هزاران گل برای گل نرگس(برای تعجیل در ظهور صلوات)

engineer saba

عضو جدید
کاربر ممتاز
40 تا:gol:

دلم مثل غروب جمعه ها دارد هوایت را
کجا واکرده ای این بار گیسوی رهایت را؟
کجا سر در گریبان بردی و یاد من افتادی
که پنهان کرده باشی گریه های های هایت را
خیابان «ولی عصر» بی شک جای خوبی نیست
که در بین صداها گم کنی بغض صدایت را
تو هم در این غریبستان وطن داری و می دانی
بریده روزگار بی تو صبر آشنایت را
نسیمی از نفس افتاده ام از نیل ردّم کن
رها کن در میان خدعه ماران عصایت را
نمی خواهم بجنگم در رکابت... مرگ می خواهم
به شمشیر لقا از پی ببخشیدم عطایت را
فقط یک بار از چشمان اشک آلود من بگذر
که موجا موج هر پلکم ببوسد جای پایت را...
... گل امّید را در روز بی خورشید خیری نیست
شب است و می کشی روی سر دنیا عبایت را
 

*** s.mahdi ***

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز

کاش!

کاش! روزی سینه ها دریای توفان خیز گردد
کوچه از عطر عبوری، ناگهان لبریز گردد

جان بگیرد لحظه ها مان از حضور آشنایت
از نوایت وسعت هر سینه عطر آمیز گردد

انتظار دیرپا، پایان بگیرد کاش روزی!
بزم دلهامان سراسر شاد و شور انگیز گردد

14 تا نثار قدوم مبارکش ...
 

آوای علم

مدیر تالار مشاوره
مدیر تالار
سلام

قسمت شد سه شنبه رفتم جمکرا ن جمع بچه های تاپیک انجا که می گویند سه شنبه ها اقا حضور دارد گفتم از طرف همه التماس دعا گفتم انشا الله قسمت همه بشه



14 گل برای مولایم
 

engineer saba

عضو جدید
کاربر ممتاز
14 تا:gol:
بردلم افتاده شوري قابل گفتار نيست
صحبت از يار است و ما را كار با اغيار نيست
درد ما را نيست درمان چون كه درد عاشقي است
چاره جز ديدار بامعشوق و بادلدار نيست
نيست ما را ميل رفتن بر گلستان و چمن
ميروم آنجا كه جز نقش رخ مهيار نيست
گر كسي را نيست ميل ديدن سيماي او
ظاهرش انسان بود جز نقش بر ديوار نيست
پادشاهان چون گدايانند در انظار ما
در بساط ما اگرچه درهم و دينار نيست
گنج ما گنجي است بي پايان و آن دلدار ماست
ارزش آن قابل سنجش به هر معيار نيست
يازده تن جملگي هستند اجدادش امام
غير مهدي هيچ كس زين حسن برخوردار نيست
از هزاران كس نمي بيند يكي روي مهش
چون از اين مجموع هركس محرم اسرار نيست
چشم هركس چون كه مي بيند سياهي از سفيد
لايق ديدار آن سيماي معنادار نيست
گر نمي بينيم ما آن چهره و روي گلش
چون دل ما پاك و صاف و عاري از زنگار نيست
در خيالم نيمه شب با يار خلوت مي كنم
اشك مي ريزم در آن وقتي كه كس بيدار نيست
معترف هستيم بر عشق و وفاداري به او
بعد از اين اقرار ما را تا ابد انكار نيست
زان سوي درياي آتش يارگر خواند مرا
لذت رفتن در آتش كمتر از گلزار نيست
خرم آن روزي كه بازآيي به بستان همچو گل
لحظه اي زيباتر از آن لحظه ديدار نيست
در فراق يار مي بايد تحمل پيشه كرد
ليك ما را تاب و صبر و طاقت بسيار نيست
گر بزرگي صدق پيش آري و اخلاص عمل
ديدن آن يار جاني آنچنان دشوار نيست
 
Similar threads

Similar threads

بالا