bacheironi_or2
عضو جدید
بسم الله الرحمن الرحیم
اَلَم یَجِدکَ یَتیماً فَاوی/ضحی٨.
(مگر نه اینکه تو را یتیم یافت٬پس پناهت داد.)
یتیم یعنی اینکه کسی که مانند ندارد.یعنی دردانه.
تورا یگانه و دردانه یافت و مردم را به سوی تو کشانید.
امام جعفر صادق(علیه السلام).
هر هفته با یک داستان از زندگی پیامبر لطفان نظر بدید ممنون.
1-قربانی
عرب بود و عهد و قول وقرارش .عهد کرده بود اگر خدا ده پسر به او داد یکی را قربانی کند,برای رضای خدا.همینطور هم شد.
-عبد الله !
قرعه به نام عبد الله افتاد بود. زود تر از اینکه کسی نگاهش کند,بر خاست جلو آمد و روبروی پدر ایستاد.عبد المطلب مصمم بود و هیچ راه بازگشتی وجود نداشت.قریش جمع شدند و خواستند مانع شوند فایده ای نداشت,تا اینکه یک نفر پیشنهاد کرد:
-شما برای دیه یک مرد چقدر می پردازید؟
- ده شتر
- پس ده شتر حاظر کنید و قرعه بکشید .اگر به نام شتر ها در آمد که هیچ ,ولی اگر نام عبد الله از قرعه بیرون آمد ,تعداد شترها را بیافزایید. آنقدر این کار را ادامه دهید تا نام عبدالله بیرون نیاید.
بار اول... عبد الله !
ده شتر اضافه کردند... عبد الله ! ده شتر دیگر...عبد الله! تعداد شترها به صد رسیده بود که یک دفعه هلهله ای در جمعیت افتاد. قرعه به نام شتر در آمده بود.
-دوباره قرعه بزنید!
عبدالله مجاب نشده بود .اما باز هم صد شتر ,نامی بود که از قرعه بیرون آمد.بار سوم نیز قرعه همین شد.
چشمانه معصوم عبد الله به نگاه عاشقانه پدر دوخته شده بود... صد شتر در مقابل عبد الله ... صد شتر در مقابل یک مرد,ازاین پس دیه یک مرد برابر صد شتر شد.
1-قربانی
عرب بود و عهد و قول وقرارش .عهد کرده بود اگر خدا ده پسر به او داد یکی را قربانی کند,برای رضای خدا.همینطور هم شد.
-عبد الله !
قرعه به نام عبد الله افتاد بود. زود تر از اینکه کسی نگاهش کند,بر خاست جلو آمد و روبروی پدر ایستاد.عبد المطلب مصمم بود و هیچ راه بازگشتی وجود نداشت.قریش جمع شدند و خواستند مانع شوند فایده ای نداشت,تا اینکه یک نفر پیشنهاد کرد:
-شما برای دیه یک مرد چقدر می پردازید؟
- ده شتر
- پس ده شتر حاظر کنید و قرعه بکشید .اگر به نام شتر ها در آمد که هیچ ,ولی اگر نام عبد الله از قرعه بیرون آمد ,تعداد شترها را بیافزایید. آنقدر این کار را ادامه دهید تا نام عبدالله بیرون نیاید.
بار اول... عبد الله !
ده شتر اضافه کردند... عبد الله ! ده شتر دیگر...عبد الله! تعداد شترها به صد رسیده بود که یک دفعه هلهله ای در جمعیت افتاد. قرعه به نام شتر در آمده بود.
-دوباره قرعه بزنید!
عبدالله مجاب نشده بود .اما باز هم صد شتر ,نامی بود که از قرعه بیرون آمد.بار سوم نیز قرعه همین شد.
چشمانه معصوم عبد الله به نگاه عاشقانه پدر دوخته شده بود... صد شتر در مقابل عبد الله ... صد شتر در مقابل یک مرد,ازاین پس دیه یک مرد برابر صد شتر شد.
آخرین ویرایش: