وقايع شب قدر

sara-z-a

عضو جدید
وقايع شب قدر

الف- نزول قرآن.

ظاهر آيه شريفه « انا انزلناه فى ليلة القدر» اين است كه همه قرآن در شب قدر نازل شده است و چون تعبير به انزال كرده كه ظهور در يكپارچگى و دفعى بودن دارد نه تنزيل،كه ظاهر در نزول تدريجى است.قرآن كريم به دو گونه نازل شده است:1- نزول يكباره در يك شب معين.2- نزول تدريجى در طول بيست و سه سال نبوت پيامبر اكرم (ص) .آياتى چون «قرانا فرقناه لتقراه على الناس على مكث ونزلناه تنزيلا.»( اسراء / 106 )نزول تدريجى قرآن را بيان مى‏كند.در نزول دفعى (و يكپارچه)، قرآن كريم كه مركب از سوره‏ها و آيات است ‏يك دفعه نازل نشده است ‏بلكه به صورت اجمال همه قرآن نازل شده است چون آياتى كه درباره وقايع شخصى و حوادث جزيى نازل شده ارتباط كامل با زمان و مكان و اشخاص و احوال خاصه‏اى دارد كه درباره آن اشخاص و آن احوال و درآن زمان و مكان نازل شده و معلوم است كه چنين آياتى درست در نمى‏آيد مگر اين كه زمان و مكانش و واقعه‏اى كه درباره‏اش نازل شده رخ دهد به طورى كه اگر از آن زمان‏ها و مكان‏ها و وقايع خاصه صرف نظر شود و فرض شود كه قرآن يك باره نازل شده، قهرا موارد آن آيات حذف مى‏شود و ديگر بر آنها تطبيق نمى‏كنند، پس قرآن به همين هيئت كه هست دوبار نازل نشده بلكه بين دو نزول قرآن فرق است و فرق آن در اجمال و تفصيل است. همان اجمال و تفصيلى كه درآيه شريفه «كتاب احكمت اياته ثم فصلت من لدن حكيم خبير.»( هود / 1)به آن اشاره شده است. و در شب قدر قرآن كريم به صورت اجمال و يكپارچه بر پيامبر اكرم (ص) نازل شد و در طول بيست و سه سال به تفصيل و به تدريج و آيه به آيه نازل گرديد.
ب- تقدير امور.

خداوند متعال در شب قدر حوادث يك سال آينده را از قبيل مرگ و زندگى، وسعت ‏يا تنگى روزى، سعادت و شقاوت، خير و شر، طاعت و معصيت و... تقدير مى‏كند.در آيه شريفه «انا انزلناه فى ليلة القدر»( قدر / 1 ) كلمه «قدر» دلالت‏ بر تقدير و اندازه‏گيرى دارد و آيه شريفه «فيها يفرق كل امر حكيم.‏» (دخان / 6 )كه در وصف شب قدر نازل شده است‏ بر تقدير دلالت مى‏كند. چون كلمه «فرق‏» به معناى جدا سازى و مشخص كردن دو چيز از يكديگر است. و فرق هر امر حكيم جز اين معنا ندارد كه آن امر و آن واقعه‏اى كه بايد رخ دهد را با تقدير و اندازه‏گيرى مشخص سازند. امور به حسب قضاى الهى داراى دو مرحله‏اند، يكى اجمال و ابهام و ديگرى تفصيل. و شب قدر به طورى كه از آيه «فيها يفرق كل امر حكيم.‏» برمى‏آيد شبى است كه امور از مرحله اجمال و ابهام به مرحله فرق و تفصيل بيرون مى‏آيند.
ج- نزول ملائكة و روح.

بر اساس آيه شريفه « تنزل الملئكة والروح فيها باذن ربهم من كل امر.»( قدر / 4)ملائكه و روح در اين شب به اذن پروردگارشان نازل مى‏شوند. مراد از روح، آن روحى است كه از عالم امر است و خداى متعال درباره‏اش فرموده است « قل الروح من امر ربى‏.»( اسراء / 85 ) دراين كه مراد از امر چيست؟ بحث‏هاى مفصلى در تفسير شريف الميزان آمده است كه به جهت اختصار مبحث ‏به دو روايت در مورد نزول ملائكه و اين كه روح چيست ‏بسنده مى‏شود.1- پيامبر اكرم (ص) فرمود: وقتى شب قدر مى‏شود ملائكه‏اى كه ساكن در «سدرة المنتهى‏» هستند و جبرئيل يكى از ايشان است نازل مى‏شوند در حالى كه جبرئيل به اتفاق سايرين پرچم‏هايى را به همراه دارند.يك پرچم بالاى قبر من، و يكى بر بالاى بيت المقدس و پرچمى در مسجد الحرام و پرچمى بر طورسينا نصب مى‏كنند و هيچ مؤمن و مؤمنه‏اى دراين نقاط نمى‏ماند مگر آن كه جبرئيل به او سلام مى‏كند، مگر كسى كه دائم الخمر و يا معتاد به خوردن گوشت ‏خوك و يا زعفران ماليدن به بدن خود باشد. [SUP](5)[/SUP]2- از امام صادق عليه السلام در مورد روح سؤال شد. حضرت فرمودند: روح از جبرئيل بزرگتر است و جبرئيل از سنخ ملائكه است و روح ازآن سنخ نيست. مگر نمى‏بينى خداى تعالى فرموده: «تنزل الملئكة والروح‏» پس معلوم مى‏شود روح غير از ملائكه است.[SUP] (6)[/SUP]​
د- سلام و امنيت.

قرآن كريم در بيان اين ويژگى شب قدر مى‏فرمايد: «سلام هى حتى مطلع الفجر.»( قدر / 5 ) كلمه سلام و سلامت ‏به معناى عارى بودن از آفات ظاهرى و باطنى است. و جمله «سلام هى‏» اشاره به اين مطلب دارد كه عنايت الهى تعلق گرفته است‏ به اين كه رحمتش شامل همه آن بندگان بشود كه به سوى او روى مى‏آورند و نيز به اين كه در خصوص شب قدر باب عذابش بسته باشد. به اين معنا كه عذابى جديد نفرستد. و لازمه اين معنا اين است كه دراين شب كيد شيطان‏ها هم مؤثر واقع نشود چنانكه در بعضى از روايات نيز به اين معنا اشاره شده است.البته بعضى از مفسرين گفته‏اند: مراد از كلمه «سلام‏» اين است كه در شب قدر ملائكهاز هر مؤمن مشغول به عبادت بگذرند، سلام مى‏دهند.

پى‏نوشت‏ها:

1
- مجمع البيان، ج 10، ص‏519 .
2- تفسير الدرالمنثور، ج‏6 .
3- تفسير البرهان، ج‏4، ص‏488، ح‏26
.
4- فروع كافى، ج‏4، ص‏157، ح‏4 .
5- مجمع البيان، ج‏10، ص‏520 .
6- تفسير برهان، ج‏4، ص‏481، ح‏1.



 
بالا