سلام موضوع من کمپ ترک اعتیاد....تئوریمم تاثیر بناهای تاریخی بر بازیابی زندگی بیماران هستش من فرم ساختمونامو از کاربندی های زیر گنبد ها ایده گرفتم وقتی وای میستی توی سایت کاملا میتونی اونو حس کنی بچه ها اگه کسی چیز بهتری تو ذهنش داره ممنون می شمراهنماییم کنه..ممنون از همتون
مرسی
برا مبانی نظریمو ریز فضاهام به مشکل خوردم. اطلاعاتی دارین که فرهنگسرای ایرانیان دقیقا چه فرقی با یه فرهنگسرای معمولی باید داشته باشه؟
بچه ها به دادم برسین نمی دونم واسه پایان نامه چه موضوعی انتخاب کنم هر کی یک پیشنهادی میده منم موضوعی میخوام که بتنم زود جمعش کنم چون وقتم محدوده
ساختمان مدیا سیته بلژیک و سلفریج بیرمنگام رو ببین.سلام دوستان
موضوع پایان نامه من مجتمع تجاری هست میتونید در مورد کانسپت و برنامه فیزیکی کمکم کنید؟ممنون
سلام پایان نامه من ترمینال اتوبوسه، کسی مطالعات یا نمونه داره برام بذاره؟
سلام دوستان
موضوع پایان نامه من مجتمع تجاری هست میتونید در مورد کانسپت و برنامه فیزیکی کمکم کنید؟ممنون
دیگه تو مقطع کارشناسی مطالعات اماده تر از دانشکده معماری تو هیبچ موضوعی وجود نداره! مگر اینکه رویکرد بذارید که اونم فقط تو فصل مبانی نظری طرحتون میاد و بازم چیز آماده ایهسلام دوستان..منم قصد دارم دانشکده معماری انتخاب کنم..
فقط یکم استرس دارم. احساس میکنم تو قسمت مطالعات دچار مشکل بشم.
سلام.ریز فضاهاشو که ندارم ولی شما باید برید همون چند آیین رو ببینید که چی دارن.مثل مسجد,کلیسا و معابد و آتشکده.وقتی ریز فضاهای اینا مشخص شد.باید ریز فضاهای مجتمع فرهنگیم درارید بش اضافه کنید.در کل به نظر من علاوه بر ساختار کلی مکان های عبادت.باید یه سری کلاس آموزشی برای ادیان بزارید یه آمفی تاتر و...
تو فرمتونم توجه کنید که ادیان شرقی(اسلام و زرتشت)اساس کارشون بدون سایه و بیشتر معنوی مثلا نقاشی ندارن رو درو دیوار یا نقشو نگار مساجد بدون سایست چون سایه نشان سیاهی و بدیه.ولی در ادیان غربی(یهود و مسیحیت)مکان ها پر از نقاشی و مجسمست.و جنبه مادیم داره...کارتون حتما خوب میشه ترکیب احجام لوکوربوزیه و معابد مایا و معابد هندو و ... ببینید برای فهمیدن ترکیب احجام بزرگ رو حتما ببینید
سلام عاطفه جان ، از قضا بر منم خانه شعر بود اما با تاثیر شعر کلاسیک و دیگه تقریبا مراحل آخرو داره طی میکنه...اگر بتونم کمکی بکنم خوشحال میشمسلام دوستان موضوع پایان نامه من ثناکده ی عطار و یا خانه ی شعر عطار هست... برای ثناکده میخوام از منطق اطیر استفاده کنم و به کمال رسیدن رو نشون بدم... اما نمیدونم که برای خانه ی شعر از کجا باید شروع کنم... از دوستانی که خانه ی شعر شعرای مختلف موضوع پایان نامه شون بوده میخوام که لطفا یه راهنمایی کوچیک بمن بکنن ممنووووون
من موضوعه پایان نامم یجورایی شبیه همین دهکده هنرمندان بود...
عنوان پایان نامم...: " مجمع مهرازان جوان "
این یه مرکز تجمعی برای معمارا بود که تمام احتیاجاته یه معمار رو پوشش داده...
سبکشم معماری دیکانسترانشن با الهام از معماری سنتی...
شاید بتونه بهت کمکی کنه....
سلام عزیزم.
من فایل دهکده ی هنر و تازه امروز تونستم بازش کنم.ممنون.
امشب می خونمش
سلامسلام دوستان موضوع پایان نامه من ثناکده ی عطار و یا خانه ی شعر عطار هست... برای ثناکده میخوام از منطق اطیر استفاده کنم و به کمال رسیدن رو نشون بدم... اما نمیدونم که برای خانه ی شعر از کجا باید شروع کنم... از دوستانی که خانه ی شعر شعرای مختلف موضوع پایان نامه شون بوده میخوام که لطفا یه راهنمایی کوچیک بمن بکنن ممنووووون
سلام
موضوع من هم مشابه موضوع شماست
بطور کلی عرض میکنم: من کانسپت فرمی رو از اشعار شاعر(حال و هوای کلی و سیر تحولش) و سبک شعرش که خوشبختانه(!)با همهمخوانی داشتند گرفتم
در مراحل بعدی هم برای ایده های طراحی داخلی مجددا از یکی از اشعار به نام وتقریبا اخرین شعرهاش استفاده کردم که ویژگی های کالبدی و فضایی خانه خیال خودش (که صراحتا با عنوان "خانه من" ازش یاد میکنه) رو در شعر آورده
قبل از شروع طراحی در مرحله مطالعات با پیش زمینه ای که از شعر و شاعر داشتم به کتاب هایی که به تحلیل خود شاعر و شعرهاش پرداخته بودند مراجعه کردم و خیلی توی ذهنیتم تاثیر گذاشت و شاید بگم تفاوت خیلی زیاد در فرمی که در اوایل کار تو ذهنم داشتم با فرمی که بعد مطالعه بهش رسیدم داشت.
البته تحویل من موند واسه تیر ماه اما هر کمکی ازم بربیاد خوشحال میشم.
ممنون از راهنماییت اما میتونم بدونم شاعری که انتخاب کردید کیه و دقیقا اسم و موضوعی که روی پایان نامه تون گذاشتید چیه؟؟
گفت ما را هفت وادی در ره است | چون گذشتی هفت وادی، درگه است | |
هست وادی طلب آغاز کار | وادی عشق است از آن پس، بی کنار | |
پس سیم وادی است آن معرفت | پس چهارم وادی استغنا صفت | |
هست پنجم وادی توحید پاک | پس ششم وادی حیرت صعبناک | |
هفتمین، وادی فقر است و فنا | بعد از این روی روش نبود تو را | |
در کشش افتی، روش گم گرددت | گر بود یک قطره قلزم گرددت |
چون فرو آیی به وادی طلب | پیشت آید هر زمانی صد تعب | |
چون نماند هیچ معلومت به دست | دل بباید پاک کرد از هرچ هست | |
چون دل تو پاک گردد از صفات | تافتن گیرد ز حضرت نور ذات | |
چون شود آن نور بر دل آشکار | در دل تو یک طلب گردد هزار |
بعد ازین، وادی عشق آید پدید | غرق آتش شد، کسی کانجا رسید | |
کس درین وادی بجز آتش مباد | وانک آتش نیست، عیشش خوش مباد | |
عاشق آن باشد که چون آتش بود | گرمرو، سوزنده و سرکش بود | |
گر ترا آن چشم غیبی باز شد | با تو ذرات جهان همراز شد | |
ور به چشم عقل بگشایی نظر | عشق را هرگز نبینی پا و سر | |
مرد کارافتاده باید عشق را | مردم آزاده باید عشق را |
بعد از آن بنمایدت پیش نظر | معرفت را وادیی بی پا و سر | |
سیر هر کس تا کمال وی بود | قرب هر کس حسب حال وی بود | |
معرفت زینجا تفاوت یافتست | این یکی محراب و آن بت یافتست | |
چون بتابد آفتاب معرفت | از سپهر این ره عالیصفت | |
هر یکی بینا شود بر قدر خویش | بازیابد در حقیقت صدر خویش |
بعد ازین، وادی استغنا بود | نه درو دعوی و نه معنی بود | |
هفت دریا، یک شمر اینجا بود | هفت اخگر، یک شرر اینجا بود | |
هشت جنت، نیز اینجا مردهایست | هفت دوزخ، همچو یخ افسردهایست | |
هست موری را هم اینجا ای عجب | هر نفس صد پیل اجری بی سبب | |
تا کلاغی را شود پر حوصله | کس نماند زنده، در صد قافله | |
گر درین دریا هزاران جان فتاد | شبنمی در بحر بیپایان فتاد[SUP][۲][/SUP] |
بعد از این وادی توحید آیدت | منزل تفرید و تجرید آیدت | |
رویها چون زین بیابان درکنند | جمله سر از یک گریبان برکنند | |
گر بسی بینی عدد، گر اندکی | آن یکی باشد درین ره در یکی | |
چون بسی باشد یک اندر یک مدام | آن یک اندر یک، یکی باشد تمام | |
نیست آن یک کان احد آید ترا | زان یکی کان در عدد آید ترا | |
چون برون ست از احد وین از عدد | از ازل قطع نظر کن وز ابد | |
چون ازل گم شد، ابد هم جاودان | هر دو را کس هیچ ماند در میان | |
چون همه هیچی بود هیچ این همه | کی بود دو اصل جز پیچ این همه |
بعد ازین وادی حیرت آیدت | کار دایم درد و حسرت آیدت | |
مرد حیران چون رسد این جایگاه | در تحیر مانده و گم کرده راه | |
هرچه زد توحید بر جانش رقم | جمله گم گردد ازو گم نیز هم | |
گر بدو گویند: مستی یا نهای؟ | نیستی گویی که هستی یا نهای | |
در میانی؟ یا برونی از میان؟ | بر کناری؟ یا نهانی؟ یا عیان؟ | |
فانیی؟ یا باقیی؟ یا هر دویی؟ | یا نهٔ هر دو توی یا نه توی | |
گوید اصلا میندانم چیز من | وان ندانم هم، ندانم نیز من | |
عاشقم، اما، ندانم بر کیم | نه مسلمانم، نه کافر، پس چیم؟ | |
لیکن از عشقم ندارم آگهی | هم دلی پرعشق دارم، هم تهی |
بعد ازین وادی فقرست و فنا | کی بود اینجا سخن گفتن روا؟ | |
صد هزاران سایهٔ جاوید، تو | گم شده بینی ز یک خورشید، تو | |
هر دو عالم نقش آن دریاست بس | هرکه گوید نیست این سوداست بس | |
هرکه در دریای کل گمبوده شد | دایما گمبودهٔ آسوده شد | |
گم شدن اول قدم، زین پس چه بود؟ | لاجرم دیگر قدم را کس نبود | |
عود و هیزم چون به آتش در شوند | هر دو بر یک جای خاکستر شودند | |
این به صورت هر دو یکسان باشدت | در صفت فرق فراوان باشدت | |
گر، پلیدی گم شود در بحر کل | در صفات خود فروماند به ذل | |
لیک اگر، پاکی درین دریا بود | او چو نبود در میان زیبا بود | |
نبود او و او بود، چون باشد این؟ | از خیال عقل بیرون باشد این |
واااااااااااااااااااای مرسی مرسی ممنونم واقعا از راهنماییت... از راهنماییت نهایت استفاده رو میکنم ...عاطفه جان خانه شعر ی ک من کار کردم متاثر از شعر کلاسبک بود،حجمی ک من در نهایت ب اون رسیدم ی حجم صلبی هست ک تقارن، نظم غالب تکرار در اون مشهود هستش، البته همه این ویزگی ها ک گفتم بعد از مطالعات رساله ام بهشون رسیدم، اما شما ک موضوعت مشخصه و شاعرت بالطبع باید عطار باشه، پس بنظرم بهتره روی همین شاعر و شعری ک برای هفت وادیش سروده رو الگوی کارت قرار بدی ، از شخصیت و علایق عطار در طراحی خانه ای ک قراره ب اسم ایشون باشه بنظرم میتونه قدم محکمی برای شروع کار باشه ، موفق باشی
عطار در کتاب زیبای خویش منطقالطیر آنها را اینگونه بیان میکند:
وادی اول: طلب
گفت ما را هفت وادی در ره است چون گذشتی هفت وادی، درگه است هست وادی طلب آغاز کار وادی عشق است از آن پس، بی کنار پس سیم وادی است آن معرفت پس چهارم وادی استغنا صفت هست پنجم وادی توحید پاک پس ششم وادی حیرت صعبناک هفتمین، وادی فقر است و فنا بعد از این روی روش نبود تو را در کشش افتی، روش گم گرددت گر بود یک قطره قلزم گرددت
وادی دوم: عشق
چون فرو آیی به وادی طلب پیشت آید هر زمانی صد تعب چون نماند هیچ معلومت به دست دل بباید پاک کرد از هرچ هست چون دل تو پاک گردد از صفات تافتن گیرد ز حضرت نور ذات چون شود آن نور بر دل آشکار در دل تو یک طلب گردد هزار
وادی سوم: معرفت
بعد ازین، وادی عشق آید پدید غرق آتش شد، کسی کانجا رسید کس درین وادی بجز آتش مباد وانک آتش نیست، عیشش خوش مباد عاشق آن باشد که چون آتش بود گرمرو، سوزنده و سرکش بود گر ترا آن چشم غیبی باز شد با تو ذرات جهان همراز شد ور به چشم عقل بگشایی نظر عشق را هرگز نبینی پا و سر مرد کارافتاده باید عشق را مردم آزاده باید عشق را
وادی چهارم: استغنا
بعد از آن بنمایدت پیش نظر معرفت را وادیی بی پا و سر سیر هر کس تا کمال وی بود قرب هر کس حسب حال وی بود معرفت زینجا تفاوت یافتست این یکی محراب و آن بت یافتست چون بتابد آفتاب معرفت از سپهر این ره عالیصفت هر یکی بینا شود بر قدر خویش بازیابد در حقیقت صدر خویش
وادی پنجم: توحید
بعد ازین، وادی استغنا بود نه درو دعوی و نه معنی بود هفت دریا، یک شمر اینجا بود هفت اخگر، یک شرر اینجا بود هشت جنت، نیز اینجا مردهایست هفت دوزخ، همچو یخ افسردهایست هست موری را هم اینجا ای عجب هر نفس صد پیل اجری بی سبب تا کلاغی را شود پر حوصله کس نماند زنده، در صد قافله گر درین دریا هزاران جان فتاد شبنمی در بحر بیپایان فتاد[SUP][۲][/SUP]
وادی ششم: حیرت
بعد از این وادی توحید آیدت منزل تفرید و تجرید آیدت رویها چون زین بیابان درکنند جمله سر از یک گریبان برکنند گر بسی بینی عدد، گر اندکی آن یکی باشد درین ره در یکی چون بسی باشد یک اندر یک مدام آن یک اندر یک، یکی باشد تمام نیست آن یک کان احد آید ترا زان یکی کان در عدد آید ترا چون برون ست از احد وین از عدد از ازل قطع نظر کن وز ابد چون ازل گم شد، ابد هم جاودان هر دو را کس هیچ ماند در میان چون همه هیچی بود هیچ این همه کی بود دو اصل جز پیچ این همه
وادی هفتم: فقر و فنا
بعد ازین وادی حیرت آیدت کار دایم درد و حسرت آیدت مرد حیران چون رسد این جایگاه در تحیر مانده و گم کرده راه هرچه زد توحید بر جانش رقم جمله گم گردد ازو گم نیز هم گر بدو گویند: مستی یا نهای؟ نیستی گویی که هستی یا نهای در میانی؟ یا برونی از میان؟ بر کناری؟ یا نهانی؟ یا عیان؟ فانیی؟ یا باقیی؟ یا هر دویی؟ یا نهٔ هر دو توی یا نه توی گوید اصلا میندانم چیز من وان ندانم هم، ندانم نیز من عاشقم، اما، ندانم بر کیم نه مسلمانم، نه کافر، پس چیم؟ لیکن از عشقم ندارم آگهی هم دلی پرعشق دارم، هم تهی
بعد ازین وادی فقرست و فنا کی بود اینجا سخن گفتن روا؟ صد هزاران سایهٔ جاوید، تو گم شده بینی ز یک خورشید، تو هر دو عالم نقش آن دریاست بس هرکه گوید نیست این سوداست بس هرکه در دریای کل گمبوده شد دایما گمبودهٔ آسوده شد گم شدن اول قدم، زین پس چه بود؟ لاجرم دیگر قدم را کس نبود عود و هیزم چون به آتش در شوند هر دو بر یک جای خاکستر شودند این به صورت هر دو یکسان باشدت در صفت فرق فراوان باشدت گر، پلیدی گم شود در بحر کل در صفات خود فروماند به ذل لیک اگر، پاکی درین دریا بود او چو نبود در میان زیبا بود نبود او و او بود، چون باشد این؟ از خیال عقل بیرون باشد این