نوشته های ماندگار

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
💬 كشتی باربری کوچک با الهام گرفتن از نام الهه بخشش چينی، كوان يين نام گذاری شده بود. اما خدمه كشتی كوچك بزودی پی می بردند كه الهه يا روح نگهبانشان آنان را رها كرده است. آنان ساعت هشت شب شهر كوچينگ را در شرق مالزی ترك كرده بودند. انبارهای کشتی هجده متری پنجاه ساله پر از روغن نخل و ادویه بود تا در بازار معاملات سنگاپور پخش شود. با وجود باران نامنظم و باد شدید و دید اندک، سطح دریا و ارتفاع امواج وضعی متعادل داشت.

📗 شبکه بی رحم
👤 مارتین گرینبرگ
 

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
💬 سوفی: مگر من می توانستم آن را برای خودم نگهدارم؟ در این روزگار تنگی ، هر کس باید ریزه خرده خوشبختی را که برایش دست بدهد با دوستانش قسمت کند.
لودویسکا : بله، خوشبختی چیز کمیابی شده است.
دنی : خوشبختی؟ به گوشمان لغت بیگانه می آید.

📗 بازی عشق و مرگ
👤 رومن رولان
 

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
💬 اگر شهامت داشتم که وقتی با او در دفتر تنها هستم به سویش شلیک کنم، او به این دلیل می مرد و من می توانستم بدون شرم به خودم فکر کنم. از خودم به این دلیل شرم دارم که او را بعدش کشته‎ام.

📗 دست های آلوده
👤 ژان پل سارتر
 

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
💬 قطار خیلی آهسته از یک پل فلزی عبور کرد و از شهری، درست شبیه دو شهر پیش، گذشت. اما توی میدان آنجا جمعیتی دیده می شد. دسته ارکستر آهنگ شادی را زیر برق آفتاب می نواخت. در طرف دیگر شهر، مزرعه ها به دشتی می رسید که از بی آبی قاچ قاچ شده بود.

📗 پرندگان مرده
👤 گابریل گارسیا مارکز
 

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
💬 در واقع این تنها حرفه او بود. از وقتی زبان باز کرده بود، در خانه این رسم را برقرار کرده بود که شکم ناشتا خواب‌ها را تعبیر کند. اول صبح بهترین زمان برای تعبیر خواب بود. در هفت سالگی خواب دیده بود یکی از برادرانش را سیل می‌برد. مادرش از روی خرافات پسربچه را از چیزی که بیش از هر چیز به آن علاقه داشت، منع کرد، یعنی آب‌تنی در نهر انتهای دره؛ ولی فریدا خانم تعبیر خاص خودش را داشت. گفت: «تعبیر خواب این است که او غرق نخواهد شد ولی نباید شیرینی بخورد.»

📗 زائران غریب
👤 گابریل گارسیا مارکز
 

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
💬 دوست دارم مثل همین باقی بمانم، تنبل، گرم، در سکوتی که فقط صدای نفس هایمان شنیده می شود، بدون این که مجبور باشیم حتی یک بار ژستی به خود بگیریم، کلماتی بگوییم که ما را لو بدهند و به ما خیانت کنند؛ این لحظه واقعی و زنده است، آن را آن قدر می کشم تا به ابدیت برسد.

📗 قوزک پا
👤 آلبرتین سارازان
 

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
💬 دقیقه ها. همیشه برای من جذاب بود، زمانی که یک ساعت را از نزدیک میدیدم. چرخ دنده هایی که بشر برای کنترل زمان مردم طراحی کرده بود. من ساعت را نمی خواستم، چرخ دنده را میخواستم.

📗 اشک سیاه میراث اندرو آدامز پنجگانه اول
👤 سید نادر نادری
 

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
دوستت دارم، نه بخاطر شخصیت تو بلکه به‌خاطر شخصیتی که من هنگام با تو بودن پیدا می‌کنم.

صد‌ سال‌ تنهایی
گابریل گارسیا مارکز
 

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
💬 این اخبار وحشتناک بدنم را می لرزاند. هنوز خون میلیونها مردمی که در آتش جنگ جهانی اول ریخته شده خشک نشده و بومی آن در فضای اروپا پراکنده است و اکنون این دیوانه اطریشی می خواهد دنیا را به خاک و خون بکشد. این مردم مصیبت دیده خبرهای امروز را مانند یک خبر عادی تلقی می کنند و در نظر ندارند چه مصائب هولناک و چه منظره های خوفناک در انتظار آنهاست.

📗 آخرین مهلت
👤 ژان پل سارتر
 

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
💬 ما، هردو، پدربزرگ را خیلی دوست‌داشتیم، و هنوز هم، شاید، داشته‌باشیم. صرف‌نظر از اینکه بورخِس، گاهی، به‌جای «پدربزرگ»، «نَوه‌ی خوبِ ما» را به‌کار می‌بَرَد، و من نمی‌فهمم چگونه ممکن است یک نفر، به‌تنهایی، نَوه‌ی دو برادر باشد؛ و تابه‌حال هم فرصت‌نکرده‌ام در این باره، جدّاً از او سوآل کنم، و شاید هم قدری خجالت می‌کشم..


📗 تکثیر تاسف‌انگیز پدربزرگ
👤 نادر ابراهیمی
 

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
💬 هرمان هسه، زاده ی ۲ ژوئیه ی ۱۸۷۷ و درگذشته ی ۹ اوت ۱۹۶۲ میلادی، ادیب، نویسنده و نقاش آلمانی-سوئیسی و برنده ی جایزه ی نوبل سال ۱۹۴۶ در ادبیات بود.پدر هرمان، مدیریت موسسه ی انتشارات مبلغین پروتستان را به عهده داشت. مادرش دختر هندشناس معروف، دکتر «هرمان گوندرت» و مدیر اتحادیه ی ناشران کالو بود. کتاب خانه ی بزرگ پدربزرگ و شغل پدر، اولین باب آشنایی هرمان هسه جوان با ادبیات بود. او در سال ۱۹۱۲ به سوئیس مهاجرت کرد و در سال ۱۹۲۳ تابعیت آن کشور را پذیرفت.

📗 آخرین تابستان کلینگزور
👤 هرمان هسه
 

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
💬 تو هرکاری که توانسته‌ای کرده‌ای
اگر در نیمه راه متوقف شده‌ای به این دلیل است که نیرو کافی نداشته‌ای
هیچکس حق ندارد تو را سرزنش کند.

📗 اندیشه ها و انسان
👤 ژان پل سارتر
 

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
💬 مانند بسیاری از داستان های عاشقانه کلاسیک یک عاشق فقیر به نام ژوزف هم وجود دارد که با تمام وجود حاضر است جان خود را به دختر مورد علاقه اش که همان مارگریت است تسلیم کند . در صدد بر می آید که سند آزادی دختر و رهایی از زندگی با کنت را برایش فراهم کند . این داستان بیشتر به دنبال نشان دادن عذاب انسانی عاشق از قراردادهای اجتماعی است که عاشق را از معشوق خود دور میکند .
سارتر در جای جای داستان از عقیده خود در مورد جامعه به صراحت صحبت می کند.

📗 خانواده خوشبخت
👤 ژان پل سارتر
 

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
💬 در این دشت کشتزارهایی وجود داشت که دهکده ای را، همین دهکده و جاده هایی بیشمار که به یک دریای مدیترانه پایان می یافت، در میان گرفته بود. مردی را که جلوی خانه نشسته بود، با نگاه اول ندید. تنها خانه ای بود که پس از عزیمت از آبادیهای دوردست آنطرف تپه، سر راهش قرار داشت. این مرد نیز این فضای خالی فروزان را که گاه به گاه دسته پرندگان از آن می گذشت، می نگریست. نشست، از خستگی و گرما له له می زد...

📗 بعد از ظهر آقای آنده ما
👤 مارگریت دوراس
 

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
💬 رمان مدراتو کانتابیله «عشقی ملایم و آوازی» “آن دبارد” صحنه‎ی پس از قتل را دیده است. این صحنه اثر بسیاری بر روی او گذاشته است. او فردای همان روز به همراه پسرش به محل جنایت باز می‎گردد. شراب سفارش می‎دهد و با جوانی به نام “شوآن” در مورد جنایت حرف می‌‎زنند. “آن دبارد” به مدت یک هفته هر روز به همراه پسرش به آن کافه می‎رود. و آخرین بار شوآن را بدون حضور پسرش می‎بیند و می‎بوسد. و به نظر می‎رسد که عشق در آن روز، بین آنها به پایان می‎رسد.

📗 مدراتو کانتابیله
👤 مارگریت دوراس
 

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
شب، زمان مناسبی است که بیندیشیم چه کرده‌ایم تا جهان، بهتر و شفیق‌تر و دوست‌داشتنی‌تر از پیش شود.

اگر پاسخی هم نبود، باز شب وقت خوبی است که ببینیم از دستمان چه کاری برمی‌آید. لازم نیست کاری کنیم کارستان.

می‌شود به امور دست به نقد و ساده پرداخت: تلفنی که هنوز نزده‌ایم، نوشتن نامه‌ای که بی‌خیالش شده‌ایم، تلافی کردن لطفی که نتوانسته‌ایم پاسخ دهیم. برای بخشیدن عشق، فرصت نامحدود است و در دسترس همگان.

📚زاده برای عشق
_لئو بوسکالیا
 

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
اجازه نده آتش درونت ذره‌ ذره در مردابِ ناامیدکنندهٔ زمزمه‌هایی که به تو می‌گویند "هنوز نه" یا "اصلاً ممکن نیست" خاموش شود.

اجازه نده قهرمان درونت به خاطر سرخوردگی از زندگی‌ای که سزاوارش بودی و هرگز به آن نرسیدی، تباه شود. دنیایی را که آرزویش را داری، می‌توانی برنده شوی. آن دنیا وجود دارد. واقعی است. ممکن است. مال تو است.


📚باشگاه پنج صبحی‌ها:
رابین شارما
 

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
💬 سارتر در این اثر نشان می‌دهد که گرچه آزادی در زندگی تنها یک توهم است، اما شرطی لازم برای ادامه حیات است. پی‌یر دومَن و اوا شارلیه در خلال حوادث داستان و با قدم زدن در میان دوستان و اطرافیان‌شان، به پوچی می‌رسند. آن‌ها شاهد مشکلات دوستان خود هستند و حقایقی تلخ را در ‌می‌یابند. آن‌ها توان کمک کردن و واکنش نشان دادن به وقایع را ندارند و باوجود میل باطنی خود، مجبورند به تماشای زندگی بنشینند؛ تماشایی بدون مشارکت که عذابی سخت برای این دو روح به دنبال دارد.

📗 آن سبو بشکست
👤 ژان پل سارتر
 

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
💬 من بچه‌ی اول بودم ، شاید هم آخر. هیچ غذایی دوست نداشتم. یک قاشق به دهانم می‌گذاشتم و لقمه را نمی‌جویدم. آنقدر را می‌مکیدم و به یک نقطه خیره می‌شدم که پدرم گریه می‌کرد. نه به خاطر آفتاب ، نه به خاطر چیز دیگر. مادرم سرش را جلوی صورت پدرم خم کرد: «پس به خاطر چی؟ » «به خاطر دست های کوچکش» همان شب موقع خواب در ایوان ، وقتی که به ستاره ها نگاه می کرد گفت: « چشم هاش را می‌دوزد به گوشه‌ی اتاق و به یک چیزی فکر می‌کند. خیلی دلم می‌خواهد بدانم بچه‌ی شش ساله به چی فکر می‌کند؟ به بدبختی من؟ او هم می‌داند که ما تباه شده ایم ؟ یک لقمه نان را مثل زهرماری توی دهنش نگه می‌دارد و نمی‌تواند فرو بدهد..

📗 پیکر فرهاد
👤 عباس معروفی
 

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
تو نمی‌توانی آن‌طور که می‌خواهی زندگی کنی. این مسلم است. اگر بکنی به درون آشوبی چنان عمیق از تضادها فرو خواهی غلتید که هیچ عقل آدمی٬ هرقدر نیرومند و جسور هم که باشد٬ بر آرام ساختن و به نظم آوردن‌ش توانا نخواهد بود. دیروز آرزویی داشتی٬ امروز به آنچه در نهایت اشتیاق می‌خواستی دست یافتی. فردا از آرزوی‌ت شرمسار خواهی بود٬ و زندگی را نفرین خواهی کرد که آرزوی‌ت را برآورده است. این‌ست پایان راه جسارت در زندگی و غایت «می‌خواهم» آن کس که به میل خود رفتار می‌کند و‌ همه چیز را به کام خود می‌خواهد. باید کورمال پیش رفت و چه بسا چشم‌ها را بست و هرگاه سعادت از دست رفت٬ ننالید. زندگی تنها لذت نیست. زندگی تکلیفی و تعهدی‌ست. و انجام هر تعهدی دشوار است. بگذارید تا وظیفه‌ی خود را انجام دهیم.

📚ابلوموف
_ایوان گنچاروف
 

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
دلم می خواهد عاشق شوم، بیشتر دوستانم عاشق اند. برای شان نامه های عاشقانه ی پر سوز و گذار می نویسم که می اندازند سر راه معشوقه یا می گذارند لای ترک دیوار یا توی شاخه ی درختی، که بردارند.

دلم می خواهد کسی هم عاشق من بشود. اما هیچ کس عاشقم نمی شود. گاهی برای خودم نامه ی عاشقانه می نویسم و همین را داستان می کنم. داستان مردی را که برای خودش نامه های عاشقانه می نویسد.

📚شما که غریبه نیستید
_هوشنگ مرادی کرمانی
 

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
مرد در آن واحد فقط یک کار
می‌توانست انجام دهد.
اگر او را لمس می کرد،
نمی‌توانست با او حرف بزند ،
اگر عاشق او می‌شد،
نمی‌توانست برود.
اگر حرف می‌زد
نمی‌توانست بشنود.
اگر می‌جنگید،
نمی‌توانست پیروز شود.
آما منتظرش ماند.
با تمام وجودش
برای او درد کشید.

📚خدای چیزهای کوچک
_ آروندات روی
 

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
▪️هیچکس هرگز کاملا آزاد نیست!

آزادی بشر درست چند ساعت بعد از تولد از او سلب می‌شود. از همان لحظه‌ای که برای ما اسمی می‌گذارند و ما را به خانواده‌ای نسبت می‌دهند، دیگر فرار غیر ممکن می‌شود!

قادر نیستیم زنجیر را پاره کنیم و آزاد باشیم. ساختمان بزرگ اداره ثبت اسناد زندان ماست. همه ما لابه لای اوراق آن کتاب‌ها له شده‌ایم.

📚از طرف او
_آلبا دسس پدس
 

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
آدم از یک جایی به بعد می‌فهمد
که از حالا باید آینده‌اش را از نو بسازد
اما به نوعی دیگر می‌فهمد که زندگی یک موهبت است؛
یک غنیمت است ، یک نعمت است
و نباید آن را فدای آدم‌های بی‌مقدار کرد
اصلاً از یک جایی به بعد، حال آدم خودش خوب می‌شود.

📚جای خالی سلوچ:
محمود دولت آبادی
 

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
دو راه پیش رو داری:
یا از تجربه دیگران که قبلا تاوانش را پرداخته اند بگذری.
یا تاوان راهی را بپردازی که بعدا برای دیگران تجربه خواهد شد
تجربه، راهیست که تاوانش را پس داده.
و تاوان، راهیست که تجربه اش را پس خواهد گرفت.


📚 قانون های نانوشته:
شهرام شریف پیران
 

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
💬 چزاره پاوزه از چهره‌های مهم ادبی قرن بیستم اروپا است. او از آن دسته نویسندگان ایتالیاست که ادبیات این کشور را متحول کردند. پاوزه سهم به سزایی در شناساندن نویسندگان آمریکایی در ایتالیا داشته‌است. آثار تألیفی او مانند تمام هم‌نسلانش متأثر از جنگ‌های جهانی، فاشیسم و جنبش‌های مدرن سیاسی و ادبی است. تأثیر جنگ جهانی، فاشیسم و مظاهر جامعه‌ای که در آن زندگی می‌کرد، به خوبی در آثارش مشهود است.

📗 روستاهای تو
👤 چزاره پاوزه
 

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
وقتی جوان هستی، این جلوه‌ی بیرونی بدن است که اهمیت دارد، این که از بیرون چطور به نظر می‌آیی، وقتی پا به سن می‌گذاری، آنچه درون است اهمیت پیدا می‌کند و دیگر برای کسی مهم نیست چه شکلی هستی.

📚 یکی مثل همه
_فیلیپ راث
 

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
من همیشه به اشخاصی که از دیدنشان ابدا خوشحال نمیشوم، مجبورم بگویم از دیدنتون خیلی خوشوقت شدم. با این حال اگر آدم بخواهد توی این دنیا جل و پلاسش را از آب در بیاورد، مجبور است که از این جور مزخرفات به مردم تحویل بدهد...!

📚 ناطور دشت
_سالینجر
 

Similar threads

بالا