در چنین مواقعی که به دلیلی، یک ارتباط دوستانه از بین میرود، همهی انسانها مراحلی را تحت عنوان مراحل تسکین و ترمیم میگذرانند. چهار مرحلهی عصبانیت، غم، ترس و اندوهِ ناشی از فقدان، شرایطی است که با بررسی و کارکردن بر روی آنها میتوان دوران نقاهت ناشی از مشکل بهوجود آمده را سریعتر گذراند و به زندگی عادی بازگردند.
در هنگام غم و اندوه گریستن، یک عامل تسکیندهنده است که شاید احساس شما را تغییر ندهد اما کمک میکند کمی سبکتر شوید و راحتتر باشید.
اولین احساس: عصبانیت اول از همه لازم است بدانید که احساس عصبانیت در چنین شرایطی، بهطور کامل طبیعی است. عصبانیت، احساسی است که ما را به این آگاهی و هوشیاری میرساند که «اتفاقی افتاده است که نمیخواستیم رخ دهد و به احتمال زیاد، مسائلی وجود داشته که بر روی آنها کنترلی نداشتهایم.» اگر با دید مثبت نگاه کنیم، عصبانیت میتواند به شما کمک کند تا مسائلی را ببینید که در زندگی، خواهان آن هستید و میخواهید این مسائل از آنچه که در تجربهی قبلی داشتید، متفاوت شوند. درضمن، عصبانیت، دیدگاه جدیدی در مورد روابطتان به شما میدهد چراکه متوجه میشوید نقاط ضعف شما در این مواقع چیست و چه کارهای اشتباهی را در این زمینه انجام دادهاید.
اگر بهشدت عصبانی هستید، تنها راه حقیقی برای تسکین شما این است که در مورد احساساتتان صحبت کنید. مطالعات نشان میدهد وقتی افراد بتوانند بهطور کامل، احساساتشان را بروز دهند (البته این فرآیندی است که به زمان احتیاج دارد)، عصبانیت آنان بهطور قابل توجهی، کاهش پیدا میکند.
دومین احساس: غم از دست دادن یک فرد یا پایان یک ارتباط، میتواند باعث احساس غم عمیقی در دل شود. آنچه که میخواستید، اتفاق نیفتاده و ممکن است احساس عدم شادی، افسردگی و درماندگی داشته باشید. بعضی از مردم در این شرایط، از انرژی خود برای غلبه بر غم استفاده میکنند. آنان سعی میکنند آنرا تحمل کنند یا تحت پوشش عصبانیت یا احساسات دیگر، دفنش کنند. بعضی دیگر نیز خود را با کار یا سایر فعالیتها سرگرم میکنند تا از غم، نجات پیدا کنند ولی توجه داشته باشید که آسیبهای احساسی نیز مانند زخمهای جسمی، به توجه نیاز دارند. غم میتواند با قلب شما ارتباط برقرار کند و توانایی دوستداشتن و لذت بردن را از شما بگیرد. اگر غم را احساس کنید و به آن احترام بگذارید، درنهایت به جایی میرسید که میتوانید از دست آن خلاص شوید و دوباره احساس خوبی بهدست آورید.
گریستن، یک عامل تسکیندهنده در این مرحله است که شاید احساس شما را تغییر ندهد اما کمک میکند کمی سبکتر شوید و راحتتر باشید. اگر غم، دست از سر شما برنمیدارد، شاید شما تمام تمرکز خود را بر روی آن گذاشته و احساسات دیگر خود را فراموش کردهاید.
سومین احساس: ترس در بیشتر وقتها، وقتی یک ارتباط پایان میپذیرد، فرد از ترکشدن، تنها ماندن و طردشدن، میترسد و یا حتی احساس بیکفایتی میکند. البته ترس در جای خود، باارزش است بهدلیل آنکه به شما فرصت میدهد به نقاط ضعف خود و آنچه که نباید اتفاق میافتاد، فکر کنید. احساس ترس از آنچه که نمیخواهید، به شما کمک میکند خواستههای واقعی خود را بهتر بشناسید. راه کلیدی، آن است که ترس را با تمام وجود، احساس و بعد آنرا تخلیه کنید ولی به هیچوجه از تمام انرژی خود برای نبرد با ترس استفاده نکنید. بهیاد داشته باشید همهچیز تحت کنترل شما نیست و قرار هم نیست شما فرد کاملی باشید. قسمتی از مقابله با ترس، مواجه شدن با این واقعیت است که شما کنترل کمی بر دنیای خارج دارید. اگر این مسأله را درک کنید، آنوقت فرصتهای جدیدی برای شما ایجاد میشود.
به هیچوجه به آیندهای نامعلوم و ناشناخته نپردازید. اگر دایم گرفتار اندوه و پشیمانی باشید، نمیتوانید با ترسهای خود مواجه شوید. در اینصورت، به سایر احساسات خود توجه نمیکنید و نمیتوانید از شر امیدهای گذشته خلاص شوید و به ممکنها و آیندهای جدید، فکر کنید. در مورد احساسات خود، با فردی متعهد صحبت کنید و سعیکنید گذشته را بهطور کامل فراموش کنید