یا مقلب القلوب والابصار !
من خمار توام، نمی شوم بیدار
یا به پایم بزن، غل و زنجیر
یا بچسبان، به سینه ی دیوار
هم به گردنم مهار افکن
بفروشم، چو برده در بازار
یا محول الحول و الاحوال
مست مستم، نمی شوم هشیار
یا مرا تازیانه زن هرروز
یا که هرشب مرا بزن بر دار
یا که آواره ی کویرم کن
یا به دریای بی کران بسپار
من بتم، ای خدای ابراهیم !
بی تو خرم نمی شود گلزار
تا قرین غبار قهر و غم است
غرق غفلت شود دل بیمار
گر مرا آشنا کنی با خویش
بنمایانی ام کمی اسرار
می شود چشم من زتو روشن
یا مقلب القلوب والابصار !
1124 هرار گل