هرکی صحبت زیبا از شخصیت های مهم و یا عاشقانه داره و یا می خواد بخونه بیاد تو

mahdi vahedi

عضو جدید
یک شبی مجنون نمازش را شکست
بی وضو در کوچه لیلا نشست

عشق آن شب مست مستش کرده بود
فارغ از جام الستش کرده بود

سجده ای زد بر لب درگاه او
پُر ز لیلا شد دل پر آه او

گفت یا رب از چه خوارم کرده ای
بر صلیب عشق دارم کرده ای

جام لیلا را به دستم داده ای
وندر این بازی شکستم داده ای

نیشتر عشقش به جانم می زنی
دردم از لیلاست آنم می زنی

خسته ام زین عشق،دل خونم نکن
من که مجنونم تو مجنونم نکن

مرد این بازیچه دیگر نیستم
این تو و لیلای تو... من نیستم

گفت ای دیوانه لیلایت منم
در رگ پنهان و پیدایت منم

سالها با جور لیلا ساختی
من کنارت بودم و نشناختی

عشق لیلا در دلت انداختم
صد قمار عشق یکجا باختم

کردمت آواره صحرا نشد
گفتم عا قل می شوی اما نشد

سوختم در حسرت یک یا ربت
غیر لیلا بر نیامد از لبت

روز و شب او را صدا کردی ولی
دیدم امشب با منی گفتم بلی

مطمئن بودم به من سر می زنی
در حریم خانه ام در می زنی

حال این لیلا که خوارت کرده بود
درس عشقش بی قرارت کرده بود

مرد راهش باش تا شاهت کنم
صد چو لیلا کشته در راهت کنم
 

mahdi vahedi

عضو جدید
حالمان بد نيست غم كم مي‌خوريم ، كم كه نه هرروز كم كم مي‌خوريم

آب مي‌خواهم سرابم مي‌دهند ، عشق مي‌ورزم عذابم مي‌دهند

خود نمي‌دانم كجا رفتم به خواب ، از چه بيدارم نگردي آفتاب؟

خنجري بر قلب بيمارم زدند ، بيگناه بودم ولی دارم زدند








روزی فکر می کردم اگر او را با غریبه ای ببینم , شهر را به آتش می کشم ولی امروز حاضر نیستم 1کبریتی روشن کنم تا ببینم او کجاست







آدمی ساخته افکار خویش است ، همان خواهد شد که به آن می اندیشد
 

ehsan migren

عضو جدید
علمی که به دین رهنمون می شود و دینی که به علم توصیه می کند هر دو رشد و تعالی انسان را در نظر دارند پس از این حیث در طول هم اند.

همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند، آنها کسانی هستند که خدا هدایتشان کرده و آنها خردمندانند. (آیه 18 سوره زمر)

فلسفه زندگی انسان امروز در این جمله خلاصه می شود : فدا کردن آسایش زندگی برای ساختن وسایل آسایش زندگی.

وقتی تخیل در حال ساختن و شاخ و برگ دادن هستش ، واقعیت می ایسته … و وقتی تخیل رو مهار کنیم ، واقعیت شروع به حرکت میکنه !

خدا دوستدار آشناست. عارف عاشق می خواهد نه مشتری بهشت.
 

vafaaa

عضو جدید
کاربر ممتاز
یکی درد و یکی درمان پسندد


یکی وصل و یکی هجران پسندد

من از درمان و درد ووصل و هجران

پسندم آنچه را جانان پسندد:gol::gol::gol:
 

vafaaa

عضو جدید
کاربر ممتاز
همچو فرهاد بود کوه کنی پیشه ی ما

کوه ما سینه ی ما ناخن ما تیشه ی ما

بهر یک جرعه ی می منت ساقی نکشیم

اشک ما باده ی ما دیده ی ما شیشه ی ما:gol::gol::gol:
 

MaC_MaC

عضو جدید
چن تا تک بیت ناب.البته ناز نظر خودم...شمام تو ذوقم نزنین یه وخ!!!
الفت شبهای خوش را روزگار از ما گرفت...ای خوشا روزی که با هم روزگاری داشتیم...
گر نیایی دل بی طاقت من..به خودش رنگ عدم میگیرد..پا به پای همه منتظران..عصر آدینه دلم میگیرد..
شبی مجنون به لیلی گفت:که ای محبوب بی همتا..تو را عاشق شود پیدا..ولی مجنون نخواهد شد..
(بچه ها دلم پره غمه..ولی هنو خدارو دارم..واسم دعا کنین..واستون دعا میکنم.:redface:)
 

mahdi vahedi

عضو جدید
;););)تشکر از دوستان ;););)

اینم چند تا دیگه

هر روز پسرکي فقير براي سير کردن قلبش سر کوچه اي به گدايي نگاهي مي نشست و دختري نجيب
براي دفع هفتاد بلا صدقه اي مي انداخت در کاسه ي چشمانش .


شاگردی از استادش پرسيد: عشق چست؟ استاد در جواب گفت: به گندم زار برو و پر خوشه ترين شاخه را بياور. اما در هنگام عبور از گندم زار، به ياد داشته باش که نمی توانی به عقب برگردی تا خوشه ای بچينی! شاگرد به گندم زار رفت و پس از مدتی طولانی برگشت. استاد پرسيد: چه آوردی؟ و شاگرد با حسرت جواب داد: هيچ! هر چه جلو ميرفتم، خوشه های پر پشت تر ميديدم و به اميد پيدا کردن پرپشت ترين، تا انتهای گندم زار رفتم . استاد گفت: عشق يعنی همين! شاگرد پرسيد: پس ازدواج چيست؟ استاد به سخن آمد که : به جنگل برو و بلندترين درخت را بياور. اما به ياد داشته باش که باز هم نمی توانی به عقب برگردی! شاگرد رفت و پس از مدت کوتاهی با درختی برگشت . استاد پرسيد که شاگرد را چه شد و او در جواب گفت: به جنگل رفتم و اولين درخت بلندی را که ديدم، انتخاب کردم. ترسيدم که اگر جلو بروم، باز هم دست خالی برگردم. همين




دل فروشی
گفتمش دل می خری ؟
پرسید چند؟
گفتمش دل مال تو تنها بخند
خنده کرد و دل زدستانم ربود
تا به خود باز آمدم او رفته بود
دل زدستانش روی خاک افتاده بود
جای پایش روی دل جا مانده بود




روي تخته سنگي نوشته شده بود: اگر جواني عاشق شد چه کند؟ من هم زير آن نوشتم: بايد صبر کند براي بار دوم که از آنجا گذر کردم زير نوشته ي من کسي نوشته بود: اگر صبر نداشته باشد چه کند؟ من هم با بي حوصلگي نوشتم: بميرد بهتراست . براي بار سوم که از آنجا عبور مي کردم ، انتظار داشتم زير نوشته من نوشته اي باشد ، اما زير تخته سنگ جواني را مرده يافتم .
 

mahdi vahedi

عضو جدید
باز اینم یه چند تا دیگه

چه مغرورانه اشك ريختيم ... چه مغرورانه سكوت كرديم ... چه مغرورانه التماس كرديم ... چه مغرورانه از هم گريختيم ... غرور هديه شيطان بود و عشق هديه خداوند ... هديه شيطان را به هم تقديم كرديم و هديه خداوند را از هم پنهان كرديم .




مي‌خواهم آنقدر پير شوم تا مرا نشناسي . آن روز شايد به درد دل پيرمردي گوش دهی .




در گذری از شهر عشق رسمی این چنین دیدم ، مجنون ها به دار آویخته شده بودند و لیلی ها به چهارپایه های زیر پای آنها لگد می زدند .




هیچ کس لیاقت اشکهای تو را ندارد و کسی که چنین ارزشی را دارد باعث ریختن اشکهای تو نمی شود .
 

mahdi vahedi

عضو جدید
چن تا تک بیت ناب.البته ناز نظر خودم...شمام تو ذوقم نزنین یه وخ!!!
الفت شبهای خوش را روزگار از ما گرفت...ای خوشا روزی که با هم روزگاری داشتیم...
گر نیایی دل بی طاقت من..به خودش رنگ عدم میگیرد..پا به پای همه منتظران..عصر آدینه دلم میگیرد..
شبی مجنون به لیلی گفت:که ای محبوب بی همتا..تو را عاشق شود پیدا..ولی مجنون نخواهد شد..
(بچه ها دلم پره غمه..ولی هنو خدارو دارم..واسم دعا کنین..واستون دعا میکنم.:redface:)

چشم عزیزم برات دعا می کنیم
 

MaC_MaC

عضو جدید
مرسی فدای وجودت...فدای وجودتون..و مغسی از تاپیکت مهدی جان.
گرچه کوچیدی از این باغ ولی خواهد ماند...داغ چشمان تو تا روز قیامت با من..
ناله خیزد زدلم گاهی و اهی گاهی..چون به خاطر گذرد یاد نگاهی گاهی...
 

mahdi vahedi

عضو جدید
اینم فقط برای عاشقا

وقتي که گفتي تا آخر دنيا باهات مي مونم اون موقع بود که فهميدم چرا مي گن دنيا دو روزه .
___________________________________________________________________________________

عشق یعنی یه نفر دیگه هم آرزوهات رو بدونه .
___________________________________________________________________________________

عشق ایستادن زیر باران و خیس شدن با هم نیست ، عشق آن است که یکی برای دیگری چتری شود و او هیچ وقت نداند که چرا خیس نشد . ___________________________________________________________________________________

به بازار سياه رفتم براي خريدن عشق . ولي در ابتداي ورودم روي كاغذي خواندم: در غرفه هوس بازان عشق را به حراج گذاشته اند به قيمت نابودي پاك بازان . ___________________________________________________________________________________

دوست آن نيست که هر لحظه کنارت باشد . دوست آن است که هر لحظه به يادت باشد . دوست واقعي کسي است که دست هاي تو را بگيرد ولي قلب تو را لمس کند . ___________________________________________________________________________________

پدرم مي گفت عاشقي يك شب است و پشيماني هزار شب . حالا هزار شب پشيمانم ، كه چرا يك شب عاشق نبودم .




خوب بود
اگه واقعا خوشتون اومد ............. دریغ نکنید :D
 

Similar threads

بالا