ارمیامهاجر
عضو جدید
«وَ ما كانَ رَبُّكَ مُهْلِكَ الْقُري حَتَّي يَبْعَثَ فِي أُمِّها رَسُولاً يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِنا وَ ما كُنَّا مُهْلِكِي الْقُري إِلاَّ وَ أَهْلُها ظالِمُونَ)؛
و پروردگار تو [هرگز] ويرانگر شهرها نبوده است؛ تا [پيشتر] در مركز آنها پيامبري برانگيزد كه آيات ما را بر ايشان بخواند و ماشهرها را- تا مردمشان ستمگر نباشند- ويرانكننده نبودهايم1».
پرسش 1 . چرا بيشتر پيامبراني كه در قرآن نام برده شدهاند، از منطقه خاورميانه هستند؟
پرسش 2 . آيا در غرب، پيامبري ظهور كرده است؟
پرسش 3 . چرا در قرآن نام تعداد كمي از پيامبران آمده است؟
نخست بايد دانست كه يكي از مهمترين وظايف پيامبران، به ويژه پيامبران اولواالعزم، هدايت و داوري ميان مردمي است كه به دليل شكلگيري نظام اجتماعي و تزاحم منافع، با همديگر اختلاف پيدا كرده بودند؛ زيرا انسانها در ابتدا به صورت گروههاي كوچك و به طور اشتراكي، زندگي ميكردند؛ اما رفتهرفته، با پيدايش آتش و فلز و گسترش امكانات، برخي بر برخي سلطه پيدا كردند و بسياري از آنان از هدايت الهي، دور شدند و آن يكپارچگي اوليه را از دست دادند. اين مسئله در سرزمينهاي داراي تمدن كهن كه بهطور عموم در منطقه خاورميانه بودند، شكل گرفت؛ زيرا آدم و حوا در اين منطقه هبوط يافتند؛ «وَ بَثَّ مِنْهُما رِجالاً كَثِيراً وَ نِساءً؛ از آن دو نفر، مردان و زنان فراواني گسترش پيدا كردند2». ازاينرو، بيشتر پيامبران و به ويژه پيامبران اولواالعزم، در اين مناطق، مبعوث شدند.
در قرآن مجيد چنين ميخوانيم: «كانَ النَّاسُ أُمَّةً واحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَ مُنْذِرِينَ وَ أَنْزَلَ مَعَهُمُ الْكِتابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ وَ مَا اخْتَلَفَ فِيهِ إِلاَّ الَّذِينَ أُوتُوهُ مِنْ بَعْدِ ما جاءَتْهُمُ الْبَيِّناتُ بَغْياً بَيْنَهُمْ فَهَدَي اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا لِمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ وَ اللَّهُ يَهْدِي مَنْ يَشاءُ إِلي صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ؛ مردم امتي يگانه بودند؛ پس خداوند، پيامبران را نويد آور و بيم دهنده برانگيخت و با آنان، كتاب [خود] را به حق فرو فرستاد؛ تا ميان مردم در آن چه با هم اختلاف داشتند، داوري كند و جز كساني كه [كتاب] به آنان داده شد -پس از آن كه دلايل روشن براي آنان آمد- به خاطر ستم [و حسدي] كه ميانشان بود [هيچكس]، در آن اختلاف نكرد؛ پس خداوند، آنان را كه ايمان آورده بودند، به توفيق خويش، به حقيقت آن چه كه در آن اختلاف داشتند، هدايت كرد و خدا هر كه را بخواهد به راه راست، هدايت ميكند3».
يكي از لوازم نبوت عامه، اين است كه هيچ مردمي بدون راهنما نباشند و ممكن نيست خداوند ملتي را بدون راهنما، رها كند؛ زيرا خدا، مربي و مدبر انسان است و انسان، مسافري است كه عوالمي را پشت سر گذاشته، عوالمي پيش روي دارد و انسان، بدون راهنمايي وحي، نميداند از كجا آمده است و به كجا ميرود. قرآن كريم در اين مورد ميفرمايد: هيچ امتي، بدون بيمدهنده نخواهد بود؛«إِنْ مِنْ أُمَّةٍ إِلاَّ خَلا فِيها نَذِيرٌ»4.
انفكاك بشريت و نبوت، ممكن نيست يا خود پيغمبر در يك جامعه معين به سر ميبرد و يا نماينده و جانشين او و يا كتاب و تعاليمش.
اهميت استراتژيك خاورميانه
علت اين كه بيشتر پيامبراني كه در قرآن نام آنها آمده، از منطقه خاورميانه ميباشند، اين است كه خاورميانه، محل تلاقي سه قاره بزرگ آسيا، اروپا و آفريقا و مشتمل بر قلمروها و آبراههايي است كه در زمره پراهميتترين مناطق استراتژيك جهان ميباشد. خاورميانه به لحاظ مجاورت با دو اقيانوس اطلس و هند و وجود درياهايي مانند درياي مديترانه، درياي احمر، درياي خزر، درياي سياه و همچنين خليج فارس، از مهمترين مناطق كره زمين است. علاوه بر اين، وجود كانالها و تنگههاي استراتژيكي چون تنگه هرمز (محل اتصال خليج فارس و درياي عمان)، تنگههاي بسفر و داردانل (در شمال غرب تركيه)، تنگه باب المندب (محل اتصال درياي سرخ به خليج عدن در جنوب غربي عربستان)، تنگه جبلالطارق (محل اتصال درياي مديترانه با اقيانوس اطلس)، نقش برجسته خاورميانه را دو چندان كرده است و به همين جهت، خاورميانه از نخستين خاستگاههاي تمدن جهان بوده است. بسياري از باورها و آيينهاي جهان، از اين جا برخاستهاند و اين منطقه، زادگاه اديان مهمي چون يهوديت، مسيحيت و اسلام بوده است و مكانهاي مقدس و متبرك اين سه دين نيز در اين منطقه قرار دارند.
آدم و حوا در اين منطقه (حجاز) هبوط نمودند و نسل بشر در آن جا رشد كرد و در نتيجه، نياز به پيامبر و رهنما داشتند و بعد از گذشت ساليان طولاني، نسل آدم از اين منطقه به مناطق ديگر كره زمين مهاجرت نمودند و چه بسا اين مهاجرت وقتي اتفاق افتاد كه اديان الهي، شكل گرفته بودند و مردم، پيامبران اولواالعزم را ميشناختند.
آيا در غرب، پيامبري ظهور كرده است؟
بايد گفت ممكن است در آن مناطق، جمعيتي نبود و يا اگر بود، ما دليلي نداريم كه خداوند براي آنها انبيايي نفرستاده است؛ چون انبيايي كه آمار و نامشان در قرآن و كتابهاي روايي هست، معدود هستند و نام همگي آنان در دسترس ما نيست.
خداي سبحان ميفرمايد: «مِنْهُمْ مَنْ قَصَصْنا عَلَيْكَ وَ مِنْهُمْ مَنْ لَمْ نَقْصُصْ عَلَيْكَ؛ ما پيش از تو، رسولاني فرستاديم؛ سرگذشت گروهي از آنان را براي تو باز گفته و گروهي را براي تو بازگو نكردهايم5». ازاينرو، شايد در غرب نيز انبيايي بودهاند كه در قرآن، سرگذشت آنان نيامده است و علت عدم ذكر نام و سرگذشت آنها، بيان سرگذشت پيامبران بزرگ و تمدنساز بوده، به طوري كه نيازي به طرح داستان ديگر پيامبران، نبوده است6.
استاد جوادي آملي ميگويد: «گروهي از عارفان و حكيمان به استناد برخي از تواريخ، حضرت ادريس را همان هرمس پنداشتهاند؛ همچنان كه حضرت شيث را همان آغاثاذيمون دانستهاند و عدهاي شايد بر اثر همين مطلب، هرمس و آغاثاذيمون و فيثاغورس و ارسطو را از انبيا ميدانند7».
البته بهطور قطع ميتوان گفت كه خداوند متعال، هيچ گروه و امتي را عذاب نخواهد كرد؛ مگر اين كه پيام وحي براي آنان قابل دسترسي باشد؛ چنان كه در قرآن مجيد ميخوانيم: «وَ ما كانَ رَبُّكَ مُهْلِكَ الْقُري حَتَّي يَبْعَثَ فِي أُمِّها رَسُولاً يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِنا وَ ما كُنَّا مُهْلِكِي الْقُري إِلاَّ وَ أَهْلُها ظالِمُونَ؛ و پروردگار تو [هرگز] ويرانگر شهرها نبوده است؛ تا [پيشتر] در مركز آنها پيامبري برانگيزد كه آيات ما را بر ايشان بخواند و ما شهرها را -تا مردمشان ستمگر نباشند- ويرانكننده نبودهايم8» و همچنين آيه «ما كُنَّا مُعَذِّبِينَ حَتَّي نَبْعَثَ رَسُولاً؛ ما هرگز عذاب نميكنيم؛ مگر اين كه رسولي را بفرستيم9».
اگر افرادي به جهت سلطه سران شرك و كفر، از وحي الهي محروم باشند، از مستضعفان به شمار خواهند آمد و در قيامت، مشمول رحمت الهي قرار خواهند گرفت؛ چنان كه در قرآن مجيد ميخوانيم: «إِلاَّ الْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ لا يَسْتَطِيعُونَ حِيلَةً وَ لا يَهْتَدُونَ سَبِيلاً؛ مگر آن مردان و زنان و كودكان فرودستي كه چارهجويي نتوانند و راهي نيابند10».
پاسخ سؤال سوم
تعداد پيامبران الهي بنا بر قول مشهور، يكصد و بيست و چهارهزار نفر است؛ ولي نامهاي تعداد كمي از آنان در قرآن آمده است؛ زيرا بيشتر پيامبران، صاحب شريعت مستقل نبودهاند؛ بلكه دعوتكننده به شريعت پيامبر اولواالعزم ديگر بودهاند كه به آنها پيامبران تبليغي گفته ميشود و بسياري از پيامبران، بر يك شهر يا روستا و يا حتي برخي بر يك خانواده مبعوث بودهاند.
اسامي پيامبراني كه در قرآن آمده، عبارتند از: آدم، نوح، ادريس، هود، صالح، ابراهيم، لوط، اسماعيل، اليسع، ذوالكفل، الياس، يونس، اسحاق، يعقوب، يوسف، شعيب، موسي، هارون، داوود، سليمان، ايوب، زكريا، يحيي، اسماعيل صادقالوعد، عيسي و محمد. برخي هم پيامبريشان محل بحث است كه عبارتند از: ذيالقرنين، عمران پدر مريم و عُزير.
در برخي آيات هم اوصاف پيامبراني ذكر شده، امّا اسم آن پيامبر نيامده؛ مثل آيه 243 و 246 بقره كه به ترتيب در مورد حزقيل و اشموئيل ميباشند و آيه 259 بقره كه در مورد ارميا يا عُزير ميباشد. همچنين آيه 65 كه در مورد خضر ميباشد؛ اگر چه پيامبري جناب خضر، محل بحث است11. در روايات نيز نام برخي انبيا آمده است؛ همچون شعيا؛ حيقوق يا حبقوق، دانيال، جرجيس، حنظله و خالد12.
پي نوشت:
1. قصص، آيه 59.
2. نساء، آيه 1.
3. بقره، آيه 213.
4. فاطر، آيه 24.
5. غافر، آيه 78.
6. مصباح يزدي، آموزش عقايد، ج 2.
7. جوادي آملي، سيره پيامبران در قرآن، ص 236.
8. قصص، آيه 59.
9. اسراء، آيه 15.
10. نساء، آيه 98.
11. الميزان، ج 2، ص 140.
12. ر.ك: بحارالانوار، ج 12 و 14 ؛ مفاتيح الجنان، دعاي عمل امداود.
منبع: www.porseman.net
و پروردگار تو [هرگز] ويرانگر شهرها نبوده است؛ تا [پيشتر] در مركز آنها پيامبري برانگيزد كه آيات ما را بر ايشان بخواند و ماشهرها را- تا مردمشان ستمگر نباشند- ويرانكننده نبودهايم1».
پرسش 1 . چرا بيشتر پيامبراني كه در قرآن نام برده شدهاند، از منطقه خاورميانه هستند؟
پرسش 2 . آيا در غرب، پيامبري ظهور كرده است؟
پرسش 3 . چرا در قرآن نام تعداد كمي از پيامبران آمده است؟
نخست بايد دانست كه يكي از مهمترين وظايف پيامبران، به ويژه پيامبران اولواالعزم، هدايت و داوري ميان مردمي است كه به دليل شكلگيري نظام اجتماعي و تزاحم منافع، با همديگر اختلاف پيدا كرده بودند؛ زيرا انسانها در ابتدا به صورت گروههاي كوچك و به طور اشتراكي، زندگي ميكردند؛ اما رفتهرفته، با پيدايش آتش و فلز و گسترش امكانات، برخي بر برخي سلطه پيدا كردند و بسياري از آنان از هدايت الهي، دور شدند و آن يكپارچگي اوليه را از دست دادند. اين مسئله در سرزمينهاي داراي تمدن كهن كه بهطور عموم در منطقه خاورميانه بودند، شكل گرفت؛ زيرا آدم و حوا در اين منطقه هبوط يافتند؛ «وَ بَثَّ مِنْهُما رِجالاً كَثِيراً وَ نِساءً؛ از آن دو نفر، مردان و زنان فراواني گسترش پيدا كردند2». ازاينرو، بيشتر پيامبران و به ويژه پيامبران اولواالعزم، در اين مناطق، مبعوث شدند.
در قرآن مجيد چنين ميخوانيم: «كانَ النَّاسُ أُمَّةً واحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَ مُنْذِرِينَ وَ أَنْزَلَ مَعَهُمُ الْكِتابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ وَ مَا اخْتَلَفَ فِيهِ إِلاَّ الَّذِينَ أُوتُوهُ مِنْ بَعْدِ ما جاءَتْهُمُ الْبَيِّناتُ بَغْياً بَيْنَهُمْ فَهَدَي اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا لِمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ وَ اللَّهُ يَهْدِي مَنْ يَشاءُ إِلي صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ؛ مردم امتي يگانه بودند؛ پس خداوند، پيامبران را نويد آور و بيم دهنده برانگيخت و با آنان، كتاب [خود] را به حق فرو فرستاد؛ تا ميان مردم در آن چه با هم اختلاف داشتند، داوري كند و جز كساني كه [كتاب] به آنان داده شد -پس از آن كه دلايل روشن براي آنان آمد- به خاطر ستم [و حسدي] كه ميانشان بود [هيچكس]، در آن اختلاف نكرد؛ پس خداوند، آنان را كه ايمان آورده بودند، به توفيق خويش، به حقيقت آن چه كه در آن اختلاف داشتند، هدايت كرد و خدا هر كه را بخواهد به راه راست، هدايت ميكند3».
يكي از لوازم نبوت عامه، اين است كه هيچ مردمي بدون راهنما نباشند و ممكن نيست خداوند ملتي را بدون راهنما، رها كند؛ زيرا خدا، مربي و مدبر انسان است و انسان، مسافري است كه عوالمي را پشت سر گذاشته، عوالمي پيش روي دارد و انسان، بدون راهنمايي وحي، نميداند از كجا آمده است و به كجا ميرود. قرآن كريم در اين مورد ميفرمايد: هيچ امتي، بدون بيمدهنده نخواهد بود؛«إِنْ مِنْ أُمَّةٍ إِلاَّ خَلا فِيها نَذِيرٌ»4.
انفكاك بشريت و نبوت، ممكن نيست يا خود پيغمبر در يك جامعه معين به سر ميبرد و يا نماينده و جانشين او و يا كتاب و تعاليمش.
اهميت استراتژيك خاورميانه
علت اين كه بيشتر پيامبراني كه در قرآن نام آنها آمده، از منطقه خاورميانه ميباشند، اين است كه خاورميانه، محل تلاقي سه قاره بزرگ آسيا، اروپا و آفريقا و مشتمل بر قلمروها و آبراههايي است كه در زمره پراهميتترين مناطق استراتژيك جهان ميباشد. خاورميانه به لحاظ مجاورت با دو اقيانوس اطلس و هند و وجود درياهايي مانند درياي مديترانه، درياي احمر، درياي خزر، درياي سياه و همچنين خليج فارس، از مهمترين مناطق كره زمين است. علاوه بر اين، وجود كانالها و تنگههاي استراتژيكي چون تنگه هرمز (محل اتصال خليج فارس و درياي عمان)، تنگههاي بسفر و داردانل (در شمال غرب تركيه)، تنگه باب المندب (محل اتصال درياي سرخ به خليج عدن در جنوب غربي عربستان)، تنگه جبلالطارق (محل اتصال درياي مديترانه با اقيانوس اطلس)، نقش برجسته خاورميانه را دو چندان كرده است و به همين جهت، خاورميانه از نخستين خاستگاههاي تمدن جهان بوده است. بسياري از باورها و آيينهاي جهان، از اين جا برخاستهاند و اين منطقه، زادگاه اديان مهمي چون يهوديت، مسيحيت و اسلام بوده است و مكانهاي مقدس و متبرك اين سه دين نيز در اين منطقه قرار دارند.
آدم و حوا در اين منطقه (حجاز) هبوط نمودند و نسل بشر در آن جا رشد كرد و در نتيجه، نياز به پيامبر و رهنما داشتند و بعد از گذشت ساليان طولاني، نسل آدم از اين منطقه به مناطق ديگر كره زمين مهاجرت نمودند و چه بسا اين مهاجرت وقتي اتفاق افتاد كه اديان الهي، شكل گرفته بودند و مردم، پيامبران اولواالعزم را ميشناختند.
آيا در غرب، پيامبري ظهور كرده است؟
بايد گفت ممكن است در آن مناطق، جمعيتي نبود و يا اگر بود، ما دليلي نداريم كه خداوند براي آنها انبيايي نفرستاده است؛ چون انبيايي كه آمار و نامشان در قرآن و كتابهاي روايي هست، معدود هستند و نام همگي آنان در دسترس ما نيست.
خداي سبحان ميفرمايد: «مِنْهُمْ مَنْ قَصَصْنا عَلَيْكَ وَ مِنْهُمْ مَنْ لَمْ نَقْصُصْ عَلَيْكَ؛ ما پيش از تو، رسولاني فرستاديم؛ سرگذشت گروهي از آنان را براي تو باز گفته و گروهي را براي تو بازگو نكردهايم5». ازاينرو، شايد در غرب نيز انبيايي بودهاند كه در قرآن، سرگذشت آنان نيامده است و علت عدم ذكر نام و سرگذشت آنها، بيان سرگذشت پيامبران بزرگ و تمدنساز بوده، به طوري كه نيازي به طرح داستان ديگر پيامبران، نبوده است6.
استاد جوادي آملي ميگويد: «گروهي از عارفان و حكيمان به استناد برخي از تواريخ، حضرت ادريس را همان هرمس پنداشتهاند؛ همچنان كه حضرت شيث را همان آغاثاذيمون دانستهاند و عدهاي شايد بر اثر همين مطلب، هرمس و آغاثاذيمون و فيثاغورس و ارسطو را از انبيا ميدانند7».
البته بهطور قطع ميتوان گفت كه خداوند متعال، هيچ گروه و امتي را عذاب نخواهد كرد؛ مگر اين كه پيام وحي براي آنان قابل دسترسي باشد؛ چنان كه در قرآن مجيد ميخوانيم: «وَ ما كانَ رَبُّكَ مُهْلِكَ الْقُري حَتَّي يَبْعَثَ فِي أُمِّها رَسُولاً يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِنا وَ ما كُنَّا مُهْلِكِي الْقُري إِلاَّ وَ أَهْلُها ظالِمُونَ؛ و پروردگار تو [هرگز] ويرانگر شهرها نبوده است؛ تا [پيشتر] در مركز آنها پيامبري برانگيزد كه آيات ما را بر ايشان بخواند و ما شهرها را -تا مردمشان ستمگر نباشند- ويرانكننده نبودهايم8» و همچنين آيه «ما كُنَّا مُعَذِّبِينَ حَتَّي نَبْعَثَ رَسُولاً؛ ما هرگز عذاب نميكنيم؛ مگر اين كه رسولي را بفرستيم9».
اگر افرادي به جهت سلطه سران شرك و كفر، از وحي الهي محروم باشند، از مستضعفان به شمار خواهند آمد و در قيامت، مشمول رحمت الهي قرار خواهند گرفت؛ چنان كه در قرآن مجيد ميخوانيم: «إِلاَّ الْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ لا يَسْتَطِيعُونَ حِيلَةً وَ لا يَهْتَدُونَ سَبِيلاً؛ مگر آن مردان و زنان و كودكان فرودستي كه چارهجويي نتوانند و راهي نيابند10».
پاسخ سؤال سوم
تعداد پيامبران الهي بنا بر قول مشهور، يكصد و بيست و چهارهزار نفر است؛ ولي نامهاي تعداد كمي از آنان در قرآن آمده است؛ زيرا بيشتر پيامبران، صاحب شريعت مستقل نبودهاند؛ بلكه دعوتكننده به شريعت پيامبر اولواالعزم ديگر بودهاند كه به آنها پيامبران تبليغي گفته ميشود و بسياري از پيامبران، بر يك شهر يا روستا و يا حتي برخي بر يك خانواده مبعوث بودهاند.
اسامي پيامبراني كه در قرآن آمده، عبارتند از: آدم، نوح، ادريس، هود، صالح، ابراهيم، لوط، اسماعيل، اليسع، ذوالكفل، الياس، يونس، اسحاق، يعقوب، يوسف، شعيب، موسي، هارون، داوود، سليمان، ايوب، زكريا، يحيي، اسماعيل صادقالوعد، عيسي و محمد. برخي هم پيامبريشان محل بحث است كه عبارتند از: ذيالقرنين، عمران پدر مريم و عُزير.
در برخي آيات هم اوصاف پيامبراني ذكر شده، امّا اسم آن پيامبر نيامده؛ مثل آيه 243 و 246 بقره كه به ترتيب در مورد حزقيل و اشموئيل ميباشند و آيه 259 بقره كه در مورد ارميا يا عُزير ميباشد. همچنين آيه 65 كه در مورد خضر ميباشد؛ اگر چه پيامبري جناب خضر، محل بحث است11. در روايات نيز نام برخي انبيا آمده است؛ همچون شعيا؛ حيقوق يا حبقوق، دانيال، جرجيس، حنظله و خالد12.
پي نوشت:
1. قصص، آيه 59.
2. نساء، آيه 1.
3. بقره، آيه 213.
4. فاطر، آيه 24.
5. غافر، آيه 78.
6. مصباح يزدي، آموزش عقايد، ج 2.
7. جوادي آملي، سيره پيامبران در قرآن، ص 236.
8. قصص، آيه 59.
9. اسراء، آيه 15.
10. نساء، آيه 98.
11. الميزان، ج 2، ص 140.
12. ر.ك: بحارالانوار، ج 12 و 14 ؛ مفاتيح الجنان، دعاي عمل امداود.
منبع: www.porseman.net
آخرین ویرایش: