی سفالی با ساختاری چشم‌نوار مربوط به هزاره سوم پ.م به‌همراه یک بشقاب مربوط به همین دوران که هر دو در «شهداد» کرمان یافت شده‌ند. در کنار آنها زیورآلاتی از سنگ(گردن‌بند) مربوط به هزاره‌ی یکم پ.م از «دیلمان» گیلان و آذربایجان غربی نیز دیده می‌شوند.


کهن‌ترین تصویر متحرک:)انیمیشن) جهان، یافت شده در شهر سوخته در میان اشیا موزه خودنمایی می‌کند. این مجموعه تصویر که بر روی یک سفال پایه‌دار منقوش شده، 5نگاره‌ی پی در پی از بزی را نشان می‌دهد که به‌سوی درختچه حرکت می‌کند. این اثر ارزشمند در «شهر سوخته» سیستان پیدا شده و پیشینه‌ی آن به نیمه‌ی دوم از هزاره‌ی سوم پ.م می‌رسد.


تکه پارچه‌ی یافت شده از شهر سوخته سیستان مربوط به هزاره‌ی سوم پ.م



در کنار سفال پایه‌دار با تصویر متحرک و تکه پارچه، آثار دیگری نیز از «شهر سوخته» سیستان در نماشگاه شکوه ایران در برابر دیدگان بازدیدکنندگان گذاشته شده. از آن جمله‌اند کاسه‌ای منقوش به نگاره‌‌های ماهی و نیز کاسه‌ای با نقش چلیپا گردونه‌ی مهر:)نماد چهار آخشیج) هر دو مربوط به هزاره‌ی سوم پ.م
مجسمه‌های تراشیده شده از عاج و استخوان مربوط به هزاره‌ی اول تا دوم پ.م یافت شده در «تپه‌ی حسنلو»، دهانه‌های مفرقی اسب و قلاب خورجین در کنار سایر ملحقات اسب از هزاره اول پ.م یافت شده در آذربایجان غربی(سرزمین ماد) و ظروف تراشیده شده از سنگ مربوط به هزاره‌ی سوم پ.م یافت شده در «سیلک» کاشان و «جیرفت» کرمان، جملگی هنر ایرانیان را به تصویر می‌کشند.



لوله‌های شیشه‌ای توخالی یافت شده در پرستشگاه چغازنبیل ر خوزستان مربوط به هزاره‌ی دوم پ.م. به‌شوند آنکه در آن روزگار صنعت نورد شیشه هنوز صورتی ابتدایی داشته، شیشه سازان با ساخت صفحات شیشه‌ای نا آشنا بودند. ایشان خمیر شیشه‌ی داغ را دور ترکه‌های چوبی خیس می‌پیچاندن و پس از سرد شدن لوله‌ی شیشه، ترکه‌ی خیس را بیرون می‌کشیدند. سپس این لوله‌های شیشه‌ای را در یک چارچوب در کنار هم می‌چیدند و صحفه‌ای از لوله‌های شیشه‌ای به‌دست می‌آوردند.



چرخ ارابه‌ی برنزی با پره‌های چوبی مربوط به اواسط هزاره‌ی دوم پ.م یافت شده در «پرستشگاه چغازنبیل» خوزستان

دو سنجاق‌سر مفرقی با یک طرح و ساختار مشترک مربوط به هزاره اول پ.م اما یافت شده در دو مکان جغرافیایی، یکی یافت شده در کردستان و دیگری یافت شده در گیلان. این دو سنجاق در کنار یکدیگر به نمایش گذاشته شده‌اند.
مجموعه اشیایی مفرقی چون سرتبر، خنجر و دشنه و... مربوط به هزاره یکم پ.م یافت شده در ماریلک، رودبار و سایر مناطق گیلان هم در کنار هم به نمایش گذاشته شده‌اند.


آجرهایی با لعاب رنگی و نقش گاوبالدار با سر انسان و نقش گل از هزاره‌ی اول پ.م یافت شده در آذربایجان غربی.



سنگ‌نپشته‌ی نام‌آور «اورارتویی» یافت شده در دهستان «بسطام» ماکو از آذربایجان غربی. در این سنگ‌نپشت «روسا» پسر «آرگیشتی» ارادت خویش به «خلدی خدای» را یادآور می‌شود. روسا نگهداری این سنگ‌نپشت را به آیندگان سفارش می‌کند.



بخش شمالی تالار موزه‌ی ملی ایران در اشغال تمدن شکوهمند هخامنشی است. بخشی از گوناگونی از دیواره‌های پارسه:)تخت جمشید) منقوش به نگاره‌های داریوش‌شاه، سرستون، پلکان، رج دیوار، نگاره‌ی اسفنکس در کنار لوتوس:)گل نیلوفر آبی)، نگاره‌ی رنگی تمام رخی از یک سرباز جاویدان بر روی آجر لعابی از «شوش» در خوزستان، سنگ‌نپشته‌های دو زبانه خشایارشا نامور به سنگ‌نپشت دیوان و سنگ‌نپشت تخت‌جمشید و...



شوربختانه بیشتر آثار هخامنشی در فضای باز و بیرون از محفظه‌های شیشه‌ای نگهداری می‌شوند. صورت حاد این موضوع را درباره‌ی سنگ‌نبشته‌های خشایارشا از نزدیک می‌توان لمس کرد. این کتیبه‌ها در فضای باز و در فاصله‌ی 50سانتی مراجعین قرار داده شده. این شرایط هر بازدیدکننده‌ی ناآگاهی را به هوس می‌اندازد تا دستی بر این سنگ‌نپشته‌ها بکشد. نگارنده در زمان باشندگی در موزه‌ي ملی ایران، به دفعات بیننده‌ی این رویداد بودم و کسانی را می‌دیدم که به شوند کنجکاوی و البته ناآگاهی و در کنار آن کم‌کاری موزه ملی ایران در نگهداری صحیح این آثار به سنگ‌نپشته‌ها دست می‌کشیدند. در این باره با فرنشین و کارشناسان ارشد موزه‌ی ملی ایران به گفت‌وگو نشستیم که این مصاحبه در آینده‌ی نزدیک منتشر خواهد شد.



تابوت سفالی درب‌دار سفالی با چهره‌ی انسان(آنتروپوئید) از دوره‌ی اشکانی کشف شده در شوش خوزستان



ریتون شیشه‌ای از تخت‌جمشید در کنار دیگر آثار شیشه‌ای این روزگار رخ می‌نماید.




پیکره‌ی داریوش شاه ساخته شده در مصر و یافت شده در شوش




یادمان تازشگران و انیران هم در موزه‌ی ملی جایی برای خود دارد. سنگ‌نگاره یادمان تازش «ساراگن دوم» فرمانروای آشور به سرزمین ماد، یافت شده در «اسد آباد» کنگاور و نیز سنگ‌نپشته‌های لاتینی از سلوکیان...



یک مجموعه سه‌تایی چنگال مربوط به روزگار ساسانی، یک قاشق مفرقی کوچک از روزگار ساسانی یافت شده در شوش، قاشق مفرقی متوسط از روزگار ساسانی، قاشق بزرگ صدفی از روزگار ساسانی یافت شدهدر شوش و...


جلوهای تمدن ایران‌زمین در موزه‌ی ملی ایران- مجموعه سه تایی چنگال ها


مجموعه قاشق و چنگال‌های ارزشمند موزه‌ی ملی ایران که برهانی بر فرهنگ شهرنشینی ممتاز هازمان ایرانی است. این درحالی است که مدعیان امروزی تمدن تا ۳سده پیش با دست و در ظرفی مشترک غدا می‌خوردند. خوب است که بدانید در کتاب ارجمند وندیداد(بخشی از اوستا) توصیه می‌شود که مردمان در ظرف‌های جدا خوراک بخورند و آب بنوشند، با پای برنه راه نروند و با پای برهنه به دستشویی نروند و... حال آنکه امروز تازیان هنوز هم با دست و در ظرفی مشترک غذا می‌خورند

 
آخرین ویرایش:

ارش کمان گیر

عضو جدید
کاربر ممتاز
سخنان بزرگان در مورد کوروش
پرفسور ایلیف مدیر موزه لیورپول انگلستان :

در جهان امروز بارزترین شخصیت جهان باستان كورش شناخته شده است . زیرا نبوغ و عظمت او در بنیانگذاری امپراتوری چندین دهه ای ایران مایه شگفتی است . آزادی به یهودیان و ملتهای منطقه و كشورهای تسخیر شده كه در گذشته نه تنها وجود نداشت بلكه كاری عجیب به نظر می رسیده است از شگفتی های اوست .

دكتر هانری بر دانشمند فرانسوی - تمدن ایران باستان :
این پادشاه بزرگ یعنی كورش هخامنشی برعكس سلاطین قسی القب و ظالم بابل و آسور بسیار عادل و مهربان بود. زیرا اخلاق روح ایرانی اساسش تعلیمات زردشت بوده. به همین سبب بود كه شاهنشاهان هخامنشی خود را مظهر صفات(خشترا) می شمردند و همه قوا و اقتدار خود را از خدواند دانسته و آنرا برای خیر بشر و آسایش و سعادت جامعه انسان صرف می كردند .

آلبر شاندور - كورش بزرگ :
شاهنشاهی ایران كه پایه گذار او كورش بزرگ است به هیچ وجه بر اساس خشنونت پی ریزی نشد . بلكه عكس آن صادق است زیرا با رعایت حقوق مردمان پایه گذاری شد . پارسیها با مساعدت یكدیگر و به یاری پادشاهان مقتدر خود عظمت و شكوهی را در تاریخ به جای گذاشته اند كه نشانه نبوغ و نژاد پاك آنان است . نژادی كه حماسه آنان را همچون آفتابی در تاریكی نشان میدهد . آنان درخششی در جهان از خود به جای گذاشته اند كه برای آیندگان نیز خواهد ماند .

ژنرال سرپرسی سایكس :
خوش زبانی او از پاسخی كه در داستان رقص ماهیان به یونانیان داده است آشكار است. مطالب كتاب مقدس (تورات) و نوشته های یونانی و سنت های ایرانی همه هم داستانند كه كورش باستانی سزاوار لقب بزرگ بوده است. مردم او را دوست می خواندند. ما نیز می توانیم بدان ببالیم كه نخستین مرد بزرگ آریائی است كه سرگذشت اش بر تاریخ روشن است و صفاتی چنان عالی و درخشان داشته است .

ژنرال سرپرسی سایكس بعد از دیدار از آرامگاه كورش بزرگ :
من خود سه بار این آرامگاه را دیدار كرده ام ، و توانسته ام اندك تعمیری نیز در آنجا بكنم، و در هر سه بار این نكته را یادآورده شده ام كه زیارت آرامگاه اصلی كورش، پادشاه بزرگ و شاهنشاه جهان، امتیاز كوچكی نیست و من بسی خوشبخت بوده ام كه بچنین افتخاری دست یافته ام. براستی من در گمانم كه آیا برای ما مردم آریائی (هندواروپایی) هیچ بنای دیگری هست كه از آرامگاه بنیاد گذار دولت پارس و ایران ارجمندتر و مهمتر باشد .

سرپرسی سایكس - تا ایران باستان :
در شاهنشاهی كورش زیبایی - مردانگی - شجاعت - قهرمانیت - عدالت به عیان دیده شده است . وی هیچگاه عیاشی نكرد . كاری كه اكثر بزرگان گرفتار آن بوده و هستند . آزادی هایی كه داشت به هیچ وجه به شخصیت او صدمه نزد و افكاری داشت كه به راستی متعلق به تاریخ نبوده است. كورش یكی از شخصیت های بزرگ تاریخ جهان است . او ابتدا پادشاه سرزمین كوچكی بود . ولی پس از مدتی با اراده مصمم و قلبی آكنده از وطن پرستی امپراتوری را در تاریخ بنا نهاد كه در كل جهان بی سابقه بود . این بدین دلیل بود كه تاكنون هیچ كشوری نتوانسته بود اینچنین با صلح و احترام به عقاید دیگران كل خاورمیانه را تصاحب كند . او هیچ گاه خوشگذرانی و تن آسایی نكرد و هیچ گاه مغرور نشد. كاساندان دختر فرناسپه هخامنشی از دودمانی بود كه از نجبای پارس محسوب می شدند و پدر و اجدادش در چند نسل شاه پارسیان بودند . كورش در شوخ طبعی و انسانیت سرآمد زمان خود بود . من سه بار تا كنون موفق شده ام آرامگاه این ابر مرد آریایی را زیارت كنم و خداوند را برای این توفیق سپاس می گویم .

افلاطون - قوانین ( 477 تا 347 پیش از میلاد ) :
پارسیان در زمان شاهنشاهی كورش اندازه میان بردگی و آزادگی را نگاه می داشتند . از اینرو نخست خود آزاد شدند و سپس سرور بسیاری از ملت های جهان شدند . در زمان او ( كورش بزرگ ) فرمانروایان به زیر دستان خود آزادی می دادند و آنان را به رعایت قوانین انسان دوستانه و برابری ها راهنمایی می كردند . مردمان رابطه خوبی با پادشاهان خود داشتند از این رو در موقع خطر به یاری آنان می شتافتند و در جنگها شركت می كردند . از این رو شاهنشاه در راس سپاه آنان را همراهی می كرد و به آنان اندرز می داد . آزادی و مهرورزی و رعایت حقوق مختلف اجتماعی به زیبایی انجام می گرفت.

هرودوت – تاریخ هرودو ت( 484 تا 425 پیش از میلاد ) :
هیچ پارسی یافت نمی شد كه بتواند خود را با كورش مقایسه كند .كورش سرداری بزرگ بود . در زمان او ایرانیان از آزادی برخوردار بودند و بر بسیاری از ملت های دیگر فرمانروایی می نمودند بعلاوه او به همه مللی كه زیر فرمانروایی او بودند آزادی می بخشید و همه او را ستایش می نمودند . سربازان او پیوسته برای وی آماده جانفشانی بودند و به خاطر او از هر خطری استقبال می كردند .

هارولد لمب دانشمند امریكایی - كورش بزرگ :
در شاهنشاهی ایران باستان كه كورش سمبول آن است آریایی ها در تاجگذاری به كردار نیك - گفتار نیك - پندار نیك سوگند یاد می كردند كه طرفدار ملت و كشورشان باشند و نه خودشان . كه این امر در صدها نبرد آنان به وضوح دیده می شود كه خود شاهنشاه در راس ارتش به سوی دشمن برای حفظ كیان كشورشان می تاخته است .

گزنفون – كوروپد ا ی ( 445 پیش از میلاد ) :
از صفت های برجسته كورش عدل و گسترش عدالت و حق بود. ما در این باره فكر كردیم كه چرا كورش به این اندازه برای فرانروایی عادل مردمان ساخته شده بود . سه دلیل را برایش پیدا كردیم . نخست نژاد اصیل آریایی او و بعد استعداد طبیعی و سپس نبوغ پرورش او از كودكی بوده است . كورش نابغه ای بزرگ - انسانی والا منش - صلح طلب و نیك منش بود . او دوست انسانها و طالب علم و حكمت و راستی بود . كورش عقیده داشت پیروزی بر كشوری این حق را به كشور فاتح نمیدهد تا هر تجاوز و كار غیر انسانی را مرتكب شود . او برای دفاع از كشورش كه هر ساله مورد تاخت و تاز بیگانگان قرار میگرفت امپراتوری قدرتمند و انسانی را پایه گذاشت كه سابقه نداشت . او در نبردها آتش جنگ را متوجه كشاورزان و افراد عام كشور نمی كرد . او ملت های مغلوب را شیفته خود كرد به صورتی كه اقوام شكست خورده كه كورش آنان را از دست پادشاهان خودكامه نجات داده بود وی را خداوندگار می نامیدند . او برترین مرد تاریخ - بزرگترین - بخشنده ترین - پاك دل ترین انسان تا این زمان بود .
كنت دوگوبینو فرانسوی - ایران باستان :
شاهنشاهی كورش هیچگاه در عالم نظیر نداشت . او به راستی یك مسیح بود زیرا به جرات میتوان گفت كه تقدیر او را چنین برای مردمان آفرید تا برتر از همه جهان آن روز خود باشد .


نیكلای دمشقی
كورش شاهنشاه پارسیان در فلسفه بیش از هر كس دیگر آگاهی داشت . این دانش را نزد مغان زرتشتی آموخته بود .


پرفسور كریستن سن ایران شناس - استاد زبان اوستایی و پهلوی :
شاهنشاه كورش بزرگ نمونه یك پادشاه "جوان مرد" بوده است . این صفت برجسته اخلاقی او در روابط سیاسی اش دیده می شده . در قواینن او احترام به حقوق ملتهای دیگر و فرستادگان كشورهای دیگر وجود داشته است و سرلوحه دولتش بوده . كه این قوانین امروز روابط بین الملل نام گرفته است .


آلبر شاندور فرانسوی - شاهنشاهی كورش بزرگ :
كورش یكسال پس از فتح بابل برای درگذشت پادشاه بابل عزای ملی اعلام نمود . برای كسی كه دشمن خودش بود . او مطابق رسم آزادمنشی اش و برای اینكه ثابت كند كه هدف فتح و جنگ و كشتار ندارد و تنها به عنوان پادشاهی كه ملتش او را برای صلح پذیرفته اند قدم به بابل گذاشته است و در آنجا تاجگذاری نمود . او آمده بود تا به آنان آزادی اجتماعی و دینی و سیاسی بدهد . در همین حین كتیبه های شاهان همزمان او از برده داری و تكه تكه كردن انسان های بی گناه و بریدن دست و پای آنان خبر میدهد .

پرفسور گیریشمن - ایران از آغاز تا اسلام :
كمتر پادشاهی است كه پس از خود چنین نام نیكی باقی گذاشته باشد . كورش سرداری بزرگ و نیكوخواه بود . او آنقدر خردمند بود كه هر زمانی كشور تازه ای را تسخیر می كرد به آنها آزادی مذهب میداد و فرمانروای جدید را از بین بومیان آن سرزمین انتخاب می نمود . او شهر ها را ویران نمی نمود و قتل عام و كشتار نمی كرد . ایرانیان كورش را پدر و یونانیان كه سرزمینشان بوسیله كورش تسخیر شده بود وی را سرور و قانونگذار می نامیدند و یهودیان او را مسیح خداوند می خوانند.

كنت دوگوبینو سفیر اسبق فرانسه در تهران ( مورخ فرانسوی ) :
تا كنون هیچ انسانی موفق نشده است اثری را كه كورش در تاریخ جهان باقی گذاشت - در افكار میلیونها مردم جهان بوجود آورد . من اذعان می دارم كه اسكندر و سزار و كورش كه سه مرد اول جهان شده اند كورش در صدر انها قرار دارد . وتا كنون كسی در جهان بوجود نیامده است كه بتواند با او برابری كند و او همانطور كه در كتابهای ما آمده است مسیح خداوند است . قوانینی كه او صادر كرد در تاریخ آن زمان كه انسانها به راحتی قربانی خدایان می شدند بی سابقه بود.

ویل دورانت - تاریخ تمدن ویل دورانت - مشرق زمین :
كورش از افرادی بوده كه برای فرمانروایی آفریده شده بود . به گفته امرسون همه از وجود او شاد بودند . روش او در كشور گشایی حیرت انگیز بود . او با شكست خوردگان با جوانمردی و بزرگواری برخورد می نمود . بهمین دلیل یونانیان كه دشمن ایران بودند نتوانستد از آن بگذرند و درباره او داستهای بی شماری نوشته اند . او كرزوس را پس از شكست از سوختن در میان هیزم های آتش نجات داد و بزرگش داشت و او را مشاور خود ساخت و یهودیان در بند را آزاد نمود . كورش سرداری بود كه بیش از هر پادشاه دیگری در آن زمان محبوبیت داشت و پایه های شاهنشاهی اش را بر سخاوت و جوانمردی بنیان گذاشت .

كلمان هوار - تمدن ایرانی :
كورش بزرگ در سال 550 قبل از میلاد بر اریكه پادشاهی ایران نشست . وی با فتوحاتی ناگهانی و شگفت انگیز امپراتوری و شاهنشاهی پهناوری را از خود بر جای گذاشت كه تا آن روزگار كسی به دنیا ندیده بود . كورش سرداری بزرگ و سرآمد دنیای آن روزگار بود . او اقوام مختلف را مطیع خود كرد . او اولین دولت مقتدر و منظم را در جهان پایه ریزی كرد . برای احترام به مردمان كشورهای دیگر معابدشان را بازسازی كرد . وی پیرو دین یكتا پرستی مزدیسنا بود . ولی به هیچ عنوان دین خود را بر ملل مغلوب تحمیل ننمود .

مولانا ابوالكلام احمد آزاد فیلسوف هندی -كورش بزرگ ( عباس خلیلی ) :
كورش همان ذوالقرنین قرآن است . وی پیامبر ایران بود زیرا انسانیت و منش و كردار نیك را به مردمان ایران و جهان هدیه داد . سنگ نگاره او با بالهای كشیده شده به سوی خداوند در پاسارگاد وجود دارد .

دیودوروس سیسولوس ( 100 پس از میلاد ) :
كورش پسر كمبوجیه و ماندانا در دلاوری و كارآیی خردمندانه و سایر خصائص نیكو سرآمد روزگار خود بود . در رفتار با دشمنان دارای شجاعتی كم نظیر بود و در كردار نسبت به زیر دستان به مهر و عطوفت رفتار میكرد . پارسیان او را پدر می خواندند .


دكتر جهانگیر اوشیدری - دانشنامه مزدیسنا :
كورش به سال 559 قبل از میلاد بر اریكه شاهنشاهی بنشست و در سال 529 قبل از میلاد وفات یافت . پس از تسخیر بابل با مردمان شكست خورده با مهربانی رفتار كرد و اسیران یهودی را كه بخت النصر از فلسطین به آن شهر آورده بود آزاد كرد و اجازه داد به فلسطین باز گردند . او فرمانی صادر كرد كه معبد اورشلیم را كه بخت النصر ویران كرده بود را با هزینه دولت ایران بازسازی كنند . كورش را در پارسه گرد كه امروزه پازاردگاد نامیده می شود به خاك سپردند . او از مردان بزرگ تاریخ جهان است زیرا همه تاریخ نویسان نامدار جهانی از او به نیكی ستایش كرده اند . او پادشاهی سیاستمدار - شجاع - با فتوت - با عزم و اراده - با گذشت و مهربان بود . او به عقاید دینی ملل مغلوب احترام می گذاشت . شهرهای ویران را دوباره آباد ساخت . او عقل و تدبیر را بر شمشیر و جنگ برتری داد . منشور جهانی او زینت بخش سازمان ملل متحد و جهان است .

اخیلوس ( آشیل ) شاعر نامدار یونانی - تراژدی پارسه :
كورش یك تن سعادتمند بود . او به ملل گوناگون خود آرامش بخشید . خدایان او را دوست داشتند . او دارای عقلی سرشار از بزرگی بود .

 

sinoohe123

عضو جدید
درود بر شما

درود بر شما

بسیارعالی بود
من واقعا از شما متشکرم به خاطر مطالب بسیار سودمندتون

کم هستن امروزه . کسانی که به تاریخ وتمدن وطنشون اهمیت ویزه بدن.
درود بر شما
:gol::gol::gol:
 

ارش کمان گیر

عضو جدید
کاربر ممتاز
دقیق ترین نقشه های ایران باستان+توضیحات کاملعظمت ایران زمین

سالهای 100 پس از میلاد نقشه امپراتوری ایران در زمان شاهنشاهان پارتی

کوروش بزرگ شاه شاهان 559 تا 528 ق م

نقشه متحد شدن سه تیره کهن ایرانی آریایی پارت و پارس و ماد و تشکیل امپراطوری هخامنشی


کوروش بزرگ شاه شاهان 559 تا 528 ق م نقشه سرزمینهای امپراتوری ایران از سال 559 تا 424 قبل از میلاد

559 - 330 ق م متحد شدن تیره های آریایی پارس و پارت و ماد

520 - 420 ق م نقشه امپراتوری ایران هخامنشی با رعایت حقوق هر کشور و احترام به ادیان آنان

داریوش بزرگ شاه شاهان 522 تا 486 ق م نقشه راه شاهی ایران در خاورمیانه که توسط داریوش بزرگ پایه گذاری شد . این راه از راهای مشهور جهان باستان است که از دیدگاه تجاری , نظامی و کشوری از مهم ترین راههای جهان باستان است که توسط داریوش بزرگ هخامنشی بنا گشت

کوروش بزرگ شاه شاهان 559 تا 528 ق م نقشه ایران باستان تا شاهنشاهی اردشیر درازدست هخامنشی

موقعیت جغرافیایی آتشکده های فلات ایران موقعیت شماتیک از آتشکده های امپراطوری ایران در زمانهای هخامنشیان و پارتیان و ساسانیان

465 تا 358ایران بزرگ در زمان اردشیر یا ارتخشر اول و دوم هخامنشی

سالهای 250 قبل از میلاد تا اوایل میلاد مسیح نقشه امپراتوری ایران در زمان شاهنشاهان پارتی
 

ارش کمان گیر

عضو جدید
کاربر ممتاز
این منم سرباز فدایی سرزمین همیشه جاوید ایران، ای کوروش برخیز که پارسیان بخواب عمیق رفتند، روزی در این خاک قهرمانانی گام برداشتند، روزی امپراطور روم در این خاک زانو زد به سردار ساسانی، روزی اسکندر در این خاک مقابل آرامگاه کوروش زانو زد و گریست، بسیاری از کسانی که آرزویشان این است: کاش ما ایرانی بودیم، پس به خود ببالیم که ایرانی هستیم.
 

senaps

عضو جدید
کاربر ممتاز
حداقل حق ایران، بحرین و اذرباییجان هستش که به زور ازش تجزیه شدن...

ارزوی من اینه که روزی ایران بحرین، کردستان، اذرباییجان، و بلوچستانش رو دوباره پس بگیره...

به امید اون روز...
 

ارش کمان گیر

عضو جدید
کاربر ممتاز
اروزی من صلح برای تمام کشورهاست....
امیدوارم یه روز اسراییل و فلسطین هم دو کشور مجزا بشند..
:gol::gol::gol::gol::gol::gol::gol:
 

ارش کمان گیر

عضو جدید
کاربر ممتاز
خیابان کوروش در انگلیس:

...............................................آناهیتا نماد زنانگی و ایزدبانوی آب ها در ایران باستان
...................................................سنگ نبشته‌ی داریوش بزرگ هخامنشی در نقش رستم

.................................................عکس زنان نوازنده و موسیقی دان در تاق (طاق) بستان
........................................................ عکس سردار پارتی سورنا - عکس شاهزاده ی اشکانی در موزه ملی
.....................................................بابک خرم دین قهرمان ایرانی

.......................................................عکس سکاها/اسکیت ها/سرمت ها

 

Similar threads

بالا