پيرمرد

بيقرار

عضو جدید
يارو پيرمرده ميره دكتر، دكتره (علاوه بر نيم كيلو قرص و آمپول) براش آزمايش اسپرم مينويسه.
پيرمرده ميپرسه: دكتر جون، جريان اين آزمايش اسپرم چيه؟
دكتره ميگه: چيزي نيست پدرجان، شما اين شيشه رو بگير ببر خونه، شب يك حالي به خودت بده، نتيجه رو بريز تو اين شيشه.
خلاصه پيرمرده شيشه رو ميگيره ميره خونه، فردا برميگرده مطب، دكتره ميبينه شيشه همچنان خاليه.
ميپرسه: چي شد پدرجان، اين شيشه كه خاليه؟
پيرمرده ميگه: نشد دكترجان.. نشد!
دكتره ميپرسه: يعني چی نشد؟

پيرمرده ميگه: والله من ديروز رفتم خونه، اول با دست راست امتحان كردم، ...نشد. بعد با دست چپ امتحان كردم، بازم نشد. بعد با دو دست... نشد كه نشد! خانم روصدا كردم، خانم با دست چپ امتحان كرد، نشد. با دست راست امتحان كرد، نشد. حتی با دهن امتحان كرد، باز هم نشد! خلاصه زينب خانم زن همسايه رو صدا كرديم، ايشون با هر دو دست امتحان كردن، نشد كه نشد
دكتره كف ميكنه، ميگه: خانم همسايه رو هم صدا كردين؟!

پيرمرده ميگه: بــعــلــه دكتر جون، خلاصه كه هرچی چندنفری زور زديم، در اين شيشه صاب‌مرده باز نشد كه نشد :|

 

tina3254

عضو جدید
يارو پيرمرده ميره دكتر، دكتره (علاوه بر نيم كيلو قرص و آمپول) براش آزمايش اسپرم مينويسه.
پيرمرده ميپرسه: دكتر جون، جريان اين آزمايش اسپرم چيه؟
دكتره ميگه: چيزي نيست پدرجان، شما اين شيشه رو بگير ببر خونه، شب يك حالي به خودت بده، نتيجه رو بريز تو اين شيشه.
خلاصه پيرمرده شيشه رو ميگيره ميره خونه، فردا برميگرده مطب، دكتره ميبينه شيشه همچنان خاليه.
ميپرسه: چي شد پدرجان، اين شيشه كه خاليه؟
پيرمرده ميگه: نشد دكترجان.. نشد!
دكتره ميپرسه: يعني چی نشد؟

پيرمرده ميگه: والله من ديروز رفتم خونه، اول با دست راست امتحان كردم، ...نشد. بعد با دست چپ امتحان كردم، بازم نشد. بعد با دو دست... نشد كه نشد! خانم روصدا كردم، خانم با دست چپ امتحان كرد، نشد. با دست راست امتحان كرد، نشد. حتی با دهن امتحان كرد، باز هم نشد! خلاصه زينب خانم زن همسايه رو صدا كرديم، ايشون با هر دو دست امتحان كردن، نشد كه نشد
دكتره كف ميكنه، ميگه: خانم همسايه رو هم صدا كردين؟!

پيرمرده ميگه: بــعــلــه دكتر جون، خلاصه كه هرچی چندنفری زور زديم، در اين شيشه صاب‌مرده باز نشد كه نشد :|

:biggrin:
 

بانو امین

مدیر تالار اسلام و قرآن
عضو کادر مدیریت
مدیر تالار
کاربر ممتاز
يارو پيرمرده ميره دكتر، دكتره (علاوه بر نيم كيلو قرص و آمپول) براش آزمايش اسپرم مينويسه.
پيرمرده ميپرسه: دكتر جون، جريان اين آزمايش اسپرم چيه؟
دكتره ميگه: چيزي نيست پدرجان، شما اين شيشه رو بگير ببر خونه، شب يك حالي به خودت بده، نتيجه رو بريز تو اين شيشه.
خلاصه پيرمرده شيشه رو ميگيره ميره خونه، فردا برميگرده مطب، دكتره ميبينه شيشه همچنان خاليه.
ميپرسه: چي شد پدرجان، اين شيشه كه خاليه؟
پيرمرده ميگه: نشد دكترجان.. نشد!
دكتره ميپرسه: يعني چی نشد؟

پيرمرده ميگه: والله من ديروز رفتم خونه، اول با دست راست امتحان كردم، ...نشد. بعد با دست چپ امتحان كردم، بازم نشد. بعد با دو دست... نشد كه نشد! خانم روصدا كردم، خانم با دست چپ امتحان كرد، نشد. با دست راست امتحان كرد، نشد. حتی با دهن امتحان كرد، باز هم نشد! خلاصه زينب خانم زن همسايه رو صدا كرديم، ايشون با هر دو دست امتحان كردن، نشد كه نشد
دكتره كف ميكنه، ميگه: خانم همسايه رو هم صدا كردين؟!

پيرمرده ميگه: بــعــلــه دكتر جون، خلاصه كه هرچی چندنفری زور زديم، در اين شيشه صاب‌مرده باز نشد كه نشد :|


:razz:
 
بالا