چتل هویوک.... شهری بدون خیابان!

pari khano0m

عضو جدید
کاربر ممتاز
حفريات حاجيلار و چتل هويوک ثابت کرده است که نه فقط فلات آناتوليا در فاتصله هفت هزار تا پنج هزار پيش از ميلاد محل پيدايش و رشد يک فرهنگ پر رونق نوسنگي بوده است ، بلکه اين احتمال وجود دارد که فلات مزبور از لحاظ فرهنگي پيشرفته ترين منطقه آن زمان بوده باشد . دوازده سطح پياپي ساختماني که در فاصله سالهاي 1961 و 1963 در چتل هويک حفاري شدند ، از 6500 تا 5700 پيش از ميلاد تاريخ گذاري شده اند . در اين محل تنها به وسعت 13000 هزار متر مربع ( که فقط چهار هزار متر مربعش حفاري شده است . ) رديابي ناگسسته و دوباره تکامل يک فرهنگ نوسنگي در يک دوره هشتصد ساله ممکن شده است ، تکاملي که از اقتصاد متکي بر شکار و گردآوري خوراک به اقتصادي کاملا" کشاورزي منجر شده است .

در کنار اريحا چتل هويک را « يکي از نخستين تلاشهاي بشر براي پي ريزي زندگي شهري ناميده اند . » نظم موجود در نقشه شهر نشان مي دهد که آن را بر طبق نقشه اي نظري يا غير تجربي ساخته اند . ويژگي اين شهر آنست که هيچ خياباني ندارد ، خانه ها به يکديگر چسبيده اند و از پشت بام به يکديگر راه دارند. اين طرز خانه سازي با آنکه ممکن است امروزه کاري غير عملي به نظر آيد ( هرچند در بخشهايي از آناتولياي مرکزي و ايران غربي به حيات خود ادامه دارد ) ، امتيازاتي داشت : ساختمانها که حائل يکديگر بوده اند استحکامي بيش از ساختمانهاي تک ايستاده پيدا مي کردند ، و چون دور تا دور شهر را حلقه پيوسته اي از ساختمانهاي داراي ديوارهاي يکسره و رو به دهکده محاصره کرده بودند دفاع از ان بسيار آسان بود . بدين ترتيب اگر دشمني مي توانست ديوار بيروني را بشکند و از آن بگذرد به جاي آنکه داخل يک شهر شود داخل اتاقي مي شد که مدافعانش روي پشت بام ايستاده بودند و اين براي او ملال آور بود . در پاره اي نقاط فضاي باز يا حياتي در ميان انبوه متراکم آن ساختمانها باز مي شد که به عنوان آشغال داني مورد استفاده قرار مي گرفت . مقادير کلاني از خاکستر را با زباله ها مخلوط مي کردند و به عنوان کود مورد استفاده قرار مي دادند ، ولي اين کار احتمالا" بوي ناخوشايند آشغال داني را از ميان نمي برد . خانه ها گرچه به اندازه هاي متفاوت ساخته مي شدند نقشه اي واحد داشتند و ديوارهاشان از خشت خام بودند و با کلافهاي محکم چوبي تقويت مي شدند . ديوارها و کف اتاقها را گچ کاري و رنگ آميزي مي کردند و از سکوهايي کنار ديوارها براي خوابيدن ، کارکردن و غذا خوردن استفاده مي کردند . تعداد زيادي زيارتگاه پيدا شده است که با خانه هاي عادي و يکنواخت در هم آميخته بوده اند . با توجه به تفاوتهاي موجود در سطوح گوناگون به طور متوسط براي هر چهار خانه يک زيارتگاه وجود دارد . البته ممکن است اين نسبت براي سراسر شهري فقط يک سي ام آن حفاري شده است درست نباشد
زيارتگاهها رااز روي تزيينات سرشار داخل شان – نقاشيهاي ديواري،گچ بريهاي برجسته ،سرديساي جاموران ،جمجمه گاو،و پيکره هاي کوچک اندام مقدس – مي توان از خانه هاي عادي باز شناخت . شاخ گاو که زينت بخش بسياري از زيارتگاههاست ، گاهي به تعداد بسيار زياد،روي سرديسهاي ساختگي واز نو قالبگيري شده گاويا برلبه نيمکتها وستونها نصب مي شد،و احتمالا"بدين معني بودهاست که از ساکنان خانه محافظت وشيطان را دفع مي کند. ليکن هيچنشانه اي دال بر پرستيده شدن گاو يا هر جانور ديگري به عنوان يک خدا به دست نيامده است . از پيکره هاي کوچک اندام مقدسيکه در چتل هويوک پيدا شده اند چنين بر مي آيد که مردم گمان مي کرده اند خداي ايشان ،چه مذکر چه مونث ،شکلي انساني دارد. وقتي خدايان را در کنار جانوران نشان مي دادند – خداي مونث در کنار پلنگ و خدا مذکر در کنار گاو – جانوران هميشه فرمانبر خدايان هستند . اين پيکره هاي کوچک اندام از سنگ يا رس پخته ساخته شده اند وخيلي کوچکند ،طول بيشترشان بين 5 و 20 سانتي متر و تعداد انگشت شماري 30سانتي متر است . بيشتر پيکره هاي مونث ،که اکثريت دارند، ضاهرا"تجسمي از يک الهه مادرند ولي از ديدهاي متفاوت :جوان ، پير ، در مراسم ازدواج ، در دوران بارداري ، در زاييدن ، و به ع7نوان فرمانرواي جانوران وحشي . اين حالتها صريحا"توصيف شده اند، و با آنکه شکلهاي گوي وار الهه نشسته بي سر ممکن است پيکره ونوس ويلندورف را به يا ماآورد ( واحتمال دارد که از آن منشعب شده باشد) ، برخورد هنرمند با موضوع کارش کاملا"رئاليستي است ، پيکر تراش عصر نوسنگي برخلاف پيک تراش و هنر مند عصر ديرينه سنگي که مي کشيد مفهوم انتزاعي (الهه )را با پيکري انساني مي نماياند. سينه ها به طرزي ظريف قالب گيري شده اند ، دستها با دقت نماياند. سينه ها به طرزي ظريف قالب گيري شده اند ، دستها با دقت نمايانده شده اند ، و اگر بخواهيم از روي نمونه ها ي ديگر قضاوت کنيم به درستي مي توان چنين فرض کرد که سر گم شده اين پيکره با نقشهاي ضربدري گل مانندي رنگ آميزي شده است که در رنگ آميزي ديوارها نمادي کشاورزي بوده اند و در اين جا نيز نقش ويژه خداي کشاورزي را به اين الهه واگذار کرده اند.
نمادهاي باروري وکشاورزي بر هنرسطوح فوقاني (متاخر) چتل هويوک مسلط اند . ولي شکار نيز نقش مهمي در اقتصاد اوليه نو سنگي ايفا مي کرد ،و مراسم شکار در عصر ديرينه سنگي تا عصر نوسنگي به حيات خود ادامه داد.تعداد بسيار زيادي پيکره کوچک اندام خام جانوران ، که عمدا" شکسته و آسيب ديدهاند وهمراه با چند تير دفن شده اند ، در چتل هويوک پيدا شده است ،اين پيکره ها ظاهرا"نقش جانشين جانوران در جريان برگزاري مراسم شکار را بر عهده داشته اند و پس از اجراي اين نقش در گودالها دفن مي شده اند. اهميت شکار به عنوان منبع تامين خوراک ( تا حدود 5700ق.م ) در نقاشيها زيارتگاههاي کهن که بيشتر ين بخش آنها را صحنه هاي شکار گوزن از لحاظ سبک و مفهوم ، ياد آورنقاشيهاي پناهگاهي شرق اسپانياست ، ولي پيکره هاي اين نقاشي ها کاملترند و با واقع بيني بيشتري نمايش داده شده اند.هنرمند از رنگدانهاي بسيار متنوعي که غالبا"از کانيها گرفته شده اند استفاده کرده وبا استفاده از يک قلم مو، روي زمينه سفيد وخشک گچي نقش آفريني کرده است. در جزيي از اين صحنه شکار،شکارگري در حال رقص (لوحه رنگي 3) با يک لنگ ، در پوست پلنگ،و کماني در يک دست ديده مي شود،وبرسرعت حرکتش به طرز موثري با نشان دادن طرز پيچيدن پوست پلنگ به دور کمر او تاکيد شده است . به محض پايان يافتن نقش اين نقاشيها در مراسم مزبور،روي آنها را با لايه اي از گچ سفيد مي پوشاندند وسپس نقاشي تازه اي با موضوع مشابه يا متفاوت روي آن مي کشيدند.

در يکي از زيارتگاههاي قديمي تر، نقاشي اي پيدا شد که تا هزاران سال بعد نيز نمونه اش ديده نشد. اين نقاشي ، يک منظره تمام وکمال است و مطابق تارخگذاري به روش کربن 14،کمي پس از سال 6200 پيش از ميلاد کشيده شده است . در پيش زمينه آن شهري با خانه هاي چهار گوش که تقريبا"کنار هم ساخته شده اند نشان داده شده است ، واين احتمالا"همان چتل هويوک است ، در پشت اين شهر، البته کمي دورتر وبا مقياسي کوچکتر ، کوهي با دو قله ديده مي شود ،خطها و نقطه هايي که از قله بلندتر خارج مي شوند به معني فوران مواد آتش فشاني اند .ئ اين کوه شناسايي شد و معلوم شد که منظور از آن کوهي است به نام حسن داغ با ارتفاع 3180متر، که از چتل هويوک ديده مي شود، و تنها آتش فشان دو قله اي (اکنون خاموش) در آناتوليها مرکزي است .

چون اين نقاشي روي ديوار يک زيارتگاه کشيده شده است فوران آتش فشاني مزبور نيز مي بايست مفهومي مذهبي پيدا مي کرد. هنرمند باآنکه اين حادثه را با دنياي زيرزميني پيوند داده وخود باترسي آميخته با احترام شاهد آن بوده است ، ترسش احتمالا"باسپاس از زمين مادر وپر نعمت در آميخته است ، زيرا معروف است که چتل هويوک بخش بزرگي از ثروتهايش را از راه فروش ابسيدين به دست مي آورد . ابسيدين سنگ يا شيشه آتش فشاني بي شکل است که براحتي شکسته مي شد و لبه هاي تيزي پيدا مي کرد وبراي کارهاي اسلحه سازان و ابرسازان عصر نوسنگي ارزش فراوان داشت .آثار فراواني که چتل هويوک به دست آمده ، تصوير جامعه اي مرفه و منظم را که مردمش با هنرها و صنايع دستي آشنا بوده اند درذهن ما رونق داشت و حتي فن ذوب کردن مس و سرب به مقادير کم تا پيش از سال 6000 قبل از ميلاد شناخته شده بود. به نظر مي رسد که جامعه مزبور به دليل حفظ سنتها و رسمهاي عصر نوسنگي تا مدتي طولاني ،جامعه اي محافظه کار بوده باشد ولي از اين لحاظ که گذار انقلابي از اقتصادمبتني برگرد آوري خوراک به اقتصاد مبتني بر توليد خوراک را به طرزي آرام اما پيگيرانه تحقق مي بخشيد، جامعه اي مترقي بود. بازتاب اين انتقال در هنرها کاستن از تاکيد بر رئاليسم و گرايش بيشتر به نماد پردازي انتزاعي تر،ناپديد شدن صحنه هاي انساني ،و زوال تدريجي توليد پيکره هاي الهه مادر افزوده مي شود ،و اين احتمالا"بازتابي است از تغييري مشابه در اهميت زن (البته نه مقام اجتماعي او). همزمان باغلبه کشاورزي برشکار ،شغلهاي زنانه مانند : آرد کردن گندم ، نان پختن ، بافندگي ، نگه داري و علوفه رساني به جانوران خانگي اهميت بيشتري پيدا کردند. انتقال به اقتصاد کاملا"کشاورزي در چتل هويوک ظاهرا"تا سال 5700 پيش از ميلاد به مراحل نهايي خود رسيده بود . پس از گذشت کمتر از يک سده ، ساکنان چتل هويوک از اين محل کوچيدند. در نقطه اي واقع در 300کيلو متري غرب چتل هويوک ، فرهنگي پديد آمد که احتمالا"با فرهنگ پيشين مربوط بوده است . ولي تا سال 5000 پيش از ميلاد عمر فرهنگ نوسنگي آناتوليها به پايان رسيد وصحنه هاي نوراني تمدن به سوي دره بين ا لنهرين در سنت خاور تغييرمکان مي دهند.

:gol::gol::gol:
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

هدیه.

مدیر تالار مهندسی شهرسازی
مدیر تالار
چتل هویوک نخستین زیستگاه جمعی شناخته شده بشر.




 
بالا