هفت عادت مردمان موثر

salizadeniri

عضو جدید
کاربر ممتاز
هفت عادت مردمان موثر

* استاد درس MIS ما فردی بود به اسم سعید امامی. البته با اون مرحوم سعید امامی فرق میکنه. بنده خدا از وقتی ایران اومده بود راجع به سعید امامی چیزی نشنیده بود، به محض اینکه اسمش رو گفت، کل کلاس منفجر شد!:)
داشتم میگفتم یکی از شیوه های خوب تدریس ایشون، تحویل گرفتن زیاد دانشجوها بود. به طوریکه همه سرکلاس ایشون راحت بودند و توی مباحث شرکت میکردند. ایشون سر کلاس به ندرت درس میدادن و بیشتر به ما یاد میدادن که خودمون چطوری مدیریت اطلاعات رو درس بدیم؟ برای همین مباحث جذاب مدیریتی رو انتخاب میکردن و میسپردند به دانشجوها که یک بخشی رو انتخاب و پرزنت کنند (من از این شیوه خیلی خوشم میاد).
* چند جلسه از کلاس ما اختصاص داشت به کتاب ۷ عادت مردمان موثر نوشته استفان کاوی و البته مهم هم بود که اختصاص داشته باشه. استفان کاوی علاوه بر تدریس توی هاروارد، مشاور بسیاری از شرکتهای موفق آمریکائی بوده. همین کتاب ۷ عادت مردمان موثر تاکنون به ‌۴٠ زبان زنده دنیا ترجمه شده و بیش از ‌١٠ سال در فهرست پرفروش ترین کتابهای جهان قرار داشته. مجله فوربس در سال ‌٢٠٠٢ کتاب هفت عادت را یکی از ‌١٠ کتاب موثر مدیریتی در قرن بیستم معرفی کرده است. در سال ‌١٩٩۶ مجله تایم او را به عنوان یکی از ‌٢۵ آمریکایی تاثیرگذار عنوان کرده است. (+)

* عادت ۱- عامل باشید
اساسی ترین عادت عامل بودن است. عامل بودن یعنی مسئولیت خود را به عهده گرفتن، ملامت نکردن اوضاع و شرایط یا اشخاص، یا این بهانه که رفتارتان حاصل شرطی شدن شماست. ضد عامل بودن واکنشی بودن است. آنچه شما امروز هستید به دلیل انتخابهای دیروز شما بوده است. پس می توانید امروز دیگر گونه انتخاب کنید. مشکلاتی که با آنها روبرو می شویم در یکی از طبقه بندیهای زیر قرار دارد:
۱- کنترل مستقیم (مشکلاتی که به رفتار خودمان مربوط می شود)
۲- کنترل غیر مستقیم ( مشکلاتی که به دیگران مربوط می شود)
۳- عدم کنترل (مشکلاتی که نمی توانیم کاری درباره شان بکنیم مانند واقعیتهای مربوط به گذشته یا وضعیت خود)
مشکلات مربوط به کنترل مستقیم را می توان از طریق تغییر دادن عادتهای خود حل کرد که به عادتهای ۱ و ۲ و ۳ مربوط می شود. مشکلات مربوط به کنترل غیر مستقیم را می توان از طریق تغییر دادن شیوه ها نفوذ خود حل کرد که به پیروزیهای عمومی یا عادات ۴ و ۵ و ۶ مربوط می شود. مشکلات مربوط به عدم کنترل را می توان با زیستن مسالمت آمیز با آنها حل کرد.
* عادت ۲- ذهنا از پایان آغاز کنید
مفهوم عادت ۲ اینست که به روشنی مقصدتان را بدانید تا بدانید که می‌خواهید به کجا برسید. عادت ۲ یعنی ابتدا برنامه خود را بنویسید، فلسفه و نظام ارزشی خود را تعیین کنید، شعار رسالت شخصی خود را در دل و ذهن حک کنید. برای انجام عادت ۲ باید عامل باشید (عادت ۱). اگر فردا تشییع جنازه شما باشد و شما ناظر بر آن، دوست دارید افرادی که شما را می شناسند درباره شما چه بگویند و از شما چگونه یاد کنند؟ (در مقام همسر، در مقام دوست، در مقام همکار، در مقام رئیس…)
هر گونه آفرینش فیزیکی به دنبال آفرینش ذهنی می‌آید. رهبری باید نخستین آفرینش باشد و مدیریت دومین آفرینش. به گفته دراکر “مدیریت یعنی درست انجام دادن امور. رهبری یعنی انجام دادن امور درست”.
شما باید کانون توجهتان اصول باشد نه کار نه تملک نه تفریح نه دوست نه دشمن نه مسجد نه خود نه همسر نه خانواده نه پول. اصول را فدای موارد دیگر نکنید چرا که در نهایت احساس خوشبختی نخواهید کرد.
* عادت ۳- نخست امور نخست را قرار دهید
مردمان مؤثر به جای مدیریت زمان، به مدیریت خویش می پردازند. به جای اولویت دادن به امور بی اهمیت، به اولویتها و ارجحیتهای خود می پردازند. یعنی امور نخست را نخست قرار می دهند. در واقع عادت ۳ به تحقق درآوردن عادت ۲ است. یعنی پس از رهبری به مدیریت مؤثر پرداختن، یعنی آفرینش عینی یک ذهنیت. یعنی به اموری که در جهت ارزشهاست پرداختن و به امور بی اهمیت «نه» گفتن.
چه کاری برای موفقیتان بسیار مهم است ولی به آن نمی پردازید؟ هشتاد درصد نتایج حاصل بیست درصد از کار و فعالیت است. چهار نوع فعالیت وجود دارد:
۱- کارهای ضروری و اضطراری ( مثل بحرانها )
۲- کارهای ضروری و غیر اضطراری ( شناخت فرصتها – برنامه ریزی )
۳- کارهای غیر ضروری و اضطراری ( جلسات بی مورد – تلفنها )
۴- کارهای غیر ضروری و غیر اضطراری ( اتلاف وقت – تلویزیون – کارهای پیش پا افتاده )
افراد موفق کسانی هستند که به امور دوم می پردازند. آنها هرگز مسائل را مورد توجه قرار نمی دهند بلکه ذهن را به فرصتها و راه حلها معطوف می دارند. در مورد امور مهم و اضطراری نیز باید توجه داشت که با پرداختن به امور مهم غیر اضطراری رفته رفته دایره امور مهم و غیر اضطراری کوچک و کوچکتر می شود. در واقع افراد مؤثر با پرداختن به امور مهم غیر ضروری به تمام کارهای مهم خود می رسند.
نکته آخر اینکه افراد مؤثر کارها را تا حد امکان به دیگران تفویض می کنند. آن هم نه تفویض آمرانه که توجه شان را به شیوه ها معطوف کنند. بلکه تفویضی که در آن نقش ناظر را داشته باشند و به نتایج اهمیت می دهند. در واقع نقش تولید کنندگی را به دیگران می سپارند و خودشان به وضیفه مدیریت می پردازند.
* عادت ۴- برنده/برنده بیندیشید
مفهوم نگرش «برنده/برنده» این است که همواره جویای منافع متقابل و دو یا چندجانبه باشید. در عادت ۴ جایی برای رقابت وجود ندارد. در این عادت باید بگوییم «ما» و دنبال منافع جمع باشیم. شش برداشت در مناسبات انسانی وجود دارد:
۱- برنده / برنده
۲- برنده / بازنده
۳- بازنده / برنده
۴- بازنده / بازنده
۵- برنده
۶- برنده / برنده
برنده / برنده در تمام جنبه های ارتباطی در صدد جذب منافع دو جانبه است. این سوال که چه کسی در زندگی مشترک شما برنده است؟ پرسش مسخره ای بیش نیست. اگر هر دو نفر برنده نباشید، هر دو بازنده اید. هرگز نباید در شرکتی که همه برای دستیابی به موفقیت نیاز به همکاری دارند بین همکاران رقابت برنده / بازنده برقرار شود.
* عادت ۵- نخست گوش فرادهید سپس بخواهید به شما گوش دهند
عادت ۵ یعنی بگذار اول من به تو گوش کنم. یعنی اول طرف مقابل را کامل در کن و وقتی او مطمئن شد که او را فهمیده ای، آنگاه به اعلام نظر خود بپرداز. بسیاری از مردم فقط دوست دارند نظر بدهند و تجربیات زندگی خود را بیان کنند. آنها به این نکته توجه ندارند که همیشه تشخیص باید مقدم بر تجویز باشد. تجویز کردن به طرف مقابل بدون گوش دادن و تشخیص مشکل او مثل این است که عینک طبی خود را بخواهید به او بدهید.
اغلب مردم با نیت پاسخ دادن، به سخنان دیگران گوش می کنند و نه اینکه قصد درک آن را داشته باشند. همچنین عقاید، احساسات و داوریهای خود را دخیل کرده و برای پاسخ به یکی از چهار روش زیر توسل می جوییم:
۱- ارزیابی: موافق انجام کاری یا مخالف
۲- بازجویی: سوال پیچ کردن مخاطب
۳- تحمیل پند و اندرز: نصایح حکیمانه خود را بر دیگران تحمیل می کنیم
۴- تعبیر و تفسیر: رفتار و انگیزه های دیگران را بر حسب رفتار و انگیزه های خود می سنجیم
در بسیاری از مواقع برای تغییر وضعیت فرد نیازی به پند و اندرز و توصیه نیست. غالب مردم پس از اینکه مجالی برای ابراز احساسات بیابند مسائل خود را می شکافند و در نتیجه راه حلها خود آشکار می شوند.
* عادت ۶- نیروی جمعی ایجاد کنید
برآیند نیروی جمعی از جمع تک تک نیروها بیشتر است. بها دادن به تفاوتها (تفاوتهای ذهنی، احساسی و روانی) جوهره کار تیمی است.
عادت ۶ ثمره نهایی یا ایجاد راه حلهای تازه و بهتر گروهی است. برای این کار ابتدا به طرف مقابل گوش فرادهید و در نهایت احترام ارتباط برقرار کنید. آنگاه توانایی خلاق خود را به کار برید تا راه حل هایی تازه و امکاناتی سرشار از منافع متقابل ایجاد کنید.
ارج نهادن به تفاوت ها جوهر سینرژی است. اگر تصور کنیم که جهان را همانگونه که هست می بینیم، دیگر به چه دلیل باید به تفاوتها ارج نهیم؟ در این صورت با تجربه های خود تنها مانده ایم و همواره از کمبود اطلاعات رنج می کشیم. انسانی واقعا می تواند مؤثر باشد که محدودیت های ادراکی خود را درک کند و از منابع غنی دیگران استفاده کند.
* عادت ۷- اره را تیز کنید
گاه که به عواقب عظیم ناشی از چیزهای کوچک می اندیشیم، به این نتیجه می رسیم که اصولا هیچ چیز حقیری وجود ندارد.
عادت ۷ عبارت است از ایجاد مجال برای تیز کردن اره یا بازسازی خویشتن. گاه دست از کار بکشید و در گفتار و رفتارمان درنگ و تامل کنیم. به عبارت دیگر عادت ۷ باعث ایجاد تعادل میان ۴ بعد وجود: جسمانی، ذهنی، معنوی، اجتماعی و عاطفی می شود.
۱- جسمانی (ورزش، تغذیه، کنترل فشارها)
۲- ذهنی (مطالعه، تجسم، برنامه ریزی، نوشتن)
۳- معنوی (تعیین ارزشها، تعهد، مطالعه و نیایش)
۴- عاطفی اجتماعی (خدمت، همدلی، روحیه تیمی، امنیت باطنی)
http://zahra-hb.com/1388/08/the-seven-habits-of-highly-effective-people/
 

Similar threads

بالا