نظرسنجی مسابقۀ ادبیِ (2)

وضعیت
موضوع بسته شده است.

عطار

عضو جدید
کاربر ممتاز
پس معلومه مال من اصلا قشنگ نبود؟؟


نه معصومه خانوم، تعداد متن ها و شعرا زیاد بود و گزینه های رای دادن اندک ...
همه قشنگ بودن، فقط چون مسابقس مجبور بودیم فقط 4 تا عدد رو بگیم ...
 

m4material

مدیر تالار مهندسی مواد و متالورژی
مدیر تالار



سلام به دوستان گلم ممنون از همراهی شما عزیزان



متن های مورد نظر رو به صورت شماره برای شما عزیزان میذارم
نکته اول: لطف کنید و به خودتون رای ندید در صورت دیدن رای به خودتون رای شما محسوب نمیشه

نکته دوم: فقط شماره مورد نظر رو بذارید



لطفا فقط به 4 شماره از بین شماره های مختلف رای بدین

جایزه این دوره مسابقه
: نفرِ اوّل:100 امتیاز،نفرِ دوّم:75 امتیاز ،نفرِ سوّم:50 امتیاز

مهلت نظر سنجی تا 25 اریبهشت هست

با تشکر از همه ی شما عزیزان

سلام به همه دوستان عزيز و باني اين كار خيال شيشه اي
خداقوت و دست همگي درد نكنه
ولي امروز 27 هستشا!!!مهلتش مگه تا 25 نبود؟!!!:w20:
موفق و سلامت باشيد:w30:
 

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
پس معلومه مال من اصلا قشنگ نبود؟؟
نه عزیزم این چه حرفیه ؟؟؟
نظر بچه ها کمی متفاوت بود برای شم که عالیه دوس ندارم برای کسی دلخوری پیش بیاد اگرم این مسابقه کمی که خیلی بحث ایجاد شد من از همه ی شماها معذرت می خوام مسابقات بعدی حتما جبران میشه تا دلخوری ها برطرف بشه
 

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
این آرا مسابقه که من شمارش کردم به شرح زیر هست :

شماره 1 : 8
شماره 2: 1
شماره 3: 2
شماره 4: 4
شماره 5: 2
شماره 6 : 3
شماره 7:
6
شماره 8: 1
شماره 9: 5
شماره 10:
6
شماره 11: 4
شماره 12:.....
شماره 13:
7
شماره 14 :1
شماره 15: 8

شماره 16 : 2
شماره 17 : 4
شماره 18 : 2
شماره 19: .....
شماره 20: 2
شماره
2:21
شماره: 22: 4
شماره 23 : 4
شماره 24 :
7
شماره 25 : 4
شماره 26:
6

این شمارش من بودم اگه کسی دیگه هم بیاد و زحمت بکشه تا ببینم آرا درسته خیلی خوب میشه

و برندگان به ترتیب آرا نفر اول 8 امتیاز نفر دوم 7 امتیاز
نفر سوم 6 امتیاز


اسامی برندگان :
شعر شماره 1:: (
نفر اول ) zahra1386
شعر شماره 15 (نفر اول )shidokht777


شعر شماره 13:

(
نفر دوم)3ctor


شعر شماره 24: (نفر دوم)خیال شیشه ایی



شعر شماره 26:*vernal*
(
نفر سوم)

شعر شماره 10:mani24 (نفر سوم)

شعر شماره 7:
m4material(نفر سوم )


جوایز: نفر اول 100 امتیاز

نفر دوم:75 امتیاز

نفر سوم :50 امتیاز

باز هم از همه ی دوستان به خاطر دلخوری و مشکلات مسابقه عذر خواهی میکنم
پیروز و موفق باشید

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

عطار

عضو جدید
کاربر ممتاز
ممنون از خیال شیشه ای عزیز واسه مسابقه خوبش و نغمه جان بخاطر زحماتی که کشیدن ...

تبریک میگم به تمامی دوستان خوبم که برنده مسابقه شدن ...
شعر ها و متن های همه دوستان هر کدوم در جای خود بسیار زیبا و پر حس بودن

درخواستی هم که از نغمه جان دارم اینه که به رسم دیگر مسابقات، فرستنده تمامی شعرها مشخص بشه، ممنونم.
 

RZGH

عضو جدید
کاربر ممتاز
ممنون از خیال شیشه ای عزیز واسه مسابقه خوبش و نغمه جان بخاطر زحماتی که کشیدن ...

تبریک میگم به تمامی دوستان خوبم که برنده مسابقه شدن ...
شعر ها و متن های همه دوستان هر کدوم در جای خود بسیار زیبا و پر حس بودن

درخواستی هم که از نغمه جان دارم اینه که به رسم دیگر مسابقات، فرستنده تمامی شعرها مشخص بشه، ممنونم.
پیشنهاد جالبیه موافقم من تقریبا می تونم حدس بزنم متن ها برای کیه
 

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
باسلام خدمت همه دوستان عزيز
باعرض پوزش از همه دوستان كه دير رسيدگي شد به امتيازات دوستان برنده در مسابقه
امتياز تمام نفرات اول تا سوم داده شد
نفرات اول 100 امتياز
نفرات دوم 75 امتياز
نفرات سوم 50 امتياز
ازهمه دوستان شركت كننده در مسابقه و نظر سنجي كمال تشكر را دارم و از نغمه عزيز و خيال شيشه اي (كه تغيير عنوان داده جديدا ولي من ترجيح ميدهم همون خيال شيشه اي باشد ) تشكر ويژه دارم اميدوارم در مسابقه بعدي كاستي ها بر طرف شود
باارزوي موفقيت روز افزون براي همه كاربران ادبيات
 

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
نظرسنجی مسابقه ادبی 2

نظرسنجی مسابقه ادبی 2

درود برشما عزیزان






امرزو مهلت ارسال متن های شما عزیزان به پایان

رسید




متن هابه صورت فهرست وار گذاشته میشه




و شما عزیزان

باید به
2 شماره از بین 16 شماره رای بدین





جوایز این دوره از مسابقه : نفر اول150 امتیاز و

نفر دوم 100 امتیاز






توجه : تنها عزیزانی که در مسابقه

شرکت نکردن

حق رای گیری دارن







هدف از ایجاد این دوره از مسابقه تنها آشنایی با هنر نوشتاری

شما عزیزان بود





ممنون از حضور گرم شما
 
آخرین ویرایش:

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
سلام دوستایِ گلم....:gol:

نوشته هایِ ارسالیِ شما عزیزان به ترتیب ، با شماره ، با یک رنگ و یک فونت تقدیم میشه.

ممنون از همراهیِ زیبایِ شما خوبان.:gol:


دوستایِ عزیزی که در مسابقه متن فرستادن ،لطفاً در نظر سنجی شرکت نکنن.
از دوستایِ گلم انتظار دارم که برایِ نوشتۀ خودشون تبلیغ نکنن،اجازه بدن برندگان در شرایطِ مساوی انتخاب بشن.

عزیزان ! لطفا به 2 شماره از بین 16 شماره رای بدین .






شمارۀ 1
:gol:

تو رو مي بينم خدا

آنجا كه نوري در دلش هست
آشنايي در پي آن عاشق است
تنها نمي داند به افق روانه كند
زمين و اسمان را باهم ديوانه كند
آسمان و زمين هر دو يك رنگ
زير آن درخت دلت همرنگ
زيباست تنها شدن
يا كه روانه زندان شدن
سياهي در آن گوشه را مي بيني
كه قطره خوني از دردها در آن سرازيرست.


شمارۀ 2
:gol:

چند شب پیش عجیب هوس حافظ کردم.....
نیت کنم....
چشم هایم را ببندم....
حافظ هم نامردی نکند....
خوب بگوید همان را که میخواهم.....
اما....
هرچه گشتم نبود.....
یادم امد دیگر ندارم.....
خیلی چیزها را.....
حتی حافظ را....
هدیه شد...

شمارۀ 3
:gol:

سکوت نگاه........



از زمانه دلم گرفته اما نه به اندازه سکوت نگاه تو، نه به اندازه گذشت بی تفاوت از جاده های بی کسی ، تویی که تموم خاطراتمو مال خودت کردی و از اون یه غریبه ساختی ،غریبه ای با خودم ، با احساسم ، با لحظه های بی قراریم و .....

امروز چشامو منتظر به جاده دوخته ام تا تو بیایی و دوبار ه سکوت نگاتو ببینم!روزها می گذرند و من به گفتگویی صمیمی با تو خو گرفتم .هر روز شروع زندگیمو با سلامی آشنا آغاز می کنم . آشنایی که صمیمیتش چون آب زلال و نگاهش چون خورشید.
اما دوبار ه می توان آغاز شد ......

این را پرنده ای که روی شاخه درخت سیب نشسته بود گفت دوباره میتوان شاعر بود و شعر سرود و سینه ریزی از غزل برای تو ساخت، دوباره می توان ساده بود و مثل نسیم خرداد از میان باغچه ها گذشت و به تمام غنچه ها سلام گفت ، دوباره می توان قد کشید و هم شانه ماه ایستاد و آنقدر نورانی شد که خورشید جرات سر بر آوردن نداشته باشد ، غصه هایت را در زلال ترین رود بهار بشوی و از قله های دست نیافتنی عشق بالا برو ! وقتی به جبرئیل رسیدی بیتی از حافظ را بر بالهایش بنویس ! دوباره می توان تازه شد و به طراوت برگ های نورسته ، بهار را تلاوت کرد . پاییز را فراموش کن و به کو چه های سر سبزی بیندیش که تو را به فردا می برند ، می توان دیگران را دوست داشت و برای زیبایی دیگران اسپند دود کرد و با سنگ ها مهربانی کرد ، زمستان را از لبانت بتکان و بهار را به خانه دلت دعوت کن ! دوباره میتوان همراه صنوبر ها سبز شد و آنقدر ترانه خواند که جهان مثل یک موسیقی زیبا جریان پیدا کند .
خدایا . .
به حرمت نرگس های پاک گلدانها ، به سکوت غمناک گناه آلودم ، تو را به عشقی که تا بی نهایت در قلب ماست ، تو را به غمی که اسیر دست اشک مانده است ، تو را به شادی که در چشمان آسمان پر می زند ، تو را به باران که لحظه به لحظه ما را به جنون می کشد ، جرا که جز دستان معجزه گرت پناهی نمی یابم یاریم کن...




شمارۀ 4
:gol:

با خيال تو گفتگو كردم
آه،
با آئينه گفتگو دارم...

آفتابي كه در گلوي من است
آسمان را به وجد آوردست...
كلماتم به عشق آغشته است
بشنويدم كه بوي او دارم...

مست ، مستم
بهوش باش امشب
آه ديگر چه آرزو دارم...!


شمارۀ 5
:gol:

از دور دستی که

عاجز است از تسخیرش

معنای عصیانگر بودن من
ذوب میکند در من
فولاد قلبم را

و مهار میکند وجود طغیانگرم را
.....
حس وحشی درونم که تو را میخواهد

حس تردید ناپذیر تو مرا میخواند
.....
دوستش دارم این احساست را




شمارۀ 6
:gol:

عشق حرمت دارد، تو شدی حرمت عاشقانه های من




شمارۀ 7
:gol:

قفس تویی نفس تویی
جمله ی نیست و هست تویی
شیخ تویی شوخ تویی
قبله ی آشوب منم

راه تویی چاه تویی
رهنم و رهنما تویی
دشت تویی کوه تویی
قافله سالار منم

تسبیح و صد راز تویی
عارف و دمساز تویی
قبله تویی ساز تویی
زخمه ی آن ساز منم

دلبر و معشوق تویی
ماه شب و روز تویی
سمای مشهود تویی
شهید ناسوت منم

دیر تویی کعبه تویی
مسجد و بتخانه تویی
رمز تویی راز تویی
پله ی آسمان منم

آه تویی سوز تویی
غصه تویی شور تویی
رمل تویی سحر تویی
ساحر بی امان منم

حلق بریده کس منم
خواب دریده کس منم
این نه منم که تو منم
گر تو منم نه من منم .


شمارۀ 8
:gol:

عشق را دیدم
در حوالی یک کوچه ی بن بست
وقتی که همه خواب بودن
و مهتاب تنها سایبان خستگی های مرد بود !!
و مردی که برای زنده ماندن دخترش
آرزوهای بزرگش را با دستان پینه بسته به خاک می سپرد
آری عشق را دیدم
عشقی که ما آدمها برای سبقت گرفتن از آرزوهای بزرگ آن را زیر پا میگذاریم
و دلی را می رنجانیم
آری عشق را دیدم در همین حوالی ......


شمارۀ 9
:gol:

روز مرگی

زندگی یعنی تلاش نسل آدم در زمین
زندگی یعنی گذشتن از فراز آرزوهای سبز
حال اگر صبری کنی در چرخش این سال و ماه و هفته روز و نگاه
چشم دل را واکنی، بر لبانت، در دلت غوغاست
آن چنان غوغا و فریادی که در دل جای خالی،
جای پای معنویت را نخواهی دید
آدمی! گر چند روزی غافل از هستی
بدنبال می و مستی از این غفلت و یا بی فکریت رستی
بدان روزی است زیبا
که با عشق و حقیقت یار گشتی
یا که با معبود پیوستی.. .


شمارۀ 10
:gol:


تو را دوست دارم اي ارام جانم
كني بر من جفا اي مهربانم
تو را من از خيال خود نرانم
جدا از فكر تو هرگز نمانم
تو را هر دم وفادارم هميشه
جز اين هم كه دلم راضي نميشه
دوريت سخته زده تيشه به ريشه
از اين فاصله ها غصت نميشه
بكن بر من نظر تاب و توانم
شود بر تو عيان برق نگاهم
به عشقت تشنه و بيمار حالم
مرا گير در بغل مجنون وارم
برايت همه عمر به انتظارم


شمارۀ 11
:gol:

درد ودل با خدا


خدایا ........منم .... بنده ات ......کسی که گفتی وقتی عاشق شدی او را افریدی

تنها بودی – عاشق شدی و مرا معشوق خود قرار دادی

بچه که بودم با خود میگفتم تو کیستی؟

خدا ؟

خدا؟

از فکر کردن به تو هراس داشتم

هرشب درحالی می خوابیدم که سعی فراموش کردن عظمتت را داشتم تا بتوانم راحت با تو سخن بگویم

که نترسم از آن همه عظمت

نترسم از حرف زدن با تو

خدایا ..........میدانی حال .....حال از تو چندین سوال دارم ..............

چرا ؟ چرا وقتی عاشق شدی مرا افریدی؟ چرا مرا همدم تنهایی هایت دانستی؟ چرا هرگاه خطایی میکنم وقلب تو را میشکنم

برای جبرانش به من فرصتی دوباره میدهی – خطایم را نادیده میگیری و مرا میبخشی ؟؟؟؟ چرا ؟

من که هر گاه با تو عهدی بستم ان را شکستم ......چرا مرا میبخشی ؟

چرا بار دیگر مرا به سوی خود میخوانی ؟ چرا همیشه اغوشت برایم باز است ؟ مگر مرا نمیشناسی ؟ من معشوق خوبی نیستم

خدایا ..........از تو گلایه ای ندارم .....از دنیا گلایه ای ندارم .....نه ........از خودم گله دارم ...

از خودم گله دارم ........ چون میدانم که بارها قلب عاشقت را شکسته ام اما تو مرا بار دیگربی منت میپذیری

من تو را بارها ترک کرده ام اما تو بار دیگر مرا به سوی خود میخوانی

درسته ........تو خوب میدانی که من جز تو هیچ خدای دیگری ندارم و بدون تو تنهام مثل خودت و نمیتونی مرا ترک کنی

چون عاشقی

خدایا .... دلم گرفته ......... دلم از خودم گرفته ....... از اینکه گاهی اوقات به راحتی تو را فراموش میکنم ..........فراموش

میکنم که خدای عاشقی دارم که بی منت به معشوقش عشق میورزه .......

مرا ببخش ... البته میدانم که قبل ازاینکه از تو بخواهم مرا ببخشی مرا بخشیده ای چون بخشنده ای اما بازهم مرا ببخش ...

مرا ببخش .........

خدایا .... وقتی به این فکر میکنم که تو را در کنار خودم دارم دلگرم میشوم که تنها نیستم و به زندگی امیدوارمیشوم ........

دلگرم میشوم که یکی هست که همیشه و در تمامی لحظه های زندگیم مرا نگاه میکنه و منتظره که صداش کنم ......کسی که

همیشه از دلم اگاهه و تمامی حرفهای دلم را میفهمه .......خدایا ازت ممنونم که همیشه کنارم هستی ......چون با توبودن ....

بی من بودنم معنا میگیره ........



شمارۀ 12
:gol:

بازهم باران از افق می تابد
وخورشید برسینه زمین می بارد
مهتاب طلوع را فریاد می زند
وستارگان چشمک زنان صبح را یادآوری می کنند!
نگاه کن اینها از علائم دیوانگیست!...
دیوانه ام کردی صدایم برنیامد
تنها صدایم همین است مواظب دلم باش...
دلم همان دل توست...دوستش بدار
گاهی دستی برسرش بکش تاحس تنهای نکند!
نگاهت را بر پهنای دلش بگستران تا آرام گیرد
وآسمان باش برایش....



شمارۀ 13
:gol:

از پستي دنيا همين بس كه دين داران روزه دار،اولاد نبي را لب تشنه سربريدند.
اگر دنيا به خوبان وفا نكرد،با من چه ها خواهد كرد!

پس آرام مي گيريم و تسليم....


شمارۀ 14
:gol:

بی اجازه وارد می شوند
حریم خصوصی ات را برهم می زنند
افکارت را پریشان می کنند
تورا به فکر فرو می برند
به اجبار عاشقت می کنند
وقتی تمام دنیایت را گرفتند
وقتی روحت را به تسخیر در اوردند
درست در اوج تمنا در اوج وابستگی ونیازت
همان گونه که امده بودند
بازهم بدون اجازه تو
بدون این که تو بخواهی
می روند
وتمام دنیایت را با خود می برند
تمام دنیایت را
تمام اعتمادت را
وتخریب می کنندتمام اندیشه ات را
تمام با ور هایت را.........





شمارۀ 15
:gol:

ایستاده ..
خسته ی غم عشق را , شادی مهر توان گفت
سراغ دل خسته را ..
از نشسته ی شکسته ی دل دوست توان گفت

بارالهی ..
شکرت را با سکوت دهم که خسته دلان هم گنجینه ی تو را در دل نیافتند .
مهربانیت را شاکرم و ای کاش رنگ اشک معلوم بود من بر فراغ دوست رخی از غم دوری , بر مهرخدا بودنت می نوشتم و این دل سرایی را به خانه ی ابدی می رساندم.
چه کس داند بر دل چه می گذرد که جایز این همه رنجی ست چون که نبود کسی که دریابد دوست را .
گریانم از این که نتوانستم یک گذر از این دل به سوی حق بجویم , گریان این همه هستی که نمیبیند چشمانم برای قدم زدن آن , که پایان دهد این راه رو و این نزدیکی را با چشم دل برای صاحب دل .

خسته ام ..
از این همه هستی ایی که نمیتونم ذره ایی از آن را شکر گویم , خسته ام از اینکه همیشه لبخند بر لب دارم , خسته ام از این که نمیتوانم دریابم معرفت محبوبم را , خسته ام خسته .
اما چه کنم که همین خستگی آرامش را برفراق دیده ام می نگارد , من هم همچنان لبخند میزنم .. لبخند میزنم .

حال دگر فقط با اشک چشم نمیتوان سراغ دوست را گرفت , چرا که جامانده دوست را بر دل نوشتند و حتی چشم در برابرش ابریست که مه را نمیتواند رد کند و خیال هم نمیتواند با تصورش چکه کنان بایستد.
پس لااقل ببار ای اشک تا در , به در این دل زنی با چکیدنت , شاید صاحب این دل گاه با سرابی بگشاید این سینه ی در فراز خود را ./



شمارۀ 16
:gol:

جای خالیت در گوشه گوشه های زمان پیداست

سکوت جهان گوش ها را به اعتراض نشانده وهمه را به سودای افسردگی کشانده کجایی که دیگر در هیاهوی جهان گم شده ام

سالهاست بدون تو زندگی را تجربه کرده ام چشم باز کرده ام تودر کنارم بودی وسپس در هاله ای از ابهام های کودکانه ام رفته ای واز دور نظاره گرم شده ای که ببینینی من به دنبالت می گردم یا نه. روزگار گذشت و من هر لحظه بیشتر در تنهایی خود سپری می کردم تاحس تنهایم و نبودنت تار وپود وجودم را به سردی کشاند. من گرمای محسوست را حس می کردم اما به راستی این چه احساسی بود که دریای وجودم را متلاطم میکرد ودر گوشه گوشه های آن صدای آشنایت را زمزمه می کرد. نجوایت راشنیدم وبه دنبالت عرصه جها ن ر ا گشتم،گشتم وگشتم ووقتی خسته از همه جا تو را نجوا کردم تو زمزمه کردی من کنارتو هستم... همیشه کنار تو هستم ...و خواهم بود فقط کافیست که با تمام وجودت نجوایم کنی...

می گویند...

آن روز سکوت کردی ورفتی رفتی وباز هم بازگشتی شاید نبودنت را حس کنیم ولی ما همان بودیم که بودیم.



 
آخرین ویرایش:

puorya1368

اخراجی موقت
اههههههههههههههههههههههههههههههههههه

برو بابا حال داری!!!!!

این همه شر بخونم؟تازه راحت شدیم از فارسی مارسی!!:w33:

چیزایه موشکی پوشکی داری رو کن خدایی هستم:w41:
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Similar threads

بالا