پرند

SA_HEART_LA

عضو جدید
بچه ها کسی ادرس سایتی که جمشیدی نمره ها را اعلام میکنه را داره؟
راستی نمرات از کی اعلام میشه؟؟
19 بهمن انتخاب واحده؟:(
 

SA_HEART_LA

عضو جدید
ماجرای من و سیالات!

این یه داستان کاملآ واقعی درباره خودمه!!
ماجرا از انتخاب واحد ترم شروع شد! ساعت 12 انتخاب واحد ورودی ما شروع میشد
من از ساعت 11 نشستم پای نت و اماده شدم برای انتخاب واحد
اما سعت 12 دیدم سایت دانشگاه هنگ کرده هر کاری کردم واحد بگیرم نشد
نمیدونم مشکل چی بود اما هرچقدر تلاش کردم نشد
خلاصه ما کلی تلاش و بدبختی ساعت4 صبح تونستم یه تعدادی واحد اخذ کنم.
اما من میخواستم درس مکانیک سیالات را هم با استادی به نان "خانم هاشمیان" بگیرم
اما کلاس این استاد پر شده بود و فقط یک کلاس دیگه با یه استادی که خاطره ی خوبی ازش نداشتم و هم ساعت اون کلاس بدموقع بود خالی مونده بود
منم مجبور شدم و این کلاس را برداشتم اما اصلا نمیخواستم
از فردای اون روز اعتراض شروع شد
رفتیم دانشگاه اعتراض.پیش رئیس دانشگاه معاون دانشگاه امور اموزش رفاه دانشجویی و ......... رفیتم
حتی با رئیس گروه بحث کردیم
با معاون دانشگاه دعوا کردیم!
اخر گفتند روز خذف اضافه ظرفیت زیاد میکنند!
ما رفتیم ولی روز حذف اضافه با این که ظرفیت زیاد کردند اما باز هم به من نرسید
اومدم باز پیش معاون دانشگاه ولی دیدیم اقا 3-4 روزه نیمده دانشگاه و قرار هم نیست بیاد!!
چشمتون روز بد نبینه روز 5شنبه بود(همون روز حذف اضافه) و من و یکی از دوستانم رفتیم دانشگاه.ساعت 8 صبح بود.رفتیم دانشگاه و بالاخره و با با هزار کلک و شیوه های عجیب غریب و مسائل فوق العاده سری(به دلیل مسائل امنیتی دانشگاه از گفتن چگونگی آن معذورم!) بالاخره تونستیم ساعت 3 بعداز ظهر درس سیالات را با همون استادی که میخواستیم و همون ساعت اخذ کنیم!البته فقط من و دوستم چون تلاش و پشت کار داشتیم!!!
ترم شروع شد و ما هم خوشحال که هرچی خواستیم گرفیتم.اما از شانس من 3-4 جلسه از درس سیالات که گذشت اعلام شد این استاد دیگه نخواهد امد و یه استاد دیگه قراره بیاد! حالا این استاد جایگزین کسی نبود جز فردی که تمام بچه های دانشگاه میخواستند سر به تنش نباشه و اتفاقا از این دانشگاه رفته بود اما باز اینو اورده بودند!!!
دیدیم بیچاره شدیم چون سابقه نشون داده بود که این استاد کلا پدر دانشجو را درمیاره!!!
همون جلسه اول بود که اعتصاب و شلوغی و این چیزا شروع شد.همه اعتراض داشتند.حتی با استاد بحث شد.کلا بچه ها این استاد بیچاره را خورد کردند!! بعد از ساعت ها اعتراض و داد و بیداد تصمیم بر این شد که:
هیچ راهی نیست و باید عین بچه ادم برید سر کلاس!!!!
کلاس حرف زور بود دیگه!!
دیدم وای که چه خاکی بر سرم شد میخواستم چی بشه ولی چی شد......
ولی دیدیم این همه ادم که اعتراض داشتند همگی رفتند سر کلاس و نشستند سر درس و کلاس.اتفاقا کلاس اینقدر پر شده بود که دیگه در بسته نمیشد!!!
ولی چون فقط من و تعداد کمی از بچه ها(2-3 نفر) از کلاس اومده بودیم بیرون دیگه نمیشد برگشت.البته یه جورایی هم دوست نداشتم برم سر کلاس.چون دوست نداشتم کم بیارم جلوی استاد و میخواستم روی حرفم بمونم.
خلاصه درس با استاد جدید شروع شد و تا اخر ترم ادامه داشت.اما من حتی 1 جلسه و حتی 1 ثانیه هم سر کلاس نرفتم.
ولی دوستان لطف میکردند و به جای من حاضری میزند!!
گذشت و گذشت تا به اخر ترم نزدیک شدیم
ولی استاد میانترم نگرفت چون میگفت وقت کمه
اخر ترم فرا رسید و منم دیدم هیچی نخوندم و حتی سر کلاس هم نبودم و اصلا کلا نمیدونم این درس چی هست!!!!!!!!!
ولی هم وقتی یاد اتفاقات و سختی هایی که کشیدم تا این درس و اخذ کردم و هم برای اینکه ثابت کنم میشه با سرنوشت جنگید تصمیم گرفتم امتحان بدم و حذف نکنم
جزوه یکی از دوستانمو گرفتم تا کپی بگیرم
اومدم و رفتم برای کپی گرفتم.نصف جزوه را که کپی گرفته بود دستگاه کپی خراب شد!!! دیگه شب هم بود
هر مغازه ای که رفتم یا بسته بود و یا دستگاه کپی خراب بود.دیگه وقتی هم نبود.باید جزوه ی دوستم را تحویل میدادم چون روز اخر بود که میرفتم دانشگاه و دیگه نمیدیدمش.
خلاصه رفتیم دانشگاه تا از اونجا کپی بگیرم.
دیدم فوق العاده شلوغه اما چاره ای نبود.کلی توی صف وایسادم تا اینکه کپی گرفتم.اومدم دیدم وااااااااااای.2 جلسه ی اخر را این دوست من نداشته!!! از یکی دیگه از دوستام گرفتم اما دیدم دیگه نمیشه کپی گرفت چون خیلی شلوغه.مجبور شدم با موبایل از صفخات عکس بگیرم......
خلاصه اومدیم خونه
3 روز مونده بود تا امتحان سیالات
شروع کردم به خوندن.اما خیلی سخت بود.چون هم درس سختی بود و هم من اصلا سر کلاس نبودم و هیچ پیش زمینه ی فکر ی هم نداشتم.
فقط استاد گفته بود که برای امتحان یک اثباتی هم خواهد داد
منم دیدم توی جزوه 6 تا اثبات کلا وجود داره.ولی خیلی خیلی طولانی بود..منم 4 تا از اثبات ها که خیلی سخت تر و کاربردی تر بود را حفظ کردم و حدس میزدم حتما یکی از اینا را خواهد داد
خلاصه 3 روز خوندم.بد جوری تصمیم گرفته بودم این درسو پاس کنم.تا حالا توی دانشگاه برای هیچ درسی اینقدر وقت نذاشته بودم.همه تعجب کرده بودند!! یه جورایی میخواستم هم نتیجه ی این همه بدبختی کشیدن برای اخذ درسم بی جواب نمونه و هم میگفتم با این اتفاقاتی که افتاده یکی قسمت نیست این درسو پاس کنم اما واسه رو کم کنی که حال سرنوشت رو بگیرم میخواستم پاش کنم.یه جورایی روی خودمو کم کنم!!!!! کل کل با خودم بود دیگه!!!!
بالاخره روز امتحان شد.صبح زود تر از همیشه از خواب بیدار شدم تا زودتر برم دانشگاه.زودتر از همیشه به صادقیه رسیدم.ساعت 7 بود.و من ساعت 8:30 امتحان داشتم.از صادقیه تا دانشگاه هم 40 دقیقه راه بیشتر نیست
ساعت 7:15 بود که سوار ماشین شدم تا بیام دانشگاه
توی ماشین همه سرشون توی جزوه و کتاب بود و کسی حواسش به راه و راننده نبود.یه نیم ساعتی گذشته بود که دیدیم یکی از دخترا گفت: بچه کجا داریم میریم؟!
دیدیم واااااااااااااااااای.نوشته به شهر البرز خوش امدید!!!!!!!!!!!
به راننده گفتیم اقا کجا داری میری؟؟؟
گفت شرمنده من اولین باره دارم میرم پرند و راهو بلد نیستم.نمیدونم چرا یه دفعه سر از اینجا در اوردم!!!
همه قاطی کرده بودند.همه میگفتیم خب وقتی بلد نیستی میگفتی تا ما بهت بگیم از کجا بری.همه عصبانی و قاطی بودیم! چون سعت7:40 بود و ما آواره بودیم!!!!
راننده گفت ناراحت نباشید الان راهو پیدا میکنم
رفت و رفت تا اینکه دیدیم سر از جاده ی قم در اورد!!!!!!
دیگه کم مونده بود بریزیم سر راننده و بزنیمش!!!!!!!!!!!!
ساعت 8:15 بود و ما آواره بودیم و ساعت 8:30 هم امتحان شروع میشد
من فقط پیش خودم میگفتم انگار واقعا قسمت نیست من این درسو امتحان بدم.نمیشه با قسمت جنگید.میخواستم سرمو بکوبم به دیوار..............
وسط راه یکی از بچه ها پیاده شد و گفت اقا من که دیگه به امتحان نمیرسم پس الکی نرم دانشگاه.پیاده شد و رفت اون ور جاده و برگشت !!!
ولی ما موندیم و گفتیم بزار بریم دانشگاه تا ببینیم چه خاکی به سرمون کنیم!!!
خلاصه با کلی راهنمایی و بد بختی ما ساعت 9 رسیدیم دانشگاه
مثل جت رفتم که برم سر جلسه اما مراقب سر کلاس بود.گفت دیر اومدی و نمیشه بیای سر جلسه.گفتم این طوری شده گفت برو نامه بیار
اومدم دیدم هیچ کسی نیست و همه سر کلاس اند.ناامید داشتم این ور و اون ور میرفتم که مسئول اموزش دانشگاه را دیدم.همون کسی که به خون من تشنه است!! چون سر موضوع اخذ همین درس کلی باهاش دعوا کرده بودم!
اما دیدم چاره ای نیست
رفتم گفتم اقای ربیعی موضوع اینه حالا من چی کار کنم؟؟؟
خلاصه اومد و به مراقب گفت که منو سر جلسه راه بده
اتفاقا اون روز برف شدیدی هم اومده بود و هوا هم فوق العاده سرد بود.کلا یخ زده بودم
زمانی که رفتم سر جلسه ساعت 9:15 بود و امتحان هم راس 8:30 شروع شده بود
منم چون با عجله و دویدن اومده بودم نفس نفس میزدم.
همین که سوال را بهم دادند یه نگاه به سوالات انداختم دیدم واااااااااااااااااااای خدا
چقدر سوالات سخته
خیلی خیلی سخت بود.یعنی باورم نمیشد این قدر سخت باشه
پیش خودم گفتم خب ببینم این اثباتیه که داده کدومه شاید اون خوب باشه
دیدم سوال 3 اثبانی بود ولی دقیقا یکی از همون 2 تا اثباتی بود که من حدس میزدم نیمده و حذف نکرده بودم.......
این دیگه یعنی اوج بدبختی!!!!
دیدم راهی نیست باید نوشت
شروع کردم به نوشتم
6 تا سوال بود
دیگه هر چی بلد بودم و به ذهنم میرسید نوشتم ولی مطمئن نبودم که درسته یا نه
به سوال 6 که رسیدم وقت تموم شد
چون دیر اومده بودم دیگه وقت برای من خیلی کم شده بود
خلاصه برگه ها را دادیم و اومدیم بیرون
دیدم همه امتحانو خراب کردند! همه از سختی امتحان مینالیدند
کلآ ندیدم کسی بگه امتحانو خوب داده
حالاچند روزه از امتحان گذشته
و هنوز نمرات اعلام نشده
نمیدونم ایا پاس میشه یا نه
اما این ماجرای این درس برام خیلی عجیب بود.یکی به یاد ماندنی ترین اتفاق درسی که توی دانشگاه برام اتفاق افتاده این بوده
درسته خیلی سخت و عجیب بود ولی خاطره ی شیرینی بود برام
اگه پاس بشه یا نشه این موضوع همیشه واسم جالبه
نمیدونم اسمشو بزارم بد شانسی یا خوش شانسی!!!
اما به نظر شما میشه با شرنوشت جنگید؟
 

ramin_k

عضو جدید
ماجرای من و سیالات!


خلاصه درس با استاد جدید شروع شد و تا اخر ترم ادامه داشت.اما من حتی 1 جلسه و حتی 1 ثانیه هم سر کلاس نرفتم.
ولی دوستان لطف میکردند و به جای من حاضری میزند!!

خواهش میکنم قابل شما رو نداشت!!!
حالا نوشتی یه بار هم ادیتش میکردی اینقدر غلط تایپی نداشته باشه!!!
 

SA_HEART_LA

عضو جدید
خواهش میکنم قابل شما رو نداشت!!!
حالا نوشتی یه بار هم ادیتش میکردی اینقدر غلط تایپی نداشته باشه!!!

حاج رامین تو که میدونی من اگه غلط املایی نداشته باشه بهم نمیچسبه!!
حالا ازت تعریف کردم جوگیر نشو! اگه میخای مرام بزاری بیا یه کاری کن طراحی پاس کنم!!!:biggrin::biggrin:
بچه ها گز نمیخواید؟!:D
 

htaheri

عضو جدید
حاج رامین تو که میدونی من اگه غلط املایی نداشته باشه بهم نمیچسبه!!
حالا ازت تعریف کردم جوگیر نشو! اگه میخای مرام بزاری بیا یه کاری کن طراحی پاس کنم!!!:biggrin::biggrin:
بچه ها گز نمیخواید؟!:D
می خوامممممممممممممممممممممممممممممممممممم
مگه قرار نشد با هم بریمممممممممممممممممممم؟؟؟؟؟:smile::smile::smile:
 

htaheri

عضو جدید
اگه از آسمون دو تا آجر بیفته پایین
اولیش میخوره تو سر ما
دومیش هم نوبت وایمیسته
:mad::mad::mad::mad::mad::mad::mad::mad::mad::mad::mad::mad::mad::mad:
 

morteza_mousavi

عضو جدید
ای خاک بر سرشون
الاغای نفهم!
7 هزار تومن بدهی دارم کارناممو نشون نمیده!
بدون مشکل کارت امتحان گرفتما
 

max_wise2001

عضو جدید
منم همین مشکل را دارم مرتضی جان برا 17 تومان بدهی کارنامه منم نشان داده نمیشود تا اطلاع ثانوی :d.
 

ddl

عضو جدید
سلام به همه بچه های پرند ... من تازه این تاپیک پیدا کردم
این مسخره بازی ها چیه درست کردن من 760 تک تومن بدهکارم کارنامه رو نشون نمیدن!!!!
 

minerva

عضو جدید
سلام به همگي......بچه ها مثل اينكه آقاي طاهري نمي خواد بي خيال بشه!!!بابا من نخوام كسي مهمونم كنه بايد كي رو ببينم؟؟؟
 

gtrfjn

عضو جدید

htaheri

عضو جدید
اولا که الکی تلاش نکنید کارنامه ها خبر خاصی نیست!!!
دوما من 18 هزار تومن طلبکارم!!! کسی نمیخواد؟!
اااااااااااااااااااااااااا
مهدی چقده پولدار شدی؟؟؟؟؟!!!!!!!:biggrin::biggrin:
بچه ها تا پشیمون نشده ازش بگیرین!!!!!:
D
 

htaheri

عضو جدید
سلام به همگي......بچه ها مثل اينكه آقاي طاهري نمي خواد بي خيال بشه!!!بابا من نخوام كسي مهمونم كنه بايد كي رو ببينم؟؟؟
:surprised::surprised::surprised:
خیلی خسیسی
ببینم نکنه همشهریه مهدی باشی؟؟؟؟؟؟؟:D:D
مهدی با اون مهدی بودنش مجبور شد برام گز بیاره:biggrin::biggrin:
یه مهمون کردن که دیگه این حرفا رو نداره که
داش مهدی کجایی؟؟؟؟؟:D


 

minerva

عضو جدید
:surprised::surprised::surprised:
خیلی خسیسی
ببینم نکنه همشهریه مهدی باشی؟؟؟؟؟؟؟:D:D
مهدی با اون مهدی بودنش مجبور شد برام گز بیاره:biggrin::biggrin:
یه مهمون کردن که دیگه این حرفا رو نداره که
داش مهدی کجایی؟؟؟؟؟:D


اي بابا!شما خودتون پيشنهاد داده بودين و گفته بوديد شوخي هم نداريد!!!
 

htaheri

عضو جدید
اي بابا!شما خودتون پيشنهاد داده بودين و گفته بوديد شوخي هم نداريد!!!
خب همه گفتن موقع امتحاناست نمیتونیم بیایم!دهههههههههههههههههههه
من حرفی ندارم ولی مناسبتش رو بهم بگو تا ببینم چرا من باید دعوت کنم؟؟؟/:(:(:(:(
ولی اونی که مهدی گفته بود انجام شد
من چایی دادم:smile:
مهدی زد زیر آواز :D
داش حسینم رقصید:biggrin:
 

htaheri

عضو جدید
شك نه!مطمئنم همگي از دم خسيسند...
eeeeeeeeee
]خه چرا شایعه درست میکنی؟؟؟؟؟
دست و دلباز تر از مکانیکی ها پیدا نمیکنی
شما صنایعی ها چون دستتون تو جیبتون نمیره فک میکنین مکانیکی ها هم اینطورین!!!:D:D:D
 

minerva

عضو جدید
eeeeeeeeee
]خه چرا شایعه درست میکنی؟؟؟؟؟
دست و دلباز تر از مکانیکی ها پیدا نمیکنی
شما صنایعی ها چون دستتون تو جیبتون نمیره فک میکنین مکانیکی ها هم اینطورین!!!:D:D:D
اي بابا!شما هنوز گرفتار بيماري خود شيفتگي هستيد؟؟؟توهمتون هم كه شديدتر شده:cry::cry::(:(
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
M پاتوق دانشجویان دانشگاه ازاد پرند دانشگاه آزاد 6
SilliCONIC انجمن پرند دانشگاه آزاد 16

Similar threads

بالا