همه مرا می شناسند اما هیچ کس تا حالا چیزی در باره ی من ننوشته است

behnam.95

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
‹‹ من رفتگرم ››
همه مرا می شناسند اما هیچ کس تا حالا چیزی در باره ی من ننوشته است .
شاعران و نویسندگان معمولاً در باره ی گل ها و درختان یا جویباران و چشمه ساران شعر می گویند
ولی اگر کمی دقت کنند می توانند مرا هم در میان سبزه زاران ، در زیر درختان و در کنار جویباران ببینند.
شاید حق داشته باشند آخر چه کسی حاضراست غزلی زیبا برای زباله بسراید ؟یا قافیه های قصیده ای را با سطل های زباله ردیف کند؟
یا با یک قطعه ای ادبی لطیف ، آشغال را توصیف کند ؟
ولی من که زباله و آشغال نیستم . من رفتگرم
رفتگر یعنی کسی که آلودگی را می روید و پاک می کند . پس همه ی مردم رفتگرند . چون بالاخره هر کسی از فقیر گرفته تا ثروتمند ، در زندگی چیزی را تمیز می کند.
مثلاً همه مردم هر روز دست و صورت و بدن شان را تمیز می کنند ظرف ها ، سفره ها ، لباس ها و خانه های شان را تمیز می کنند.
پزشک وپرستاری که غده ای را از بدن بیمار بیرون می آورند .
دندان پزشکی که دندان های آلوده و کرم خورده را از دهان مردم بیرون می کشد.
آموزگاری که آلودگی جهل را از ذهن بچه ها می روید و غلط های املا و انشای آنها را تصحیح می کند .
پاک کنی که گرد و غبار اشتباه ما را فوت می کند . لاک غلط گیری که خط خوردگی کوچک را می پوشاند .
پس چه فرق می کند ؟ همه ی ما آلودگی ها را پاک می کنیم .
تازه مردم تنها خود و خانه ی خود را تمیز می کنند. من علاوه بر آن ، کوچه و محله ی دیگران را هم تمیز می کنم.
آیا کسی که فقط کار خودش را انجام می دهد بهتر است یا آن که کار دیگران را هم راه می اندازد ؟
پس اگر دیگران چند روز نباشند زباله ی کم تری تولید می شود اما اگر من چند روز نباشم زندگی مردم در زیر زباله ها دفن خواهد شد.
من نمی دانم ( اگر کارها را از روی فایده آن ها می سنجند ) کار چه کسی مفید تر است ؟ کار کسی که همه چیز را به زباله تبدیل می کند ؟
یا کسی که همه جا را از آلودگی پاک می کند ؟
من نمی دانم کسی که کار دیگران را مشکل می کند بهتر است یا آن که کار مردم را آسان میکند؟
دیگران که درس خوانده هستند کتاب ها و دفترها را به زباله تبدیل می کنند و من آنها را جمع می کنم تا دوباره به کتاب و دفتر تبدیل شوند.
من پاییز را جارو می کنم زمستان را پارو می کنم تابستان را می شویم تا همیشه بهار باشد .
من رفتگرم ، آفتاب و آب و باد و باران همکاران من هستند .
اما من هر روز صبح ، زودتر از خورشید از خواب بر می خیزم و به سرکار می روم .
خورشید هم رفتگر است ، او هم هر روز صبح بر می خیزد و زباله های تیره ی شب را از کوچه های شهر جارو می کند
او هم می تابد و همه چیز را پاک می کند.
آب هم همه چیز را می شوید و پاک می کند .
باد هم آسمان را از ابرهای تیره جارو می کند و آن ها را به باران تبدیل می کند.
همه ی ما رفتگریم .
اما نمی دانم چرا بعضی از رفتگرهای دیگر خودشان را بالاتر و برتر از من می دانند ؟ آیا آن ها از من رفتگرترند؟
چرا مرا پایین تر از همه می دانند؟
من رفتگرم.
اگر در نیمه های شب که هوا تاریک است یا در گرک و میش صبح ، یک علامت راهنمایی را دیدید که حرکت می کند و در تاریکی می درخشد‏ٌ ،
آن منم که بالباس مخصوص مشغول کار هستم .
من هرروز و هرشب به در خانه ها می روم و زباله ها را جمع می کنم .
اما کاش من می توانستم دل های مردم را هم آب و جارو کنم تا خودشان را برتراز دیگران ندانند.
این جور آدم ها به نظر من کیسه های زباله ای هستند که راه می روند.
این جورآدم ها فقط کارخانه ی متحرک تولید زباله هستند.
این جورآدم ها کیمیاگرانی هستند که دریک چشم به هم زدن می توانند باغ سبز، آب پاک ، گل زیبا ، میوه ی رسیده و نان گرم و تازه را به زباله تبدیل کنند.
می ترسم روزی برسد که کره ی زمین به یک کیسه ی زباله ی بزرگ تبدیل شود.
آن وقت دیگر کاری از من ساخته نیست . اگر آن روز برسد ، باید یک رفتگر مریخی بیاید ، کره ی زمین را با بیل برقی بردارد
و در سفینه ی حمل زباله بیندازد و آن را ببرد تا درکوره ی خورشید بریزد!

منبع کتاب : بی بال پریدن
نوشته : دکتر قیصر امین پور
تکثیر : روابط عمومی شهرداری دزفول
دز.ان.ان
 

محممد آقا

عضو جدید
کاربر ممتاز
سپاس بهنام جان ..........

فیلم نارنجی پوش داریوش مهرجویی رو دیدین ؟

یک خسته نباشید ویژه به کارکنان عزیز شهرداری :gol:
 

Similar threads

بالا