بدن انسان در ظاهر متقارن است، ولي هيچ فردي از بدن خود به طور قرينه استفاده نميكند. غالب افراد با يك سمت صورت بيشتر ميخندند، بدن آنها نيز بيشتر بر يك سمت تكيه دارد، حتي ديد چشمها نيز قرينه نيست و در ديدن هم يك چشم به طور غالب عمل ميكند.
شايد دانستن اين نكته براي شما نيز جالب باشد كه تجربيات ذهني و حركتي ما از دنياي اطرافمان به طور اجتنابناپذيري به سمتي از بدن كه به طور غالب از آن استفاده ميكنيم بستگي دارد، براي مثال سمت غالب ما به صورت چشمگيري روي درك مفاهيم دنياي اطراف و ديد ما نسبت به ديگران اثر ميگذارد. پژوهشگران به اين نتيجه رسيدهاند كه هر فرد، دنيا را از سمت غالب خويش ميبيند و به اين ترتيب طرز نگاه راست دستها و چپ دستها به دنيا 180 درجه متفاوت است. اين در شرايطي است كه دنياي ما بيشتر براي راست دستان ساخته شده است از طريقه پيچاندن يك پيچ گرفته تا طرز دست دادن و احترام گذاشتن در قوانين نظامي. بنابراين چپدستان براي زندگي در اين دنيا بايد حواس خود را بيشتر جمع كنند و بيشتر تلاش كنند تا بتوانند مثل راستدستان كه قسمت بيشتر دنيا را تشكيل ميدهند، زندگي كنند و با آنها تطابق پيدا كنند.
اضافه بر اين واقعيات چپدستها تفاوتهاي بسياري با راستدستان دارند. همانطور كه ميدانيد سيستم دنيا براساس راستدستي است و مغز چپدستان براي تطابق با اين سيستم بايد بيشتر فعاليت كند و اين يكي از عللي است كه باعث ميشود ذهن آنها خلاقتر باشد و در نتيجه چپدستان افراد باهوشتري به نظر برسند. افراد چپدست براي اين كه ياد بگيرند خود را همرنگ جماعت سازند، بايد كنجكاوانه به اطراف خود دقت كنند و در اين يادگيري فعال باشند تا احساس نقص نكنند و بتوانند مانند راستدستان از امكانات استفاده كنند كه اين خود باعث ايجاد ويژگي مثبت ديگري در آنها ميشود كه همان كنجكاوي و فعال بودن آنهاست. بعلاوه به خاطر فعال بودن مداوم ذهن، اين افراد ذهني مرورگر و خلاق دارند كه باعث ميشود به مسائل از ابعاد مختلف نگاه كنند. بعلاوه اين افراد كمتر دچار مشكلات ذهني ميشوند و تصور بر اين است كه بيماريهايي از قبيل آلزايمر ديرتر به سراغ اين افراد بيايند.
به دلايل نامعلوم تحقيقات نشان داده كه افراد چپدست فشار خون و دماي بدن پايينتري دارند. افراد راستدست به اين دليل كه در تمام طول روز از دست راست خود كار ميكشند و تكيهشان در طول روز بر دست راستشان است در شب و وقت خواب ديگر حاضر نيستند به كتف راست خود فشار بيشتري بياورند و بيشتر سعي ميكنند روي سمت چپ خود بخوابند و از آنجا كه قلب آدمي در سمت چپ قرار دارد، در اين افراد تحت فشار قرار ميگيرد، ولي افراد چپدست كمتر روي كتف چپ خود ميخوابند و قلب آنها فشار كمتري را متحمل ميشود.
اين افراد احتمالا به اين علت كه از كودكي در حال يادگيري ايجاد تغيير در خود بودهاند، در بزرگسالي نيز به طور دروني بيشتر به دنبال تغيير خود هستند تا تغيير محيط اطرافشان و اين باعث ميشود با محيط پيرامون خود سازگاري بسيار بيشتري نسبت به راست دستان داشته باشند.
بنابراين به نظر ميرسد اين مطلب كه چپدستان بايد از كودكي با محيط اطرافشان تطابق پيدا كنند خيلي هم بد نيست و در كل باعث ايجاد خصايص مثبتي در آنها ميشود.
تحقيقات بسياري نشان دادهاند كه علاوه بر مسائلي كه به طور اكتسابي در چپ دستان ايجاد شده است، اين افراد از نظر آناتوميك و فيزيولوژيك نيز با راستدستان كمي تفاوت دارند كه البته اين تفاوت نيز بيشتر در مغز آنها ديده ميشود.
كي از اين تفاوتها ارتباطات ميان دو نيمكره در افراد چپ دست است. اين افراد به دليل ارتباطهاي زيادي كه بين دو نيمكره مغز خود دارند، در استفاده بهينه از مغز خود موفقتر از راست دستان هستند و در انجام فعاليتهاي خود بسيار سريعتر و بهتر از اغلب راستدستان عمل ميكنند. اين مساله باعث ميشود آنها در زمينههايي مثل هنر و ورزش بهتر عمل كنند. بعلاوه ديده شده كه افراد چپ دست هنگام زبانآموزي از هر دو نيمكره مغزشان استفاده ميكنند، اين در حالي است كه راستدستان طي آموختن زبان فقط نيمكره راست را به كار ميگيرند.
معمولا تجزيه و تحليل اطلاعات بر عهده نيمكره چپ است، بنابراين در راستدستان اطلاعات هردو نيمه بدن بايد به نيمكره چپ منتقل شود و از آنجا كه دست غالب و به طور كلي گيرندههاي محيطي غالب فرد راستدست معمولا در نيمه راست بدن است، اطلاعات وارده ابتدا به نيمكره راست رفته و سپس به نيمكره چپ منتقل ميشود تا پردازشهاي لازم روي آن صورت بگيرد و دستور مناسب براي واكنش صادر شود بديهي است كه مدتي طول ميكشد تا اين پروسه طي شود. در اغلب چپدستان نيز نيمكره چپ مسوول تجزيه و تحليل دادههاي حسگرهاي محيطي است، بنابراين ديگر نيازي نيست كه دادهها اول به نيمكره راست بروند و مستقيما به جايي ميروند كه پردازش ميشوند با اين اوصاف در زمان بسيار كوتاهتري دادهها پردازش شده و عكسالعمل فرد چپ دست بروز پيدا ميكند.
منبع:http://jamejamonline.ir/papertext.aspx?newsnum=100841507287
شايد دانستن اين نكته براي شما نيز جالب باشد كه تجربيات ذهني و حركتي ما از دنياي اطرافمان به طور اجتنابناپذيري به سمتي از بدن كه به طور غالب از آن استفاده ميكنيم بستگي دارد، براي مثال سمت غالب ما به صورت چشمگيري روي درك مفاهيم دنياي اطراف و ديد ما نسبت به ديگران اثر ميگذارد. پژوهشگران به اين نتيجه رسيدهاند كه هر فرد، دنيا را از سمت غالب خويش ميبيند و به اين ترتيب طرز نگاه راست دستها و چپ دستها به دنيا 180 درجه متفاوت است. اين در شرايطي است كه دنياي ما بيشتر براي راست دستان ساخته شده است از طريقه پيچاندن يك پيچ گرفته تا طرز دست دادن و احترام گذاشتن در قوانين نظامي. بنابراين چپدستان براي زندگي در اين دنيا بايد حواس خود را بيشتر جمع كنند و بيشتر تلاش كنند تا بتوانند مثل راستدستان كه قسمت بيشتر دنيا را تشكيل ميدهند، زندگي كنند و با آنها تطابق پيدا كنند.
تفاوتهاي راستدستان و چپدستان
محققان در بررسي ويژگيهاي چپ دستان و راستدستان به اين نتيجه رسيدند كه چپ دستان خوبيهاي دنيا را در سمت چپ و راست دستان در سمت راست ميبينند به طوري كه اگر از آنها بخواهيم افراد يا اشياء را مرتب كنند، هر يك از آنها افراد و اشياء داراي مفاهيم مثبت را در سمت غالب خود قرار ميدهند و مفاهيم منفي را در سمت مقابل ميگذارند. به علاوه آنها اين نكته را به طور ناخودآگاه در مسائل ديگر نيز رعايت ميكنند، مثلا چپدستان در نقاشيهاي خود مفاهيم و تصاوير مثبت را در سمت چپ قرار ميدهند و تصاوير منفي را در سمت راست ميكشند و راستدستان كاملا عكس اين عمل ميكنند. به اين ترتيب در مغز هريك از ما يك سيستم نمادي وجود دارد به طوري كه راستدستها «راست» را نماد خوبي و «چپ» را نماد بدي ميدانند، ولي سيستم نمادي چپدستها برخلاف اين است. البته از آنجا كه درصد بسيار بالايي از مردم در دنيا راستدست هستند در غالب نقاط دنيا راست نماد خوبي است و چپ نماد بدي محسوب ميشود. جالب است كه تعابيري مثل با كسي چپ افتادن و خواب زن چپ است و بسياري از تعابير ديگر كه در ايران يا بسياري از كشورهاي ديگر استفاده ميشود نيز نشانگر همين نماد است. هنوز هم در بسياري از جاها كسي دوست ندارد فرزندش چپ دست باشد و به محض اطلاع از چپ دستي فرزند خود سعي در تغيير آن دارد.اضافه بر اين واقعيات چپدستها تفاوتهاي بسياري با راستدستان دارند. همانطور كه ميدانيد سيستم دنيا براساس راستدستي است و مغز چپدستان براي تطابق با اين سيستم بايد بيشتر فعاليت كند و اين يكي از عللي است كه باعث ميشود ذهن آنها خلاقتر باشد و در نتيجه چپدستان افراد باهوشتري به نظر برسند. افراد چپدست براي اين كه ياد بگيرند خود را همرنگ جماعت سازند، بايد كنجكاوانه به اطراف خود دقت كنند و در اين يادگيري فعال باشند تا احساس نقص نكنند و بتوانند مانند راستدستان از امكانات استفاده كنند كه اين خود باعث ايجاد ويژگي مثبت ديگري در آنها ميشود كه همان كنجكاوي و فعال بودن آنهاست. بعلاوه به خاطر فعال بودن مداوم ذهن، اين افراد ذهني مرورگر و خلاق دارند كه باعث ميشود به مسائل از ابعاد مختلف نگاه كنند. بعلاوه اين افراد كمتر دچار مشكلات ذهني ميشوند و تصور بر اين است كه بيماريهايي از قبيل آلزايمر ديرتر به سراغ اين افراد بيايند.
به دلايل نامعلوم تحقيقات نشان داده كه افراد چپدست فشار خون و دماي بدن پايينتري دارند. افراد راستدست به اين دليل كه در تمام طول روز از دست راست خود كار ميكشند و تكيهشان در طول روز بر دست راستشان است در شب و وقت خواب ديگر حاضر نيستند به كتف راست خود فشار بيشتري بياورند و بيشتر سعي ميكنند روي سمت چپ خود بخوابند و از آنجا كه قلب آدمي در سمت چپ قرار دارد، در اين افراد تحت فشار قرار ميگيرد، ولي افراد چپدست كمتر روي كتف چپ خود ميخوابند و قلب آنها فشار كمتري را متحمل ميشود.
اين افراد احتمالا به اين علت كه از كودكي در حال يادگيري ايجاد تغيير در خود بودهاند، در بزرگسالي نيز به طور دروني بيشتر به دنبال تغيير خود هستند تا تغيير محيط اطرافشان و اين باعث ميشود با محيط پيرامون خود سازگاري بسيار بيشتري نسبت به راست دستان داشته باشند.
بنابراين به نظر ميرسد اين مطلب كه چپدستان بايد از كودكي با محيط اطرافشان تطابق پيدا كنند خيلي هم بد نيست و در كل باعث ايجاد خصايص مثبتي در آنها ميشود.
تحقيقات بسياري نشان دادهاند كه علاوه بر مسائلي كه به طور اكتسابي در چپ دستان ايجاد شده است، اين افراد از نظر آناتوميك و فيزيولوژيك نيز با راستدستان كمي تفاوت دارند كه البته اين تفاوت نيز بيشتر در مغز آنها ديده ميشود.
كي از اين تفاوتها ارتباطات ميان دو نيمكره در افراد چپ دست است. اين افراد به دليل ارتباطهاي زيادي كه بين دو نيمكره مغز خود دارند، در استفاده بهينه از مغز خود موفقتر از راست دستان هستند و در انجام فعاليتهاي خود بسيار سريعتر و بهتر از اغلب راستدستان عمل ميكنند. اين مساله باعث ميشود آنها در زمينههايي مثل هنر و ورزش بهتر عمل كنند. بعلاوه ديده شده كه افراد چپ دست هنگام زبانآموزي از هر دو نيمكره مغزشان استفاده ميكنند، اين در حالي است كه راستدستان طي آموختن زبان فقط نيمكره راست را به كار ميگيرند.
معمولا تجزيه و تحليل اطلاعات بر عهده نيمكره چپ است، بنابراين در راستدستان اطلاعات هردو نيمه بدن بايد به نيمكره چپ منتقل شود و از آنجا كه دست غالب و به طور كلي گيرندههاي محيطي غالب فرد راستدست معمولا در نيمه راست بدن است، اطلاعات وارده ابتدا به نيمكره راست رفته و سپس به نيمكره چپ منتقل ميشود تا پردازشهاي لازم روي آن صورت بگيرد و دستور مناسب براي واكنش صادر شود بديهي است كه مدتي طول ميكشد تا اين پروسه طي شود. در اغلب چپدستان نيز نيمكره چپ مسوول تجزيه و تحليل دادههاي حسگرهاي محيطي است، بنابراين ديگر نيازي نيست كه دادهها اول به نيمكره راست بروند و مستقيما به جايي ميروند كه پردازش ميشوند با اين اوصاف در زمان بسيار كوتاهتري دادهها پردازش شده و عكسالعمل فرد چپ دست بروز پيدا ميكند.
منبع:http://jamejamonline.ir/papertext.aspx?newsnum=100841507287