چه آياتي از قرآن براي اثبات وجود خداوند و يگانگي او آمده است؟

كربلايي حسام

اخراجی موقت
اسخ :

پاسخ سوال در دو قسمت داده مي شود.
الف: ادلة قرآني بر اثبات وجود خدا؛ ب: ادلة قرآني بر يگانگي خداوند و نفي شرك.
الف: اهم ادله و براهين قرآني بر اثبات وجود خداوند عبارتند از:
1. برهان نظم
گسترده‎ترين برهان قرآن بر اثبات وجود خدا كه آيات فراواني بر آن دلالت دارند، برهان نظم است. اين برهان از دو مقدمه تشكيل شده است.
مقدمة اول: جهان هستي داراي نظم، هدف‎مندي و انسجام است.
مقدمة دوم: نظم دقيق به ناظم عالم و قادر احتياج دارد.
نتيجه: پس اين جهان‎را ناظم عالم و قادر ايجاد كرده است.[1]
بعضي از آياتي که براي مطلب دلالت دارند ذيلا ذکر مي شوند: سوره‎هاي: روم، آيات 20 تا 25، بقره 164، رعد 3، يونس 31، انفال 62 و 63، مؤمنون 12 تا 14،
انعام 95، بقره 281، شمس 7 و 8 ، طه 50، نحل 79، جاثيه 3 و 4، حجرات 13 و... . به‎عنوان نمونه يك آيه را با ترجمه ذكر مي‎كنيم:
«إِنَّ فِي خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافِ اللَّيْلِ وَ النَّهارِ وَ الْفُلْكِ الَّتِي تَجْرِي فِي الْبَحْرِ بِما يَنْفَعُ النَّاسَ وَ ما أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ السَّماءِ مِنْ ماءٍ فَأَحْيا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها وَ بَثَّ فِيها مِنْ كُلِّ دَابَّةٍ وَ تَصْرِيفِ الرِّياحِ وَ السَّحابِ الْمُسَخَّرِ بَيْنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ»[2]
در آفرينش آسمان‎ها و زمين و اختلاف شب و روز و حركت كشتي‎ها در دريا به‎سود مردم و باراني كه از آسمان‎ها نازل مي‎شود آن‎گاه زمين‎هاي مرده را احيا مي‎كند و انواع جنبندگان كه در روي زمين پراكنده‎اند و چرخش بادها و ابرهايي كه در ميان آسمان‎ها و زمين به‎كار گرفته شده‎اند نشانه‎هايي است براي قوم خردمند.
2. برهان حركت
تغيير و حركت موجودات، گواه روشني بر حدوث آنها؛ است و حدوث آنها يعني پيدايش از عدم، دليل بر وجود خالقي است كه آنها را ايجاد كرده است.
به عنوان نمونه: سورة انعام، آيات 75 تا 79 ذکر مي شود.
«وَ كَذلِكَ نُرِي إِبْراهِيمَ مَلَكُوتَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ لِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ فَلَمَّا جَنَّ عَلَيْهِ اللَّيْلُ رَأى كَوْكَباً قالَ هذا رَبِّي فَلَمَّا أَفَلَ قالَ لا أُحِبُّ الْآفِلِينَ فَلَمَّا رَأَى الْقَمَرَ بازِغاً قالَ هذا رَبِّي فَلَمَّا أَفَلَ قالَ لَئِنْ لَمْ يَهْدِنِي رَبِّي لَأَكُونَنَّ مِنَ الْقَوْمِ الضَّالِّينَ
فَلَمَّا رَأَى الشَّمْسَ بازِغَةً قالَ هذا رَبِّي هذا أَكْبَرُ فَلَمَّا أَفَلَتْ قالَ يا قَوْمِ إِنِّي بَرِي‏ءٌ مِمَّا تُشْرِكُونَ، إِنِّي وَجَّهْتُ وَجْهِيَ لِلَّذِي فَطَرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ حَنِيفاً وَ ما أَنَا مِنَ الْمُشْرِكِينَ»[3]
اين‎چنين، ملكوت آسمان‎ها و زمين را به ابراهيم نشان داديم تا از اهل يقين گردد، هنگامي كه (تاريكي) شب او را پوشانيد ستاره‎اي مشاهده كرد، گفت اين خداي من است اما هنگامي كه غروب كرد، گفت: غروب‎كنندگان را دوست ندارم! و هنگامي كه ماه را ديد، گفت اين خداي من است اما هنگامي كه افول كرد گفت: اگر پروردگارم مرا راهنمايي نكند، مسلماً از جمعيت گمراهان خواهم بود. و هنگامي كه خورشيد را ديد گفت: اين خداي من است اين بزرگتر است اما هنگامي كه غروب كرد، گفت: اي قوم؛ من از همتاياني كه شما مي‎سازيد بيزارم، من روي خود را به سوي كسي كردم كه آسمان‎ها و زمين را آفريده، من در راه ايمان خود خالصم و از مشركان نيستم.
3. برهان وجوب و امكان (فقر و غني)
با دقت در موجودات جهان، آنها را سراپا نياز و فقر مي‎بينيم كه اين نياز و فقر عمومي جهان در هستي و بودن، دليل بر وجود يك منبع عظيم غنا و بي‎نيازي است و آن ذات بي‎نياز، خداي متعال است.
برخي از آيات که به اين مطلب دلالت دارند، عبارتند از: سورة فاطر آية 15، سورة محمد آية 38، سورة الرحمن آية 29. به‎عنوان نمونه يك آيه را با ترجمه ذكر مي‎كنيم:
«يا ايَّها النّاس اَنْتُم الفُقَراءُ إلَي اللّه وَاللّه هُوَ الغَنيِ الحَميد»[4]
اي مردم شما نيازمندان به خدا هستيد تنها خداوند است كه بي‎نياز و شايسته هرگونه حمد و ستايش است.
4. برهان علت و معلول
جهان معلول يعني پديدآمده است. و هر معلولي علتي دارد. پس اين جهان را علتي است كه هستي آن از خودش مي‎جوشد و عين هستي است.
از جمله به سورة طور، آيات 35 و 36 و 43 مي توان اشاره کرد.
«اَم خَلَقوا السّمواتِ و الأَرْضَ بَلْ لايوقِنونَ»[5]
آيا آنها آسمان‎ها و زمين را آفريده‎اند؟ بلكه آنها طالب يقين نيستند.
5. برهان صديقين
اساس اين دليل با الهام از قرآن و روايات بر اين مبناست كه: به جاي مطالعة مخلوقات از مطالعة ذات پاك خدا، پي به وجودش ببريم.
از آيات قرآن به: فصلت 53، آل عمران 18، بروج 20، حديد 3، نور 35. مي توان اشاره کرد. يك آيه و ترجمة آن:
«شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ وَ الْمَلائِكَةُ وَ أُولُوا الْعِلْمِ قائِماً بِالْقِسْطِ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ»[6]
خداوند (با ايجاد نظام واحد جهان هستي) گواهي مي‎دهد كه معبودي جز او نيست و فرشتگان و صاحبان دانش (هركدام به‎گونه‎اي) گواهي مي‎دهند در حالي‎كه (خداوند) قيام به عدالت (در عالم هستي) دارد معبودي جز او نيست كه هم توانا و هم حكيم است.
6. برهان فطرت
اساس اين برهان بر خواسته‎ها و يافته‎هاي غريزي و فطري است. يعني راهي است ميان‎بر و از درون انسان. فرد به‎جاي «دانستن» «مي‎يابد» و به‎جاي «فكر كردن» «مي‎بيند» و به‎جاي پرداختن به «مقدمات» به «ذي المقدمه» مي‎رسد.
از آيات قرآن: روم 30 و 33، عنكبوت 61 و 65، يونس 22 و 23 و 31، زخرف 9 و 87 ، مؤمنون 84 و 89، اعراف 172 را مي توان نام برد. به يک آيه همراه ترجمه شاره اي مي شود:
«وَ لَئِن سَأَلْتَهُم مَنْ خَلَقَ السَمواتِ وَ الأرضَ وَ سَخَّرَ الشَّمْسَ وَ القَمَرَ ليَقولُنَّ اللّهُ فَأنّي يُؤْفَكون»[7]
هرگاه از آنها بپرسي چه كسي آسمان‎ها و زمين را آفريده و خورشيد و ماه را مسخر كرده است؟ مي‎گويند «اللّه». پس با اين حال چگونه (از عبادت او) منحرف مي‎شويد؟
ب: ادلّة قرآني بر اثبات توحيد و بطلان شرك:
1. گواهي فطرت
فطرت علاوه بر اثبات خدا بر يگانگي او نيز رهنمون است در شرايطي كه تمام درهاي عالم اسباب به روي ما بسته است آهنگ توحيد را در ژرفاي وجود خود مي‎شنويم كه ما را به‎سوي مبدأ يگانه‎اي مي‎خواند.
از جمله آيات قرآن مي توان به: عنكبوت 65، روم 33، انعام 40، 41، 63 و 64، نحل 53 و 54 اشاره کرد.
«فَإذا رَكَبوا فِي الفَلَك دَعَوُ اللّه مُخلِصينَ لَهُ الدّينَ فَلَمّا نَجّاهُم إِلَي البَرِّ إِذا هُم يُشرِكون»[8]
هنگامي كه سوار بر كشتي مي‎شوند خدا را با اخلاص مي‎خوانند (و غير او را فراموش مي‎كنند. اما هنگامي كه خدا آنها را به خشكي رسانيد و نجات داد باز مشرك مي‎شوند.
2. هماهنگي جهان هستي
از مطالعة جهان هستي در مي‎يابيم كه جهان مجموعه‎اي است هماهنگ و واحدي به هم‎پيوسته است. اين وحدت و هماهنگي از وحدت و يگانگي خالق خبر مي‎دهد.
از آيات قرآن: ملك 3 و 4، انبياء 21 و 22، مؤمنون 91 را مي توان نام برد. به‎عنوان نمونه آيه‎اي با ترجمه ذكر مي‎كنيم:
«مَا اتَّخَذَ اللَّهُ مِنْ وَلَدٍ وَ ما كانَ مَعَهُ مِنْ إِلهٍ إِذاً لَذَهَبَ كُلُّ إِلهٍ بِما خَلَقَ وَ لَعَلا بَعْضُهُمْ عَلى بَعْضٍ سُبْحانَ اللَّهِ عَمَّا يَصِفُونَ»[9]
خدا هرگز فرزندي براي خود انتخاب نكرده‎، و معبود ديگري با او نيست كه اگر چنين مي‎شد هريك از خدايان مخلوقات خود را تدبير و اراده مي‎كردند و بعضي بر بعض ديگر توّفق مي‎جستند (و جهان هستي به تباهي كشيده مي‎شد) منزه است خدا از توصيفي كه آنها مي‎كنند.
3. برهان صرف‎الوجود
منظور از برهان صرف‎الوجود اين است كه خداوند هستي مطلق است و دوگانگي در آن راه ندارد. زيرا تعدد با محدوديت مساوي است. لذا خداوند از هرنظر بي‎قيد و شرط و نامحدود است و مسلماً دومي براي او فرض نمي‎شود مثال: اگر دو نفر هركدام داراي باغي باشند يقيناً هريك از اين دو باغ محدود است. حال اگر فرض كنيم باغ نفر اول آن‎قدر گسترش يابد كه تمامي روي زمين را بگيرد جايي براي باغ دوم نمي‎ماند و تنها يك باغ در كرة زمين خواهيم داشت. پس هرجا سخن از نامحدود است، سخن از وحدت و يگانگي خواهد بود.
آيات قرآن به: آل عمران 81 ، حديد 2 و 3، يوسف 39 مي توان اشاره کرد. به آيه‎اي و ترجمه‎اش بسنده مي‎كنيم:
«لَهُ مُلكُ السَّمواتُ وَ الأَرض يُحْيي وَ يُميت وَ هُوَ عَلي كُلّ شَيءٍ قديرٌ هُوَ الأَوَّلُ وَ الآخِرُ وَ الظاهِر وَ الباطِنُ وَ هُوَ بِكُلِّ شِيءٍ عَليمٌ»[10]
مالكيت (و حاكميت) آسمان‎ها و زمين از آن او است، زنده مي‎كند، و مي‎ميراند، و او بر هر چيز قادر است. اول و آخر و ظاهر و باطن او است و از هر چيزي آگاه است.
4. دليل فيض و هدايت
خداوند موجودي كامل و منبع فيض و كمال است. آيا ممكن است چنين منبع كمالي خود را به موجودات ديگر معرفي نكند و آنها را محروم گذارد؛ در حالي‎كه اين شناخت سبب ترقي و كمال آنها مي شود. و آنها را به‎سوي وجود كامل و پرفيض مي‎كشاند. با توجه به‎اين بيان روشن مي‎شود اگر خدايان متعددي وجود داشت بايد هركدام رسولاني داشته باشند و خود را به مخلوقات معرفي كنند و آنان را مشمول فيض تكويني و تشريعي خود كنند. در نتيجه اگر مي‎بينيم همة رسولان الهي از خداي يگانه خبر مي‎دهند، روشن مي‎شود كه غير از خداي واحد معبودي وجود ندارد.
آيات قرآن: انبياء 25، زخرف 45، احقاف 4. يك آيه و ترجمة آن به‎عنوان نمونه ذكر مي‎شود:
«وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ نُوحِي إِلَيْهِ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ أَنَا فَاعْبُدُونِ»[11]
ما پيش از تو هيچ پيامبري را نفرستاديم مگر اين‎كه به او وحي كرديم كه معبودي جز من نيست بنابراين تنها مرا پرستش كنيد.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. پيام قرآن، جلد 2 و 3، آيت‌اللّه مكارم شيرازي، ناصر.
2. خدا در قرآن، شهيد بهشتي.
3. قلمرو دين، عبدالحسين خسروپناه.
4. الهيات و معارف اسلامي، آيت‌اللّه سبحاني، جعفر. [1] . ر.ك به: خسروپناه، عبدالحسين، قلمرو دين، ناشر، مركز مطالعات و پژوهش‎هاي فرهنگي حوزه علميه، چاپ اول، پاييز 1381؛ و مكارم شيرازي، ناصر و همكاران، پيام قرآن، جلد 2، ص 53 تا آخر اين كتاب مصاديق مختلف نظم و هماهنگي در جهان هستي از ديدگاه قرآن بحث شده است.
[2] . بقره/ 164.
[3] . انعام/ 75 تا 79.
[4] . فاطر/ 15.
[5] . طور/ 36.
[6] . آل عمران/ 18.
[7] . عنكبوت/ 61.
[8] . عنكبوت/ 65.
[9] . مؤمنون/ 91.
[10] . حديد/ 2 و 3.
[11] . انبياء/ 25.
 
بالا