نیست بر لوح دلم جز الف قامت یار ////// چه کنم؟ حرف دگر یاد نداد استادم = زبان شیرین فارسی = خال = وحدت

وضعیت
موضوع بسته شده است.

lord aragon

عضو جدید
کاربر ممتاز
گفت آن شاه شهیدان که بلا شد سویم/ علامه سید محمد حسین طباطبایی

نویسنده: احسان - سه‌شنبه ۳٠ آذر ۱۳۸٩

گفت آن شاه شهیدان که بلا شد سویم
با همین قافله ام راه فنا می پویم
دست همت ز سراب دو جهان می شویم
شور یعقوب کنان یوسف خود می جویم
که کمان شد ز غمشقامت چون شمشادم

گفت هر چند عطش کنده بن و بنیادم
زیر شمشیرم و در دام بلا افتادم
هدف تیرم و چون فاخته پر بگشادم
«فاش می گویم و از گفته ی خود دلشادم:
بنده عشقم و از هر دو جهان آزادم»

من به میدان بلا روز ازل بودم طاق
کشته یارم و با هستی او بسته وثاق
من دل رفته کجا و کجا دشت عراق!
«طایر گلشن قدسم، چه دهم شرح فراق
که در این دامگه حادثه چون افتادم»

لوحه ی سینه
من گر شکند سُم ستور
ور سرم سیر کند شهر به شهر از ره دور
باک نبود که مرا نیست به جز شوق حضور
«سایه طوبی و غلمان و قصور و قد حور
به هوای سر کوی تو برفت از یادم»

تا در این بزم بتابید مه طلعت یار
من خورم خون دل و یار کند تیر نثار
پرده بدریده و سرگرم به دیدار نگار
«نیست بر لوح دلم جز الف قامت یار
چه کنم؟ حرف دگر یاد نداد استادم»

تشنه وصل وی ام آتش دل کارم ساخت
شربت مرگ همی خواهم و جانم بگداخت
از چه از کوی توام دست قضا دور انداخت
«کوکب بخت مرا هیچ منجم نشناخت
یارب از مادر گیتی به چه طالع زادم؟!»

علامه سید محمد حسین طباطبائی

http://ayateghamzeh.persianblog.ir/post/928/
====================================================================
آیا نهایت سیر، به شناخت ولّی مطلق ، حضرت حجّت صلوات الله علیه منتهی می گردد ؟؟؟؟
باید گفت که :

این نیز خبط و اشتباه بزرگی است ؛ زیرا وجود حضرت ولّی عصر وجود استقلالی نیست ، و صفات و اسماء آن حضرت نیز استقلالی نیست ؛ و گر نه در این گفتار لزوم شرک بسیار واضح است .بلکه وجود آن حضرت ظلّی و تبعی است . هر چه هست از آنِ خداست ، و صفات و اسماءِ حقّ متعال در آن حضرت تجلّی کرده است ؛ پس آن حضرت تجلّی گاه حقّ است ، و آئینه و مرآت حقّ است ، آئینه ی تمام نمای ذات و جمال و جلال حقّ است .
واین مطلب از مسلّمات و ضروریّات اسلام است که دین توحید است و برای هیچ موجودی جزئی و یا کلّی ، کوچک و یا بزرگ ، وجود استقلالی قائل نیست ؛ بلکه همه ی موجودات مظاهر و مجالی ذات اقدس واجب الوجودند . و هر کدام به حسب ضیق و سعه ی ماهیّات و هوّیات خود نشان دهنده ی حقّ می باشند .قرآن کریم تمام مو جودات مُلکی و مَلکوتی را " آیه ی خدا " می داند ؛ یعنی نشان دهنده ی خدا ، یعنی خدا نما .شب و روز و اختلاف آنها ، و باد و ابر و باران ، و دریا و کشتی ، و سرسبز شدن درختان و گیاهان ، و عیسی و مادرش مریم ، و ناقه ی صالح ، و جبرئیل ، و سائر موجودات را که نام می برد یکایک آنها را آیه می شمرد .
روایات نیز مقامی برای امامان به عنوان استقلال نمی پذیرد ، و آن را تفویض و غلط می داند ؛ بلکه هر کمال و مقامی که دارند از خداست و با خداست و مالِ خداست ، آنان نماینده و ظهور دهنده هستند و بس .آنان راه و صراط و پل هدایت برای وصول به مقام عزّ شامخ حضرت حقّ اند جلّ و عزّ .مقصد و مقصود خداست ؛ ذات أقدس او ، و أسماء و صفات اوست ؛ و امامان واسطه ی فیض در دو قوس نزول و صعود می باشند.و بنا براین وجود حضرت بقیّه ال له أرواحنا فدا ، مرآتیّت و آیتیّت دارد برای وجود حضرت أقدس حقّ تعالی ؛ و بنابراین شناخت و معرفت به آنحضرت نیز باید به عنوان آیتیّت و مرآتیّت شناختِ حضرت حقّ تعالی بوده باشد .
و به لسان علمی : وجود آن حضرت نسبت به وجود حضرت حقّ متعال " معنای حرفی " است ، نسبت به " معنای اسمی ".
وعلیهذا راه و جادّه و طریق سیر به سوی خداوند متعال ، آن حضرت است ؛ ولی مقصد و مقصود خود خداوند است جلّ و عزّ. و معلوم است که اگر ما طریق را مقصد بپنداریم چقدر اشتباه کرده ایم .باید به سوی خدا رفت ،ولقای خداو وصول به خدا و عرفان به خدا و فناء واندکاک در ذات خدا را مقصد و مطلوب قرار داد ؛ غایه الأمر چون ایم مقصد بدون این راه طّی نمی شود و این مطلوب بدون این طریق بدست نمی آید ، برای وصول به مقصد و مطلوب باید پا در این طریق نهاد .چون نمی توانیم خورشید را بدون آئینه و مرآت نگاه کنیم باید جمال آنرا در آب و یا آئینه ببینیم . آئینه و مرآت نسبت به خورشید معنای حرفی دارد ، خود نما نیست بلکه خورشید نماست.نه می توانیم از نظر به خورشید و أنوار و حرارت و لَمَعان او دست برداریم ، زیرا که حیات بخش است ؛ و نه میتوانیم در آئینه به نحو استقلال بنگریم ، زیرا که در این صورت نماینده ی خورشید نیست و چهره ی آنرا در خود منعکس نمی کند،آئینه در این حال خود نماست ،شیشه است ،صیقل است ، و در حقیقت عنوان آئینه عنوان آئینه بودن را ندارد . امّا اگر در آئینه و آب به نحو مرآتی و نمایندگی نظر کردیم ، دیگر آن را نمی بینیم بلکه خورشید را در آن می بینیم . پس باید حتماً در آئینه بنگریم تا خورشید را ببینیم ، راهی غیر از این نداریم. و به عبارت علمی : آئینه " ما بِه یُنظَر " است نه " ما "فیهِ یُنظَر" .
وجود مقدّس حضرت بقیّه ال له عجّل ال له تعالی فرجه آئینه ی تمام نمای حقّ است ، و باید در آئینه حقّ را دید نه خود آنرا ، چون خودی ندارد . و نمی توان بدون آن حقّ رادید،چون بدون آن حقّ قابل دیدن نیست .وبنابراین حتماً باید حق را از راه و از طریق و از آئینه و مرآت آن ولّی أعظم جست ، و به سوی او در تکاپو بود .
در دعاها و مناجات ها مخاطب خداست ؛ از راه آن حضرت، و از سبیل و صراط آن حضرت . و بنابراین اگر به خود آن حضرت هم عرض حاجت کنیم و او را مخاطب قرار دهیم ، باید متوجّه باشیم که عنوان استقلال به خود نگیرد و جامه ی استقلال به خود نپوشد ؛ بلکه عنوان وساطت و مرآتیّت و آیتیّت پیوسته در ذهن و در مدّ نظر باشد . و در حقیقت باز هم خداوند را مخاطب قرار داده ایم ، چون آئینه و مرآت بِما هِیَ مِراةٌ قابل نظر استقلالی نیست ، بلکه نظر تبعی است ؛ و نظر استقلالی به همان صورت منعکسِ در آن بازگشت می کند .
این مسأله از مهم ترین مسائل باب عرفان و توحید است که : کثرات این عالم تنافی با وحدت ذات حقّ ندارد؛ زیرا وحدت أصلی ، و کثرات تبعی و ظلّی و تعیّنی و مرآتی است .و مسأله ی ولایت به خوبی روشن می شود ، که حقیقت ولایت همان حقیقت توحید است؛ و قدرت و عظمت و علم و إحاطه ی امام ، عین قدرت و عظمت و علم و إحاطه ی حقّ است و تبارک و تعالی. دوئیتی در بین نیست ، و اثنینیّتی وجود ندارد .بلکه خواستن از خدا بدون عنوان و ساطت و مرآتّیت امام معنی ندارد ؛ و خواستن از امام مستقلاً بدون عنوان وساطت و مرآتیّت برای ذات أقدس حقّ نیز معنی ندارد .
و در حقیقت خواستن از امام و خواستن از خدا یک چیز است ؛ نه تنها یک چیز در لفظ و عبارت و از لحاظ أدبیّت و بیان ، بلکه از لحاظ حقیقت و متن واقع ؛ چون غیر از خدا چیزی نیست .

تبارک اسمُ ربّک ذی الجلال و الاکرام
آیه ی 78 از سوره ی 55 ( = سوره ی الرحمن )
" بلند پایه و مبارک است اسم پروردگار تو ، آن پروردگاری که دارای مقام جلال و اکرام است . "

از مکتوبات حضرت علامه آیه ال له ( لقبی که خدا به ایشان دادند ) حاج سیّد محمّد حسین حسینی
طهرانی
=======================================================================

مطلب بسیار زیبایی است از وبلاگ شهر اهریمنی پیشنهاد میکنم دوستان خوبم حتما بخونند...
مطلب بسیار زیبایی است از وبلاگ شهر اهریمنی پیشنهاد میکنم دوستان خوبم حتما بخونند...
http://hojb.mihanblog.com/page/1

==========================================

تاپیک: علامه آیه الله ( لقبی که خدا به ایشان دادن ) سید محمد حسین حسینی طهرانی - کتابهای ایشان رایگان در اینترنت موجود می باشد
علامه آیه الله ( لقبی که خدا به ایشان دادن ) سید محمد حسین حسینی طهرانی - کتابهای ایشان رایگان در اینترنت موجود می باشد

بسم الله الرحمن الرحيمدوره علوم و معارف اسلام
پایگاه علوم و معارف اسلام، حاوي مجموعه تاليفات حضرت علامه آية الله حاج سيد محمد حسين حسيني طهراني قدس‌سره

مجموعه تأليفات حضرت‌ علامه ‌آية‌ الله‌ حاج ‌سيّد محمّدحسين‌ حسيني‌ طهراني قدّس سرّه
نگرش، قانون و فرهنگ دين اسلام- مكتب اسلام
دوره علوم و معارف اسلام، مجموعه‌اي از نگرش، قانون و فرهنگ اسلام است،كه از مبدأ تا معاد را پوشش داده است.

دوره معارف:

دوره علوم:
  • اخلاق، حكمت و عرفان:


  • مباحث تفسيري:

  • رساله بديعه (خداوند تحمل امور و مسئوليت‌هاي مشقت‌بار و سنگين را از دوش زن برداشته است.)
  • رساله نوين (تاريخ و تقويم تمام مسلمين جهان بايد قمري باشد.)

  • مباحث علمي و فقهي:


  • مباحث تاريخي:

مکتوبات :
یادنامه :
متفرقه :
دانلود رایگان کتاب های ایشان :
http://www.maarefislam.com/
دانلود رایگان کتاب های ایشان :
http://motaghin.com/fa_default.asp?R...a%26FT%3DFalse
برای همین مرحوم حداد (رضوان ال اله علیه ) فرمودند کتاب " عیون اخبار رضا ( ع) " را خوب بخوانید و یکی از مصادیق غربت امام رضا (ع) ، همین خوب نخواندن این کتاب است = خلاصه ی این کتاب = هُو العزیر سِرُّ الفُتُوح ناظر بر پرواز رُوح به ضمیمه ی رساله ی فُقهای حکیم = از مکتوبات حضرت علّامه آیه ال له ( = لقبی که خدا به ایشان دادند ) حاج سّید محّمد حسین حسینی طهرانی قدَسَ ال له نفسه ُ الزکیّه
=========================================================================
معنى و موارد استعمال لفظ (اسم )
و اما اسم ؟ اين كلمه در لغت بمعناى لفظى است كه بر مسمى دلالت كند، و اين كلمه از ماده (سمه ) اشتقاق يافته ، و سمه به معناى داغ و علامتى است كه بر گوسفندان مى زدند، تا مشخص شود كداميك از كدام شخص است ، و ممكن هم هست اشتقاقش از (سمو) به معناى بلندى باشد، مبدا اشتقاقش هر چه باشد كارى نداريم ، فعلا آنچه لغت و عرف از لفظ (اسم ) مى فهمد، لفظ دلالت كننده است ، و معلوم است كه لازمه اين معنا آن است كه اسم غير از مدلول و مسمى باشد.البته اين يك استعمال است ، استعمال ديگر اينكه اسم بگوئيم و مرادمان از آن ذاتى باشد كه وصفى از اوصافش مورد نظر ما است ، كه در اين مورد كلمه (اسم ) ديگر از مقوله الفاظ نيست ، بلكه از اعيان خارجى است ، چون چنين اسمى همان مسماى كلمه (اسم ) به معناى قبلى است .مثلا كلمه (عالم - دانا - كه يكى از اسماء خدايتعالى است ) اسمى است كه دلالت مى كند بر آن ذاتى كه به اين اسم مسمى شده ، و آن ذات عبارت است از ذات بلحاظ صفت علمش ، و همين كلمه در عين حال اسم است براى ذاتى كه از خود آن ذات جز از مسير صفاتش خبرى نداريم ، در مورد اول اسم از مقوله الفاظ بود، كه بر معنائى دلالت مى كرد، ولى در مورد دوم ، ديگر اسم لفظ نيست ، بلكه ذاتى است از ذوات كه داراى وصفى است از صفات .
فرق بين اسم و اسم اسم و علت تفكيك بين آندو
و اما اينكه چرا با اين كلمه چنين معامله اى شده ، كه يكى مانند ساير كلمات از مقوله الفاظ، و جائى ديگر از مقوله اعيان خارجى باشد؟ در پاسخ مى گوئيم علتش اين شده كه نخست ديده اند لفظ (اسم ) وضع شده براى الفاظى كه دلالت بر مسمياتى كند، ولى بعدها برخوردند كه اوصاف هر كسى در معرفى او و متمايز كردنش از ديگران كار اسم را مى كند، به طوريكه اگر اوصاف كسى طورى در نظر گرفته شود كه ذات او را حكايت كند، آن اوصاف درست كار الفاظ را مى كند، چون الفاظ بر ذوات خارجى دلالت مى كند، و چون چنين ديدند، اينگونه اوصاف را هم اسم ناميدند.نتيجه اين نامگذارى اين شد كه فعلا (اسم ) همانطور كه در مورد لفظ استعمال مى شود، و بان لحاظ اصلا امرى لفظى است ، همچنين در مورد صفات معرف هر كسى نيز استعمال مى شود، و به اين لحاظ از مقوله الفاظ نيست ، بلكه از اعيان است .آنگاه ديدند آن چيزى كه دلالت مى كند بر ذات ، و از هر چيزى به ذات نزديكتر است ، اسم بمعناى دوم است ، (كه با تجزيه و تحليل عقلى اسم شده )، و اگر اسم به معناى اول بر ذات دلالت مى كند، با وساطت اسم بمعناى دوم است ، از اين رو اسم بمعناى دوم را اسم ناميدند، و اسم به معناى اول را اسم اسم .البته همه اينها كه گفته شد مطالبى است كه تحليل عقلى آن را دست مى دهد، و نمى شود لغت را حمل بر آن كرد، پس هر جا كلمه (اسم ) را ديديم ، ناگزيريم حمل بر همان معناى اول كنيم .در صدر اول اسلام اين نزاع همه مجامع را بخود مشغول كرده بود، و متكلمين بر سر آن مشاجره ها مى كردند، كه آيا اسم عين مسمى است ؟ و يا غير آنست ؟ ولكن اينگونه مسائل ديگر امروز مطرح نمى شود، چون آنقدر روشن شده كه به حد ضرورت رسيده است ، و ديگر صحيح نيست كه آدمى خود را به آن مشغول نموده ، قال و قيل صدر اول را مورد بررسى قرار دهد، و حق را به يكطرف داده ، سخن ديگرى را ابطال كند، پس بهتر آن است كه ما نيز متعرض آن نشويم .
توضيح لفظ جلاله (الله )
و اما لفظ جلاله (الله )، اصل آن (ال اله ) بوده ، كه همزه دومى در اثر كثرت استعمال حذف شده ، و بصورت الله در آمده است ، و كلمه (اله ) از ماده (اله ) باشد، كه به معناى پرستش است ، وقتى مى گويند (اله الرجل و ياله )، معنايش اين است كه فلانى عبادت و پرستش كرد، ممكن هم هست از ماده (و ل ه ) باشد، كه بمعناى تحير و سرگردانى است ، و كلمه نامبرده بر وزن (فعال ) به كسره فاء، و بمعناى مفعول (ماءلوه ) است ، همچنان كه كتاب بمعناى مكتوب (نوشته شده ) مى باشد، و اگر خدايرا اله گفته اند، چون ماءلوه و معبود است ، و يا بخاطر آن است كه عقول بشر در شناسائى او حيران و سرگردان است .و ظاهرا كلمه (الله ) در اثر غلبه استعمال علم (اسم خاص ) خدا شده ، و گرنه قبل از نزول قرآن اين كلمه بر سر زبانها دائر بود، و عرب جاهليت نيز آن را مى شناختند، همچنان كه آيه شريفه : (و لئن سئلتهم من خلقهم ؟ ليقولن الله ) (و اگر از ايشان بپرسى چه كسى ايشان را خلق كرده ، هر آينه خواهند گفت : الله )، و آيه : (فقالوا هذا لله بزعمهم ، و هذا لشركائنا)، (پس درباره قربانيان خود گفتند: اين مال الله ، و اين مال شركائى كه ما براى خدا داريم )، اين شناسائى را تصديق مى كند.از جمله ادله ايكه دلالت مى كند بر اينكه كلمه (الله ) علم و اسم خاص خدا است ، اين است كه خدايتعالى به تمامى اسماء حسنايش و همه افعالى كه از اين اسماء انتزاع و گرفته شده ، توصيف مى شود، ولى با كلمه (الله ) توصيف نمى شود، مثلا ميگوئيم الله رحمان است ، رحيم است ، ولى بعكس آن نميگوئيم ، يعنى هرگز گفته نميشود: كه رحمان اين صفت را دارد كه الله است و نيز ميگوئيم (رحم الله و علم الله و رزق الله )، (خدا رحم كرد، و خدا دانست ، و خدا روزى داد،) ولى هرگز نميگوئيم (الله الرحمن ، رحمان الله شد)، و خلاصه ، اسم جلاله نه صفت هيچيك از اسماء حسناى خدا قرار مى گيرد، و نه از آن چيزى به عنوان صفت براى آن اسماء گرفته ميشود.از آنجائى كه وجود خداى سبحان كه اله تمامى موجودات است ، خودش خلق را به سوى صفاتش هدايت مى كند،و مى فهماند كه به چه اوصاف كمالى متصف است ، لذا مى توان گفت كه كلمه (الله ) بطور التزام دلالت بر همه صفات كمالى او دارد، و صحيح است بگوئيم لفظ جلاله (الله ) اسم است براى ذات واجب الوجودى كه دارنده تمامى صفات كمال است ، و گرنه اگر از اين تحليل بگذريم ، خود كلمه (الله ) پيش از اينكه نام خدايتعالى است ، بر هيچ چيز ديگرى دلالت ندارد، و غير از عنايتى كه در ماده (ا ل ه ) است ، هيچ عنايت ديگرى در آن بكار نرفته است .
معنى رحمن و رحيم و فرق آن دو
و اما دو وصف رحمان و رحيم ، دو صفتند كه از ماده رحمت اشتقاق يافته اند، و رحمت صفتى است انفعالى ، و تاءثر خاصى است درونى ، كه قلب هنگام ديدن كسى كه فاقد چيزى و يا محتاج به چيزى است كه نقص كار خود را تكميل كند، متاءثر شده ، و از حالت پراكندگى به حالت جزم و عزم در مى آيد، تا حاجت آن بيچاره را بر آورد، و نقص او را جبران كند، چيزيكه هست اين معنا با لوازم امكانيش درباره خدا صادق نيست ، و به عبارت ديگر، رحمت در خدايتعالى هم به معناى تاءثر قلبى نيست ، بلكه بايد نواقص امكانى آن را حذف كرد، و باقى مانده را كه همان اعطاء، و افاضه ، و رفع حاجت حاجتمند است ، به خدا نسبت داد.كلمه (رحمان ) صيغه مبالغه است كه بر كثرت و بسيارى رحمت دلالت مى كند، و كلمه (رحيم ) بر وزن فعيل صفت مشبهه است ، كه ثبات و بقاء و دوام را ميرساند، پس خداى رحمان معنايش خداى كثير الرحمه ، و معناى رحيم خداى دائم الرحمه است ، و بهمين جهت مناسب با كلمه رحمت اين است كه دلالت كند بر رحمت كثيرى كه شامل حال عموم موجودات و انسانها از مؤ منين و كافر مى شود، و به همين معنا در بسيارى از موارد در قرآن استعمال شده ، از آن جمله فرموده : (الرحمن على العرش استوى )، (مصدر رحمت عامه خدا عرش است كه مهيمن بر همه موجودات است ) و نيز فرموده : (قل من كان فى الضلاله فليمدد له الرحمن مدا)، (بگو آن كس كه در ضلالت است بايد خدا او را در ضلالتش مدد برساند) و از اين قبيل موارد ديگر.و نيز بهمين جهت مناسب تر آنست كه كلمه (رحيم ) بر نعمت دائمى ، و رحمت ثابت و باقى او دلالت كند، رحمتى كه تنها بمؤ منين افاضه مى كند، و در عالمى افاضه مى كند كه فنا ناپذير است ، و آن عالم آخرت است ، همچنانكه خدايتعالى فرمود: (و كان بالمؤ منين رحيما)، (خداوند همواره ، به خصوص مؤ منين رحيم بوده است )، و نيز فرموده : (انه بهم رؤ ف رحيم )، (بدرستى كه او به ايشان رئوف و رحيم است )، و آياتى ديگر، و به همين جهت بعضى گفته اند: رحمان عام است ، و شامل مؤ من و كافر مى شود، و رحيم خاص ‍ مؤ منين است .
از تفسیر المیزان


ظَلْم با فتحه ظاء به معنى آب دهان است-زبان امام حسین ع در کام حضرت علی اکبر ع = فنای حضرت علی اکبر ع در ذات خدا؟
:::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::: :::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::: :::::::::::::::::::::::::::::::::
فرمود اي پسرك من بياور زبانت را پس زبان علي را در دهان مبارك گذاشت و مكيد و انگشتر خويش را بدو داد و فرمود كه در دهان خود بگذار و برگرد به جهاد دشمنان.
http://www.shafaf.ir/fa/news/219562

:::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::: ::::::::::::::::::::::::::::::::::::
انگشتر، رمز در برگیرنده همه این امور است

http://www.ghadeer.org/Book/977/145122

:::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::: :::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::: ::::::::::::::::::::::::::::
فرمایش حضرت آقای قاضی: وصول به توحید و سیر صحیح الی الله بدون ولایت محال است

روح مجرد، ص: 344

عَلَيْكَ بِها صِرْفًا وَ إنْ شِئْتَ مَزْجَها فَعَدْلُكَ عَنْ ظَلْمِ الْحَبيبِ هُوَ الظُّلْمُ‏
ظَلْم با فتحه ظاء به معنى آب دهان است؛ و معنى اين بيت اينطور مى‏شود:
روح مجرد، ص: 345
بر تو باد به ذات و نفس محبوبه (و عدم تجاوز و تنازل از آن به چيز ديگرى) و اگر أحياناً خواستى از ذات و نفس او تنازل نمائى و آن ذات صرف و نفس مجرّد و نور را به چيز دگرى مخلوط و ممزوج كنى، متوجّه باش كه: در اينصورت فقط به آب دهان او تجاوز كن، و آن را با ذات محبوبه در هم بياميز! و مبادا غير از آب دهان وى به چيزى غير آن توجّه نمائى كه اين ستمى است بزرگ؛ بلكه يگانه ظلم و ستم است.
مرحوم قاضى ميفرموده است: مراد از ظَلْمُ الْحَبيب، آل محمّد عليهم السّلام مى‏باشند. زيرا كه در اين بيت دعوت به توحيد محض است و استغراق در ذات احديّت و عدم تنازل از آن به هر چيز دگرى كه فرض شود و تصوّر گردد. امّا آل محمّد عليهم السّلام در اين تعبير راقى عرفانى و كنايه بديعه سلوكى، به منزله ظَلمُ الحَبيب يعنى آب دهان محبوبه است كه شيرين‏ترين و آرام بخش‏ترين و خوشگوارترين چيز از هر چيزى است، و از ذات محبوبه گذشته، هيچ چيز به حلاوت آن نيست؛ در اينصورت در مقام كثرت و تنازل از آن وحدت حقيقيّه، فقط به آل محمّد عليهم السّلام تمسّك جو و با آنان بياميز كه در هيچيك از نشت عالم وجود از مُلك و مَلَكوت به مثابه آنان موجودى آرام بخش تر، و به مانند ايشان از جهت سعه ولايت و گسترش آيتيّت و أقربيّت به ذات أحديّت چيزى نيست.
مكيدن لبان و نوشيدن آب دهان محبوبه از لحاظ قرب و فناء و اندكاك در هستى ذات و نفس محبوبه، بزرگترين و قوى‏ترين چيزى است كه اتّحاد با خود محبوبه را ميرساند، و در صورت مَزْج و خَلْط وى با چيز ديگر، از خود محبوبه حكايت ميكند. و در اين تشبيه و استعاره بديعه عرفانيّه، آل محمّد عليهم السّلام را با حضرت ذات احديّت و فناء و اندكاك در آن ذات ما لا اسمَ لَهُ وَ لا رَسْمَ لَه چنان متّحد و واحد قرار داده است كه اقرب از آن متصوّر
روح مجرد، ص: 346
نيست.
بنابراين ظَلمُ الحبيب كه در مقام بقاءِ بعد از فناء لازم و براى سالك ضرورى است، غير از عترت حضرت ختمى مرتبت و آل محمّد نخواهد بود.

.... ادامه....

منبع : روح مجرد ص 344
http://www.maktabevahy.org/Services/...w.aspx?OId=725


نور وجود از طلوع‌ روی‌ حسین‌ است ‌ ظلمت‌ إمکان‌، سواد موی‌ حسین‌ است‌

شاهد گیتی‌ به‌ خویش‌ جلوه‌ ندارد جلوة‌ عالم‌ فروغ‌ روی‌ حسین‌ است‌

مَشْیِ قَدَم‌ را وصول‌ ذات‌ قِدَم‌ نیست‌ جنبش‌ سالک‌ به‌ جستجوی‌ حسین‌ است‌

ذات‌ خدا لا یُرَی‌ است‌ روز قیامت‌ ذکر لِقا بر رُخ‌ نکوی‌ حسین‌ است‌

جان‌ ندهم‌ جز به‌ آرزوی‌ جمالش‌ جان‌ مرا دل‌ به‌ آرزوی‌ حسین‌ است‌

عاشِق‌ او را چه‌ اعتناست‌ به‌ جنّت‌ جنّت‌ عشّاق‌، خاک‌ کوی‌ حسین‌ است‌

عالم‌ و آدم‌ که‌ مست‌ جام‌ وجودند مستی‌ این‌ دو از سبوی‌ حسین‌ است‌

ذات‌ خدا را مجو ولی‌ به‌ صفاتش ‌ نیک‌ نظر کن‌ که‌ خُلق‌ و خوی‌ حسین‌ است‌

حضرت‌ حقّ را به‌ عشق‌ خلق‌ چه‌ نسبت مسألة‌ عشق‌ گفتگوی‌ حسین‌ است‌

عاشق‌ او را چه‌ غم‌ ز مرگ‌ طبیعت‌ زندگی‌ عارفان‌ به‌ بوی‌ حسین‌ است‌

در غم‌ او آب‌ روی‌ ما به‌ حقیقت‌ موجب‌ غفران‌ به‌ آبروی‌ حسین‌ است‌

عقل‌ فؤاد از خود این‌ فروغ‌ ندارد جلوة‌ این‌ قطره‌ هم‌ ز جوی‌ حسین‌ است‌

فواد کرمانی
http://www.ya-hosein.org/69.htm


 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

lord aragon

عضو جدید
کاربر ممتاز
معرفی و دانلود تفسیر المیزان به صورت کامل

معرفی و دانلود تفسیر المیزان به صورت کامل

به مناسبت روز پایان تالیف تفسیر المیزان
معرفی و دانلود تفسیر المیزان به صورت کامل



المیزان فی‌تفسیر القران
مفصل‌ترین و مهمترین تألیف استاد علامه، شادروان سید محمد حسین طباطبایی است. اصل این تفسیر به عربی، در ۲۰ جلد نوشته شده و تألیف آن در 23 رمضان ۱۳۹۲ هجری قمری به پایان رسیده است.


به گزارش فرهنگ نیوز، المیزان فی‌تفسیر القران مفصل‌ترین و مهمترین تألیف استاد علامه، شادروان سید محمد حسین طباطبایی است. اصل این تفسیر به عربی، در ۲۰ جلد نوشته شده و تألیف آن در رمضان ۱۳۹۲ به پایان رسیده است. ترجمه فارسی این اثر بالغ بر ۴۰ جلد است.

فهرست مربوط به ترجمه‌ 40 جلدی فارسی را آقای میرزا محمد به نام مفتاح المیزان در ۳ جلد تدوین کرده است. فهرست دیگر تدوین آقای الیاس کلانتری است که ۲ روایت دارد. روایت اصلی آن عربی است و برای اصل‌المیزان تدوین شده و دلیل المیزان نام دارد. دیگری که در واقع ترجمه آن است بر وفق مجمع‌البیان طبرسی و مطلقاً یکی از چند تفسیر عمده و اساسی قرون جدید است.


علامه طباطبایی، رضوان‌ا… علیه، اساس کار خود را بر قاعدة متین تفسیر قرآن به قرآن، قرار داده اند. ویژگی‌ دیگر تفسیر المیزان در این است که به روایت یعنی نقل احادیث و اخبار صحیح از پیامبرصلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم و صحابه و ائمه معصومین، اعتنا و اهتمام تمام نشان داده و در ذیل هر بخش از تفسیر، پس از نقل آیات و توضیح لغوی و ادبی و بیان مراد هر آیه با شیوه‌ «قرآن به قرآن» فصلی تحت عنوان «بحث روایی» به نقل و نقد روایات از منابع خاصه و عامه اختصاص داده‌اند و شأن نزول آیات را غالباً در همین بخش آورده‌ اند. تدوین المیزان از ابتدا تا انتها از یک الگوی ثابت و سنجیده پیروی می‌کند به این شرح که ابتدا چند آیه از یک سوره‌ می‌آید بعد از آن، بخشی تحت عنوان بیان یا بیان آیات که به گفته خود استاد در مقدمة تفسیر، به یک یا چند موضوع از این موضوعات هفتگانه می‌پردازد:

۱- معارف و حقایقی مربوط به اسماء و صفات خداوند.
۲- اطلاعات مربوط به افعال خداوند
۳- مسائل مربوط به کلیات عالم
۴- دانستنی‌های مربوط به انسان قبل از دنیا
۵- دانستنی‌های مربوط به انسان در دنیا
۶- دانستنی‌های مربوط به انسان بعد از دنیا
۷- معارف مربوط به اخلاق انسانی


غالباً مسائل لغوی و ادبی در همین بخش یعنی ابتدای «بیان آیات» مطرح می شود. سپس بخش نقل و نقد احادیث و اخبار تحت عنوان «بخشی از نظرروایتی» یا بحث روایت پیش می‌آید و از کتب حدیث و تفسیر عامه و خاصه، احادیث مربوط به موضوع، نقل و در اطراف آنها بحث می‌شود. سپس در مرحلة سوم بحث‌های مناسب کلامی، فلسفی، علمی و یا مربوط به علوم قرآنی نظیربحث در باب اعجاز بطور مطلق و بیان وجوه چندگانه‌ی اعجاز قرآن یا جبر و تفویض و یا شفاعت و محکمات و متشابهات در میان می‌آید.


لینک دانلود :
http://www.farhangnews.ir/content/43410
 
آخرین ویرایش:

lord aragon

عضو جدید
کاربر ممتاز
غزلی از مولانا

غزلی از مولانا

غزلی از مولانا

ای دل چه انديشيده ای در عذر آن تقصيرها
زآن سوی او چندان وفا ، زين سوی تو چندين جفا

زآن سوی او چندان كرم ، زين سو خلاف و بيش و كم
زآن سوی او چندان نعم ، زين سوی تو چندين خطا

زين سوی تو چندين حسد ، چندين خيال و ظن بد
زآن سوی اوچندان كشش ، چندان چشش ، چندان عطا

چندين چشش از بهر چه ؟ تا جان تلخت خوش شود
چندين كشش از بهر چه ؟ تا دررسی در اولياء

اين سو كشان سوی خوشان
وآن سو كشان با ناخوشان
يا بگذرد يا بشكند ، كشتی در اين گردابها

چندان دعا كن در نهان چندان بنال اندر شبان
كز گنبد هفت آسمان ، در گوش توآيد صدا

بانگ شعيب و ناله اش وآن اشك همچون ژاله اش
چون شد ز حد ، از آسمان آمد سحرگاهش ندا :

« گر مجرمی بخشيدمت وز جرم آمرزيدمت
فردوس خواهی دادمت ، خامش! رها كن اين دعا »

گفتا:« نه اين خواهم نه آن ، ديدار حق خواهم عيان
گر هفت بحر آتش شود ، من در روم بهر لقا »

چون هركسی در خورد خود ياری گزيد از نيک و بد
ما را دريغ آيد که خود فانی کنيم از بهر « لا »

*« ای عاشقان ای عاشقان پيمانه را گم كرده ام »
دركنج ويران مانده ام ، خمخانه را گم كرده ام

هم در پی بالائيان ، هم من اسير خاكيان
هم در پی همخانه ام ،هم خانه را گم كرده ام

آهم چو برافلاك شد اشكم روان بر خاك شد

آخر از اينجا نيستم ، كاشانه را گم كرده ام

درقالب اين خاكيان عمری است سرگردان شدم
چون جان اسيرحبس شد ، جانانه را گم كرده ام

از حبس دنيا خسته ام چون مرغكی پر بسته ام
جانم از اين تن سير شد ، سامانه را گم كرده ام

در خواب ديدم بيدلی صد عاقل اندر پی روان
می خواند باخوداين غزل ، ديوانه را گم كرده ام

گر طالب راهی بيا
، ور در پی آهی برو
اين گفت وبا خودمی سرود ،پروانه راگم كرده ام

چون نور پاك قدسی اش ديدم براو شيدا شدم
گفتم كه ای جانان جان دردانه را گم كرده ام

گفتا كه راه خانه ات را گر ز دل جويا شوی
چندين ننالی روز و شب فرقانه را گم كرده ام

اين گفت و از من دورشد چون موسی اندر طور شد
دل از غمش ويرانه شد ، ويرانه را گم كرده ام


http://tooba2006.persianblog.ir/post/2
 
آخرین ویرایش:

lord aragon

عضو جدید
کاربر ممتاز
شیخ بهایی

شیخ بهایی

شراب روحانی

ساقیا بده جامی زان شراب روحانی //////// تا دمی برآسایم زین حجاب ظلمانی

طرّه ی پریشانش دیدمو به دل گفتم
//////// این همه پریشانی بر سر پریشانم

بی وفا نگارمن،می کند به کار من
//////// خنده های زیر لب،عشوه های پنهانی

دین ودل به یک دیدن باختیم و
خرسندیم
//////// در قمار عشق ای دل کی بود پشیمانی؟

خانه ی
دل ما را از کرم عمارات کن
////////پیش از آن که این خانه رو نهد ویرانی

ما سیه گلیمان را جز بلا نمی شاید
//////// بر دل بهایی نه،هر بلا که بتوانی

http://tooba2006.persianblog.ir/

 
آخرین ویرایش:

lord aragon

عضو جدید
کاربر ممتاز
من هدهدم حضور سلیمانم آرزوست

من هدهدم حضور سلیمانم آرزوست

بنمای رخ که باغ و گلستانم آرزوست
بگشای لب که قند فراوانم آرزوست
ای آفتاب حسن برون آ دمی ز ابر
کان چهره مشعشع تابانم آرزوست
بشنیدم از هوای تو آواز طبل باز
باز آمدم که ساعد سلطانم آرزوست
گفتی ز ناز بیش مرنجان مرا برو
آن گفتنت که بیش مرنجانم آرزوست
وان دفع گفتنت که برو شه به خانه نیست
وان ناز و باز و تندی دربانم آرزوست
در دست هر که هست ز خوبی قراضه‌هاست
آن معدن ملاحت و آن کانم آرزوست
این نان و آب چرخ چو سیل‌ست بی‌وفا
من ماهیم (= وصی ) ،نهنگم ( =نبی) عمانم (= ذات حق برای وصی ، اقیانوس مال نبی= شیخیه؟) آرزوست
یعقوب وار وااسفاها همی‌زنم
دیدار خوب یوسف کنعانم آرزوست
والله که شهر بی‌تو مرا حبس می‌شود
آوارگی و کوه و بیابانم آرزوست
زین همرهان سست عناصر دلم گرفت
شیر خدا و رستم دستانم آرزوست
جانم ملول گشت ز فرعون و ظلم او
آن نور روی موسی عمرانم آرزوست
زین خلق پرشکایت گریان شدم ملول
آن‌های هوی و نعره مستانم آرزوست
گویاترم ز بلبل اما ز رشک عام
مهرست بر دهانم و افغانم آرزوست
دی شیخ با چراغ همی‌گشت گرد شهر
کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست
گفتند یافت می‌نشود جسته‌ایم ما
گفت آنک یافت می‌نشود آنم آرزوست
هر چند مفلسم نپذیرم عقیق خٌرد
کآن عقیق نادر ارزانم آرزوست
پنهان ز دیده‌ها و همه دیده‌ها از اوست
آن آشکار صنعت پنهانم آرزوست
خود کار من گذشت ز هر آرزو و آز
از کان و از مکان پی ارکانم آرزوست
گوشم شنید قصه ایمان و مست شد
کو قسم چشم صورت ایمانم آرزوست
یک دست جام باده و یک دست جعد یار
رقصی چنین میانه میدانم آرزوست
می‌گوید آن رباب که مُردم ز انتظار
دست و کنار و زخمه عثمانم آرزوست
من هم رباب عشقم و عشقم ربابی‌ست
وان لطف‌های زخمه رحمانم آرزوست
باقی این غزل را ای مطرب ظریف
زین سان همی‌شمار که زین سانم آرزوست
بنمای شمس مفخر تبریز رو ز شرق
من هدهدم حضور سلیمانم آرزوست


۱- چهره ی محبوبت را نشانم بده که آرزوی دیدار چهره ی زیبای چون باغ و بوستان تو را دارم. لب بگشا و سخن بگو که شنیدن سخنانت آرزوی منست.
نمودن: نشان دادن بنما و بگشای و بسیاری
افعال این شعر در وجه امری است. م در گلستان، مضاف الیه است برای آرزو : آرزوی من است.
که : حرف ربط برای بیان علت / قند استعاره از سخن زیبا و دلنشین
قافیه: گلستانم و فراوانم و بقیه کلمه های همسان در بیت های بعد // رخ و لب : تناسب
۲- ای خوبی ها یک لحظه از ابر بیرون بیا که دیدن زیباییت را آرزومندم. آفتاب حسن: استعاره از معشوق ، شمس / در این شعر برای مولانا عشق به دیدار شمس الحق تبریزی نیز مراد است. لب گشودن : کنایه از سخن گفتن
مشعشع: نورانی
۳- از عشق تو وقتی صدای بازگشت را می شنوم مثل باز شکاری که با شنیدن صدای طبل بازگشت، نزد صاحب خود برمی گردد، به سوی تو باز می گردم زیرا وصل معشوق و نزدیک شدن به مقام الهی آرزوی من است.(نشستن بر دست و ساعد پادشاه آرزوی من است.)
باز و باز : جناس تام
باز آمدن : ایهام لطیفی دارد.۱- بازگشتن ۲-
قدرتمند(مثل باز ، قوی) و با علاقه آمدن ۳-اگر قید باشد،دوباره آمدن
طبل باز: طبلی بوده است که برای پرواز دادن و
بازگشت پرنده ی شکاری مخصوص شاه می زدند تا پس از شکار و گشت و گذار، بازگردد.
سلطان: استعاره از خداوند ، یا شمس تبریزی
باز و هوا و طبل : مراعات نظیر تکرار صامت واج آرایی "س" و " ز "
تلمیح به رسم شکار
۴- از روی ناز( مفهومی عرفانی) گفتی مرا آزار نده و رهایم کن . همان طرز سخن گفتنت را دوباره دوست دارم از تو بشنوم.
گفتی و گفتنت: جناس اشتقاق
واج آرایی "ت" "م" "ب"
تکرار بیش

۵-همان طرز راندن تو که گفتی برو معشوق در خانه نیست، آن ناز و اداها و خشم دربانت را آرزو دارم.

ناز و باز: اسم مرکب اتباعی
اتباع: وقتی در یک ترکیب یک واژه با همراهی بیاید که مفهومی خاص در آن جمله نداشته باشد، اتباع خواهیم داشت. مثل: کار و بار -
کتاب متاب و ......
البته توضیح کاملی دارد که اکنون نیاز نیست. خودتان تحقیق کنید.
۶-هر یک از زیبارویان از زیبایی اندک و ناچیزی بهره دارد،
من اصل و منشا زیبایی را آرزومندم.
کان ملاحت یا کان خوبی اضافه ی تشبیهی است: معدن زیبایی و خوبی
ملاحت: نمکین بودن / قراضه: پاره ها و ریزه های سیم و زر
خوبی: حاصل مصدر
آن با کان : جناس ناقص اختلافی ( توجه داشته باشید که آ خود ۲ واج است)
۷- وسایل مادی زندگی ، زودگذر و ناپایدار است من مثل
نهنگی هستم که زندگی در اقیانوس را آرزو دارم.
تشبیه کامل(مفصّل) : نان و آب چرخ: مشبه / چو : ادات تشبیه / سیل: مشبه به / بی وفایی و زودگذری: وجه شبه
من ماهی هستم و من نهنگ هستم : تشبیه بلیغ علت تشبیه: آزادی خواهی و فضای گسترده ی اندیشه و خواستن ، عدم گنجایش شوق و طلب آدمی در جهان مادی
چرخ: استعاره از روزگار / آب و سیل و عمّان و ماهی و نهنگ : مراعات نظیر
مصرع اول بیانگر
تحقیر جهان مادی و مصرع دوم بیان عظمت اندیشه ی انسان
8- مثل حضرت یعقوب از هجر یوسف، فریاد تأسف سرمیدهم و دیدار چهره ی زیبای یوسفم را می طلبم.
دیدار: مجاز از چهره / وار: پسوند شباهت، ادات تشبیه کنعان : نام قدیم فلسطین،
سرزمین موعود
وااسفا در اینجا هسته است و شبه جمله به حساب نمی آید چون جمع بسته شده و مفعول به حساب می آید. کنعان در اینجا : مخفف کنعانی ، یوسف کنعانی :
بیانگر حسرت بنده در دوری معشوق
9- به خدا که محیط زندگیم بدون تو برایم زندان می شود. در طلب آوارگی در بیابان و رهایی از بند شهر هستم.
والله: جمله ی قسم(شبه جمله) / حبس: مجاز از زندان / تشبیه بلیغ در این بیت هست (تشبیه پنهان یا مضمر)
کوه و بیابان و آوارگی و شهر: مراعات نظیر
10- از این یاران بی همت و سست اراده دلگیرم و آرزوی یارانی مثل حضرت علی و رستم قهرمان(نماد انسان کامل) را دارم
شیرخدا: لقب حضرت علی(ع)
سست عناصر: کنایه از بی خیال و منفعل و بی همت
تلمیح به قدرت و درایت حضرت علی(ع) و پهلوانی رستم
رستم دستان: اضافه ی بنوّت یا پدر و پسری(رستم پسر دستان) دستان لقب زال

11- از فرعون و ستم هایش آزرده خاطر هستم و چهره ی نورانی موسی(ع) را آرزومندم.
ملول شدن: غمگین بودن /
تلمیح به ماجرای حضرت موسی(که در بازگشت از مقام معجزه و سخن با خدا ، چهره اش بسیار نورانی شده بود)
موسی عمران هم اضافه ی بنوّت یا اضافه ی پدر و پسری است.موسی پسر عمران
واج آرایی کسره ی اضافه در نورِ رویِ موسیِ ..
12- از این جماعت گلایه مند، خسته شده ام و آرزوی شادابی و نشاط جامعه ی عاشقان را دارم.
13- خوش آوا تر از بلبل هستم اما به سبب حسادت مردم، سکوت می کنم در حالی که دلم می خواهد از اشتیاق، فریاد بزنم.
مهر بر لب زدن کنایه از سکوت . گویاتر از بلبل بودن: کنایه از سرشار بودن از شوق عشق خدا
بلبل و افغان و گویایی و مهر و دهان : مراعات نظیر
14- دیروز(مجاز از زمان گذشته) شیخ ما(دیوژن حکیم)در اطراف شهر می گشت و می کفت: از انسانهای دیو صفت آزرده ام و
ملاقات با انسان حقیقی را آرزومندم.
دی: قید زمان / شیخ: مقصود دیوجانس، دیوژن ، فیلسوف یونانی است.
دیو و دد : استعاره از انسانهای پلید و بدذات
15- گفتند : جستجو کرده ایم و نیافتیم . گفت:
آن کسی را می طلبم که یافته نمی شود.
16- هرچند تهی دستم اما عقیق شکسته و بی ارزش را نمی پذیرم زیرا
تو آن عقیق کمیاب و با ارزش هستی اگر آن را می خواهم.
17- در حالی که همه ی چشم ها و بینش ها از خداست، اما از دید همه پنهان است.
من همان کسی را آرزو دارم که هنرش آشکار و خودش پنهان است.
18- کار من از آرزو و هوس گذشته است. من خواهان درک و شناخت
اصل هستی هستم.
19- گوش من ماجراهای داستانهای ایمان آدمیان را شنیده است و بی نیاز است. پس نصیب چشمانم کو ؟ من آرزوی دیدن ایمان حقیقی و معشوق اصلی را دارم.
20- سماع و بی خودی و رقصی را آرزومندم که در یک دست جام باده داشته باشم و دست دیگرم در دست معشوق باشد.
21- آن ساز و کمانچه می گوید من از انتظار مُردم ( کسی به شوق و اشتیاق و شادمانی، مرا بنوازد و مورد لطف قرار دهد!) دوست دارم هنرمندی توانا مرا بنوازد.
زخمه : ضربه و مضراب موسیقی / عثمان : شهاب الدّین عثمان ، از قوّالان و مطربان مجلس مولانا
مردن از انتظار : اغراق
22- من هم ساز عشقم و عاشق نوازنده ی خود هستم . در آرزوی زخمه های لطف آمیز خداوند رحمان هستم.
رباب: نوعی دستگاه
موسیقی
رباب عشق: اضافه ی تشبیهی
ربابی: نوازنده ی رباب
23- ای نوازنده ی موسیقی عشق خدا بقیه ی حرف های مرا به سبک همین ساز ، بزن زیرا دلم می خواهد اتمام ماجرای عشق را از زبان این ساز بشنوم.

23- ای شمس تبریزی چهره ی زیبای خود را به من نشان بده من مثل هدهدم و مشتاق رسیدن به دربار حضرت سلیمانم.

=======================================================================


 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

lord aragon

عضو جدید
کاربر ممتاز
آن آشکار صنعت پنهانم آرزوست = 27 رشته ؟ = باشگاه مهندسان ایران ؟

آن آشکار صنعت پنهانم آرزوست = 27 رشته ؟ = باشگاه مهندسان ایران ؟

تاپیک: ذوالقرنین قرآن = کوروش
تاپیک: اینشتین و اسلام (ترجمۀ دی اِرکلِرونگ Die Erklärung = بیانیّه) = ?????
تاپیک: تشکیل تیم همکاری با دانشگاه استانفورد آمریکا برای مطالعه روی بیماریهای لاعلاج
تاپیک: آيا مهدي شيعه ، همان دجال است ؟
تاپیک: آيا امام حسين عليه السلام‌ را شيعيان به شهادت رسانده‌اند؟!!
تاپیک: دین جهانی اسلام - خطبه ی 1 تا 5 نهج البلاغه
تاپیک: توصيه‌ امام‌ صادق‌ علیه السلام به‌ خوابانيدن‌ كودك‌ در طرف‌ چپ‌ مادر

تاپیک: كيميا و جابربن‌ حيّان‌ شاگرد امام‌ صادق‌ علیه السلام
تاپیک: ستارگاني‌ نوراني‌تر از خورشيد - وجود دنياهاي‌ متعدد
تاپیک: حفاظت كاتدي-انجمن مهندسين خوردگي آمريكا
تاپیک: مهندسی بین المللی جوش [ جزوات بازرسی جوش ]
تاپیک: مجموعه 23 جلدی هندبوک های ASM:
تاپیک: گفتگوی تخصصی مهندسي و بازرسي جوش و تست های غیر مخرب و مخرب
تاپیک: دانلود سوالات دکترا و ارشد همه ی رشته ها 91 .92
تاپیک: امکان سنجی طرح اتصال بندر ماهشهر خلیج فارس به بندر لبنان در در یای سرخ
تاپیک: جزوات آموزشی و صنعتی [ شرکت ملی گاز ] - [ شرکت نفت ] -[ استخدامی ] - [ پتروشیمی ] و ...
تاپیک: امکان سنجی طرح تولید کود ورمی کمپوست ( جلبک اسپرولینا = شرکت کشت و صنعت یاسین تهران + شرکت جهاد نصر = کشاورزی)
تاپیک: عدد بی بعد ( Dimensionless Number ) - از تعاریف تا کاربرد مهندسی - آنالیز ابعادی
تاپیک: طراحی بیوراکتور - میکرو بیولوژی عمومی و تخصصی
تاپیک: وام - روش های در یافت وام - کوتاه مدت - میان مدت - بلند مدت - وام خارجی - وام داخلی
تاپیک: تهیه ی آّ ب به صورت رایگان
تاپیک: فوتو بیوراکتور ها - انواع - طراحی
تاپیک: امکان سنجی طرح توجیهی تولید دارو
=================================================================
میشه از طرح پیشنهادی ناسا ( NASA) برای تصفیه ی فاضلاب استان خوزستان بهره گرفت :
(Offshore Membrane Enclosures for Growing Algae (OMEGA

Offshore Membrane Enclosures for Growing Algae (OMEGA) is an innovative method to grow algae, clean wastewater, capture carbon dioxide and to ultimately produce biofuel without competing with agriculture for water, fertilizer or land.


NASA’s OMEGA system consists of large flexible plastic tubes, called photobioreactors. Floating in seawater, the photobioreactors contain freshwater algae growing in wastewater. These algae are among the fastest growing plants on Earth.

The algae use energy from the sun, carbon dioxide and nutrients from the wastewater to produce biomass that can be converted into biofuels as well as other useful products such as fertilizer and animal food. The algae clean the wastewater by removing nutrients that otherwise would contribute to marine deadzone formation.

NASA’s project goals are to investigate the technical feasibility of a unique floating algae cultivation system and prepare the way for commercial applications. Research by scientists and engineers has demonstrated that OMEGA is an effective way to grow microalgae and treat wastewater on a small scale.


The OMEGA system is being investigated by NASA as an alternative way to produce aviation fuels. Potential implications of replacing fossil fuels include reducing the release of green house gases, decreasing ocean acidification, and enhancing national security.


=======================================
فوتوبیوراکتور = برای پرورش جلبک
=============================================
تصفیه ی فاضلاب با پرورش جلبک ( کاهش BOD فاضلاب - به عنوان منبع نیتروژن و فسفر برای تکثیر جلبک)
===============================================
کاهش رهایش Co2 به محیط زیست ( به عنوان منبع کربن برای تکثیر جلبک گونه ی
botryococcus braunii ) = تثبیت دی اکسید کربن = مکانیسم توسعه ی پاک =CDM= پیمان کیو تو ژاپن = گرفتن پاداش پولی بین المللی = فروش روغن جلبک در بازار بورس کربن فرانسه = شرکت کربن تجارت ایرانیان
1
http://www.csr.ir/Pdf/Content1168/بررسي موقعيت ايران در اجراي پروتكل كيوتو.pdf
2
http://www.nioc.ir/fpublications/ekteshaf/67/pdf/67-10.pdf
3
http://sid.ir/fa/vewssid/s_pdf/23813870318.pdf
==================================
جداسازی جلبک = با استفاده از نیروی ثقل ( بدون هزینه ی انرژی)
=================================
تولید بیودیزل از فاضلاب استان خوزستان = با تکثیر جلبک و استخراج روغن آن( هر بشکه روغن جلبک 3 برابر بشکه ی نفت قیمت دارد )
================================================== =
تا 20 درصد گازوئیل کشور پتانسیل جایگزینی با بیودیزل را دارند( یعنی 20 درصد مصرف گازوئیل کشور را می توان صادرات داشت)
مزایا بیودیزل :
بالارفتن عدد اکتان گازوئیل مصرفی کشور که باعث بهسوزی و افزایش راندمان موتور و کاهش آلودگی محیط زیست می شود( به علت داشتن اکسیژن پیوندی در داخل ترکیب بیودیزل)
================================================== =============
تاپیک:​
به اسید چرب (روغن) الکل اضافه میکنی و کاتالیست هم پتاس یا سود هست( در دمای 60 درجه) = واکنش استریفیکاسیون
بهت بیودیزل( استر اسید چرب) و گلیسرین میده( که از گلیسرین می تونی صابون و دینامیت و لوازم آرایشی و آفتکش و...درست کنی )

بیودیزل و گلیسیرین بر اساس اختلاف چگالی جدا می شوند از یکدیگر ( در مقیاس آزمایشگاهی در دکانتور )
ضمن اینکه اسید چرب ( روغن) به عنوان خوراک ورودی یا مستقیم وجود داره یا باید از دانه های روغنی مثل کلزا یا کنجد یا آفتابگردان و ....... با عملیات لیچینگ جدا شود

================================================== ==================
استفاده ار انرژی نو : بادی و امواج در یا و خورشیدی ( با توجه به عرض جغرافیایی استان و تابش مناسب) = برای تامین برق مورد نیاز
===============================================
ایجاد استخر پرورش ماهی ( شیلات) به منظور استفاده بهینه از فضای اشغال شده توسط فوتو بیوراکتور شناور بر روی دریا
================================================== ===
برای تامین آّب شرب و کشاورزی هم سیستم هیبریدی تبخیر آّب دریا با خورشید و گذراندن از فیلتر غشایی پیشنهاد می شود:
تاپیک جامع غشاء

=====================================================================================
کانال بین المللی داریوش المیزان ؟؟؟؟ = کانال داریوش 2 توسط اسراییل ؟؟؟ = گلوگاه نفت جغرافیایی ؟؟؟ = سلطه ی جهانی یاحکومت عدل الهی؟؟؟؟؟

امکان سنجی طرح اتصال بندر ماهشهر خلیج فارس به بندر لبنان در در یای سرخ


شرکت عمران آستان قدس رضوی ؟+ شرکت کیسون ؟+ سپاه پاسداران اسلامی؟ = مجری طرح کانال المیزان سلمان فارسی
=================================================
امکان سنجی واحد تولید بیودیزل
تاپیک جامع غشاء
============================================
ترجمه واژگان و اصطلاحات فنی انگلیسی در مهندسی شیمی--نفت و گاز و پتروشیمی -- دانلود دیکشنری تصویری تجهیزات مهندسی شیمی

=================================================
تشکیل تیم طراحی یک پالایشگاه پیچیده نفت
===========================================
افزودني هاي بنزين و افزايش عدد اكتان
===================================
اطلاعات صنعتی مورد نیاز یک مهندس شیمی
================================
طراحی پالایشگاه گاز

============================
=======================================================
تاپیک: تجریبات بدست آمده در پروژه های نفتی
==========================================
تاپیک: پرسش‌ و پاسخ صنعتی
============================================
تاپیک: ·▪•●پرسش‌ها و درخواست‌های درسی مهندسی شيمی تنها در اینجا گفته‌شوند●•▪·
=====================================================
تاپیک: مشاعره با واژگان تخصّصی مهندسی شیمی
========================================================
تاپیک: طرح توجيهی و مطالعات امكان‌سنجی (مربوط به طرح و اقتصاد كارخانه)

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

lord aragon

عضو جدید
کاربر ممتاز
تشريح‌ وقايع‌ عاشورا كه‌ عشق‌ محض‌ بوده‌ است

تشريح‌ وقايع‌ عاشورا كه‌ عشق‌ محض‌ بوده‌ است

تشريح‌ وقايع‌ عاشورا كه‌ عشق‌ محض‌ بوده‌ است‌




در تمام‌ دهۀ عزاداري‌، حال‌ حضرت‌ حدّاد ( = کتاب روح مجرد ) بسيار منقلب‌ بود. چهره‌ سرخ‌ مي‌شد و چشمان‌ درخشان‌ و نوراني‌؛ ولي‌ حال‌ حزن‌ و اندوه‌ در ايشان‌ ديده‌ نمي‌شد؛ سراسر ابتهاج‌ و مسرّت‌ بود. ميفرمود: چقدر مردم‌ غافلند كه‌ براي‌ اين‌ شهيد جان‌ باخته‌ غصّه‌ ميخورند و ماتم‌ و اندوه‌ بپا ميدارند ! صحنۀ عاشورا عالي‌ترين‌ مناظر عشقبازي‌ است‌؛ و زيباترين‌ مواطن‌ جمال‌ و جلال‌ إلهي‌، و نيكوترين‌ مظاهر أسماء رحمت‌ و غضب‌؛ و براي‌ اهل‌ بيت‌

ص 79
عليهم‌السّلام‌ جز عبور از درجات‌ و مراتب‌، و وصول‌ به‌ أعلي‌ ذِروۀ حيات‌ جاويدان‌، و منسلخ‌ شدن‌ از مظاهر، و تحقّق‌ به‌ اصل‌ ظاهر، و فناي‌ مطلق‌ در ذات‌ أحديّت‌ چيزي‌ نبوده‌ است‌.

تحقيقاً روز شادي‌ و مسرّت‌ اهل‌ بيت‌ است‌. زيرا روز كاميابي‌ و ظفر و قبولي‌ ورود در حريم‌ خدا و حرم‌ امن‌ و امان‌ اوست‌. روز عبور از جزئيّت‌ و دخول‌ در عالم‌ كلّيّت‌ است‌. روز پيروزي‌ و نجاح‌ است‌. روز وصول‌ به‌ مطلوب‌ غائي‌ و هدف‌ اصلي‌ است‌. روزي‌ است‌ كه‌ گوشه‌اي‌ از آنرا اگر به‌ سالكان‌ و عاشقان‌ و شوريدگان‌ راه‌ خدا نشان‌ دهند، در تمام‌ عمر از فرط‌ شادي‌ مدهوش‌ ميگردند و يكسره‌ تا قيامت‌ بر پا شود به‌ سجدۀ شكر به‌ رو در مي‌افتند.
حضرت‌ آقاي‌ حدّاد ميفرمود: مردم‌ خبر ندارند، و چنان‌ محبّت‌ دنيا چشم‌ و گوششان‌ را بسته‌ كه‌ بر آن‌ روز تأسّف‌ ميخورند و همچون‌ زن‌ فرزند مرده‌ مي‌نالند. مردم‌ نميدانند كه‌ همۀ آنها فوز و نجاح‌ و معاملۀ پر بها و ابتياع‌ اشياءِ نفيسه‌ و جواهر قيمتي‌ در برابر
خَزَف‌ بوده‌ است‌. آن‌ كشتن‌ مرگ‌ نبود؛ عين‌ حيات‌ بود. انقطاع‌ و بريدگي‌ عمر نبود؛ حيات‌ سرمدي‌ بود.

ميفرمودند: شاعري‌ وارد بر مردم‌ حَلَب‌ گفت‌:
گفت‌: آري‌، ليك‌ كو دور يزيد كِيْ بُد است‌ آن‌ غم‌، چه‌ دير اينجا رسيد
چشم‌ كوران‌ آن‌ خسارت‌ را بديد گوش‌ كرّان‌ اين‌ حكايت‌ را شنيد
در دهۀ عاشورا حضرت‌ آقاي‌ حدّاد بسيار گريه‌ ميكردند، ولي‌ همه‌اش‌ گريۀ شوق‌ بود. و بعضي‌ اوقات‌ از شدّت‌ وَجد و سرور، چنان‌ اشكهايشان‌ متوالي‌ و متواتر مي‌آمد كه‌ گوئي‌ ناوداني‌ است‌ كه‌ آب‌ رحمت‌ باران‌ عشق‌ را بر

ص 80
روي‌ محاسن‌ شريفشان‌ ميريزد.

بازگشت به فهرست
قرائت‌ حضرت‌ حدّاد اشعار «مثنوي‌» را در غفلت‌ عامّۀ مردم‌ از عاشورا

چند بار از روي‌ كتاب‌ مولانا محمّد بلخي‌ رومي‌، اين‌ اشعار را با چه‌ صوت‌ و آهنگ‌ دلنوازي‌ ميخواندند كه‌ هنوز كه‌ هنوز است‌ آن‌ صدا، و آن‌ آهنگ‌، و آن‌ اشكهاي‌ سيلاب‌ وار در خاطره‌ مجسّم‌؛ و تو گوئي‌: اينك‌ حدّاد است‌ كه‌ در برابر نشسته‌ و كتاب‌ «مثنوي‌» را در دست‌ دارد:
زادۀ ثاني‌ است‌ احمد در جهان‌ صد قيامت‌ بود او اندر عيان‌
زو قيامت‌ را همي‌ پرسيده‌اند كاي‌ قيامت‌ ! تا قيامت‌ راه‌ چند ؟
با زبان‌ حال‌ مي‌گفتي‌ بسي‌ : كه‌ ز محشر حشر را پرسد كسي‌ ؟
بهر اين‌ گفت‌ آن‌ رسول‌ خوش‌ پيام‌ رمز موتوا قَبْلَ موتوا[35] يا كِرام‌
همچنانكه‌ مرده‌ام‌ من‌ قبل‌ موت‌ زان‌ طرف‌ آورده‌ام‌ اين‌ صيت[36]‌ و صوت[37]
پس‌ قيامت‌ شو قيامت‌ را ببين‌ ديدن‌ هر چيز را شرط‌ است‌ اين‌
تا نگردي‌ اين‌ ندانيّش‌ تمام‌ خواه‌ كان‌ انوار باشد يا ظلام‌
عقل‌ گردي‌ عقل‌ را داني‌ كمال‌ عشق‌ گردي‌ عشق‌ را بيني‌ جمال‌
نار گردي‌ نار را داني‌ يقين‌ نور گردي‌ هم‌ بداني‌ آن‌ و اين‌
گفتمي‌ برهان‌ بر اين‌ دعوت‌ مُبين‌ گر بدي‌ ادراك‌ اندر خورد اين‌
هست‌ انجير اين‌ طرف‌ بسيار خوار گر رسد مرغي‌ قُنُق[38]‌ انجيرخوار
در همه‌ عالم‌ اگر مرد و زنند دم‌ به‌ دم‌ در نزع‌ و اندر مردنند
اين‌ سخنها را وصيّتها شِمَر كه‌ پدر گويد در آن‌ دم‌ با پسر
تا برُويد رحمت‌ و غيرت‌ بدين‌ تا ببرّد بيخ‌ بغض‌ و رَشك‌ و كين‌

ص 81
تو بدان‌ نيّت‌ نِگَر در أقربا تا ز نزع‌ او بسوزد دل‌ ترا
كُلُّ ءَاتٍ ءَاتٍ آنرا نقد دان‌ دوست‌ را در نزع‌ و اندر فقد دان‌
ور غرضها زين‌ نظر گردد حجيب‌ اين‌ نظرها را برون‌ افكن‌ ز جيب‌
در نياز خشك‌ و بر عجزي‌ مايست‌ زانكه‌ با عاجز گزيده‌ معجزيست‌
عجز زنجيريست‌ زنجيرت‌ نهاد چشم‌ در زنجير نه‌ بايد گشاد
پس‌ تضرّع‌ كن‌ كه‌ اي‌ هاديّ زيست‌ باز بودم‌ پشّه‌ گشتم‌ اين‌ ز چيست‌
سخت‌تر افشرده‌ام‌ در سر قدم‌ كه‌ لَفي‌ خُسْرم‌ ز قهرت‌ دم‌ به‌ دم‌
از نصيحتهاي‌ تو كر بوده‌ام‌ بت‌شكن‌ دعويّ و بتگر بوده‌ام‌
ياد صُنعَت‌ فرض‌تر، يا ياد مرگ‌ مرگ‌ مانند خزان‌، تو أصل‌ برگ‌
سالها اين‌ مرگ‌، طبلك‌ ميزند گوش‌ تو بيگاه‌، جنبش‌ ميكند
تشبيه‌ مغفّلي‌ كه‌ عمر ضايع‌ كند و در نزع‌ بيدار شود، به‌ ماتم‌ اهل‌ حَلَب‌
گويد اندر نزعِ جان‌ از آه‌ مرگ‌ اين‌ زمان‌ كردت‌ ز خود آگاه‌ مرگ‌
اين‌ گلوي‌ مرگ‌ از نعره‌ گرفت‌ طبل‌ او بشكافت‌ از ضربِ شگفت‌
در دقايق‌ خويش‌ را درتافتي‌ رمزِ مردن‌ اين‌ زمان‌ دريافتي
بازگشت به فهرست
اشعار مولوي‌ و شاعر وارد به‌ مردم‌ حلب‌ در مرثيۀ حضرت‌ سيّد الشّهداء عليه‌ السّلام‌


رسيدن‌ شاعر به‌ حلب‌ روز عاشورا و حال‌ معلوم‌ نمودن‌
و نكته‌ گفتن‌ و بيان‌ حال‌ كردن‌

روز عاشورا همه‌ اهل‌ حَلَب‌ باب‌ أنطاكيّه[39]‌ اندر تا به‌ شب‌
گرد آيد مرد و زن‌ جمعي‌ عظيم‌ زماتم‌ آن‌ خاندان‌ دارد مقيم‌
تا به‌ شب‌ نوحه‌ كنند اندر بُكا شيعه‌ عاشورا براي‌ كربلا
بشمرند آن‌ ظلمها و امتهان‌[40] كز يزيد و شمر ديد آن‌ خاندان‌
از غريو و ناله‌ها در سرگذشت‌ پُر همي‌ گردد همه‌ صحرا و دشت‌

ص 82
يك‌ غريبي‌ شاعري‌ از ره‌ رسيد روز عاشورا و آن‌ افغان‌ شنيد
شهر را بگذاشت‌ و آن‌ سو راي‌ كرد قصد جستجوي‌ آن‌ هيهاي‌ كرد
پرس‌ پرسان‌ مي‌شد اندر افتقاد چيست‌ اين‌ غم‌، بر كه‌ اين‌ ماتم‌ فتاد
اين‌ رئيسي‌ زَفْت‌ باشد كه‌ بمرد اينچنين‌ مجمع‌ نباشد كار خرد
نام‌ او القاب‌ او شرحم‌ دهيد كه‌ غريبم‌ من‌، شما اهل‌ دِهيد
چيست‌ نام‌ و پيشه‌ و اوصاف‌ او تا بگويم‌ مرثيۀ الطاف‌ او
مرثيه‌ سازم‌ كه‌ مرد شاعرم‌ تا از اينجا برگ‌ و لالَنگي‌[41] برم‌
آن‌ يكي‌ گفتش‌ كه‌ تو ديوانه‌اي‌ تو نه‌اي‌ شيعه‌ عدوّ خانه‌اي‌
روزعاشورا نميداني‌ كه‌ هست‌ ماتم‌ جاني‌ كه‌ از قرني‌ به‌ است‌
پيش‌ مؤمن‌ كي‌ بود اين‌ قصّه‌ خوار قدر عشقِ گوش‌، عشقِ گوشوار
پيش‌ مؤمن‌ ماتم‌ آن‌ پاك‌ روح‌ شُهره‌تر باشد ز صد طوفان‌ نوح
بازگشت به فهرست
ملاّي‌ رومي‌ چه‌ خوب‌ قضاياي‌ عاشورا را تحقيق‌ مي‌كند

نكته‌ گفتن‌ شاعر جهت‌ طعن‌ شيعۀ حَلَب‌
گفت‌: آري‌ ليك‌ كو دور يزيد كي‌ بُد است‌ آن‌ غم‌، چه‌ دير اينجا رسيد
چشم‌ كوران‌ آن‌ خسارت‌ را بديد گوش‌ كرّان‌ اين‌ حكايت‌ را شنيد
خفته‌ بودستيد تا اكنون‌ شما تا كنون‌ جامه‌ دريديد از عزا
پس‌ عزا بر خود كنيد اي‌ خفتگان‌ زانكه‌ بد مرگيست‌ اين‌ خواب‌ گران‌
روح‌ سلطاني‌ ز زنداني‌ بِجَست‌ جامه‌ چون‌ درّيم‌ و چون‌ خائيم‌ دست‌
چونكه‌ ايشان‌ خسرو دين‌ بوده‌اند وقت‌ شادي‌ شد چو بگسستند بند
سوي‌ شادَروان‌ دولت‌ تاختند كُنده‌ و زنجير را انداختند
روز مُلْكَست‌ و گَهِ شاهنشهي‌ گر تو يك‌ ذرّه‌ از ايشان‌ آگهي‌
ور نه‌اي‌ آگه‌ برو بر خود گري‌ زانكه‌ در انكار نقل‌ و محشري‌

ص 83
بر دل‌ و دين‌ خرابت‌ نوحه‌ كن‌ چون‌ نمي‌بيند جز اين‌ خاك‌ كهن‌
ور همي‌ بيند چرا نبود دلير پشت‌ دار و جان‌ سپار و چشم‌ سير
در رخت‌ كو از پي‌ دين‌ فرّخي‌ گر بديدي‌ بَحر، كو كفّ سخيّ
آنكه‌ جو ديد آب‌ را نكْند دريغ‌ خاصه‌ آن‌ كو ديد دريا را و ميغ
بازگشت به فهرست
قرائت‌ حضرت‌ حدّاد ابيات‌ عاشورا را گويا با جان‌ و روح‌ او خمير شده‌ است‌

تمثيل‌ حريص‌ بر دنيا به‌ موري‌ كه‌ به‌ دانه‌اي‌ از خرمني‌ قانع‌ نشود
مور بر دانه‌ از آن‌ لرزان‌ شود كو ز خرمنگاه‌ خود عُمْيان[42]‌ بود
مي‌كشد يك‌ دانه‌ را از حرص‌ و بيم‌ چون‌ نمي‌بيند چنان‌ چاش[43]‌ عظيم‌
صاحب‌ خرمن‌ همي‌ گويد كه‌ هي‌ اي‌ ز كوري‌ پيش‌ تو معدوم‌، شي‌ء
تو ز خرمن‌هاي‌ ما آن‌ ديده‌اي‌ كاندر آن‌ دانه‌ به‌ جان‌ پيچيده‌اي‌
اي‌ به‌ صورت‌ ذرّه‌ كيوان‌ را ببين‌ مورِ لنگي‌، رو سليمان‌ را ببين‌
تو نِه‌اي‌ آن‌ جسم‌ بل‌ آن‌ ديده‌اي‌ وا رهي‌ از جسم‌ گر جان‌ ديده‌اي‌
آدمي‌ ديده‌ است‌ و باقي‌ لَحم‌ و پوست‌ هرچه‌ چشمش‌ ديده‌ است‌ آن‌ خير اوست‌
كوه‌ را غرقه‌ كند يك‌ خُم‌ زِ نَم‌ مَنفذي‌ گر باز باشد سوي‌ يَم‌
چون‌ به‌ دريا راه‌ شد از جان‌ خُم‌ خمّ با جيحون‌ برآرد اُشتلُم‌[44]
زين‌ سبب‌ قُل‌ گفتۀ دريا بود گر چه‌ نطق‌ احمدي‌ گويا بود
گفتۀ او جمله‌ دُرِّ بحر بود كه‌ دلش‌ را بود در دريا نفوذ
دادِ دريا چون‌ ز خمّ ما بود چه‌ عجب‌ گر ماهي‌ از دريا بود

ص 84
چشمِ حسّ افسرده[45]‌ بر نقش‌ قمر تو قمر مي‌بيني‌ و او مستقرّ
اين‌ دوئي‌، اوصاف‌ ديدۀ أحول‌ است‌ ورنه‌ اوّل‌ آخِر، آخر اوّل‌ است‌
هين‌ گذر از نقش‌ خُم‌، در خم‌ نگر كاندر او بحري‌ است‌ بي‌پايان‌ و سر
پاك‌ از آغاز و آخر آن‌ عِذاب[46]‌ مانده‌ محرومان‌ ز قهرش‌ در عَذاب‌
اينچنين‌ خم‌ را تو دريا دان‌ يقين‌ زنده‌ از وي‌ آسمان‌ و هم‌ زمين‌
گشته‌ دريائي‌ دوئي‌ در عين‌ وصل‌ شد ز سو در بي‌سوئي‌ در عين‌ وصل‌
بلكه‌ وحدت‌ گشته‌ او را در وصال‌ شد خطاب‌ او خطاب‌ ذوالجلال‌[47]
آري‌، مرگ‌ براي‌ سيّد الشّهداء سيّد مظلومان‌ عليه‌ السّلام‌ عين‌ درجه‌ و ارتقاء و فوز و نجاح‌ است‌. لهذا در روايت‌ وارده‌ در مبحث‌ «معاد شناسي‌» آمد كه‌ در روز عاشورا هر چه‌ آتش‌ جنگ‌ افروخته‌تر مي‌شد و مصائب‌ آنحضرت‌ افزون‌تر، چهرۀ منوّرش‌ بر افروخته‌تر و شاداب‌تر مي‌شد...
بازگشت به فهرست
تشريح‌ حضرت‌ حدّاد وقايع‌ عاشورا را همچون‌ امام‌ حسين‌ عليه‌ السّلام‌

وَ كَانَ الْحُسَيْنُ عَلَيْهِ السَّلَامُ وَ بَعْضُ مَنْ مَعَهُ مِنْ خَصَآئِصِهِ تُشْرِقُ أَلْوَانُهُمْ وَ تَهْدَأُ جَوَارِحُهُمْ وَ تَسْكُنُ نُفُوسُهُمْ. فَقَالَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ:
انْظُرُوا لَا يُبَالِي‌ بِالْمَوْتِ !
فَقَالَ لَهُمُ الْحُسَيْنُ عَلَيْهِ السَّلَامُ: صَبْرًا بَنِي‌ الْكِرَامِ ! فَمَا الْمَوْتُ إلَّا قَنْطَرَةٌ يَعْبُرُ بِكُمْ عَنِ الْبُؤْسِ وَ الضَّرَّآءِ إلَي‌ الْجِنَانِ الْوَاسِعَةِ وَ النَّعِيمِ الدَّآئِمَةِ. فَأَيُّكُمْ يَكْرَهُ أَنْ يَنْتَقِلَ مِن‌ سِجْنٍ إلَي‌ قَصْرٍ ؟!...

ص 85
إنَّ أَبِي‌ حَدَّثَنِي‌ عَنْ رَسُولِ اللَهِ صَلَّي‌ اللَهُ عَلَيْهِ وَ ءَالِهِ: إنَّ الدُّنْيَا سِجْنُ الْمُؤْمِنِ وَ جَنَّةُ الْكَافِرِ؛ وَ الْمَوْتُ جِسْرُ هَٓؤُلَآءِ إلَي‌ جَنَّاتِهِمْ، وَ جِسْرُ هَٓؤُلَآءِ إلَي‌ جَحِيمِهِمْ. مَا كَذَبْتُ وَ لَا كُذِبْتُ ! [48]
«وليكن‌ حال‌ حسين‌ بن‌ عليّ سيّد الشّهداء عليه‌ الصّلوة‌ و السّلام‌ و بعضي‌ از يارانش‌ كه‌ با وي‌ بودند چنين‌ بود كه‌ رنگ‌ صورت‌هايشان‌ ميدرخشيد و اعضاء و جوارحشان‌ آرام‌ ميگرفت‌، و نفَس‌هايشان‌ بدون‌ اضطراب‌ و آرام‌ بود. در اينحال‌ بعضي‌ از آنها به‌ بعض‌ ديگر گفتند:
ببينيد ! اين‌ مرد ابداً از مرگ‌ ترسي‌ ندارد؛ و آنرا ساده‌ و بدون‌ اهمّيّت‌ مي‌شمرد !
حضرت‌ سيّد الشّهداء صلوات‌ الله‌ عليه‌ به‌ آنها گفت‌: اي‌ فرزندان‌ بزرگ‌زادگان‌، و اي‌ عزيزان‌ بلند پايه‌ و ارجمند ! صبر و تحمّل‌ و شكيبائي‌ پيشه‌گيريد ! چرا كه‌ مرگ‌ چيزي‌ نيست‌ مگر به‌ مثابۀ پلي‌ كه‌ شما را از روي‌ خود عبور ميدهد از گرفتاري‌ و شدّت‌ و مضرّت‌، به‌ سوي‌ بهشتهاي‌ وسيعه‌ و نعمتهاي‌ جاويدان‌ إلهيّه‌ ! پس‌ كداميك‌ از شما خوشش‌ نمي‌آيد كه‌ از زنداني‌ به‌ سوي‌ قصري‌ انتقال‌ يابد ؟!...
بدرستيكه‌ پدرم‌ براي‌ من‌ روايت‌ كرد از رسول‌ خدا صلّي‌ الله‌ عليه‌ وآله‌ كه‌: دنيا زندان‌ مؤمن‌ است‌ و بهشت‌ كافر. و مرگ‌ پل‌ عبور است‌ براي‌ اينان‌ به‌ سوي‌ بهشتهايشان‌، و پل‌ عبور است‌ براي‌ آنان‌ به‌ سوي‌ دوزخ‌ گداخته‌شان‌. نه‌ من‌ دروغ‌ مي‌گويم‌، و نه‌ به‌ من‌ دروغ‌ گفته‌ شده‌ است‌.»
بازگشت به فهرست
مطالب‌ حضرت‌ حدّاد دربارۀ عاشورا مختصّ به‌ حالات‌ فناء ايشان‌ در آن‌ هنگام‌ است‌

بايد دانست‌ كه‌: آنچه‌ را كه‌ مرحوم‌ حدّاد فرموده‌اند، حالات‌ شخصي‌ خود ايشان‌ در آن‌ أوان‌ بوده‌ است‌ كه‌ از عوالم‌ كثرات‌ عبور نموده‌ و به‌ فناي‌ مطلق‌

ص 86
في‌ الله‌ رسيده‌ بودند، و به‌ عبارت‌ دگر: سفر إلي‌ الله‌ به‌ پايان‌ رسيده‌، اشتغال‌ به‌ سفر دوّم‌ كه‌ في‌ الله‌ است‌ داشته‌اند. همانطور كه‌ در احوال‌ ملاّي‌ رومي‌ در وقت‌ سرودن‌ اين‌ اشعار، و احوال‌ آن‌ مرد شاعر شيعي‌ وارد در شهر حلب‌ نيز بدينگونه‌ بوده‌ است‌ كه‌ جنبۀ وجه‌ الخَلقي‌ آنها تبديل‌ به‌ جنبۀ وجه‌ الحقّي‌ و وجه‌الرَّبّي‌ گرديده‌ است‌؛ و از درجات‌ نفس‌ عبور كرده‌، در حرم‌ عزّ توحيد و حريم‌ وصال‌ حقّ متمكّن‌ گرديده‌اند.
امّا سائر افراد مردم‌ كه‌ در عالم‌ كثرات‌ گرفتارند و از نفس‌ برون‌ نيامده‌اند، حتماً بايد گريه‌ و عزاداري‌ و سينه‌زني‌ و نوحه‌خواني‌ كنند تا بدينطريق‌ بتوانند راه‌ را طيّ كنند و بدان‌ مقصد عالي‌ نائل‌ آيند. اين‌ مجاز قنطره‌اي‌ است‌ براي‌ آن‌ حقيقت‌. همچنانكه‌ در روايات‌ كثيرۀ مستفيضه‌ ما را امر به‌ عزاداري‌ نموده‌اند تا بدينوسيله‌ جان‌ خود را پاك‌ كنيم‌ و با آن‌ سروران‌ در طيّ اين‌ سبيل‌ هم‌ آهنگ‌ گرديم‌.
و تازه‌ وقتيكه‌ أسفار أربعه‌ طيّ شد، از لوازم‌ بقاء بالله‌ بعد از مقام‌ فناء في‌الله‌، متشكّل‌ شدن‌ به‌ عوالم‌ كثرت‌، و حقّ هر عالم‌ را كما هو حقّه‌ رعايت‌ نمودن‌ است‌ كه‌ با خداوند در عالم‌ خلق‌ بودن‌ و متّصف‌ به‌ صفات‌ خلقي‌ در عين‌ وحدت‌ ربوبي‌ گرديدن‌ مي‌باشد كه‌ هم‌ عشق‌ است‌ و هم‌ عزا، هم‌ توحيد است‌ و هم‌ كثرت‌؛ چنانكه‌ عين‌ خود اين‌ حالات‌ در حضرت‌ آقاي‌ حدّاد در اواخر عمر مشاهده‌ مي‌شد كه‌ پس‌ از مقام‌ فناءِ صرف‌ و تمكّن‌ در تجرّد، داراي‌ مقام‌ بقاء بوده‌اند. توأم‌ با همان‌ عشق‌ شديد، در مجالس‌ سوگواري‌، گريه‌ و عزاداري‌ ناشي‌ از سوز دل‌ و حرقت‌ قلب‌ از ايشان‌ مشهود بود. خود حضرت‌ سيّدالشّهداء عليه‌ السّلام‌ هم‌ به‌ حضرت‌ سكينه‌ دختر عزيزشان‌ فرمودند:
لا تُحْرِقي‌ قَلْبي‌ بِدَمْعِكِ حَسْرَةً مادامَ مِنّي‌ الرّوحُ في‌ جُثْماني‌
«قلب‌ مرا با سرشكت‌ آتش‌ مزن‌، اين‌ سرشكي‌ كه‌ از روي‌ حسرت‌

ص 87
مي‌ريزد؛ تا وقتيكه‌ جان‌ در بدن‌ دارم‌!»

و به‌ عبارت‌ مختصر و كوتاه‌: داستان‌ كربلا داستان‌ بسيار غامض‌ و پيچيده‌اي‌ است‌. عيناً مانند سكّۀ دو رو مي‌باشد: يك‌ روي‌ آن‌ عشق‌ و شور و نيل‌ و فوز حضرت‌ سيّد الشّهداء عليه‌ السّلام‌ مي‌باشد به‌ آن‌ عوالم‌، و روي‌ ديگر آن‌ غصّه‌ و اندوه‌ و عذاب‌ و شكنجه‌ و گريه‌ مي‌باشد. امّا كسي‌ ميتواند آن‌ روي‌ سكّه‌ را تماشا كند كه‌ اين‌ رو را ديده‌ و تماشا كرده‌ و از آن‌ عبور نموده‌ باشد؛ بِمِثْل‌ هذا فلْيَعملِ العامِلون‌.
باري‌، نحوۀ قرائت‌ و كيفيّت‌ خواندن‌ اين‌ ابيات‌ مولانا طوري‌ بود كه‌ گوئي‌ حضرت‌ حدّاد با حقيقت‌ آن‌ معاني‌ متّحد و از آبشخوار واقعيّات‌ و حقائق‌ و معادن‌ آن‌، سخن‌ ميگويد. تو گوئي‌ كه‌ اينجا روز عاشوراست‌، و او دارد از باطن‌ و ضمير حضرت‌ سيّد الشّهداء عليه‌ السّلام‌ خبر ميدهد و براي‌ اصحاب‌ و ياران‌ خود پرده‌ بر ميدارد.
لفظ‌ « فَناء » بيشترين‌ لفظي‌ بود كه‌ بر زبان‌ حدّاد عبور ميكرد، و هيچ‌ چاره‌ و گريزي‌ را بالاتر از فَناء نميديد، و رفقاي‌ خود را بدان‌ دعوت‌ مي‌نمود.
بازگشت به فهرست
تشرّف‌ حضرت‌ حدّاد به‌ سامرّاء و زيارت‌ عسكريّين‌ سلام‌ الله‌ عليها

حقير تا سوّم‌ شهادت‌ امام‌ عليه‌ السّلام‌ در كربلا ماندم‌ و روز چهاردهم‌ در خدمت‌ حضرت‌ استاد به‌ كاظمين‌ عليهما السّلام‌ وارد شديم‌ و دو شب‌ در آنجا توقّف‌ نموده‌ و پس‌ از آن‌ با ايشان‌ و برخي‌ از رفقاي‌ دگر به‌ سامرّاءمشرّف‌ شديم‌ و چهار شب‌ هم‌ در آنجا از بركات‌ آن‌ انوار قدسيّه‌ بهرمند گشتيم‌، سپس‌ به‌ كاظمين‌ عليهما السّلام‌ مراجعت‌ نموده‌ و از آنجا يكسره‌ به‌ طهران‌ برگشتم‌ كه‌ از بيستم‌ شهر محرّم‌ الحرام‌ تجاوز ميكرد، و مجموع‌ اين‌ سفر پنجاه‌ و پنج‌ روز شد.
بازگشت به فهرست
دنباله متن


پاورقي

[31] ـ چون‌ جناب‌ آقاي‌ حاج‌ سيّد مرتضي‌ عسكري‌ دامتْ بركاتُه‌ نوادۀ دختري‌ مرحوم‌ آية‌ الله‌ آقا ميرزا محمّد طهراني‌ مقيم‌ سامرّاء بوده‌اند، و مرحومه‌ جدّۀ پدري‌ ما يعني‌ والدۀ پدر، مسمّاة‌ به‌ بي‌بي‌ شهربانو خواهر آقا ميرزا محمّد بوده‌اند بنابراين‌ علاّمۀ عسكري‌ نوۀ دائي‌ پدر ما مي‌باشند.

[32] ـ كرّادۀ شرقيّه‌ در مشرق‌ دجله‌ است‌ و كرّادۀ مريم‌ در مغرب‌ آن‌.

[33] ـ آيۀ 26 و 27، از سورۀ 55: الرّحمن‌

[34] ـ مسبّحات‌ عبارت‌ است‌ از پنج‌ سوره‌: الحَديد، الحَشْر، الصَّفّ، الجُمُعَة‌، التَّغابن‌.
[35] ـ رمز موتوا، اشارت‌ به‌ حديث‌ نبوي‌ است‌ كه‌ فرموده‌اند: موتوا قَبْلَ أنْ تَموتوا. يعني‌ «بميريد پيش‌ از آنكه‌ به‌ موت‌ طبيعي‌ بميريد.» يعني‌ موت‌ اختياري‌ گزينيد تا حالت‌ مردگان‌ نبينيد ! (تعليقه‌)

[36] صيت‌: آوازه‌.

[37] صوت‌: صدا. قُنُق‌ (به‌ تركي‌)

[38] قُنُق‌ (به‌ تركي‌) ميهمان‌

[39] أنطاكيّه‌: نام‌ شهري‌ است‌.

[40] امتهان‌: خواري‌. (تعليقه‌)
[41] لالَنگ‌: نانْ پاره‌ و طعامهائي‌ كه‌ گدايان‌ از مهمانيها و سفره‌ها جمع‌ نمايند.

[42] ـ عُمْيان‌ بمعني‌ كوران‌، جمع‌ أعمي‌ مي‌باشد؛ ولي‌ در اين‌ شعر بمعني‌ كور آمده‌ است‌؛ چنانچه‌ در «لغت‌نامۀ دهخدا» پس‌ از آنكه‌ عُميان‌ را به‌ كوران‌ و نابينايان‌ معني‌ نموده‌ است‌، بعنوان‌ معناي‌ دوّم‌، كور و نابينا را ذكر كرده‌ و همين‌ بيت‌ «مثنوي‌» را شاهد آورده‌ است‌ و در تعليقه‌ گويد: ظاهراً اين‌ كلمه‌ كه‌ در عربي‌ جمع‌ است‌ مانند بسياري‌ از كلمات‌ ديگر از قبيل‌ طلبه‌، حور و... در فارسي‌ به‌ معني‌ مفرد بكار رفته‌ است‌. (م‌)

[43] چاش‌: خرمن‌.

[44] اشتلم‌: تندي‌ و غلبه‌ و زور كردن‌.

[45]ـ
یعني‌ حقيقت‌ قمر و ماه‌ آسماني‌ يك‌ چيز بيش‌ نيست‌، امّا چشم‌ حسّ كه‌ افسرده‌ و ناتوان‌ است‌ صورت‌ آنرا در آب‌ و آينه‌ يك‌ چيز ثابت‌ و مستقرّي‌ مي‌بيند؛ امّا تو كه‌ داراي‌ عقل‌ و ادراك‌ هستي‌ حقيقت‌ قمر ( = تقویم قمری = ایام البیض = روزه گرفتن = توبه = حضرت آدم ع = کاهشبیماری های خونی و ... = گرانش ایجاد شده توسط ماه = تغییر قطر رگ و کاهش و افزایش غلظت خون)را كه‌ ستارۀ سيّار و متحرّكي‌ است‌ و داراي‌ منازل‌ و أشكال‌ مختلف‌ است‌ مشاهده‌ مي‌نمائي‌ !

[46] عِذاب‌: جمع‌ عَذْب‌ به‌ معني‌ آب‌ گوارا.

[47] «مثنوي‌ معنوي‌» ملاّي‌ رومي‌، جلد ششم‌، از طبع‌ آقا ميرزا محمود، ص‌ 570 و 571؛ و از طبع‌ ميرخاني‌ ص‌ 550 تا ص‌ 552

[48] «معاني‌ الاخبار» باب‌ مَعني‌ المَوت‌، حديث‌ 3، ص‌ 288 و 289؛ و «معادشناسي‌» از دورۀ علوم‌ و معارف‌ اسلام‌، ج‌ 1، مجلس‌ سوّم‌، آخر مجلس‌






با نام یاد خدا و عرض سلام و احترام !
غزل مورد نظر : از حافظ

زلفت هزار ؟ دل به یکی تار مو ببست
راه هزار چاره گر از چهار سو ؟ ببست

تا عاشقان ببوی نسیمش دهند جان
بگشود نافه ای و در آرزو ببست

شیدا از آن شدم که نگارم چو ماه نو
ابرو نمود و جلوه گری کرد و در ببست

ساقی به چند رنگ می اندر پیاله ریخت
این نقشها نگر که چه خوش در کدو ببست

مطرب چه پرده ساخت؟ که در پرده ی سماع
بر اهل وجد و حال درِ های و هو؟ ؟ ببست

حافظ هر آنکه عشق نورزید و وصل؟خواست
احرام طوف کعبه ی دل بی وضو ببست


- عشق نورزیدن و انتظار وصل داشتن : کنایه از انتطار بیجا داشتن و به اصطلاح دماغ بیهوده پختن را دارد .

-تمام مصراع دوّم بیت آخر نیز می تواند کنایه از انجام کار مهم ، بدون فراهم کردن مقدمات آن باشد.

-والسّلام . ادام اللّه توفیق و بقاءُ = میانه ی میدانمآرزوست = صهبا = وسقاهم ربّهم شراباً طهور ا ا ا ا ا.


 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

MaRaL.arch

کاربر فعال تالار مهندسی معماری ,
کاربر ممتاز
دوست خوبم من هیچی از تاپیکتون متوجه نشدم:confused:
 

₪آمیتریس₪

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تاپیک: ذوالقرنین قرآن = کوروش
تاپیک: اینشتین و اسلام (ترجمۀ دی اِرکلِرونگ Die Erklärung = بیانیّه) = ?????
تاپیک: تشکیل تیم همکاری با دانشگاه استانفورد آمریکا برای مطالعه روی بیماریهای لاعلاج
تاپیک: آيا مهدي شيعه ، همان دجال است ؟
تاپیک: آيا امام حسين عليه السلام‌ را شيعيان به شهادت رسانده‌اند؟!!
تاپیک: دین جهانی اسلام - خطبه ی 1 تا 5 نهج البلاغه
تاپیک: توصيه‌ امام‌ صادق‌ علیه السلام به‌ خوابانيدن‌ كودك‌ در طرف‌ چپ‌ مادر

تاپیک: كيميا و جابربن‌ حيّان‌ شاگرد امام‌ صادق‌ علیه السلام
تاپیک: ستارگاني‌ نوراني‌تر از خورشيد - وجود دنياهاي‌ متعدد
تاپیک: حفاظت كاتدي-انجمن مهندسين خوردگي آمريكا
تاپیک: مهندسی بین المللی جوش [ جزوات بازرسی جوش ]
تاپیک: مجموعه 23 جلدی هندبوک های ASM:
تاپیک: گفتگوی تخصصی مهندسي و بازرسي جوش و تست های غیر مخرب و مخرب
تاپیک: دانلود سوالات دکترا و ارشد همه ی رشته ها 91 .92
تاپیک: امکان سنجی طرح اتصال بندر ماهشهر خلیج فارس به بندر لبنان در در یای سرخ
تاپیک: جزوات آموزشی و صنعتی [ شرکت ملی گاز ] - [ شرکت نفت ] -[ استخدامی ] - [ پتروشیمی ] و ...
تاپیک: امکان سنجی طرح تولید کود ورمی کمپوست ( جلبک اسپرولینا = شرکت کشت و صنعت یاسین تهران + شرکت جهاد نصر = کشاورزی)
تاپیک: عدد بی بعد ( Dimensionless Number ) - از تعاریف تا کاربرد مهندسی - آنالیز ابعادی
تاپیک: طراحی بیوراکتور - میکرو بیولوژی عمومی و تخصصی
تاپیک: وام - روش های در یافت وام - کوتاه مدت - میان مدت - بلند مدت - وام خارجی - وام داخلی
تاپیک: تهیه ی آّ ب به صورت رایگان
تاپیک: فوتو بیوراکتور ها - انواع - طراحی
تاپیک: امکان سنجی طرح توجیهی تولید دارو
=================================================================
میشه از طرح پیشنهادی ناسا ( NASA) برای تصفیه ی فاضلاب استان خوزستان بهره گرفت :
(Offshore Membrane Enclosures for Growing Algae (OMEGA


Offshore Membrane Enclosures for Growing Algae (OMEGA) is an innovative method to grow algae, clean wastewater, capture carbon dioxide and to ultimately produce biofuel without competing with agriculture for water, fertilizer or land.


NASA’s OMEGA system consists of large flexible plastic tubes, called photobioreactors. Floating in seawater, the photobioreactors contain freshwater algae growing in wastewater. These algae are among the fastest growing plants on Earth.

The algae use energy from the sun, carbon dioxide and nutrients from the wastewater to produce biomass that can be converted into biofuels as well as other useful products such as fertilizer and animal food. The algae clean the wastewater by removing nutrients that otherwise would contribute to marine deadzone formation.

NASA’s project goals are to investigate the technical feasibility of a unique floating algae cultivation system and prepare the way for commercial applications. Research by scientists and engineers has demonstrated that OMEGA is an effective way to grow microalgae and treat wastewater on a small scale.


The OMEGA system is being investigated by NASA as an alternative way to produce aviation fuels. Potential implications of replacing fossil fuels include reducing the release of green house gases, decreasing ocean acidification, and enhancing national security.


=======================================
فوتوبیوراکتور = برای پرورش جلبک
=============================================
تصفیه ی فاضلاب با پرورش جلبک ( کاهش BOD فاضلاب - به عنوان منبع نیتروژن و فسفر برای تکثیر جلبک)
===============================================
کاهش رهایش Co2 به محیط زیست ( به عنوان منبع کربن برای تکثیر جلبک گونه ی
botryococcus braunii ) = تثبیت دی اکسید کربن = مکانیسم توسعه ی پاک =CDM= پیمان کیو تو ژاپن = گرفتن پاداش پولی بین المللی = فروش روغن جلبک در بازار بورس کربن فرانسه = شرکت کربن تجارت ایرانیان
1
http://www.csr.ir/Pdf/Content1168/بررسي موقعيت ايران در اجراي پروتكل كيوتو.pdf
2
http://www.nioc.ir/fpublications/ekteshaf/67/pdf/67-10.pdf
3
http://sid.ir/fa/vewssid/s_pdf/23813870318.pdf
==================================
جداسازی جلبک = با استفاده از نیروی ثقل ( بدون هزینه ی انرژی)
=================================
تولید بیودیزل از فاضلاب استان خوزستان = با تکثیر جلبک و استخراج روغن آن( هر بشکه روغن جلبک 3 برابر بشکه ی نفت قیمت دارد )
================================================== =
تا 20 درصد گازوئیل کشور پتانسیل جایگزینی با بیودیزل را دارند( یعنی 20 درصد مصرف گازوئیل کشور را می توان صادرات داشت)
مزایا بیودیزل :
بالارفتن عدد اکتان گازوئیل مصرفی کشور که باعث بهسوزی و افزایش راندمان موتور و کاهش آلودگی محیط زیست می شود( به علت داشتن اکسیژن پیوندی در داخل ترکیب بیودیزل)
================================================== =============
تاپیک:​
به اسید چرب (روغن) الکل اضافه میکنی و کاتالیست هم پتاس یا سود هست( در دمای 60 درجه) = واکنش استریفیکاسیون
بهت بیودیزل( استر اسید چرب) و گلیسرین میده( که از گلیسرین می تونی صابون و دینامیت و لوازم آرایشی و آفتکش و...درست کنی )

بیودیزل و گلیسیرین بر اساس اختلاف چگالی جدا می شوند از یکدیگر ( در مقیاس آزمایشگاهی در دکانتور )
ضمن اینکه اسید چرب ( روغن) به عنوان خوراک ورودی یا مستقیم وجود داره یا باید از دانه های روغنی مثل کلزا یا کنجد یا آفتابگردان و ....... با عملیات لیچینگ جدا شود

================================================== ==================
استفاده ار انرژی نو : بادی و امواج در یا و خورشیدی ( با توجه به عرض جغرافیایی استان و تابش مناسب) = برای تامین برق مورد نیاز
===============================================
ایجاد استخر پرورش ماهی ( شیلات) به منظور استفاده بهینه از فضای اشغال شده توسط فوتو بیوراکتور شناور بر روی دریا
================================================== ===
برای تامین آّب شرب و کشاورزی هم سیستم هیبریدی تبخیر آّب دریا با خورشید و گذراندن از فیلتر غشایی پیشنهاد می شود:
تاپیک جامع غشاء

=====================================================================================
کانال بین المللی داریوش المیزان ؟؟؟؟ = کانال داریوش 2 توسط اسراییل ؟؟؟ = گلوگاه نفت جغرافیایی ؟؟؟ = سلطه ی جهانی یاحکومت عدل الهی؟؟؟؟؟

امکان سنجی طرح اتصال بندر ماهشهر خلیج فارس به بندر لبنان در در یای سرخ

شرکت عمران آستان قدس رضوی ؟+ شرکت کیسون ؟+ سپاه پاسداران اسلامی؟ = مجری طرح کانال المیزان داریوش
=================================================
امکان سنجی واحد تولید بیودیزل
تاپیک جامع غشاء
============================================
ترجمه واژگان و اصطلاحات فنی انگلیسی در مهندسی شیمی--نفت و گاز و پتروشیمی -- دانلود دیکشنری تصویری تجهیزات مهندسی شیمی

=================================================
تشکیل تیم طراحی یک پالایشگاه پیچیده نفت
===========================================
افزودني هاي بنزين و افزايش عدد اكتان
===================================
اطلاعات صنعتی مورد نیاز یک مهندس شیمی
================================
طراحی پالایشگاه گاز

============================
=======================================================
تاپیک: تجریبات بدست آمده در پروژه های نفتی
==========================================
تاپیک: پرسش‌ و پاسخ صنعتی
============================================
تاپیک: ·▪•●پرسش‌ها و درخواست‌های درسی مهندسی شيمی تنها در اینجا گفته‌شوند●•▪·
=====================================================
تاپیک: مشاعره با واژگان تخصّصی مهندسی شیمی
========================================================
تاپیک: طرح توجيهی و مطالعات امكان‌سنجی (مربوط به طرح و اقتصاد كارخانه)




اینجا چه خبره ؟ :/
 

lord aragon

عضو جدید
کاربر ممتاز
آن آشکار صنعت پنهانم آرزوست = 27 رشته ؟ = باشگاه مهندسان ایران ؟

آن آشکار صنعت پنهانم آرزوست = 27 رشته ؟ = باشگاه مهندسان ایران ؟

اینجا چه خبره ؟ :/

علوم و تكنولوژی در عصر ظهور
اوّل اینكه: وقتی حضرت ظهور می‌فرمایند چگونه بر دشمنانی كه دارای پیشرفته‌ترین امكانات نظامی و غیره می‌باشند پیروز می‌شوند كه ما این بحث را به نام (ظهور و امكانات پیشرفته) می‌نامیم.
و دوّم اینكه: پس از تشكیل حكومت و از بین رفتن ظالمین چگونه با این امكانات رفتار می‌كنند كه ما آن را تحت عنوان (حكومت جهانی حضرت مهدی ـ علیه السلام ـ و امكانات پیشرفته) از آن یاد می‌كنیم، و چون آنچه كه از سؤال شما بر می‌آید مربوط به جهت دوّم است و ما به‌ آن می‌پردازیم و با یاری گرفتن از حضرت امام عصر ـ علیه السلام ـ عرض می‌كنیم كه: وقتی كه حضرت ظهور كردند و با ظالمین جنگیدند و زمین را از وجودِ ناپاك آنان پاك كردند و حكومتی بر مبنای عدل تشكیل دادند دیگر در جهان جنگی وجود ندارد و تجاوز هم از بین خواهد رفت و همه دنیا را صلح و امنیّت فرا می‌گیرد لذا آن دسته از تجهیزاتی كه مربوط به امور نظامی می‌باشد. خود به خود از صفحه كنار می‌رود چرا كه احتیاجی به آنها نیست و اسلام دین صلح و آرامش است امّا دسته دیگر از امكانات و پیشرفتها و تجهیزات بشری كه مربوط به امور صنعتی و كشاورزی و بهداشتی و غیره می‌باشند نه تنها باقی می‌مانند و بیش از آنها استفاده بهینه می‌كنند بلكه آنچه كه از روایات بر می‌آید آنست كه به بركت وجود حضرتش این گونه امكانات گسترش هم می‌یابد و اساساً باید گفت كه اسلام دین تكامل و پیشرفت در همه زمینه‌های مادی و معنوی، دنیوی و اخروی می‌باشد در مورد تكامل امور دنیوی آیات و روایات فراوانی داریم مثل اینكه خداوند در قرآن كریم می‌فرماید: (خَلَقَ لَكُمْ ما فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً)[1] و ما به بعضی از این پیشرفتها در زمان حضرتش اشاره می‌كنیم.
الف: پیشرفت و رشد علوم مادی و معنوی
علم در این زمان به بالاترین حدّ پیشرفت می‌رسد به گونه‌ای كه طبق روایات امام باقر ـ علیه السلام ـ در روزگار آن حضرت زنان در خانه‌هایشان به طریق كتاب خدا و سنت پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ قضاوت می‌كند[2]، و در روایت دیگری از امام صادق ـ علیه السلام ـ است كه فرمودند: دانش 27 حرف است و مجموع آنچه پیامبران آورده‌اند دو حرف است و مردم تا آن روز بیش از آن دو حرف را نمی‌دانند و چون قائم قیام كند 25 حرف باقیمانده را بیرون آورده و در میان مردم منتشر می‌سازد و بدین سال مجموعه 27 جزء دانش را نشر می‌دهد.[3]
نخست باید توجه داشت كه امام صادق ـ علیه‎ السلام ـ می فرماید: (علم و دانش بیست و هفت حرف است و همه آن چه پیامبران آورده اند، تنها دو حرف آن است و مردم تاكنون جز با آن دو حرف، با حرفهای دیگر آشنایی ندارند و هنگامی كه قائم ما قیام كند، بیست و پنج حرف دیگر را بیرون آورده، آن را بین مردم نشر و گسترش می دهد. وآن دو حرف را نیز ضمیمه می كند و مجموع بیست و هفت حرف را در میان مردم منتشر می سازد.)[4]
این روایت و روایات هم خانواده اش نمی گویند همه مردم فوری، بیست و هفت حرف علم را یاد می گیرند بلكه می گوید حضرت حجت(عج) بقیه حروف علم را در می آورد و بین مردم گسترش می دهند.
به این معنا كه آن حضرت بیست و هفت حرف علم را برای یادگیری مردم به عرصه ظهور می رساند و سفره علم را در این حد می گستراند اما آیا هر كسی بیست و هفت حرف را یاد می گیرد و به مرتبه بالای علمی می رسد؟ این بستگی به تلاش و كوشش افراد دارد و به یقین تعدادی به مرتبه بالایی كه ذكر شد می رسند ولی چه بسیارند كه از نظر علمی در آن زمان نیز فقیرند و خاصانی كه به مرتبه بالای علمی رسیده اند، حلقه های علمی و كلاس های دانش اندوزی را تشكیل می دهند و بر دانش دیگران می افزایند و كسانی كه طالب علمند در كلاس آنها شركت می كنند. از اینرو در روایت آمده است كه امام صادق، ـ علیه‎ السلام ـ می فرماید: (گویا می بینیم كه شیعیان علی ـ علیه‎ السلام ـ قرآنها را در دست دارند و مردم را آموزش می دهند.)[5] یا اینكه اصبغ بن نباته می گوید: ازعلی ـ علیه‎ السلام ـ شیندم كه می فرمود: «گویا عجم (نژاد غیرعرب) را می بینم كه چادرهایشان را در مسجد كوفه برافراشته شده است و به مردم قرآن می آموزند؛ به همان گونه كه فرود آمده است.»[6]
بنابراین گرچه حضرت با ظهورشان مكان یادگیری بیست و هفت حرف علم را فراهم می كند ولی در همان عصر هم چه بسیارند كه به قله علمی مذكور نمی رسند و رسیدن به قلّه علمی نیازمند تلاش آنهاست عیناً همانند مرتبه بالای تقوایی كه هر كس می تواند با تلاش و كوشش آنرا به دست آورد ولی در عمل همه مردم چنین توفیقی را ندارند پس همان طور كه رسیدن به قله تقوا نیازمند مجاهدت است رسیدن به درجه بیست و هفتم علم نیز نیاز به تلاش و پیگیری دارد.
توجه به این نكته نیز لازم است كه علم دارای مراتبی است و مرتبه آخر علم از آن خداست و پیامبر عزیز اسلام و امامان معصوم ـ علیهم السلام ـ نیز مرتبه ای ازعلم را دارا هستند و نه پیامبران قدرت و این ظرفیت را دارا هستند كه به محدوده علم الهی كه اختصاص به او دارد وارد شوند و بر معلومات خود بیفزایند و نه توده مردم این شایستگی و ظرفیت را دارند كه علمشان را به درجه علم معصومان ـ علیهم السلام ـ برسانند. بنابراین اگر ما نمی توانیم در حد معصومان ـ علیهم السلام ـ عالم شویم این از باب راكد بودن علم نیست بلكه از بی ظرفیتی ماست.
بنابراین اگر كمالِ دانش بشرِ (غیر معصوم) در بیست و هفت حرف باشد و در زمان ظهور آن امام معصوم همه مردم با جد و جهدشان و با كمك گرفتن از امامانشان این مرتبه از كمال علمی كه برای او تعیین شده است را به دست آوردند چه اشكال دارد در همان مرتبه كه بالاترین مرتبه كمال است (مثلاً) باقی بمانند و یا چنین دانشی به تكالیف شرعی خویش بپردازند و در بُعدهای دیگری قدم بردارند و به یقین با چنین دانشی و بینشی زندگی كردن و قرآن خواندن صفای دیگری دارد و ثواب دیگری را می طلبد. هر چند از نظر فراگیری دانش بیشتر از آن حد راه بسته باشد و این به معنای راكد بودن علم نیست بلكه به منزله به مقصد رسیدن است.
ب: شكوفایی اقتصادی و رفاه اجتماعی
آفریدگار انسان زمین و آسمان و آنچه كه در آنهاست را برای انسان آفریده است و از انسان فقط عبودیت را طلب كرده است كه اگر عبودیت كند علاوه بر جزای اخروی دنیای او را نیز آباد می‌كند كه فرمود: (لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ)[7] (اگر مردم شهرها و دیارها ایمان آورند و تقوا پیشه كنند ما بركات زمین و آسمان را بر آنها نازل می‌كنیم) و چون در زمان حكومت آن حضرت عبودیّت محض زمین را فرا می‌گیرد این وعده الهی مُحَقَّق می‌شود در روایتی از پیامبر اسلام ـ صلّی الله علیه و آله ـ است كه فرمود: (یخرج رجل من امتی یعمل بسنّتی ینزل الله له البركه من السماء و تخرج له الارض بركاتها)[8] (مردی از امت من ظهور می‌كند كه به سنّت من عمل می‌كند خداوند بركت را از آسمان برای او فرو خواهد فرستاد و زمین بركات خود را برای او بیرون خواهد ریخت) و در روایت دیگری از آن حضرت است كه فرمود: (ساكنین آسمان و زمین از او راضی و خشنودند آسمان تمام بارانش را فرو می‌ریزد و زمین تمام گیاهانش را خارج می‌سازد تا جایی كه زنده‌ها آرزو می‌كند كه كاش مرده‌ها زنده بودند و وضع ما را از فراوانی نعمت می‌دیدند)[9] و در روایتی دیگر است كه زمین گنجهای خود را برای آن حضرت ظاهر می‌كند[10] و حضرت به مردم مشت مشت عطا می‌كند بدون اینكه آنها را شمارد یا آنچه كه بخشیده را پس بگیرد[11] و امنیت عمومی همه جا را فرا می‌گیرد كه در روایت است كه در زمان آن حضرت درندگان و چهارپایان از در آشتی وارد می‌شوند و مرم با یكدیگر كاری ندارند و آزار نمی‌رسانند.[12]
ج: رشد كشاورزی و دامداری
در زمان آن حضرت استعدادهای درونی زمین آشكار می‌شود و گیاهان و حیوانات با تمام وجود به خدمت بشر در می‌آیند به گونه‌ای پیشرفتهای كشاورزی و دامداری قبل از ظهور نسبت به بعد از آن چیزی محسوب نمی‌شوند در روایت است كه كشاورز از هر من (3 كیلو) صد من محصول بدست می‌آورد و در هر سنبلی صد دانه عمل ‌می‌آید و خداوند برای هر كس كه اراده كند زیادتر می‌كند[13] و در روایت است كه «و تكثر المواشی» یعنی دامها زیاد می‌شوند.
د: پیشرفت پزشكی
در آن عصر هیچ بیماری بدون درمان باقی نمی‌ماند امام باقر ـ علیه السلام ـ در این باره می‌فرمایند: هر كس قائم اهل بیت مرا درك كند اگر به بیماری دچار باشد شفا یابد و چنانچه دچار ناتوانی باشد توانا و نیرومند می‌شود.[14]
هـ : پیشرفت صنایع و مسأله انرژی:
امام صادق ـ علیه السلام ـ می‌فرمایند: هنگامی كه قائم ما قیام كند زمین به نور پروردگارش روشن می‌شود و بندگان خدا از نور آفتاب بی‌نیاز می‌شوند.[15]
و: پیشرفت دستگاههای اطلاعاتی و ارتباط مردم با یكدیگر:
در آن عصر ارتباط مردم با یكدیگر بسیار راحت می‌شود. و مردم می‌توانند به راحتی با آن حضرت نیز ارتباط برقرار كنند كه در روایت است كه در زمان آن حضرت (مؤمن كه در شرق است برادر خود را كه در مغرب است خواهد دید و نیز مؤمنی كه در مغرب است برادر خود را در مشرق می‌بیند)[16] و در روایت دیگری از امام صادق ـ علیه السلام ـ است كه فرمود: (زمانیكه قائم ما ظهور نماید خداوند گوشها و چشمان شیعیان ما را بگونه‌ای تقویت می‌كند كه میان آنان وقائم ـ علیه السلام ـ نیاز به پیك نیست آن حضرت با آنان سخن می‌گوید و آنها سخن او را می‌شنوند و در حالی كه وی در جایگاه خویش قرار دارد او را می‌بینند.[17])


[1] . سوره بقره، آیه 29.
[2] . علامه مجلسی، بحار الانوار، ج 53، ص 352،
[3] . بحار الانوار، ج 52، ص 336.
[4] . بحارالانوار، ج 52، ص 326 .
[5] . نعمانی، غیبه، 360 هـ ق، ص 318 - بحارالانوار، ج 52، ص 364. .
[6] . محمد بن محمد بن النعمان، الارشاد، ص 365.
[7] . اعراف/ 59.
[8] . كشف الغمه، ج 2، ص 262.
[9] . الملاحم، ص 69.
[10] . الملاحم، ص 72.
[11] . فوائد السمطین، ج 2، ص 310.
[12] . بحارالانوار، ج 52، ص 224.
[13] . مستدرك الوسائل ، ج 12، ص 283.
[14] . بحار الانوار، ج 52، ص 335.
[15] . الصراط المستقیم، علامه زین الدین ج 2، ص 262،
[16] . بحارالانوار، ج 52، ص 391.
[17] . الكافی، ج 8، ص 240.
مركز مطالعات و پژوهش هاي فرهنگي حوزه علميه
http://www.andisheqom.com/Files/mahdi.php?idVeiw=1790&level=4&subid=1790
 
آخرین ویرایش:

lord aragon

عضو جدید
کاربر ممتاز
دوست خوبم من هیچی از تاپیکتون متوجه نشدم:confused:

تاپیک: آيا مهدي شيعه ، همان دجال است ؟

===============================
چه شهرهایی از فتنه ی دجال در امان می‌ماند؟

http://mrdeath.blogfa.com/post-5.aspx

==========================================
مبارزه با دجال :

http://antidajjal.blogfa.com/

========================================
آیا آیت الله خامنه ای همان سید خراسانی است ؟

http://zohoor12.persianblog.ir/post/15
 
آخرین ویرایش:
وضعیت
موضوع بسته شده است.
بالا