چرا ارث زن نصف ارث مرد است؟

GLC

عضو جدید
قبل از پرداختن به جواب سؤال، لازم به تذكر است كه قاعدۀ دو برابر بودن سهم مرد نسبت به زن، يك قاعدۀ كلى نيست، بلکه در شرع و قانون، مواردى وجود دارد كه در ارث بردن، فرقى ميان زن و مرد نيست؛ مانند پدر و مادر ميت كه هر دو به صورت مساوى ارث مى ‏برند و فرقى بين آنها وجود ندارد.
از ديرباز، اين سؤال مطرح بوده است كه چرا ارث زن نصف ارث مرد است و آيا اين نوعى تبعيض به نفع مردان نیست؟ در روايتى از امام صادق ‏(ع) سؤال مى‏شود كه چرا زن كه ضعيف‏تر است و احتياج به حمايت بيشترى دارد، بايد از ارث يك سهم داشته باشد و مرد كه از حيث قواى بدنى و جسمانى قوى‏تر از اوست، بايد دو سهم از ميراث ميت را تصاحب نمايد؟ امام (ع) در پاسخ مى‏فرمايند: به دليل اين كه مرد تكاليف بيشترى داشته و مسئوليت‏هاى سنگين‏ترى بر دوش دارد. مرد بايد به جهاد برود و مخارجى را در اين زمينه متحمل شود، مرد بايد علاوه بر مخارج خود، مخارج زندگى همسر خود را نيز تأمين نمايد. مرد در رديف عاقله است و بايد در جنايت خطايى بستگان خود، با پرداخت مال، معاونت نمايد در حالى كه زن چنين وظايفى را ندارد.[1]
در روايت ديگرى از امام صادق (ع) بر اين نكته تأكيد شده كه پرداخت مهريه از سوى مرد به زن، جبران نقصان ارث زن است.[2]
آنچه در اسلام در باب ارث بيان شده، در واقع انقلابى به نفع زنان است. در جاهليت، زن و دختران ميت از ارث محروم بودند و تمامى ميراث ميت به پسران او انتقال مى‏يافت، لكن اسلام قوانين جاهلى را باطل نمود[3] و زن را در زمرۀ وراث ميت قرار داده و به زن از همان ابتدا، در تملك و تصرف در اموال، استقلال اعطا نمود، امرى كه به تازگى و در دو قرن اخير به تدريج وارد قوانين كشورهاى اروپايى شد.
با اين كه در ظاهر ارث مرد دو برابر ارث زن است، اما با دقت بيشتر روشن مى‏شود كه از يك نظر، ارث زنان دو برابر مردان است و اين به خاطر حمايتى است كه اسلام از حقوق زن كرده است.
وظايفى كه بر عهدۀ مردان گذارده شده، موجب مى‏شود در عمل، نيمى از در آمد آنان صرف زنان گردد. مرد بايد هزينۀ زندگى همسر خود را طبق نيازمندى او از مسكن و پوشاك و خوراك و ساير لوازم بپردازد و هزينۀ زندگى خود و فرزندان نيز بر عهدۀ اوست. حتى اگر شأن زن و موقعيت او اقتضا كند تا خدمتكارى را استخدام نمايد و خودش هم توان مالى پرداخت مزد او را داشته باشد، باز هم پرداخت حقوق و مزد خدمتكار برعهدۀ مرد است.[4]
با اين توضيحات، مشخص مى‏شود كه زياد بودن ارث زن، لازمۀ توازن و تعادل ميان ثروت زن و مرد است و در اين ميان اگر اعتراضى هست بايد از سوى مردان باشد نه زنان.[5]
در مقابل وظايفى كه مرد برعهده دارد، زن از پرداخت هرگونه هزينه‏اى معاف است و حتى نسبت به تأمين مخارج خود از قبيل پوشاك و خوراك و... هيچ‏گونه مسئوليتى ندارد، لذا در عمل، اين زن است كه سهم بيشترى از اموال را در اختيار مى‏گيرد. در تفسير نمونه، مثالى بيان شده كه براى روشن شدن موضوع مفيد است و آن اين كه اگر فرض كنيم مجموع ثروت‏هاى موجود در دنيا 30 ميليارد تومان باشد كه از طريق ارث، تدريجاً در ميان زنان و مردان جهان (دختران و پسران) تقسيم گردد، از اين مبلغ 20 ميليارد تومان سهم مردان و 10 ميليارد تومان سهم زنان است. زنان مطابق معمول ازدواج مى‏كنند و هزينۀ زندگى آنان بر دوش مردان خواهد بود و به همين دليل، زنان مى‏توانند ده ميليارد تومان خود را پس انداز كنند و در بيست ميليارد سهم مردان عملاً شريك خواهند شد؛ زيرا سهم مرد، خرج زن و فرزندان مى‏شود، پس در واقع، نيمى از سهم مردان كه ده ميليارد تومان مى‏شود، مصرف زنان خواهد شد. با اضافه كردن اين مبلغ به ده ميلياردى كه زنان پس انداز كرده بودند، در مجموع صاحب اختيار بیست ميليارد خواهند بود.[6]
با توجه به مطالب ذكر شده مى‏توان علل نصف بودن ارث زن را در سه بخش خلاصه نمود:
الف. مهريه: هنگام انعقاد عقد ازدواج، مرد مكلف است مهريه‏اى مناسب براى زن در نظر بگيرد كه هر وقت زن آن را مطالبه نمود، بايد مهريه را در اختيار او قرار دهد. در غير اين‏صورت زن هيچ وظيفه‏اى نسبت به تمكين در مقابل شوهر ندارد. پس، از ابتداى شروع زندگى، مرد شرعاً مكلف است مهريه‏اى براى زن مقرر دارد و اين يكى از عللى است كه در برخى سخنان اهل بيت ‏(ع) به آن اشاره شده است.[7]
ب. نفقه: در زندگى زناشويى، مرد مكلف است علاوه بر تأمين مخارج زندگى خود، مخارج زن و فرزندان را نيز به عهده بگيرد، تأمين خوراك، پوشاك و مسكن متناسب با شأن زن از جمله وظايف مرد است. زن حتى اگر ثروت كلانى هم داشته باشد، هيچ مسئوليتى در زمينۀ تأمين مخارج خود و فرزندانش ندارد. زن نه تنها هيچ بار مالى را در زندگى زناشويى بر دوش نمى‏كشد، بلكه در صورت تمايل حق دارد در قبال كارهاى معمول خود در منزل از قبيل شيردادن و پخت و پز و... از شوهر خود اجرت دريافت دارد.
ج. وظايف ويژۀ مرد: مسؤوليت‏هاى سنگينى برعهدۀ مرد گذاشته شده است كه زن از آن معاف است؛ مانند جهاد در راه خدا و.... مرد بايد با مال و جان خود جهاد كند. چنانچه در آيات قرآن جهاد با مال مقدم بر جهاد با جان است. مرد بايد هزينه‏هاى مربوط به جهاد را خود پرداخت نمايد.[8] در جناياتى كه خويشاوندان بايد ديه را بپردازند، زن از پرداخت ديه و هميارى در اين امر معاف شده است.
ملاحظه مى‏شود كه اسلام نخواسته است به نفع زن و عليه مرد يا به نفع مرد و عليه زن قانونى وضع كند. اسلام نه جانبدار مرد است و نه جانبدار زن، اسلام در قوانين خود سعادت مرد و زن و فرزندانى كه بايد در دامن آنها پرورش يابند و نيز سعادت جامعۀ بشريت را در نظر گرفته است.[9] به هر حال، اسلام بر اساس وظايف و تعهدات اقتصادى و مالى كه براى مرد در نظر گرفته است، اقدام به تقسيم ثروت در مواضع مختلف و از جمله ارث نموده و هيچ تبعيضى در اين مقوله قابل ادعا نيست. از طرفى، مجموعۀ قواعد و مقرراتى كه در مورد زن و مرد در اسلام وجود دارد، ايجاب مى‏كند كه قوانين آن در باب ارث و... به شكل خاصى باشد و اين امر نمى‏تواند محل اشكال به قوانين مدنى اسلام باشد.
در نهايت ممكن است گفته شود كه اگر چنين است كه مخارج زن برعهدۀ مرد است، پس زن را چه حاجتى است به داشتن ثروت و اندوخته؟
در جواب مى‏توان گفت: مهريه و ارث زن به عنوان پس اندازى است براى آينده‏اش كه اگر احياناً از همسر خود جدا شد و يا همسرش فوت كرد، براى ادارۀ زندگى خود پس اندازى داشته باشد[10] و در كمال آرامش و عزت نفس ادامۀ زندگى دهد.
اما اين كه نفقۀ زن بر عهدۀ مرد است، براى آن است كه زن بدون دل مشغولى و دغدغۀ خاطر، به پرورش فرزندانى برومند و كارآمد براى جامعه بپردازد و حرارت و گرماى كانون خانواده را كه اصلى‏ترين هستۀ اجتماع مى‏باشد، تأمين كند.
در خاتمه توجه خوانندۀ عزيز را به اين نكته معطوف مى‏دارد كه هرگاه در اثر شرايط خاصى حمايت بيشترى از زن يا دختر، ضرورى به نظر آيد، در چنين مواقعى صاحب مال با اتخاذ تدابيرى كه در شرع مقدس آمده است، مى‏تواند حمايت لازم را از فرد مذكور به عمل آورد؛ بدين معنا كه اگر پدرى احياناً حمايت بيشترى از دختر خود را ضرورى تشخيص دهد مى‏تواند در ايام حيات خود، قسمتى از اموال خود را به او هبه نمايد يا اين كه از محل ثلث اموال خود، مبلغى بيش از سهم الارث را از باب وصيت به دختر خود اختصاص دهد.

-------------------------------------
[1] حر عاملى، وسائل الشيعة، ج 26، ص 93، آل البيت؛ شيخ طوسى، تهذيب الاحكام، ج 9، ص174 و 275، دارالكتب الاسلامية؛ الكافى، ج 7، ص 85.
[2] شيخ صدوق، علل الشرايع، ج 2، ص 57. دار الكتب الاسلامية، 1365.
[3] ابوالفتح رازى، تفسير روض الجنان، ج 10، ص 268، بنياد پژوهش‏هاى اسلامى آستان قدس رضوى .
[4] مريم ساوجى، حقوق زن در اسلام و خانواده، ص 113، چاپ دوم، مجرد، 1371.
[5] محمد حسين، فضل الله، نقش و جايگاه زن در حقوق اسلامى، ترجمه، عبدالهادى، فقهى زاده، نشر دادگستر، ص 23.
[6] مکارم شیرازی، ناصر، تفسير نمونه، ج 3، ص 288، دار الكتب الاسلامية.
[7] محمد بن رضا، القمى المشهدى، كنز الدقائق، ج 3، ص 343، چاپ وزارت ارشاد.
[8] قاضى طباطبائى، تحقيق در ارث زن از دارايى شوهر، ميهن، 1353، ص 143.
[9] مطهرى مرتضى ، نظام حقوقى زن در اسلام، ص 253، نشر فرهنگ اسلامى، چاپ اول، 1353.
[10] طالقانى سيد محمود، پرتويى از قرآن، ج 6، ص 90، نشر تهران، شركت سهامى انتشار
 

farhadghafari

عضو جدید
درود

خب کاملا مشخصه هستش که دین اسلام دین کاملا یک طرفه ای می باشد که فقط برای مردان می باشد.


به امید دنیایی بدون دین و مذهب

با سپاس
فرهاد
 

phalagh

مدیر بازنشسته
درود

خب کاملا مشخصه هستش که دین اسلام دین کاملا یک طرفه ای می باشد که فقط برای مردان می باشد.


به امید دنیایی بدون دین و مذهب

با سپاس
فرهاد

لطف کنید اگه حرفی میزنید با دلیل و مدرک باشه.اگه اعتقاد ونظری دارید نظرتون محترم.اما شما اجازه ندارید به همین راحتی به اعتقادات دیگران توهین کنید. اسلام برای هر کدوم از کاراش دلیل و مدرک قانع کننده داره که تا حالا به خیلیاش رسیدیم. خیلی از اونها با دلایل علمی ثابت شده اند. منم در خیلی جاها با تناقضاتی روبرو شدم که دنبال هر کدومش رفتم به یه دلیل قانع کننده رسیدم.
 

رهپویش

عضو جدید
سلام
من فکر می کنم به این دلیل است که در بسیاری از موارد (طبق دستورات دینی) مرد سرپرستی و کفالت زن را بر عهده دارد.
البته این موضوع ریزه کاری های زیادی دارد که اهل فن باید به آن پاسخ دهند.

با تشکر​
 

farhadghafari

عضو جدید
لطف کنید اگه حرفی میزنید با دلیل و مدرک باشه.اگه اعتقاد ونظری دارید نظرتون محترم.اما شما اجازه ندارید به همین راحتی به اعتقادات دیگران توهین کنید. اسلام برای هر کدوم از کاراش دلیل و مدرک قانع کننده داره که تا حالا به خیلیاش رسیدیم. خیلی از اونها با دلایل علمی ثابت شده اند. منم در خیلی جاها با تناقضاتی روبرو شدم که دنبال هر کدومش رفتم به یه دلیل قانع کننده رسیدم.


به هیچ عنوان قصد توهین نداشتم.

با توجه به تحقیقاتی که شما انجام دادید، لطفا دلیل اینکه شوهر می تواند زن خود را کتک بزند را شرح دهید
 

ar ebrahimzadeh

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
تو که مردی و طرف تو در نوشته بالا زن پس بگذار آنها خود به دنبال حق ضایع شده شان(اگر حقی ضایع بشود) بروند و شما کاسه داغتر از آش نشو . درثانی اینجا و در این تاپیک تا جائی که من می فهمم از شما تقاضای مسلمان شدن نشده است . هر عقیده ای داری برای خودت . متاسفانه در نوشته های قبلیت به اندازه کافی ثابت کرده ای که چقدر دوستدار حق و راستی هستی
 

phalagh

مدیر بازنشسته
به هیچ عنوان قصد توهین نداشتم.

با توجه به تحقیقاتی که شما انجام دادید، لطفا دلیل اینکه شوهر می تواند زن خود را کتک بزند را شرح دهید

الرِّجَالُ قَوَّمُونَ عَلى النِّساءِ بِمَا فَضلَ اللَّهُ بَعْضهُمْ عَلى بَعْضٍ وَ بِمَا أَنفَقُوا مِنْ أَمْوَلِهِمْ فـَالصلِحَت قَنِتَتٌ حَفِظتٌ لِّلْغَيْبِ بِمَا حَفِظ اللَّهُ وَ الَّتى تخَافُونَ نُشوزَهُنَّ فَعِظوهُنَّ وَ اهـْجـُرُوهُنَّ فى الْمَضاجِع وَ اضرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطعْنَكمْ فَلا تَبْغُوا عَلَيهِنَّ سبِيلاً إِنَّ اللَّهَ كانَ عَلِيًّا كبِيراً(34)سوره نسا
ترجمه :

34 - مردان ، سرپرست و خدمتگزار زنانند، بخاطر برتريهايى كه (از نظر نظام اجتماع ) خداوند براى بعضى نسبت به بعضى ديگر قرار داده است و به خاطر انفاقهايى كه از امـوالشـان (در مـورد زنـان ) مـى كـنـند، و زنان صالح آنها هستند كه متواضعند، و در غياب (همسر خود) اسرار و حقوق او را، در مقابل حقوقى كه خدا براى آنان قرار داده ، مى كنند. و (امـا) آن دسـته از زنان را كه از طغيان و مخالفتشان بيم داريد، پند و اندرز دهيد! و (اگر مـؤ ثـر واقـع نـشـد،) در بـسـتر از آنها دورى نماييد! و (اگر آنهم مؤ ثر نشد و هيچ راهى بـراى وادار كـردن آنـهـا بـه انـجـام وظـايـفـشـان جـز شـدت عـمـل ، براى وادار كردن آنها به انجام وظايفشان نبود،) آنها را تنبيه كنيد! و اگر از شما پيروى كردند به آنها تعدى نكنيد و (بدانيد) خداوند بلند مرتبه و بزرگ است (و قدرت او بالاترين قدرتهاست .)

اما جواب سوال شما؟


پاسخ :
جواب اين ايراد با توجه به معنى آيه و رواياتى كه در بيان آن وارد شده و توضيح آن در كـتـب فـقـهـى آمـده اسـت و هـمـچـنين با توضيحاتى كه روانشناسان امروز مى دهند چندان پيچيده نيست زيرا:
اولا: آيه ، مساءله تنبيه بدنى را در مورد افراد وظيفه نشناسى مجاز شمرده كه هيچ وسيله ديـگـرى دربـاره آنـان مفيد واقع نشود، و اتفاقا اين موضوع تازه اى نيست كه منحصر به اسلام باشد، در تمام قوانين دنيا هنگامى كه طرق مسالمت آميز براى وادار كردن افراد به انـجـام وظـيـفـه ، مؤ ثر واقع نشود، متوسل به خشونت مى شوند، نه تنها از طريق ضرب بـلكـه گـاهـى در مـوارد خـاصـى مـجـازاتـهـايـى شـديـدتـر از آن نـيـز قايل مى شوند كه تا سرحد اعدام پيش مى رود.
ثـانيا: «تنبيه بدنى » در اينجا - همانطور كه در كتب فقهى نيز آمده است - بايد ملايم و خـفـيـف بـاشـد بطورى كه نه موجب شكستگى و نه مجروح شدن گردد و نه باعث كبودى بدن .
ثالثا: روانكاوان امروز معتقدند كه جمعى از زنان داراى حالتى بنام تفسير «مازوشيسم » (آزارطـلبـى ) هـسـتـنـد و گـاه كه اين حالت در آنها تشديد مى شود تنها راه آرامش آنان تـنـبـيـه مـختصر بدنى است ، بنابر اين ممكن است ناظر به چنين افرادى باشد كه تنبيه خفيف بدنى در موارد آنان جنبه آرام بخشى دارد و يك نوع درمان روانى است .
مـسلم است كه اگر يكى از اين مراحل مؤ ثر واقع شود و زن به انجام وظيفه خود اقدام كند مـرد حـق نـدارد بـهـانـه گـيـرى كـرده ، در صـدد آزار زن بـرآيـد، لذا بـه دنبال

ايـن جـمـله مـى فـرمـايـد: «اگـر آنـها اطاعت كنند به آنها تعدى نكنيد» (فان اطعنكم فلا تبغوا عليهن سبيلا).
و اگـر گـفـتـه شود كه نظير اين طغيان و سركشى و تجاوز در مردان نيز ممكن است پديد آيد، آيا مردان نيز مشمول چنين مجازاتهايى خواهند شد؟
در پـاسـخ مى گوييم آرى مردان هم درست همانند زنان در صورت تخلف از وظايف مجازات مـى گـردنـد حـتـى مـجازات بدنى ، منتها چون اين كار غالبا از عهده زنان خارج است حاكم شرع موظف است كه مردان متخلف را از طرق مختلف و حتى از طريق تعزير (مجازات بدنى ) به وظايف خود آشنا سازد.
داسـتـان مـردى كـه بـه هـمـسر خود اجحاف كرده بود و به هيچ قيمت حاضر به تسليم در بـرابـر حـق نـبـود و عـلى (عـليـه السـلام ) او را بـا شـدت عمل و حتى با تهديد به شمشير وادار به تسليم كرد معروف است .
و در پـايـان مـجـددا بـه مـردان هـشـدار مـى دهـد كـه از مـوقـعيت سرپرستى خود در خانواده سـوءاسـتـفـاده نـكـنـنـد و بـه قدرت خدا كه بالاتر از همه قدرتها است بينديشند «زيرا خداوند بلند مرتبه و بزرگ است » (ان الله كان عليا كبيرا).
تفسير نمونه ، جلد 3، صفحه 416
 

farhadghafari

عضو جدید
سپاس از جواب سریع و صریحتون

در کلیه ادیان نگاه به زن نوعی نگاه تحقیر همراه با ظلم می باشد.
در رابطه با دین اسلام:
اگر عکس این موضوع اتفاق بیافتد آیا زن می تواند مرد را تنبیه کند.
دنیای امروزی که روانشناسان ثابت کردند که تنبیه باعث سر خوردگی و تحقیر فرد چه در کودکی و چه در بزرگسالی می شود، ایا میشود تنبیه کرد؟
چرا مردان چندین زن اجازه دارند داشته باشند ولی زنان فقط یک مرد. با توجه به اینکه در این دنیا امروزی می توان با عمل جراحی رحم زنان بسته شود و دیگر بچه دار نشوند پس آنها هم می توانند همسران زیادی اختیار نمایند؟؟؟
آیا به مرور زمان دین را می توان تغییر داد؟؟؟ نه به هیچ عنوان چون احکام الهی می باشد، ولی با نگاهی به منشور حقوق بشر سازمان ملل و منشور حقوق بشر کشورهای اسلامی می بینیم که مومنین ادیان توحیدی(یهودی-مسیحی-مسلمان) پای رو قوانین خود گذاشته اند!

موضوع دین از موضوعات بسیار سوال بر انگیز در طول تاریخ بوده و خواهد بود.

به امید دنیایی که همگان آسوده باشند، چه انسانهای بادین و چه بی دین.

مهربانی را از خدا بیاموزیم

با سپاس
فرهاد
 

phalagh

مدیر بازنشسته
سلام
من فکر می کنم به این دلیل است که در بسیاری از موارد (طبق دستورات دینی) مرد سرپرستی و کفالت زن را بر عهده دارد.
البته این موضوع ریزه کاری های زیادی دارد که اهل فن باید به آن پاسخ دهند.


با تشکر​
آیه‌ قوامیت‌ از مهم‌ترین‌ آیات‌ مربوط‌ به‌ مساله‌ زن‌ و حقوق‌ اوست‌ که‌ کم‌ و بیش‌ نگاه‌ اسلام‌ را به‌ عنوان‌ داعیه‌دار برترین‌ آیین‌ ترقی‌ و تکامل‌ انسان، به‌ زن‌ نشان‌ می‌دهد. فهم‌ درست‌ این‌ آیه، تاثیر بسزایی‌ در بازنمایی‌ نگاه‌ قرآن‌ کریم‌ به‌ «زن‌ و حقوق‌ زن» دارد.
در آیه‌‌ شریفه:
«الرجال‌ قوامون‌ علی‌ نسإ بما فضل‌ الله‌ بعضهم‌ علی‌ بعض‌ و بما انفقوا من‌ اموالهم‌ فالصاحات‌ قانتات‌ حافظات‌ للغیب‌ بما حفظ‌ الله»2
بسیاری‌ از مفسران‌ قرآن‌ معتقدند که‌ این‌ آیه‌ فقط‌ بیانگر برتری‌ مردان‌ بر زنان‌ است‌ و چون‌ این‌ برتری‌ در زمان‌های‌ دور از جهت‌ موقعیت‌ اجتماعی‌ و اقتصادی‌ امری‌ آشکار و از هنجارهای‌ ثابت‌ جامعه‌ بود، چندان‌ شگفت‌انگیز نبود. بعضی‌ معتقدند که‌ منظور آیه‌ این‌ است‌ که‌ مردان‌ حامی‌ زنان‌ هستند. بعضی‌ می‌گویند: برتری‌ مردان‌ بر زنان‌ را در تمام‌ شوون‌ نشان‌ می‌دهد، بنابراین‌ از آن‌ به‌ وجوه‌ تبعیض‌ در لابه‌لای‌ نصوص‌ دینی‌ در حق‌ زنان‌ حکم‌ کرده‌اند و در واقع‌ آن‌ را به‌ روابط‌ اجتماعی‌ تعمیم‌ داده‌اند.
قوامیت‌ به‌ معنایی‌ که‌ گذشت، وظیفه‌ و مسوولیت‌ است‌ و هرگز برتری، فضیلت، شرافت‌ و امتیاز یا سلطنت‌ مرد بر زن‌ را نمی‌رساند، بلکه‌ ملاک‌های‌ برتری‌ امور دیگری‌ است. در «اقرب‌ الموارد» مولف‌ به‌ صراحت‌ می‌گوید:
«رعایت‌ و کفالت‌ است‌ و نه‌ ولایت‌ و سلطنت»
برتری‌ نه‌ از قوامیت‌ استفاده‌ می‌شود و نه‌ از «علی» و نه‌ از فضل، چنان‌ که‌ در نکته‌های‌ چهاردهم‌ و پانزدهم‌ خواهد آمد ـــ زیرا قام‌ همراه‌ با علی‌ بیشتر درباره‌‌ امور و وظایف‌ به‌ کار می‌رود که‌ در آن‌ جا علو و نسبت‌ سنجی‌ بین‌ کسی‌ که‌ قائم‌ بر امر است‌ و آن‌ چیزی‌ که‌ او بدان‌ قیام‌ دارد، معنی‌ ندارد. چنان‌ که‌ به‌ احتمال‌ زیاد «قوامون‌ علی‌ النسأ» با حذف‌ مضاف‌ باشد؛ یعنی‌ «قوامون‌ علی‌ شوون‌ النسأ و حاجاتهن»
ـــ گفته‌اند حکمت‌ در تشریع‌ قوامیت‌ مرد، آن‌ است‌ که‌ هیچ‌ گروهی‌ ـــ حتی‌ دو نفره‌ ـــ برنامه‌ها و سیر حرکت‌شان‌ سامان‌ نخواهد یافت، مگر آن‌ که‌ یکی‌ مسوول‌ باشد ـــ چنان‌که‌ در روایتی‌ نیز آمده‌ ـــ بنابراین‌ در خانواده‌ نیز که‌ مهم‌ترین‌ بنیادهای‌ جمعی‌ است‌ باید چنین‌ باشد. «علامه‌ جعفری» در این‌ زمینه‌ می‌نویسد: اداره‌‌ خانواده‌ به‌ یکی‌ از چهار شکل‌ ذیل‌ تصور می‌شود:
1. اداره‌‌ آن‌ با زن‌ و مرد است‌ که‌ چنین‌ چیزی‌ امکان‌ ندارد، زیرا اگر دو مرد نیز با هم‌ مسوول‌ باشند، تصادم، تزاحم‌ و برخورد و جدایی‌ را در پی‌ خواهد داشت.
2. زن‌ به‌ تنهایی‌ مسوول‌ باشد که‌ در آن‌ صورت‌ تنظیم‌ ارتباطات‌ با موانع‌ و ختلالات‌ روبه‌رو خواهد شد.
3. پدرسالاری‌ سلطه‌گرانه‌ و خودخواهانه‌ که‌ در بعضی‌ جوامع‌ دیده‌ می‌شود، ولی‌ چنین‌حالتی‌ فضای‌ جامعه‌ را جهنمی‌ کرده، عظمت‌ها و ارزش‌های‌ زن‌ را سرکوب‌ می‌کند و طعم‌ خوش‌ زندگی‌ را در کام‌ فرزندان‌ تلخ‌ می‌کند.
4. نظام‌ شورایی‌ با سرپرستی‌ و ماموریت‌ اجرایی‌ مرد که‌ همراه‌ با اعتدال‌ است‌ و معنای‌ قوام‌ نیز همین‌ است. اشکال‌ بعضی‌ از غربیان‌ بر اسلام‌ مبنی‌ بر این‌ که‌ اسلام، مرد را امیر و زن‌ را اسیر کرده، به‌ دلیل‌ رفتار بیرونی‌ بعضی‌ از جوامع‌ اسلامی‌ و برداشت‌های‌ نادرست‌ از آیه‌‌ (الرجال‌ قوامون‌ علی‌ النسإ) است.
ایشان‌ تاکید دارد که‌ قوام، قیم‌ مصطلح‌ حقوقی‌ و فقهی‌ نیست‌ و قوامیت‌ بر اساس‌ علت‌ طبیعی‌ است‌ نه‌ قراردادی‌ و تحکمی.9
ـــ بنابر آن‌چه‌ گذشت‌ قوامیت‌ مرد، نوعی‌ مسوولیت‌ در جهت‌ اداره‌ بنیاد خانواده‌ است‌ و الزامات‌ و تکالیفی‌ حقوقی‌ و اخلاقی‌ در پی‌ آن‌ بر عهده‌ مرد خواهد بود. از جمله‌ لزوم‌ انفاق‌ و رفتار بر اساس‌ قسط‌ و چه‌ بسا بتوان‌ گفت‌ آیه‌ی‌ شریفه، (کونو قوامین‌ بالقسط) آیه‌ مورد بحث‌ را تبیین‌ و تفسیر یا تکمیل‌ می‌کند، چنان‌ که‌ اگر در چارچوب‌ انواع‌ ولایت‌ها بگنجد آن‌چه‌ وظیفه‌ والیان‌ به‌ طور عموم‌ است‌ در این‌جا نیز مطرح‌ می‌باشد.
‌نکات‌ تفسیری‌ مفهوم‌ قوامیت
در تفسیر آیه‌ (الرجال‌ قوامون‌ علی‌ النسا) و معنای‌ قوام‌ بودن‌ مردان‌ بین‌ علمای‌ شیعه‌ و سنی‌ اختلاف‌ نظرهای‌ زیادی‌ وجود دارد که‌ با توجه‌ به‌ بررسی‌های‌ مختلف‌ که‌ انجام‌ داده‌ام، به‌ اختصار به‌ معرفی‌ شمه‌ای‌ از آراء ایشان‌ می‌پردازم.
دسته‌‌ اول‌ معانی‌ مختلفی‌ را درباره‌‌ نقش‌ برتر مرد در خانواده‌ بیان‌ داشته‌اند و قوام‌ بودن‌ مردان‌ را به‌ معنی‌ داشتن‌ حق‌ تادیب‌ زن‌ تعبیر نموده‌اند. مرحوم‌ شیخ‌ طوسی‌ می‌فرمایند؛ قوام‌ بودن‌ به‌ معنی‌ داشتن‌ «حق‌ تدبیر» است، بدین‌ معنا که‌ مردان‌ به‌ امر به‌ زنان‌ در خصوص‌ اطاعت‌ از دستورات‌ الاهی‌ و دستورات‌ همسرانشان‌ قیام‌ می‌کنند... صاحب‌ تفسیر جامع‌البیان‌ نیز تفسیری‌ قریب‌ به‌ این‌ معنا ارائه‌ داده‌ است، بدین‌ معنا که‌ مردان‌ موظف‌ به‌ قیام‌ به‌ امور زنان‌ خود هستند.10 بعضی‌ دیگر از مفسران‌ مانند قرطبی‌ قوام‌ بودن‌ مردان‌ را به‌ معنای‌ حمایت‌ مردان‌ از زنان‌ و محافظت‌ از ایشان‌ تعبیر نموده‌اند که‌ مختصر اشاره‌ گردید.11 ایشان‌ در ادامه‌ این‌ تعبیر، عهده‌دار بودن‌ نفقه‌ و تدبیر امور اقتصادی‌ زن‌ را به‌ معنای‌ قوام‌ بودن‌ مرد بر زن‌ می‌داند؛ یعنی‌ مردان‌ علاوه‌ بر دفاع‌ و حفاظت‌ از زنان، امر تدبیر، تحصیل‌ و پرداخت‌ نفقه‌ زن‌ را به‌ عهده‌ دارند.12
(ای‌ یقومون‌ بالنفقه‌ علیهن‌ والذب‌ عنهن)
دسته‌ دیگری‌ از مفسران‌ قوام‌ بودن‌ مرد را بر زن‌ به‌ سلطه‌ مردبر زن‌ تعبیرکرده‌اند13 غالب‌ مواردی‌ که‌ به‌ عنوان‌ نمونه‌های‌ برتری‌ زنان‌ بر مردان‌ ذکر شده‌ است، خدشه‌پذیر است. چه‌ بسیاری‌ از آن‌ها مواردی‌ است‌ که‌ بیانگر اوضاع‌ و احوال‌ اجتماعی‌ حاکم‌ بر زنان‌ در جامعه‌ و زمان‌ خاصی‌ بوده‌ است‌ که‌ اکنون‌ در بسیاری‌ از جوامع‌ مصداق‌ ندارد. مانند غلبه‌‌ سواد و دانش‌ در مردان، خانه‌نشینی‌ زنان‌ که‌ منجر به‌ دوری‌ ایشان‌ از مسایل‌ و فعالیت‌های‌ اجتماعی‌ و مشارکت‌ و اظهار نظر ایشان‌ می‌شود. حال‌ سوالی‌ که‌ این‌جا مطرح‌ است، این‌ است‌ که‌ تفضیل‌ و برتری‌ در این‌ آیه‌ شریفه‌ علت‌ است‌ یا حکمت؟
تفضیل، علت‌ یا حکمت؟
اگر برتری‌های‌ مرد و نفقه‌ دادن‌ وی‌ به‌ عنوان‌ علت‌ قوامیت‌ باشد، با عدم‌ این‌ دو علت‌ مرد دیگر حق‌ ادعای‌ سرپرستی‌ بر زن‌ را ندارد؛ برای‌ نمونه‌ اگر از نظر تدبیر، برنامه‌ریزی، قدرت‌ و سایر اموری‌ که‌ معمولا در مردان‌ یافت‌ می‌شود مرد از زن‌ خود ضعیف‌تر باشد یا در عمل‌ زن‌ مخارج‌ زندگی‌ خانواده‌ را بر عهده‌ دارد، مرد حق‌ ادعای‌ سرپرستی‌ و تصمیم‌گیری‌ ندارد و سایر حقوق‌ از عهده‌ او برداشته‌ می‌شود. اما اگر این‌ دو عامل‌ به‌ عنوان‌ حکمت‌ قوامیت‌ باشد، گرچه‌ به‌طور استثنا زن‌ برتری‌ داشته‌ باشد یا به‌طور کامل‌ کارهای‌ معیشتی‌ را بر عهده‌ گیرد، باز حق‌ سرپرستی‌ مرد محفوظ‌ است.14
آیا جمله‌ «الرجال‌ قوامون‌ علی‌ النسأ» خبری‌ است؟
جمله‌‌ «الرجال‌ قوامون‌ علی‌ النسأ» جمله‌ خبری‌ است‌ نه‌ انشایی‌ و از سرپرستی‌ متداول‌ مردان‌ در خانواده‌ خبر می‌دهد، گرچه‌ در آن‌ زمان‌ و زمان‌های‌ دیگر خانواده‌هایی‌ بودند که‌ در عمل‌ سرپرستی‌ زن‌ را چه‌ در برتری‌های‌ خردگرایانه، تدبیر، دوراندیشی، علم‌ و فهم‌ و چه‌ در اداره‌ اقتصادی‌ خانواده‌ به‌ عهده‌ داشتند.15
آیا ریاست‌ مرد امری قانونی ا‌ست‌ یا تکوینی؟
روایت‌ است‌ که‌ فردی‌ از امام‌ باقر(ع) سوال‌ کرد که:
«مردی‌ به‌ همسرش‌ می‌گوید؛ اختیار کار تو با خودت‌ است‌ امام(ع) فرمودند: چگونه‌ این‌ ممکن‌ است، در حالی‌ که‌ خداوند می‌فرماید: الرجال‌ قوامون‌ علی‌ النسأ این‌ گفته‌ مرد ارزشی‌ ندارد.»
در قانون‌ نیز مسوولیت‌ مدیریت‌ و ریاست‌ بر خانواده‌ به‌ جهت‌ جنبه‌ امری‌ و تکلیفی‌ قابل‌ اسقاط‌ یا واگذاری‌ نیست؛ بنابراین‌ زوجین‌ نمی‌توانند با انعقاد قرارداد خصوصی‌ یا شرط‌ ضمن‌ عقد، این‌ موقعیت‌ را نادیده‌ بگیرند یا از اقتدار قانونی‌ آن‌ بکاهند یا قلمرو آن‌ را محدود کنند.16
برتری‌ مردان‌ بر زنان‌ یا برتری‌ شوهران‌ بر همسران؟
درباره‌ این‌که‌ آیا آیه‌ درباره‌‌ برتری‌ مردان‌ بر زنان‌ یا برتری‌ شوهران‌ بر همسرانشان‌ است، دو دیدگاه‌ وجود دارد. بعضی‌ معتقدند آیه‌ به‌ دلیل‌ اولویت‌ و سایر شواهد، عام‌ است‌ و مراد آیه‌ برتری‌ مردان‌ بر زنان‌ به‌ طور کلی‌ است، اما بعضی‌ دیگر معتقدند گرچه‌ در آیه‌ از الفاظ‌ عامی‌ مثل‌ «الرجال» و «النسإ» استفاده‌ شده، اما به‌ قرینه‌ ذیل‌ آیه‌ مراد همسران‌ است.17
با توجه‌ به‌ مباحث‌ بیان‌ شده، روشن‌ می‌شود که‌ به‌ نظر بسیاری‌ از مفسران، آیه‌ مذکور با توجه‌ به‌ سیاق‌ آیات‌ قبل‌ و بعد و حتی‌ صدور ذیل‌ آیه‌ به‌ روابط‌ زن‌ و مرد در خانواده‌ مربوط‌ است‌ و بیانگر حکم‌ مسوولیت‌ و سرپرستی‌ مرد در خانواده، حمایت‌ و حفاظت‌ از آن، تامین‌ معاش‌ و تدبیر امور اقتصادی‌ خانواده‌ است‌ و به‌ هر حال‌ نمی‌توان‌ از آیه‌‌ شریفه‌‌ مذکور حکم‌ برتری‌ مردان‌ بر زنان‌ را استنباط‌ کرد. چنین‌ برداشتی‌ با سایر آیات‌ قرآن‌ که‌ در مقام‌ ملاک‌های‌ برتری‌ و فضیلت‌ انسان‌ است‌ منافات‌ دارد؛ زیرا در هیچ‌ یک‌ از آیات‌ قرآن‌ کریم، ملاک‌ ارزش‌های‌ والای‌ انسانی‌ به‌ جنس‌ مذکر اختصاص‌ ندارد، بلکه‌ ملاک‌ ارزش‌ها کار و کوشش‌ با هدف‌گیری‌های‌ انسانی‌ است‌ «لیس‌ للانسان‌ الا ما سعی» و حتی‌ در قرآن‌ نمی‌توان‌ یک‌ آیه‌ یافت‌ که‌ برای‌ مرد در برابر زن‌ ارزش‌ برتری‌ انسانی‌ را اثبات‌ کند.18 همچنین‌ به‌ نظر بیشتر فقها فلسفه‌ی‌ قوام‌ بودن‌ مرد، عهده‌دار بودن‌ امور زنان‌ و برتری‌ ارزش‌ اقتصادی‌ مرد در غالب‌ جوامع‌ است‌ و این‌ در حالی‌ است‌ که‌ پیام‌ اصلی‌ کنوانسیون، محو کلیه‌ اشکال‌ تبعیض‌ علیه‌ زنان، برابری‌ (تشابه) کامل‌ زن‌ و مرد و از میان‌ رفتن‌ تمام‌ تمایزات‌ در عرصه‌های‌ حقوقی، اقتصادی، سیاسی، اجتماعی‌ است‌ و از وجود این‌ تمایزات‌ که‌ برگرفته‌ از سرشت‌ و تفاوت‌های‌ صوری‌ زن‌ و مرد است، به‌ تبعیض‌ علیه‌ زنان‌ یاد می‌کند. در این‌ کنوانسیون‌ عبارت‌ تبعیض‌ علیه‌ زنان‌ به‌ هرگونه‌ تمایز، محرومیت، استثنا و محدودیت‌ بر اساس‌ جنسیت‌ اطلاق‌ می‌شود.19
در حالی‌ که‌ در بررسی‌ یکی‌ از آیات‌ شریفه‌‌ قرآن‌ کریم‌ و سوء تعبیری‌ که‌ از معنای‌ قوام‌ به‌ عمل‌ آمده‌ است، بعضی‌ در صدد ستیزه‌جویی‌ با این‌ نگرش‌ قرآنی‌ برآمده‌اند، ما در این‌ مجال‌ کوتاه‌ مفاهیم‌ و مبانی‌ اساس‌ قوامیت‌ را تبیین‌ کرده‌ایم‌ که‌ خود نشانگر سوء استفاده‌ و سوء تفسیر مغرضانی‌ است‌ که‌ در صدد تحریف‌ و تنقیص‌ معارف‌ دینی‌ هستند و در اذهان‌ عمومی‌ آن‌چنان‌ با تبلیغات‌ سوء نسل‌ جوان‌ را تحت‌ تاثیر قرار داده‌اند که‌ گویی‌ این‌ نگرش‌ تبعیضی‌ از قرآن‌ گرفته‌ شده‌ است. برای‌ رفع‌ توهم‌ برتری‌ ذاتی‌ و فضیلت‌ مردان‌ بر زنان‌ در قرآن‌ کریم‌ پس‌ از بیان‌ حکم‌ قوام‌ بودن‌ مردان، اوصافی‌ از ارزش‌های‌ انسانی‌ برای‌ جنس‌ مونث‌ مطرح‌ می‌کند و می‌فرماید که:
«زن‌های‌ شایسته‌ زن‌هایی‌ هستند که‌ همواره‌ در ارتباط‌ با خدا بوده‌ و نگهبان‌ فرمان‌ الاهی‌ در غیاب‌ همسرانشان‌ هستند(فالصالحات‌ قانتات‌ حافظات‌ للغیب‌ بما حفظ‌ الله)، زیرا نقش‌ زن‌ در بهره‌ برداری‌ یا اخلال‌ نظم‌ خانواده‌ فوق‌العاده‌ مهم‌تر و بیشتر از مرد است. بنابراین‌ زنان‌ را به‌ نقشی‌ که‌ دارند آگاه‌ می‌سازد، او را متوجه‌ مسوولیت‌ خطیرش‌ می‌کرده‌ و رکن‌ اصلی‌ و عامل‌ اعتدال‌ خانواده‌ معرفی‌ می‌کند.»20
سور و آیات‌ قرآن‌ بهترین‌ ادله‌ برای‌ درک‌ حقوق‌ انسانی‌ زن‌ است، زیرا سیر تاریخی‌ حقوق‌ زنان‌ به‌ ویژه‌ در عصر جاهلیت، بیان‌ کننده‌ حقوق‌ و امتیازاتی‌ است‌ که‌ دین‌ اسلام‌ برای‌ زنان‌ قرار داده‌ است. در واقع‌ سیر تدریجی‌ اعطای‌ حقوق‌ انسانی‌ به‌ زن‌ از آیات‌ خلقت‌ بشر21آغاز و سپس‌ در لابه‌لای‌ تمامی‌ آیاتی‌ که‌ به‌ حقوق‌ زن‌ مرتبط‌ است‌ به‌ تبیین‌ و تشریع‌ حق‌ مالکیت22 زنان، شخصیت‌ بخشیدن‌ به‌ زن‌ و شریک‌ مردان‌ بودن، نهی‌ از سختگیری‌ و در فشار قرار دادن‌ زنان‌ به‌ جهت‌ گرفتن‌ مهریه‌ از آن‌ها23 می‌پردازد.
 

phalagh

مدیر بازنشسته
درود

خب کاملا مشخصه هستش که دین اسلام دین کاملا یک طرفه ای می باشد که فقط برای مردان می باشد.


به امید دنیایی بدون دین و مذهب

با سپاس
فرهاد

در اسلام‌ مرد و زن‌ از مواهبی‌ مانند فکر، اراده، اختیار برخوردارند، بنابراین‌ هر دو می‌توانند در تحصیل‌ احتیاجات‌ زندگی‌ که‌ حیات‌ انسانی‌ مبتنی‌ بر آن‌ است، فعالیت‌ نمایند زن‌ می‌تواند به‌طور مستقل‌ مانند مرد اراده‌ کند، کار کند، مالک‌ نتیجه‌ی‌ کار و تلاش‌ خود باشد و حتی‌ در زندگی‌ فردی‌ و اجتماعی‌ تصرفاتی‌ انجام‌ دهد؛ زیرا اسلام‌ زن‌ را از نعمت‌ آزادی‌ و استقلال‌ که‌ تا قبل‌ از ظهور اسلام‌ صفحات‌ تاریخ‌ خالی‌ از آن‌ بود، بهره‌مند ساخته‌ است.
در تمام‌ خطاب‌های‌ قرآنی، ملاک‌ کیفر، پاداش، رشد و تعالی‌ انسانی‌ و عقلانی‌ به‌ جنسیت‌ افراد ربطی‌ ندارد و زن‌ و مرد به‌طور کامل‌ در کنار هم‌ قرار می‌گیرند.
ـــ انی‌ لا اضیع‌ عمل‌ عامل‌ منکم‌ من‌ ذکر او انثی‌ بعضکم‌ من‌ بعض
ـــ من‌ یعمل‌ من‌ الصالحات‌ من‌ ذکر او انثی‌ و هو مومن‌ فاولئک‌ یدخلون‌ الجنه‌ و لا یظلمون‌ نقیرا.
ـــ من کفر فعلیه‌ کفره‌ و عمل‌ صالحا فلا نفسهم‌ یمهدون
ـــ من‌ عمل‌ سیئه‌ فلا یجزی‌ الا مثلها و من‌ عمل‌ صالحا من‌ ذکر او انثی‌ و هم‌ مومن‌ فلنحیینه‌ حیوة‌ طیبة...
ـــ للرجال‌ نصیب‌ مما اکتسبوا و للنسأ نصیب‌ مما اکتسبن...
ـــ للرجال‌ نصیب‌ مما ترک‌ الوالدان‌ و الاقربون‌ و لنسأ و نصیب‌ مما الوالدون‌ و الاقربون...
در تمامی‌ این‌ آیات‌ نورانی‌ و آیات‌ دیگر، خداوند زن‌ و مرد را به‌ عنوان‌ انسان‌ از حقوق‌ خاص‌ خود بهره‌مند ساخته‌ و توازن‌ و تعادل‌ حقوقی‌ بر مبنای‌ سرشت‌ و فطرت‌ و تفاوت‌های‌ فردی‌ بین‌ آن‌ها ایجاد کرده‌ است.
 

farhadghafari

عضو جدید
تو که مردی و طرف تو در نوشته بالا زن پس بگذار آنها خود به دنبال حق ضایع شده شان(اگر حقی ضایع بشود) بروند و شما کاسه داغتر از آش نشو . درثانی اینجا و در این تاپیک تا جائی که من می فهمم از شما تقاضای مسلمان شدن نشده است . هر عقیده ای داری برای خودت . متاسفانه در نوشته های قبلیت به اندازه کافی ثابت کرده ای که چقدر دوستدار حق و راستی هستی

مردی به سیبیل نیستش!!!
سوالی داری یا حرفی می خوای بزنی با مدرک بگو تا جواب بگیری

ی ذره از پستها رو بخونی میگیری که افراد چه جوری سوال-جواب می دن.
 

sara_r

کاربر بیش فعال
من كاملا با اين موضوع مخالفم...
مخصوصا توي جامعه ما كه خانوما هم پا به پاي آقاييون كار ميكنن وتو عرصه جامه تلاش مي كنن.
به نظر من اين طرز فكر ديگه زمانش گذشته ......ولي ما متاسفانه......بگذريم...:Ph34r::Ph34r::Ph34r:
نميخوام وارد بحثاي سياسي بشم........
پاينده و پيروز باشيد....
 

phalagh

مدیر بازنشسته
سپاس از جواب سریع و صریحتون

در کلیه ادیان نگاه به زن نوعی نگاه تحقیر همراه با ظلم می باشد.
در رابطه با دین اسلام:
اگر عکس این موضوع اتفاق بیافتد آیا زن می تواند مرد را تنبیه کند.
فرهاد
اگر با دقت به پستهای قبل توجه کنید جواب سوالتون رو دقیقا پیدا میکنید.

دنیای امروزی که روانشناسان ثابت کردند که تنبیه باعث سر خوردگی و تحقیر فرد چه در کودکی و چه در بزرگسالی می شود، ایا میشود تنبیه کرد؟
چرا مردان چندین زن اجازه دارند داشته باشند ولی زنان فقط یک مرد. با توجه به اینکه در این دنیا امروزی می توان با عمل جراحی رحم زنان بسته شود و دیگر بچه دار نشوند پس آنها هم می توانند همسران زیادی اختیار نمایند؟؟؟

فرهاد
در ابتدا بايد گفت اسلام بوجود آورنده و مبتكر تعدد زوجات نيست، بلكه بر عكس براي آن حدود و قيودي مقرر كرده است؛ با اين وجود آن را به كلي لغو و نسخ هم نكرده است.
نگاهي اجمالي به تاريخ كشورها نشان دهنده اين است كه قبل از اسلام تعدد زوجات در بين كشورهاي ديگر بخصوص كشورهاي غربي رواج و شيوع داشته است. "منتسكيو" دانشمند اروپايي مي‌گويد: يكي از امپراطورهاي روم به علل و جهات مخصوص اجازه داد مردها چندين زن بگيرند، ولي چون اين قانون با آب و هواي اروپا مناسب نبود از طرف ساير امپراطوران لغو گرديد. "ويل دورانت" در كتاب تاريخ تمدن مي‌گويد: علماي ديني در قرون وسطي چنين تصور مي‌كردند كه تعداد زوجات از ابتكارات پيغمبر اسلام است در صورتي كه چنين نيست. "گوستاو لوبون" نيز مي‌گويد: در اروپا هيچ يك از رسوم مشرق به قدر تعدد زوجات بد معرفي نشده، و در باره هيچ رسمي هم اين قدر نظر اروپا به خطا نرفته است. نويسندگان اروپا تعدد زوجات را شالوده مذهب اسلام دانسته و… در حالي كه رسم تعدد زوجات ابداً مربوط به اسلام نيست. چه قبل از اسلام هم رسم مذكور در ميان تمام اقوام شرقي از يهود تا ايراني، عرب و غيره شايع بوده است. "كريستين سن" در كتاب ايران در زمان ساسانيان مي‌گويد: اصل تعدد زوجات اساس تشكيل خانواده در ايران زمان ساسانيان به شمار مي‌رفت.
پس معلوم شد اسلام تعدد زوجات را اختراع نكرده، بكله آن را محدود و مقيد ساخته است.
حال سؤال اين است كه چرا اسلام مخالفتي با تعدد زوجات نكرده، و فقط اقدام به محدود كردن آن نموده است؟ سؤال ديگر هم اين كه چرا چند همسري را براي زن نپذيرفته است؟
حقيقت آن است كه تعدد زوجات جزء حقوق زن است نه جزء‌ حقوق مرد، و قانون تعدد زوجات در اسلام به منظور احياء حقوق زن وضع شده است؛ و اگر بنا بود جانب مرد رعايت شود اسلام همان كاري را مي‌كرد كه دنياي غرب كرده است؛ يعني به مرد حق استفاده و بهره‌ برداري از زنان ديگر را به عنوان رفيقه به مردان ميداد، ولي، از سوي ديگر، هيچ تعهدي براي مرد به نفع رفيقه و فرزندان او به عنوان همسر و فرزندان قانوني قائل نمي‌شد.
در اينجا مسئله ديگري هم وجود دارد، كه از قضا حكايت از توجه اسلام به نيازها و حقوق زنان دارد. اين مسئله امر مهم تفاوت آماري تعداد زنان بر مردان است. جمعيت شناسان مي گويند: عدد زنان آماده به ازدواج بر عدد مردان آماده به ازدواج در جوامع مختلف، در گذشته و حال، معمولاً بيشتر بوده و هست. به طور متوسط نسبت تعداد زنان به مردان را نسبت 106 به 100 دانسته اند. با اين فرض اگر تك همسري تنها صورت قانوني ازدواج باشد، گروهي از زنان بي‌شوهر، به طور دائم از تشكيل زندگي خانوادگي محروم مي‌گردند. حق تأهل از طبيعي‌ترين حقوق بشري است هيچ بشري را از اين حق نمي‌توان محروم كرد. حق تأهل حقي است كه هر فرد بر اجتماع خود پيدا مي‌كند اجتماع نمي‌تواند كاري بكند كه نتيجتاً گروهي از اين حق محروم بمانند. همان طوري كه مثلاً حق كار، حق خوراك، حق مسكن، حق تعليم و تربيت، حق آزادي جزء حقوق اصلي و اولي بشر شمرده مي‌شود، و به هيچ عنوان نمي‌توان از او سلب كرد، حق تأهل نيز يك حق طبيعي است.

بر اساس آنچه گذشت، قانون لزوم تك همسري با اين حق طبيعي برخورد دارد. و به همين سبب اين قانون بر خلاف حقوق طبيعي بشر است. اما اين كه چرا تعداد زنان آماده به ازدواج بيشتر از مردان است؟، كارشناسان آن را به ميزان تولد كمتر و تلفات بيشتر جنس مرد نسبت مي دهند. حوادث مرگ آوري از قبيل جنگها، غرق شدن‌ها، سقوط‌ها، زير آوار ماندنها، تصادفات و غير اينها در طول زندگي بيشتر براي مردان واقع مي شود تا زنان. مثلاً‌ تنها در دو جنگ جهاني هفتاد ميليون مرد از بين رفت، و اين به مراتب از تعداد زناني كه در جنگ كشته شدند كمتر است. علاوه بر همه اينها مقاومت زن در برابر بيماريها بيشتر از مقاومت مردان است و از نظر علمي مي‌گويند: طبيعت زن از نظر علمي بر طبيعت مرد تفوق دارد. كروموزوم x مربوط به جنس ماده از كروموزوم y مربوط به جنس نر قوي‌تر است، و به همين خاطر حد متوسط عمر زن از عمر مرد طولاني تر است. زن عموماً از مرد سالم ‌تر است، مقاومتش در برابر بسياري از امراض از مرد بيشتر است، و اغلب زودتر معالجه مي‌شود. تعدد زوجات مي تواند اين خلاء را به شكل قانوني و مشروع آن پر كند.
البته بايد اعتراف كرد كه اين قضيه ممكن است تبعات منفي نيز داشته باشد و مورد سوء استفاده مردان هوسراني قرار بگيرد كه به كمك آن براي خود حرمسرا براي خود تشكيل دهند، كه اين خود شكل قانوني استثمار خواهد بود.
اسلام با وضع مقررات محدود كننده جلوي اين سوء استفاده را گرفته است. اولاً، آن را محدود به چهار زن نموده، و ثانياً، شرط عدالت در بين زنان را لازم و واجب دانسته است. به موجب قانون فقه اسلام اگر شخص خوف آن دارد كه نتواند ‌عدالت بين زوجات را رعايت كند نمي تواند بيش از يك زن را به همسري بگيرد. اين حكم نقش بزرگي در كمك به زنان و جلوگيري از تضييع حقوق آنان دارد. مرداني كه از تعدد زوجات فقط به دنبال خوشگذراني و شهوتراني باشند، عادتاً، نمي‌توانند بين زنان عدالت برقرار كنند، همچنان كه در طول تاريخ پادشاهان، عموما، يك يا چند زن را به عنوان زنان ممتاز ـ و يا ملكه ـ خود انتخاب نموده و زنان ديگر را در رتبه پائين‌تري قرار مي‌دادند.
خلاصه از نظر اسلام تعدد زوجات جائز است، ولي تبعيض ميان زنان تحت هيچ عنواني جايز نيست. اين نشانه آن است كه از نظر اسلام فلسفه تعدد زوجات كمك به تشكيل خانواده و براي احياي حقوق زنان است، و نه شهوتراني مردان.
اما در مورد اين كه چرا زنان حق چند شوهري را ندارند، بايد گفت: اولا: در امر زناشويي دو عنصر دخالت دارد: يكي مادي و ديگري معنوي. عنصر مادي زناشويي جنبه‌هاي جنسي آن، و جنبه معنوي آن عواطف اصيل و صميمانه‌اي است كه ميان آنها برقرار مي‌شود. روانشناسان مي گويند: براي زن عنصر معنوي از عنصر مادي اهميت بيشتري دارد، بر خلاف مرد كه هر دو عنصر براي او مهم و تعيين كننده است. زن از آن نظر كه پرورش دهنده فرزند در رحم و دامن است، حالات رواني مخصوصي دارد كه سخت او را به محبت و عواطف مهرآميز شوهر، به عنوان پدر فرزندش، نيازمند مي‌سازد. حتي ميزان محبت زن به فرزندان بستگي زيادي دارد به محبت و علاقه شوهرش به او. اين نياز زن فقط در صورت تك شوهري برآورده مي‌شود.
ثانياً: تعدد ازواج با اصل اطمينان پدري مخالف است. علاقه به فرزند طبيعي و غريزي بشر است. بشر طبعاً مي‌خواهد توالد و تناسل كند تا رابطه‌اش را با نسل آينده به مانند نسل گذشته به نحو اطمينان بخشي برقرار سازد. او مي‌خواهد بداند پدر كدام فرزند، و فرزند كدام پدر است. چند شوهري با اين غريزه و طبيعت آدمي ناسازگار است.

در تاريخ داريم كه گروهي از زنان به خدمت مولا علي بن ابيطالب (ع) رسيدند و گفتند چرا اسلام به مردان اجازه چند زني داده، اما به زنان اجازه چند شوهري نداده است؟ آيا اين امر يك تبعيض ناروا نيست؟ اميرالمؤمنين (ع) دستور داد ظرفهاي كوچكي از آب آوردند و هر يك از آنها را به دست يكي از آن زنان داد. سپس دستور داد همه‌ آن ظرفها را در ظرف بزرگي كه وسط مجلس گذاشته بود خالي كنند. آنگاه فرمود اكنون هر يك از شما دو مرتبه ظرف خود را از آب پر كنيد، اما بايد هر كدام از شما عين همان آبي كه در ظرف خود داشته بردارد. گفتند اين چگونه ممكن است؟ آبها با يكديگر ممزوج شده‌اند و تشخيص آنها ممكن نيست. حضرت فرمودند: اگر زني چند شوهر داشته باشد، خواه ناخواه با همه آنها همبستر مي‌شود و بعد آبستن مي‌گردد. چگونه مي‌توان تشخيص داد كه فرزندي كه به دنيا آمده است از نسل كدام شوهر است؟!

چند شوهري هم با طبيعت زن منافات دارد و هم با منافع وي. زن از مرد فقط عاملي براي ارضاء غريزه جنسي خود نمي‌خواهد كه گفته شود: هر چه بيشتر، براي زن بهتر. زن از مرد موجودي مي‌خواهد كه قلب آن موجود را در اختيار داشته باشد حامي و مدافع او باشد، براي او فداكاري كند، زحمت بكشد و محصول كار و زحمت خود را نثار او كند و غمخوار او باشد. زن در چند شوهري هرگز نمي‌تواند حمايت و محبت و عواطف خالصانه و فداكاري يك مرد را نسبت به خود جلب كند. از اين رو چند شوهري مانند روسپي‌گري همواره مورد تنفر زن بوده است.
براي مطالعه بيشتر مراجعه كنيد به:
1 ـ "نظام حقوق زن در اسلام" نوشته شهيد آيت الله مطهري.
2 ـ "زن در آينه جلال و جمال" نوشته آيت‌ الله جوادي آملي .
 

shadmehrbaz

عضو جدید
کاربر ممتاز
چرا ناراحتین؟؟؟ اون پول بازم خرج زنا میشه دیگه :biggrin:...مردا که خرجی ندارن :redface:
 

anahitat

عضو جدید
نظریه

نظریه

قبل از پرداختن به جواب سؤال، لازم به تذكر است كه قاعدۀ دو برابر بودن سهم مرد نسبت به زن، يك قاعدۀ كلى نيست، بلکه در شرع و قانون، مواردى وجود دارد كه در ارث بردن، فرقى ميان زن و مرد نيست؛ مانند پدر و مادر ميت كه هر دو به صورت مساوى ارث مى ‏برند و فرقى بين آنها وجود ندارد.
به نظر من در اسلام فرض بر ازدواج است و تمام احکام مرتبط ، بر این پایه استوار .همانطور که عنوان شده این که زن به اندازه یک سهم ارث میبرد در واقع یک سهم انحصارا برای خودش میبرد و الزامی برای استفاده اشتراکی آن با همسرش را ندارد. خرج و مخارج زندگی مشترک بر دوش مردان است و نه زنان!:redface:
 

farhadghafari

عضو جدید
الرِّجَالُ قَوَّمُونَ عَلى النِّساءِ بِمَا فَضلَ اللَّهُ بَعْضهُمْ عَلى بَعْضٍ وَ بِمَا أَنفَقُوا مِنْ أَمْوَلِهِمْ فـَالصلِحَت قَنِتَتٌ حَفِظتٌ لِّلْغَيْبِ بِمَا حَفِظ اللَّهُ وَ الَّتى تخَافُونَ نُشوزَهُنَّ فَعِظوهُنَّ وَ اهـْجـُرُوهُنَّ فى الْمَضاجِع وَ اضرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطعْنَكمْ فَلا تَبْغُوا عَلَيهِنَّ سبِيلاً إِنَّ اللَّهَ كانَ عَلِيًّا كبِيراً(34)سوره نسا
ترجمه :

پاسخ :
جواب اين ايراد با توجه به معنى آيه و رواياتى كه در بيان آن وارد شده و توضيح آن در كـتـب فـقـهـى آمـده اسـت و هـمـچـنين با توضيحاتى كه روانشناسان امروز مى دهند چندان پيچيده نيست زيرا:
اولا: آيه ، مساءله تنبيه بدنى را در مورد افراد وظيفه نشناسى مجاز شمرده كه هيچ وسيله ديـگـرى دربـاره آنـان مفيد واقع نشود، و اتفاقا اين موضوع تازه اى نيست كه منحصر به اسلام باشد، در تمام قوانين دنيا هنگامى كه طرق مسالمت آميز براى وادار كردن افراد به انـجـام وظـيـفـه ، مؤ ثر واقع نشود، متوسل به خشونت مى شوند، نه تنها از طريق ضرب بـلكـه گـاهـى در مـوارد خـاصـى مـجـازاتـهـايـى شـديـدتـر از آن نـيـز قايل مى شوند كه تا سرحد اعدام پيش مى رود.

پس با این وجود اگر مرد مسلمانی خطایی از زن خود ببیند وسیلی در گوش او بزند و زن به پزشک قانونی برود و طول درمان بگیرد، ایا دادگاه های اسلامی دنیا حق را به مرد می دهند؟ به طور مثال نپوشاندن کامل موی سر در خیابان، مثل الانه تهران! شفاف جواب بدهید.
 

farhadghafari

عضو جدید
بعضی‌ می‌گویند: برتری‌ مردان‌ بر زنان‌ را در تمام‌ شوون‌ نشان‌ می‌دهد، بنابراین‌ از آن‌ به‌ وجوه‌ تبعیض‌ در لابه‌لای‌ نصوص‌ دینی‌ در حق‌ زنان‌ حکم‌ کرده‌اند و در واقع‌ آن‌ را به‌ روابط‌ اجتماعی‌ تعمیم‌ داده‌اند. قواامیت‌ به‌ معنایی‌ که‌ گذشت، وظیفه‌ و مسوولیت‌ است‌ و هرگز برتری، فضیلت، شرافت‌ و امتیاز یا سلطنت‌ مرد بر زن‌ را نمی‌رساند، بلکه‌ ملاک‌های‌ برتری‌ امور دیگری‌ است.

این نشان دهنده این است که هر دینی مخصوص همان قوم می باشد وبه زبان همان قوم فرستاده می گردد، زیرا ترجمه لغات بسیار با اصل موضوع فرق می کند.

2. زن‌ به‌ تنهایی‌ مسوول‌ باشد که‌ در آن‌ صورت‌ تنظیم‌ ارتباطات‌ با موانع‌ و ختلالات‌ روبه‌رو خواهد شد.

زنان پابه پای مردان در حال کارکردن و زندگی کردن هستند چه بسا که بیشتر از مردان، پس قبول قوانین هزاران سال پیش در حال حاظر جز عقب مانده کردن خانواده و جامعه چیز دیگری در پی ندارد.

آیا ریاست‌ مرد امری قانونی ا‌ست‌ یا تکوینی؟
روایت‌ است‌ که‌ فردی‌ از امام‌ باقر(ع) سوال‌ کرد که:

من به روایات و احادیث نمی توانم تکیه کنم و آنها را مطالعه کنم زیرا احتمال دستکاری کردن بسیار زیاد است، اگه دقت کنید در تاپیکهای خودم، به روایات و احادیث استناد نکرده و نخواهم کرد.
 

farhadghafari

عضو جدید
اين مسئله امر مهم تفاوت آماري تعداد زنان بر مردان است. جمعيت شناسان مي گويند: عدد زنان آماده به ازدواج بر عدد مردان آماده به ازدواج در جوامع مختلف، در گذشته و حال، معمولاً بيشتر بوده و هست. به طور متوسط نسبت تعداد زنان به مردان را نسبت 106 به 100 دانسته اند. با اين فرض اگر تك همسري تنها صورت قانوني ازدواج باشد، گروهي از زنان بي‌شوهر، به طور دائم از تشكيل زندگي خانوادگي محروم مي‌گردند.


.​


اگر شما زن باشید، آیا شما به همسرتان اجازه می دهید که یک زن فقیر دیگر را به منزل بیاورد و در کمال احترام و بدون دعوا زندگی کنید، آیا همسر شما می تواند قلب خود را به 2 نفر تقدیم کند؟؟؟
 

farhadghafari

عضو جدید
در تاريخ داريم كه گروهي از زنان به خدمت مولا علي بن ابيطالب (ع) رسيدند و گفتند چرا اسلام به مردان اجازه چند زني داده، اما به زنان اجازه چند شوهري نداده است؟

به روایات نمیتوان تکیه کرد. در تاپیکهای قبلی ذکر نموده ام که می توان با یک عمل جراحی، جنین را از بین برد و یا قابلیت تخمک گذاری را درحم زن از میان برداشت.
 

farhadghafari

عضو جدید
نمي دونم چرا انقدر دلتون مي خواد زنا چند تا شوهر كنند
مردا مي تونند 100 تا زن رو تو دلشون جا بدن ولي يك زن نمي تونه چند تا مرد رو تو قلبش ....

لطفا تمامی پستها را مطالعه فرمایید تا توانایی اظهار نظر داشته باشید.
 

farhadghafari

عضو جدید
نمي دونم چرا انقدر دلتون مي خواد زنا چند تا شوهر كنند
مردا مي تونند 100 تا زن رو تو دلشون جا بدن ولي يك زن نمي تونه چند تا مرد رو تو قلبش ....


تبریکات صمیمانه مرا پذیرا باشید،
شما تمامی نکاتی که روانشناسان در مورد زناشویی داشتند را به یک باره زیر سوال بردید.
این نشات گرفته از ذهن شماست یا مذهب شما؟؟؟
 

phalagh

مدیر بازنشسته
اگر شما زن باشید، آیا شما به همسرتان اجازه می دهید که یک زن فقیر دیگر را به منزل بیاورد و در کمال احترام و بدون دعوا زندگی کنید، آیا همسر شما می تواند قلب خود را به 2 نفر تقدیم کند؟؟؟[/right]
اولا كه در آخر جملتون سوالتون رو طوري مطرح كرديد كه حالا انگار قرآن اومده به مردا گفته كه شما حتما بايد چند تا زن بگيريد. قران گفته كه ميتونيد تا 4 زن بگيريد البته باشرايطي كه يكي از اونا هم رعايت عدالته بعد هم خودش گفته كه ميدونم كه نميتونيد پس به همون يكي قناعت كنيد. والا اين مردان كه نميتونن به يكي قناعت كنن چه ربطي به قران داره.شما بايد بريد و جنس خودتون( منظورم جنس مرداست) رو مورد بازجويي قرار بديد كه چرا اينطورين.
توصيه ميكنم جهت مطالعه به بخش يازدهم كتاب نظام حقوق زن در اسلام نوشته متفكر شهيد استاد مرتضي مطهري در باب تعدد زوجات مراجعه كنيد. در اونجا به تفصيل در اين زمينه بحث شده است. به نكات ريز و درشت زيادي اشاره كرده كه ميتونه ژاسخگوي سوالات شما باشه.
در مورد اينكه من اجازه ميدم همسرم در كنار من همسر ديگه اي هم داشته باشه يا نه؟بايد بگم به هيچ وجه همچين اجازه اي نمي دم. بعضي از دوستام ميگفتن تا همچين فكري به سرش زد طلاق ميگيرم. اما من زندگي رو كه باجون و دل ساختم به همين راحتي رها نميكنم. همين طوري ميدون رو خالي نميكنم كه يكي بياد زندگيم رو بگيره دستش.با تمام توانم از زندگيم دفاع ميكنم. و چون به ازدواج عاشقانه اعتقاد دارم اجازه نميدم مرد زندگيم حتي يه گوشه كوچولو از قلبش رو در اختيار كس ديگه بزاره. حالا هر كي مي خواد باشه. البته اين به هنر من برميگرده كه بتونم اونو محكم برا خودم نگه دارم.
 

phalagh

مدیر بازنشسته
پس با این وجود اگر مرد مسلمانی خطایی از زن خود ببیند وسیلی در گوش او بزند و زن به پزشک قانونی برود و طول درمان بگیرد، ایا دادگاه های اسلامی دنیا حق را به مرد می دهند؟ به طور مثال نپوشاندن کامل موی سر در خیابان، مثل الانه تهران! شفاف جواب بدهید.
خوب قطعا اگه كار به پزشكي قانوني و طول درمان برسه كه معلوم نيست اون مرد چي كار كرده كه زن بيچاره به اين روز افتاده.اسلام هيچ وقت نگفت كه هرطوري دلت خواست بزن و زنتو لت و پار كن. بلكه اين تنبيه بعد از گذشت دو مرحله است.
اول با نصيحت و پند زباني
بعد در بستر از او كناره گيري كند(قهر كردن)
و اگه افاقه نكرد تنبيه.اما نه طوري كه آسيبي به زن برسه. اگه آسيب برسه هيچ دادگاهي چه اسلامي و چه وجدان چه دادگاه خدا، هيچ جا به مرد حق نمي دهند.
داستان حضرت ايوب رو قطعا شنيديد كه اون حضرت قسم خوردند كه همسرشون رو صد ضربه بزنند كه جبريل فرود آمد و يك دسته صد تايي خوشه گندم به حضرت دادند و گفت كه ضربه اي آرام بر وي بزن كه هم قسمت را نشكسته باشي و هم آسبي بر او نرسد.
رسول حق (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود :
مَنِ اتَّخَذَ زَوْجَةً فَلْيُكْرِمْها.
كسى كه زن مى گيرد، بايد او را احترام كند.
و فرمود :
اَيُّما رَجُل ضَرَبَ اِمْرَأَتَهُ فَوْقَ ثَلاث اَقامَهُ اللهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ عَلى رُؤُسِ الْخَلائِقِ فَيَفْضَحُهُ فَضيحَةً يَنْظُرُ اِلَيْهِ الاَْوَّلُونَ وَ الاْخِرُونَ.
هركس همسرش را بيش از سه مشت بزند، خداوند در قيامت در برابر اولين و آخرين رسوايش كند.
رسول حق (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود :
اَيَضْرِبُ اَحَدُكُمُ الْمَرْأَةَ ثُمَّ يَظَلُّ مُعانِقَها.
آيا روز، زن را به باد كتك مى گيريد، و شب او را به آغوش مى خوانيد ؟!
و نيز فرمود :
اِنَّمَا الْمَرْأَةُ لُعْبَةٌ مَنِ اتَّخَذَها فَلا يُضَيِّعْها.
همانا زن لعبت است، كسى كه با او ازدواج مى كند او را ضايع ننمايد.
و فرمود :
اِنّى اَتَعَجَّبُ مِمَّنْ يَضْرِبُ اِمْرَأَتَهُ وَ هُوَ بِالضَّرْبِ اَوْلى مِنْها لا تَضْرِبُوا نِسائَكُمْ بِالْخَشَبِ فَاِنَّ فيهِ الْقِصاصَ.
در شگفتم كسى كه همسرش را مى زند، با اينكه خود او به كتك خوردن سزاوارتر است، زن را با چوب مزنيد كه موجب قصاص است.
اميرالمومنين (عليه السلام) فرمود :
. . . وَ اِنَّهُنَّ اَمانَةٌ فَلا تُضارُّوهُنَّ وَ لا تَعْضُلُوهُنَّ.
زنان در دست شما امانت هستند، بر آنان سخت نگيريد، و بلاتكليفشان مگذاريد
 

phalagh

مدیر بازنشسته
به روایات نمیتوان تکیه کرد. در تاپیکهای قبلی ذکر نموده ام که می توان با یک عمل جراحی، جنین را از بین برد و یا قابلیت تخمک گذاری را درحم زن از میان برداشت.
آخه موضوع كه فقط اين نيست. در همون پست توضيح دادم اصولا روح زن با چنين مسئله اي سازگار نيست. شما داريد مسئله ازدواج رو فقط از ديد جنسي بررسي ميكنيد. در صورتي كه از نظر روانشناسان، مرد در ازدواج به اولين مسئله اي كه فكر ميكند نياز جنسيه در صورتي كه اين مسئله براي زن هدف اول نيست هدف دوم نيست هدف سوم هم نيست. زن به اولين چيزي كه فكر ميكنه نياز عاطفي و روحيشه كه اون هم طبق ساختار روحيش فقط با يك مرد برآورده ميشه نه چند تا مرد. شما اصرار داريد مسئله اي رو عنوان كنيد كه اصلا از نظر طبيعي مردوده.
باز هم توصيه ميكنم به فصل آخر كتاب نظام حقوق زن در اسلام مراجعه كنيد كه به تفصيل به اين مسئله پرداخته است.
 
بالا