مهديه2:شناخت امام عصر(عج) ،ظهور و آخرالزمان

m4material

مدیر تالار مهندسی مواد و متالورژی
مدیر تالار
بسم الله الرحمن الرحيم


با سلام به همگي دوستان عزيز.
اميدوارم همگي در صحت و سلامت باشن و در پناه خداي بي همتا و ولي بزرگوارشون ايامي نيك داشته باشن.
همانطو كه مستحضريد در تالار مهدويت با فكر اوليه خانم محمديان و حمايتهاي ايشون و صباحت خانم قصد بر انجام تحولي اساسي شده است. بر اين اساس 3تاپيك با محوريت مهدويت و با نام مهديه در تالار زده خواهد شد كه در تاپيك "مهديه1:حركت به سوي ظهور" سعي خواهيم كرد كه به خودسازي بپردازيم و از لحاظ معنوي به مراتب كمال دست پيدا كنيم(كه ان شاءا... به لطف خداوند و عنايات حضرت ولي عصر(عج) به پيش برود) .
در تاپيك دوم(تاپيك حاضر) به بررسي ابعاد شخصيتي آقا امام زمان(عج) و ارتباطات بزرگان و به طور كلي به شناخت امام خود مي پردازيم تا به فرموده پيامبر عظيم الشان اسلام(ص) به مرگ جاهليت نميريم.
در تاپيك سوم با نام "مهديه3:شناخت دشمان صاحب الزمان(عج)(شناخت شيطان، فرقه ها و مكاتب شيطاني)" به بررسي دشمنان امام مي پردازيم؛ چون همانطور كه ميدانيد فقدان كنوني جامعه هاي اسلامي و مسلمانان و همينطور بشريت نشناختن كافي دشمنان امام زمان(عج) و بعضا دشمنان بشريت است. (كه البته كارهايي بسيار ارزشمند انجام شده است كه به وقتش بحث خواهيم كرد)

در اين تاپيك ابتدا قصد بر شناخت شناسنامه اي امام عصر(عج) و سپس شناخت ديگر ابعاد امام (تا جايي كه از عهده آن بربياييم و بتوانيم درك كنيم) مي پردازيم. اميدواريم ما را در اين راه ياري فرماييد.
گفتن يك نكته نيز خالي از لطف نيست كه دانش من نيز بسيار ناچيز است و در هيچ جايي ادعايي ندارم و تنها با دوستان بزرگوارم(از جمله خانم محمديان و صباحت و ....) زمنيه اي را ايجاد نموديم تا از اطلاعات شما به نحو احسن استفاده كنيم و فرهنگي نو در شناخت صاحب الامر خود ايجاد نماييم.(كه با عنايات امام زمان(عج) ميسر خواهد شد.)
البته اينجا لازمه يادآوري كنم كه دوستان عزيزي مانند رابين هود عزيز، karkard ، commet، كربلايي حسام و ... تاپيكاي ارزشمندي در اين تالار قرار داده اند كه به نوبه خود ارزشمند است، اميدواريم اين دوستان نيز در اين راه ما را ياري نمايند و به ما اجازه استفاده از مطالب گذاشته شده را بدهند.:redface:
براي همگي شما دوستان آرزوي موفقيت و شادكامي دارم
 
آخرین ویرایش:

m4material

مدیر تالار مهندسی مواد و متالورژی
مدیر تالار
امام مهدي کيست؟

امام مهدي کيست؟

امام مهدي کيست؟


سخن از امام مهدي عليه السلام سخن از يک موضوع عقيدتي و مذهبي بسيار حساس و مهمي است که رابطه تنگاتنگ وگسست ناپذيري با اسلام و مسلمانان دارد، چرا که وجود گرانمايه او يک واقعيت اسلامي و از مهم ترين مسايل ديني و از اساس مکتب و ايمان به ارزشهاي معنوي است. بحث از شخصيت آن حضرت، آنگونه که برخي از نويسندگان منحرف پنداشته اند، بحث از افسانه اي نيست که شيعه آن را به منظور آرامش بخشيدن به روان ناآرام خويش که در رهگذر قرون و اعصار تحت فشار ظلم و استبداد بوده است -ساخته باشد و بخاطر مرهم نهادن بر قلب زخم خورده اي که باران مصائب در مسير زمان بر سر آنان باريده است- سر هم کرده باشد. بحث از امام مهدي عليه السلام آنگونه که برخي فيلسوف نماها گفته اند انديشه اي نيست که به منظور تخفيف دردها و آرامش بخشيدن به رنج و فشاري باشد که از رهگذر حاکميت زمامداران بيدادگر قرون و اعصار، در برخي اذهان و افکار جايگزين شده باشد. و نيز آنگونه که برخي عناصر نادان مدعي دانش و فرهنگ، تصور کرده اند، خرافه اي نيست که آن را، داستان سرايان ساخته و پرداخته و به اسلام چسبانده باشند و نيز بازيچه تاريخي نيست تا اسباب تمسخر دشمنان بدانديش و دلقک و ياوه گو باشد؛ بلکه يک واقعيت اسلامي است که در خور اهميت بخشيدن بسيار و ژرف نگري فراوان ارزيابي و روشنگري اساسي است. مسأله تداوم حيات اسلام و شکوه قرآن است، بحث مهم و اصيلي است که قرآن نويدگر آن است و پيامبر در موقعيتهاو مناسبتهاي گوناگون ا زآن سخن به ميان آورده، امامان نور عليه السلام نويد و بشارت آن را نه تنها به شيعيان خود که به تمامي مسلمانان قرون واعصار داده اند و به دانشمندان، مفسران، محدثان و مورخان نام آور، در رهگذر قرون و اعصار، کتابهاي مفصل و مستقلي پيرامون آن نوشته اند. با اين بيان، موضوع امام مهدي يک موضوع استراتژيک و بسيار مهم و در نوع خود بي نظير است و از امتيازات بسيار ويژه اي، برخوردار است. مسأله اي است که پيرامون آن بسيار گفتگو شده و در آستانه آن، فراوان، برخورد افکار و انديشه ها صورت گرفته و قلم فرساييها شده است. از اين رو، گروهي بدان ايمان آورده و گروهي دچار حيرت گشته و برخي ديگران را به باد استهزاء گرفته اند. امام مهدي عليه السلام شخصيت برجسته اي است که درست 1142 سال پيش از نگارش اين کتاب ديده به جهان گشوده و هم اکنون زنده است، بر روي اين سياره خاکي زندگي مي کند و بسان ديگر انسانها، غذا مي خورد و آب مي نوشد و خداي خويش را عاشقانه و خالصانه عبادت مي کند و در انتظار دريافت فرمان ظهور خويش است. آن گرامي از ديدگان نهان است. مردم او را نمي بينند و نمي شناسند و او نيز خويشتن را معرفي نمي کند و در هر نقطه اي از جهان که اراده کند، حضور مي يابد. او بر سراسر جهان تسلط و اشراف دارد و به همه بندگان، شهرها و کشورها احاطه دارد. به اذن خدا هر رخدادي در سراسر جهان رخ دهد مي داند و روزي که نزد خدا مشخص است و براي ما نامعلوم، از پس پرده غيبت ظاهر مي شود و علائم و نشانه هاي قطعي پيش از ظهور او پديدار مي گردد. پس از ظهور، بر سراسر گيتي حکم مي راند و مسيح عليه السلام از آسمان فرود آمده و به امامت او نماز مي خواند. همه دولتها و ملتها در سراسر جهان، در برابرش خاضع مي گردند و مذاهب و اديان سر فرود مي آورند. اسلام راستيني را که نياي گرانقدرش محمد صلي الله عليه و اله و سلم آورد، با خود مي آورد و پياده مي کند.... اينها برخي سر فصلها پيرامون شخصيت آن گرامي و بسان فهرستي براي اين کتاب است.
 

m4material

مدیر تالار مهندسی مواد و متالورژی
مدیر تالار
پدران و نياکان سرفراز

پدران و نياکان سرفراز

پدران و نياکان سرفراز


نام بلند آوازه ي آن گرانمايه «محمد» و به «مهدي» شهرت دارد. او فرزند حضرت امام حسن عسکري عليه السلام، فرزند امام هادي عليه السلام، فرزند امام جواد عليه السلام، فرزند امام رضا عليه السلام، فرزند امام کاظم عليه السلام، فرزند امام صادق عليه السلام، قرزند امام باقر عليه السلام، فرزند امام سجاد عليه السلام، فرزند امام حسين عليه السلام،فرزند امام علي عليه السلام، و فرزند دلبند فاطمه عليهاالسلام دخت گرانمايه ي پيامبر گرامي صلي الله عليه و اله و سلم است. و سخن فرزدق چقدر در اينجا زيباست که مي گويد: «اينان، پدران گرانقدر من هستند، شما نيز اي «جرير»! به هنگامي که انجمنها ما را گرد آوردند، شخصيتهايي به عظمت پدران من، بدان انجمنها بياور.» آري! اين نسبت والاي آن حضرت است که علاوه بر اسناد تاريخي، انبوه روايات نيز که از نظرتان خواهد گذشت، اين واقعيت را به صراحت، در چشم انداز حقجويان قرار مي دهد.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

m4material

مدیر تالار مهندسی مواد و متالورژی
مدیر تالار
مادر گرامي او

مادر گرامي او

مادر گرامي او

مادرش، بانوي بزرگ، نيک بخت و پرشکوه و گرانقدري بنام «نرجس» است و او را «صيقل»، «ريحانه» «سوسن» نيز ناميده اند. لازم به يادآوري است که تعدد نام و اختلاف در اسم، نه تعدد شخصيت را مي طلبد و نه اختلاف در مورد صاحب آن را. دخت گرانقدر پيامبر فاطمه عليهاالسلام نيز بخاطر مناسبتها و دلايل متعدد، نامهاي گوناگوني داشت که برخي از آنها را در کتاب «فاطمه از ولادت تا شهادت» آورده ايم. و در اين کتاب نيز برخي از نامهاي مادر گرامي حضرت مهدي عليه السلام «نرجس» را نيز خواهيم آورد.
 

m4material

مدیر تالار مهندسی مواد و متالورژی
مدیر تالار
دست خيانت و تحريف در برخي روايات

دست خيانت و تحريف در برخي روايات

دست خيانت و تحريف در برخي روايات


هر پژوهشگري به رواياتي که از نسب امام عصر عليه السلام سخن مي گويد، مراجعه کند به روشني در خواهد يافت که امام مهدي عليه السلام بي هيچ ترديدي فرزند گرامي حضرت امام حسن عسکري عليه السلام است. با اين وصف شما در برخي از کتابهاي اهل سنت به روايتي برمي خوريد که دست تحريف و تزوير بسوي آن دراز شده و خيانتکارانه بخاطر زشت و بي اعتبار جلوه دادن روايت ومنحرف ساختن آن از هدف اصلي خويش که بيان شخصيت و نسب حضرت مهدي عليه السلام است، يک واژه بيگانه بر آن افزوده است و به همين جهت هم اين روايت، ارزش و اصالت حقيقي خويش را از دست داده است. علاوه بر اين، روايت مورد اشاره، از نظر سند و متن نيز ضعيف است و نزد پژوهشگران فاقد ارزش و اعتبار. اما شگفت اينجاست که برخي از بدانديشان صدها روايت صحيح و اصيل و معتبر را در اين مورد رها ساخته و به همين روايت فاقد ارزش و اعتبار چسبيده اند، چرا که پاسخگوي تمايلات و خواسته هاي دل بيمار آنان است. آن روايت اين است: عن ابي داود، عن زائدة، عن عاصم، عن زر، عن عبدالله، عن النبي صلي الله عليه و اله و سلم انه قال: «لو لم يبق من الدنيا الا يوم واحد، لطول الله ذلک اليوم، حتي يبعث الله رجلا مني - او: من اهل بيتي - يوطي ء اسمه اسمي (واسم ابييه اسمي) يملاء الارض قسطا و عدلا، کما ملئت ظلما و جورا.» اين روايت با چيزي که دست تحريف و خيانت بدان افزوده است، از ديگر انبوه روايات که پيرامون حضرت مهدي عليه السلام آمده است، از نظر سند و متن متفاوت است. از نظر سند: بدان جهت فاقد ارزش است که روايت بوسيله فردي به نام «زائده» روايت شده است و او فردي است که دانشمندان علم رجال در بيوگرافي اش تصريح کرده اند که: «انه يزيد في الاحاديث». [1] . يعني او در روايات مي افزود و امانت در نقل را رعايت نمي کرد. اما از نظر متن: بدان دليل فاقد ارزش است که اين روايت از «زر»، از راههاي فراوان ديگري روايت شده است و در هيچ کدام از آن، جمله «و اسم ابيه اسم ابي» وجود ندارد. [2] واين نشانگر آن است که اين جمله اضافي، ساخته و پرداخته فردي به نام «زائده» است که پژوهشگران اهل سنت نيز اين واقعيت را دريافته اند از از جمله يکي از آنان در کتاب خويش مي نويسد: «همه روايات رسيده از پيامبر صلي الله عليه و اله و سلم در اين مورد، فاقد جمله «و اسم ابيه اسم ابي» مي باشد.» آنگاه روايت مورد بحث را از «زائده» مي آورد و پس از آن مي گويد: «ترمذي اين روايت را نقل نموده است، اما آن جمله راذکر نکرده است.» و در انبوه روايات حافظان و افراد مورد اعتماد که روايت را آورده اند، تنها اين عبارت است: «اسمه اسمي». و آخرين سخن در اين مورد اين است که امام «احمد بن حنبل» با دقت در درستي کارش در نقل روايات، اين حديث را در «مسند» خويش در موارد متعددي آورده است و همه جا تنها جمله «اسمه اسمي» مي باشد. [3] . علاوه بر آنچه آمد، در همه روايات رسيده از پيامبر در مورد شخصيت والاي امام مهدي عليه السلام، عبارت کوتاه «واسمه اسم ابي» وجود ندارد و مسلمانان نيز بر اين مطلب اتفاق نظر دارند که آن حضرت فرزند حضرت حسن عسکري عليه السلام است. بااين بيان روايت تحريف شده «زائد» فاقد ارزش و اعتبار است و از ديدگاه علما و دانشمندان، مردود؛ چرا که با انبوه روايات صحيح و معتبر، ناسازگار است و نيز بدان دليل که «زائد» عنصري شناخته شده است که با روايات بازي مي کرد و طبق هواها و خواسته هاي خويش، در آنها دستکاري مي نمود.



**************************************************************************
[1]
معجم احاديث الامام المهدي عليه السلام، ج 1، ص 172 و 178 به نقل از بيان شافعي، ص 482. [2] جهت اطلاع بيشتر مراجعه شود به: معجم الاحاديث الامام المهدي عليه السلام، ج 1، ص 168 و 178 و منتخب الاثر، ص 141. [3] البيان في اخبار صاحب الزمان، ص 94 و 93، چاپ بيروت سال 1399 ه. و رجوع شود به: مسند احمد بن حنبل، ح 1 ص 376.
 

m4material

مدیر تالار مهندسی مواد و متالورژی
مدیر تالار
چرا تحريف؟

چرا تحريف؟

چرا تحريف؟

بازرگانان و دلالان حديث، به منظور تقرب به قطبهاي قدرت و در طمع به دست آوردن ثروت و تقويت جبهه باطل و بيداد، رواياتي جهت دار از خود مي ساختند. و آنها را به پيامبر صلي الله عليه و اله و سلم نسبت مي دادند، چرا که در برخي روزگاران، ساختن روايات دروغ، پست و شغل مهم و تجارتي پر سود بود که جعل کنندگان حديث و دروغ پردازان نظير «ابوهريره» و «سمرة بن جندب» و «مغيرة بن شعبه» و دوستان و همکاران آنان، بدان وسيله زندگي مي کردند و به آلاف و الوف و هواهاي دل خويش مي رسيدند و رواوي روايت مورد بحث، جناب «زائده»، از اين قماش است و دليل بازي با روايات نيز روشن است.
 

m4material

مدیر تالار مهندسی مواد و متالورژی
مدیر تالار
هدف...
هدف از افزودن جمله کوتاه «و اسم ابيه اسم ابي» به روايت مورد بحث چه بوده است و دست تحريف، چه منظوري داشته است؟ پاسخ: پاسخ اين سؤال، يکي از اين دو مي تواند باشد: 1- هدف از اين کار، تأييد «مهدي عباسي» بوده که، نامش «محمد» و نام پدرش «عبدالله» و لقبش «مهدي». 2- ممکن است هدف، تأييد «محمد بن عبدالله بن حسن» بوده است که لقبش «نفس زکيه» [1] بود و بر ضد نظام ستمکار و پر فريب عباسي قيام کرد، همانگونه که علامه معاصر آيت الله صافي نيز در کتاب خويش [2] بدان تصريح کرده است. کوتاه سخن اينکه: روايت «زائده» از ديدگاه دانشمندان حديث فاقد صحت و اعتبار است و در نهايت ضعف و تزلزل و توجيه حرف نادرست نيز، کار نادرست ديگري است.

****************************************************************************
[1] اين «نفس زکيه» غير آن است که در آخر الزمان خواهد آمد. [2] منتخب الاثر، ص 231.
 

m4material

مدیر تالار مهندسی مواد و متالورژی
مدیر تالار

m4material

مدیر تالار مهندسی مواد و متالورژی
مدیر تالار
نامهاي حضرت مهدي

نامهاي حضرت مهدي

نامهاي حضرت مهدي


حضرت مهدي عليه السلام نامهاي متعددي دارد که به مناسبتهاي مختلف، بدان نامها خوانده شده است و از اين شئون شخصيتهاي بزرگ است که بخاطر صفات و ويژگيها و ابعاد گوناگون شخصيتشان، نامشان نيز متعدد مي گردد. براي نمونه: در قرآن شريف و انجيل براي پيامبر گرامي صلي الله عليه و اله و سلم نامهاي متعددي است، نامهايي چون: «محمد»، «احمد»، «طه»، «يس»، «بشير»، «نذير» و در انجيل نيز «فارقليطا» و «برکلوطوس» به زبان سرياني و يوناني. و نيز قهرمان جاودانه اسلام، امير مؤمنان عليه السلام نيز نامهاي متعددي دارد از آن جمله:«علي»، «حيدر»، «مرتضي» و «ايليا» به زبان سرياني و نامهايي ديگر. و بانوي بانوان فاطمه عليهاالسلام نيز نامهاي متعددي دارد از آن جمله: «فاطمه»، «بتول»، «مبارکه»، «محدثه»، «طاهره»، «صديقه» و... در مورد حضرت مهدي عليه السلام و نام بلند آوازه اش، روايات بسياري از پيامبر گرامي و امامان نور عليه السلام آمده است که در آنها از آن اصلاحگر بزرگ عصرها و نسلها به «مهدي»، «حجت»، «قائم»، «منتظر»، «خلف صالح»، «صاحب الامر»، «سيد»، «الامام الثاني عشر» و... تعبير شده است و بارها تصريح شده است که نام آن حضرت نام پيامبر است و کنيه اش «ابوالقاسم». که ما با ترسيم برخي از روايات به برخي از نامهاي مقدس آن حضرت اشاره مي کنيم:
 

m4material

مدیر تالار مهندسی مواد و متالورژی
مدیر تالار
مهدي

مهدي

مهدي
1- از «ابي سعيد خدري» و او نيز از پيامبر گرامي صلي الله عليه و اله و سلم آورده است که فرمود: «نام مهدي نام من است.» «اسم المهدي، اسمي.» 2- امير مؤمنان عليه السلام فرمود: نام مهدي «محمد» است. «اسم المهدي، محمد.» [1] . و آن گرامي مهدي ناميده شد، چرا که خداوند او را به امور نهاني که هيچ کس از آنها آگاهي ندارد، هدايت و ارشاد مي نمايد، روايت اين است: امام باقرعليه السلام فرمود: «اذا قام مهدينا اهل البت، قسم بالسويه وعدل في الرعية، من أطاعه فقد اطاع الله و من عصاه فقد عصي الله و انما سمي المهدي لانه يهدي الي امر خفي.» [2] . يعني هنگامي که مهدي ما خاندان پيامبر، بپا خيزد ثروتها را بطور برابر تقسيم مي کند و در جامعه به عدالت و دادگري رفتار مي کند. هر کس او را فرمان برد خداي را فرمان برده و هر کس او را نافرماني کند، خداي را نافرماني کرده است و او مهدي ناميده شده چرا که به امور و شئون نهاني هدايت مي گردد. [3] .


**************************************************************************
[1] البرهان في علامات مهدي آخر الزمان، متقي هندي، باب 3، روايت 8 و 9. [2] عقد الدرر، باب 3 ص، 40. [3] عقد الدرر، باب 3، ص 40.
 

m4material

مدیر تالار مهندسی مواد و متالورژی
مدیر تالار
قائم

قائم

قائم


آن حضرت «قائم» ناميده شده است چرا که به بزرگترين قيام اصلاحگرانه ي تاريخ بشر، دست مي زند. او براي حق خالص که ذره اي باطل در آن راه نمي يابد، قيام مي کند وبه حق و عدالت بپا مي خيزد. و اين چيزي است که قيام شکوهمند او را از ديگر قيامها ممتاز مي سازد، چرا که تاريخ بشر، قيامها و نهضتهايي را براي برخي شخصيتها ثبت کرده است اما قيام و نهضت و انقلاب آنان در هدفها و وسايل، براساس حق و راه مستقيم نبوده است، اما امام مهدي عليه السلام بر اساس حق خالص و عدالت راستين و ناب بپا مي خيزد و بس. اين روايت را بنگريد: «ابو حمزه ثمالي» مي گويد: سألت الباقر عليه السلام: «يابن رسول الله! ألستم کلکم قائمين بالحق؟» قال:«بلي!» قلت:«فلم سمي القائم قائما؟» قال: «لما قتل جدي الحسين عليه السلام ضجت الملائکة الي الله عزوجل بالبکاء و النحيب... ثم کشف الله عزوجل عن الائمة من ولد الحسين عليه السلام للملائکة، فسرت الملائکة بذلک، فاذا أحدهم قائم يصلي، فقال عزوجل: بذلک القائم أنتقم منهم.» [1] . از امام باقر عليه السلام پرسيدم: اي پسر پيامبر! آيا همه شما قيام کننده به حق نيستيد؟. فرمود: چرا! گفتم:پس چرا آن حضرت، قائم ناميده شد؟ فرمود: هنگامي که نياي گرانقدرم حسين عليه السلام به شهادت رسيد فرشتگان به بارگاه خدا ناله و شيون کردند... خداوند امامان نهگانه، از نسل پاک حسين عليه السلام را، به آنها نماياند وبا ديدن آنها ملائکه شاد گرديدند و ديدند که يکي از آنها به نماز ايستاده است و خدا با نشان دادن او به فرشتگاتن فرمود: من بوسيله اين «قائم» از قاتلان حسين عليه السلام انتقام خواهم گرفت.» و امام صادق عليه السلام نيز فرمود: ««سمي «القائم» لقيامه الحق» [2] . يعني: حضرت مهدي عليه السلام «قائم» ناميده شد چرا که قيام شکوهمند او، به حق و عدالت است و هدفها و شيوه ها و وسايل او در راه رسيدن به هدف نيز همه و همه براساس حق است.


***************************************************************************
[1] بحارالانوار، ج 51، ص 28. [2] بحارالانوار، ج 51، ص 30.
 

m4material

مدیر تالار مهندسی مواد و متالورژی
مدیر تالار
منتظر

منتظر

منتظر


آن حضرت با اين نام خوانده شده است، چرا که مردم همواره ظهور و قيام او را انتظار مي برند تا با قيام خويش اين سياره خاکي را از ظلم و بيداد پاک سازد. از امام جواد عليه السلام پرسيدند: «يابن رسول الله! و لم سمي: القائم؟» قال: «لانه يقوم بعد موت ذکره و ارتداد أکثر القائلين بامامته.» فقيل له: «و لم سمي:المنتظر؟» قال: «لان له غيبة تکثر ايامها و يطول أمدها، فينتظر خروجه المخلصون و ينکره المرتابون...» [1] . يعني: پرسيدند: «چرا حضرت مهدي عليه السلام را «قائم» ناميدند؟» فرمود:«چون پس از آنکه ياد و نام مقدسش در ميان مردم فراموش شد و بيشتر معتقدان به امامت او به آفت ارتجاع و ارتداد گرفتار آمدند، بپا مي خيزد. پرسيدند: «چرا منتظر ناميده شده است؟» فرمود: «بدان دليل که او غيبت بسيار طولاني خواهد داشت. غيبتي که دوران آن سخت و طولاني است و مخلصان، انتظار قيام و ظهورش را مي کشند و ترديد کنندگان و بدخواهان، وجود گرانمايه و ظهور او را براي اصلاح جهان، انکار مي نمايند.


****************************************************************************
[1] بحارالانوار، ج 51، ص 30.
 

m4material

مدیر تالار مهندسی مواد و متالورژی
مدیر تالار
صاحب الامر


آن گرامي «صاحب الامر» نيز ناميده شده است، چرا که او پيشواي بر حقي است که خداوند اطاعت او را بر همه بندگان واجب ساخته است؛ از جمله در قرآن مي فرمايد: هان اي ايمان آورندگان! خدا و پيامبر وصاحبان امر را اطاعت کنيد. «يا ايها الذين آمنوا اطيعوا الله و اطيعوا الرسول و اولي الامر منکم.» [1] . روايات معتبر و صحيح صراحت دارند که «اولي الامر» در آيه شريفه، امامان نور و از خاندان پيامبرند که نخستين آنها علي عليه السلام و آخرينشان حضرت مهدي عليه السلام است.


***************************************************************************************************
[1] سوره نساء آيه 59.
 

m4material

مدیر تالار مهندسی مواد و متالورژی
مدیر تالار
حجت

حجت

حجت

آن حضرت «حجت نيز ناميده شده است بدان دليل که «حجت» خدا بر جهانيان است و خدا بوسيله آن گرامي بر بندگانش اتمام حجت مي کند. و نيز آن پيشواي بزرگ، نامها ولقبهاي ديگري دارد که نياز به توضيح و شرح ندارد.
 

m4material

مدیر تالار مهندسی مواد و متالورژی
مدیر تالار
جان سخن در مورد امام مهدي

بنظر مي رسد بهترين شيوه ورود به بحث در مورد امام مهدي عليه السلام، ترسيم رواياتي است که از نياي گرانقدرش پيامبر، گاه به صورت سربسته و گاه مشروح! پيرامون شخصيت والا و پرشکوه او وارد شده است، همانگونه که ديگر نويسندگان نيز بدين صورت وارد بحث شده اند ے. در آغاز اين بحث لازم به يادآوري است که در اين رابطه، انبوه رواياتي که در منابع و کتابهاي شيعه است ترسيم نمي گردد، چرا که ايمان، به امامت از نظر آنان از پايه هاي دين و مذهب شناخته شده و فردي که اصل امامت را معتقد بود، ناگزير به امامت حضرت مهدي عليه السلام ايمان دارد وانبوه رواياتي که از اصل امامت و شمار امامان نور سخن دارد، تصريح مي کند که دوازدهمين آنان حضرت مهدي عليه السلام است، از اين رو، ايمان به آن گرامي، از ايمان به اصل امامت، گسست ناپذير از کل! و دوازدهمين آنان، مي باشد.

در منابع اهل سنت
انبوه رواياتي که در منابع و کتابهاي اهل سنت پيرامون امامان دوازده گانه وارد شده است از نظر اجمال و تفصيل گوناگون است. برخي از آنها تنها از شمار امامان نور، بدون بيان نام و نسب آنان سخن دارد. و برخي ديگر آنان را با نام و نسب و شمار معرفي مي کند. برخي سربسته از حضرت مهدي عليه السلام سخن مي گويد. و برخي صراحت دارند که آن حضرت، دوازدهمين امام نور است. با اين بيان، برخي از روايات، روشنگر برخي ديگر است.
 

m4material

مدیر تالار مهندسی مواد و متالورژی
مدیر تالار
سخن درست


سخن حق و درست در اين مورد اين است که به صراحت يادآوري کنيم که: اين روايات، بسيار زياد و فراتر از حد تواتر است و پيام آنها نيز صريح، روشن و غير قابل خدشه است، بگونه اي که نه نقطه ابهامي باقي مي گذارد و نه راهي براي بهانه جويي و ايراد و اشکال و اگر بخواهيم همه آنها را بياوريم، هم سخن طولاني و خسته کننده مي شود و هم از هدف اصلي کتاب باز مي مانيم، به همين جهت تنها براي نمونه برخي از آنها - با بيان منابع و مصادر، به منظور آسان ساختن کار براي پژوهشگران حقيقت جو- در اينجا ترسيم مي گردد. نمونه هايي از روايات الف: دسته اول: دسته نخست رواياتي است که از امامان نور عليه السلام بطور کلي و سربسته، پيام دارد، براي نمونه: 1- پيامبر گرامي مي فرمود: «يکون لهذه الامة اثنا عشر خليفة.» يعني: براي اين امت، دوازده امام و پيشوا خواهد بود. اين روايت را هم، امام «احمد بن حنبل» در مسند خويش از 34 طريق روايت کرده است و هم «مسلم» از علماي مورد قبول اهل سنت در «صحيح» خود آورده است. [1] . و نيز آورده اند که فرمود: «يکون اثنا عشر أميرا، فقال کلمة لم أسمعها فقال أبي: انه قال: کلهم من قريش» [2] . يعني اين امت دوازده امام خواهد داشت... و همگي آنان از قريش اند. اين روايت را منابع و مصادر ذيل آورده اند: 1- «صحيح بخاري»جلد 4، صفحه 146. 2- «صحيح ترمذي» جلد 2، صفحه 35. 3- «مسند امام احمد بن حنبل» جلد 5، صفحه 90. 4- «تيسير الوصول الي جامع الاصول» جلد 2. 5- «منتخب کنز العمال» 6- «تاريخ بغداد» جلد 14، صفحه 353. 7- «تاريخ الخلفاء» صفحه 7. 8- «ينابيع الموده» صفحه 444. 9- «المستدرک علي الصحيحين» جلد 2، صفحه 2501. [3] . در منابع فوق، اين روايت از امام حسن عليه السلام، «عبدالله بن مسعود»، «انس بن مالک»، «عمر» و... روايت شده است و يادآوري مي گردد که نويسندگان اين منابع، همگي از ائمه و علماي مورد اعتماد اهل سنت هستند. دسته دوم: دسته دوم از روايات، برخلاف دسته نخست که سربسته بيانگر اين نکته بود که امامان پس از پيامبر، دوازده نفرند و همگي از قريش، اين دسته از روايات بطور روشن و گويا به بيان مشخصات امامان دوازده گانه پرداخته و آنان را با نام و نشان معرفي مي کند. براي نمونه: 1- قال رسول الله: «أنا سيد النبيين و علي بن أبي طالب سيد الوصيين و ان أصياني بعدي اثنا عشر، أولهم علي بن ابي طالب وآخرهم المهدي.» [4] . يعني: از پيامبر گرامي آورده اند که فرمود: «من سالار پيامبرانم و علي سالار جانشينان پيامبران و جانشينان من دوازده نفر مي باشند، نخستين آنها علي عليه السلام فرزند ابي طالب و آخرينشان فرزندم مهدي عليه السلام.» «ان خلفائي و اوصيائي و حجج الله علي الخلق بعدي اثنا عشر: أولهم علي و آخرهم ولدي المهدي، فينزل روح الله عيسي بن مريم، فيصلي خلف المهدي و تشرق الارض بنور ربها و يبلغ سلطانه المشرق و المغرب.» [5] . يعني: جانشينان من و حجتهاي خدا بر بندگان پس از من، دوازده نفرند. نخستين آنها علي بن ابي طالب است و آخرينشان پسرم مهدي است. (پس از ظهور او) عيسي بن مريم از آسمانها فرود آمده و به امامت او نماز مي گذارد و زمين و زمان به نور پروردگارش روشن مي گردد و حکومت مهر و عدل او، جهان را از شرق تا غرب زير پوشش مي گيرد. 3- و نيز از ابن عباس آورده اند که گفت: روزي مردي يهودي به نام «نعثل» آمد و به پيامبر گفت: «اي پيام آور خدا! از انديشه اي که در سينه دارم و در خاطرم خطور مي کند مي خواهم از شما بپرسم.» پيامبر صلي الله عليه و اله و سلم فرمود: «بپرس.» و او پرسيد تا رسيد به اين مطلب که گفت: «فأخبرني عن وصيک من هو؟» يعني از جانشين خودت آگاهم ساز که او چه کسي است؟ چرا که پيامبري نيامده است جز اينکه جانشيني داشته است و جانشين پيامبر ما حضرت موسي «يوشع بن نون» است که خود موسي عليه السلام او را معرفي کرد. پيامبر گرامي در پاسخ او فرمود:«ان وصيي علي بن ابي طالب و بعده سبطاي الحسن و الحسين تتلوه تسعة ائمة من صلب الحسين.» يعني: حقيقت اين است که جانشين بلافصل من علي بن ابي طالب است و پس از او فرزندانم حسن و حسين به ترتيب و پس از حسين، عليه السلام امامان نهگانه از نسل حسين خواهند بود که از پي هم خواهند آمد. مرد يهودي گفت: «نام بلند و جاودانه آنان را برايم بيان فرما.» قال: «يا محمد فسمهم لي!» آن حضرت فرمود: «اذا مضي الحسين فابنه علي، فاذا مضي علي فابنه محمد، فاذا مضي محمد فابنه جعفر، فاذا مضي جعفر فابنه موسي، فاذا مضي موسي، فابنه علي فاذا مضي علي فابنه محمد، فاذا مضي محمد فابنه علي، فاذا مضي علي فابنه الحسن فاذا مضي الحسن فابنه الحجة محمد المهدي، فهؤلاء اثنا عشر.» [6] . يعني: پس از شهادت حسين عليه السلام فرزندش علي و پس از او پسرش محمد و پس از او پسرش جعفر و پس از او پسرش موسي و پس از او پسرش علي و پس از او پسرش محمد و پس از او پسرش علي و پس از او پسرش حسن و پس از او فرزندش مهدي، اينان امامان دوازده گانه مردم و جانشينان بحق من مي باشند.


*****************************************************************************
[1] مسند احمد بن حنبل، ج 5، ص 106، چاپ مصر، سال 1313 ه.وصحيح مسلم، ج 2،ص 119، کتاب الاماره، باب الناس تبع لقريش. [2] صحيح بخاري، کتاب الاحکام، چاپ مصر، 1320 ه. و مسند احمد، ج 5، ص 90. [3] و همچنين مراجعه شود به:تاريخ کبير بخاري، ج 1، ص 446، سنن ابوداود، ج 4، ص 106، معجم طبراني، ج 1، ص 474، اخبار اصفهان،ج 2، ص 167، سنن بيهقي، ج 8، ص 143، مصابيح بغوي، ج 4، ص 137، تهذيب تاريخ ابن عساکر، ج 1، ص 445، جامع الاصول جزري، ج 4، ص 439، فتن ابن کثير، ج 1، ص 117، فرائد السمطين، ج 2، ص 147، مقدمه تاريخ ابن خلدون، ص 258، مجمع الزوائد هيثمي، ج 5، ص 190، مطالب السؤول، ج 1، ص 13، خصائص کبري، ج 2، ص 114، جاممع صغير سيوطي، ج 2، ص 756، صواعق محرقه ابن حجر، 20. منتخب الاثر، ص 1 تا 97 و معجم احاديث الامام المهدي، ج 2، ص 255 هر يک به نقل از دهها و صدها کتب سني وشيعه. [4] فرائد السمطين، ج 2، ص 213. [5] ينابيع الموده، ص 447. [6] ينابيع الموده، ص 441، و منتخب الاثر، ص 97.
 

m4material

مدیر تالار مهندسی مواد و متالورژی
مدیر تالار
آقت زدگان حق ستيز


اينها نمونه هايي از روايات صحيح و روشن است که نه نقطه ابهامي مي گذارد و نه جاي بهانه جويي و ترديد افکني در مسأله امامت و شخصيت والاي حضرت مهدي عليه السلام. مسلمانان نيک انديش و ژرف نگري که از نظر انديشه و عمل، بر صراط مستقيم هستند و از نعمت اعتدال بهره ورند از اين روايات درمي يابند که منظور از امامان دوازده گانه، در روايات پيامبر، همان امامان اهل بيت اند و نه ديگران، همانگونه که انبوه روايات بدان تصريح دارد، اما مبتلايان به بيماري عناد و کينه توزي و کساني که راه و رسمشان حق کشي و باطل پروري است نه تنها در برابر حقيقت سر تسليم فرود نمي آورند و شهامت و درايت حق پذيري ندارند، بلکه در همان حال که دلها و قلبهايشان آن حقيقت را باور داشته و بدان يقين دارد، خود ظالمانه و برتري طلبانه حقيقت را انکار مي نمايند. به همين دليل آنان را بسان غريقي خواهي ديد که به هر خس و خاري چنگ انداخته و در اين نقشه خائنانه اند که انبوه روايات صريح و روشن را از جهت و هدف و ظاهر و الفاظ خود، باز گردانيده و چنان بلايي بر سرشان بياورند که از تطبيق به امامان اهل بيت بازدارند و به ديگران تطبيق دهند، با اينکه يقين دارند که شمار دوازده در اين انبوه روايات، نه با سران بيدادگر و پليد اموي مي سازد و نه با فريبکاران سياهکار رژيم عباسي. اما چه بايد کرد که بيماري مرگبار و گمراه کننده تعصب، انسان را به هر جنايت و خيانتي وامي دارد و مبتلاي به اين آفت گمراه کننده، کور و کر مي گردد، نه از دروغ پردازي و تزوير، روي گردان است و نه از فريبکاري و دجال گري. چرا که تنها بازدارنده حقيقي انسان از انحراف و ارتجاع و خيانت، دين صحيح و دينداري و دين باوري درست است، از اين رو هنگامي که آن بازدارنده واقعي برداشته شد، انسان ديگر افسار گسيخته مي شود و زبانش از هر قيد و بند مسئولانه آزاد. آنچه هواي دل اوست انجام مي دهد و بدون ذره اي شرم و حيا آنچه را دلخواه اوست مي گويد. نه در برابر خدا احساس مسئوليت مي کند و نه از سرانجام کار و کيفر خيانت خويش حساب مي برد. اگر ما بخواهيم اين ديدگاه سخيف و ساختگي و اين ادعاي بي اساس و محتوا را، آنگونه که مي بايد، ميان تهي و ساختگي بودنش را انعکاس بخشيم، بايد ليست سياه و بلند بالايي از سردمداران جنايتکار و تباه پيشه دو رژيم بيدادگر «اموي» و «عباسي»، تنظيم نماييم. از عناصر پليد و تجاوزکار گرفته تا ملحد، خونريز، بدمست، شرابخوار، شناگر در حوض خمر، اهانت کننده به قرآن، بازدارنده از کارهاي شايسته، مشوق و پيشتاز در زشتيها وپليديها و عناصر شهوت پرست و در اسارت هواي نفس و... آري! بايد ليست سياه اينها را بياوريم، چرا که شما به هر کدام از اين سردمداران پليد دست نهي، جز فاسق، فاجر، پرده حيا دريده، برده آزاد شده، و بي اصل و نسب نخواهي يافت. در اين صورت است که کتاب از موضوع اصلي خود خارج و به پرونده هاي سياه و تيره و تاري، از زندگي ننگبار عناصر ضد اسلام و ضد انسانيت که سوگمندانه عنوان خلاف اسلامي را نيز يدک مي کشند، تبديل خواهي شد. براستي آيا اينان، امامان دوازده گانه اي هستند که پيامبر نويد آنان را به بشريت داد؟ بايد هزاران بار گفت: «هرگز» و ميليونها مرتبه پاسخ داد: «نه!» هرگز امکان ندارد که پيامبر پاک و پاکيزه پرشکوه و مقدسي چون محمد صلي الله عليه و اله و سلم اين پليدان آلوده و زشت کردار را به نمايندگي خويش برگزيند و اين جنايتکاران فاسق و بدکار را جانشين خود سازد. قداست منزلت و عظمت مقام او بسيار فراتر از اين است که عناصر رياکار و آلوده، جانشينان او باشند، چرا که پيامبر گرامي را جز پاکان و پاکيزگان نمي توانند نمايندگي کنند. تنها کساني مي توانند او را نمايندگي کنند که خداوند آنان را به لطف خويش از همه پليديها پاک و آنگونه که خود مي پسندد پاکيزه ساخته باشد.... کساني که پاکتر از آسمان صاف و نسيم لطيف و دل انگيز بهاري اند، بزرگ مرداني که شريف ترينهاي روي زمين اند و شايستگان عصرها و نسلها، کساني که زندگي سراسر افتخار و شکوهشان لبريز از ارزشهاو نورباران از قداستها و فضيلتها بود به گونه اي که بر هيچ عيب جويي در سراسر زندگي آنان، نقطه اي براي چون و چرا بود و نه براي استهزاکنندگان بهانه اي براي تمسخر و اشاره و...انسانهاي والايي که نسخه هايي همانند اصل بودند و پيامبر پرشکوه اسلام را در ابعاد گوناگون دانش و حکمت، ورع و تقوا، پارسايي و بندگي خدا و ديگر صفات و ويژگيهاي برجسته اش، براستي نمايندگي نمودند. بزرگ مرداني که از سرچشمه دانش پيامبر سيراب گشته و از آب گوارا و زندگي بخش حکمت و بينش او نوشيدند و در شاهراه هدايت او از پي او گام سپردند. اينانند که سزاواترين مردم به او و نزديکترين و عزيزترين انسانها به پيامبرند. اينان، خاندان پاک و اهل گرامي اويند که قرآن در آيات بسياري آنان را ستوده و پيامبر در موارد و موقعيتهاي گوناگوني آنان را به عنوان جانشينان خويش به مردم معرفي کرد... اما با کساني که به جمود فکري و تعصب کور گرفتارند، چه مي توان کرد؟ باکساني که نه به منطق استوار، اعتراف مي کنند و نه دلايل محکم، سودشان مي بخشد و نه براهين قانع کننده را به دليل مرگ وجدان و مسخ شخصيت، مي پذيرند؟ و چنانند که اگر هر نشان حقانيت و معجزه اي بياوري ايمان نمي آورند، بااينان چه بايد کرد؟
 

m4material

مدیر تالار مهندسی مواد و متالورژی
مدیر تالار
حقگرايان


در برابر اين گروه متعصب و گرفتار آفت جمود و افراط کاري، انبوه انبوه انسانها بوده و هستند که وجدان آنان آلوده نشده و انديشه و فکرشان از باروري و بالندگي بازنيايستاده و احساساتشان را از دست نداده اند. در برابر حق و عدالت به هنگامي که آشکار گردد، خضوع مي کنند و خود پرستي و خودبزرگ بيني را دور مي اندازند و از کساني نيستند که مشمول اين آيه قرآن گردند که مي فرمايد: «اخذته العزة بالاثم.» [1] . يعني: غرور و خودپرستي او را به گناه و بدکاري برانگيزد. آري! انبوه مردم اينگونه اند، ولي فاجعه بزرگ، فاجعه اين گروه متعصب و افراطکار و حق ستيز است و اين آفت هستي سوز و انحطاط آفرين است که از چهارده قرن پيش تاکنون جامعه اسلامي بدان گرفتار است. بازگشت به بحث ... سخن در رواياتي بود که از پيامبر گرامي رسيده و بيانگر نام و نشان وشمار و نسب امامان اهل بيت عليه السلام است و حق ستيزان در نقشه تأويل نارواي اين روايات اند تا به امامان نور تطبيق نکند. ما بر اين باوريم که روايات مورد اشاره، هيچ نيازي به تأويل ندارد چرا که پيامبر گرامي با اين روايات پرده هاي ابهام را کنار زده و حقيقت را آشکار ساخته و آنجه لازم و شايسته مي نمود همه را به صراحت بيان فرموده است. هرگز از پيامبر فرزانه اي، عاقلانه و حکيمانه نيست که از امامان پس از خويش مبهم و نامشخص خبر دهد، چرا که اين گونه سخن گفتن با بلاغت و حکمت ناسازگار است. و مطلب در اين مورد شرح و تفصيل مي طلبد، نه اجمال و ابهام. چرا که موضوع مورد بحث يک موضوع استراتژيک و در نهايت حساسيت و اهميت است و يا سرنوشت اسلام و جامعه اسلامي و رهبري آن مرتبط است.

***************************************************************************
[1] سوره بقره، آيه 206.
 

m4material

مدیر تالار مهندسی مواد و متالورژی
مدیر تالار
روايات
به هر حال اينک که بحث به اينجا رسيد لازم است که برخي از رواياتي که از پيامبر گرامي پيرامون امام مهدي عليه السلام بصورت صريح و روشن آمده است و آنها را تحت عنوان دسته دوم از روايات قرار داديم، منعکس گردد. با آگاهي بر اين که روايت مورد اشاره در کتابهاي شيعه و اهل سنت بسيار است و به دليل حجم آنها بررسي وانعکاس همه آن روايات امکان پذير نيست وشمارش آنها نيز مشکل است. علامه و پژوهشگر پرتلاش معاصر آيت الله «صافي» -دامت برکاته - بيش از 80 روايت از منابع شيعه و سني از اين دسته روايات آورده است و خاطر نشان ساخته است که اينها جز، شماري ناچيز نيست. اينک نمونه هاي ديگري از روايات 4- از سهل بن سعد انصاري آورده اند که مي گويد: از فاطمه عليهاالسلام دخت گرانقدر پيامبر صلي الله عليه و اله و سلم در مورد امامان نور پرسيدم، پاسخ داد: پيامبر خطاب به علي عليه السلام در اين مورد فرمود: «علي جان تو امام و پيشواي راستين پس از من هستي و نسبت به جامعه باايمان ومسلمان، از خودشان سزاوارتر، پس از تو فرزندت حسن و پس از او فرزندت حسين و پس از او فرزندش علي بن الحسين و پس از او فرزندش محمد باقر و پس از او فرزندش جعفر صادق و پس از او فرزندش موسي و پس از او فرزندش علي بن موسي و پس از او پسرش محمد و پس از او پسرش علي و پس از او پسرش حسن که هر کدام نسبت به دين و دنياي جامعه، از خود ايمان آورندگان زيبنده ترند. و آنگاه فرزندم مهدي است که امام و جانشين من خواهد بود و نسبت به امور و شئون مؤمنان از خودشان سزاوارتر است. خداوند بوسيله او مشرقها و مغربهاي زمين را فتح مي کند. آري علي جان! اينان امامان راستين و زبانهاي صداقت و درستي اند. هر کس اينان را ياري کند، پيروز و رستگار است و هر کس آنان را در نقش عظيمشان تنها گذارد در سخت ترين شرايط به حال خود واگذاشته مي شود.» [1] . 5- و نيز از سلمان آورده اند که: پيامبر گرامي براي ما خطبه خواند و فرمود: «هان اي مردم! من بزودي بسوي ملکوت پر مي کشم و از ميان شما مي روم. اينک شما را در مورد خاندانم به نيکي سفارش مي کنم. مردم! از بدعت سازي و بدعت پذيري بر حذر باشيد، چرا که هر بدعتي گمراهي است و هر گمراهي در آتش دوزخ. مردم! هرکس از شمايان، خورشيد را از دست داد و به ماه تمسک جويد و هر کس ماه را از دست داد به خورشيد و ماه روي آورد و هرکس باز آن دو را از دست داد به ستارگان فروزان پس از من. اين سفارش من است بر شما و از خداي بخشايشگر براي خود و همه ي شما آمرزش مي طلبم.» سلمان افزود: هنگامي که پيامبر صلي الله عليه و اله و سلم از منبر فرود آمد، من او را تا خانه بدرقه کردم و گفتم:«اي پيامبر خدا!شما فرموديد: هنگامي که خورشيد جهان افروز را از دست داديم به ماه تمسک جوييم و هنگامي که ماه نورافشان را از دست داديم به دو آفتاب و ماه و پس از آن به ستارگان فروزان. سؤال من اين است که منظور از خورشيد و ماه و دو آفتاب و ستارگان فروزان جيست؟» پيامبر فرمود: منظور از خورشيد پيامبر شماست و منظور از ماه علي عليه السلام و منظور از دو آفتاب و ماه، حسن و حسين و منظور از ستارگان فروزان امامان نهگانه از نسل حسين اند. بنابراين، هنگامي که مرا از دست داديد به علي تمسک جوييد و هنگامي که ماه را از دست داديد به دو خورشيد و ماه، حسن وحسين و پس از آن دو، به امامان نهگانه از نسل حسين عليه السلام يکي پس از ديگري... که آخرين آنها فرزندم مهدي عليه السلام است.» آنگاه فرمود: اينان جانشينان من هستند، پيشوايان درست انديش و نيک کرداري که شمار آنان، به شمار فرزندان يعقوب و حواريون عيسي عليه السلام است. سلمان مي افزايد: گفتم: «در اين فرصت، نام آنان را براي من بيان فرماييد.» که فرمود: «نخستين آنان و سالارشان علي است و دو فرزندان او حسن و حسين و آنگاه زين العابدين، محمد باقر، جعفربن محمد، و فرزندش کاظم همنام موسي بن عمران و فرزندش علي که در سرزمين خراسان به شهادت مي رسد. آنگاه فرزندش محمد و ديگر علي و حسن و حجت خدا، همو که در پس پرده ي غيبت انتظار دريافت فرمان قيام مي کشد.... اينان خاندان من هستند و از خون و گوشت من. دانش آنان دانش من است و فرمانشان فرمان من. هر کس با اذيت و آزار آنان، مرابيازارد، خداوند او را به شفاعت من نائل نخواهد ساخت.» [2] . آري! خواننده گرامي! پس از اين انبوه رواياتي که نه تنها ترسيم همه آنها امکان پذير نيست؛ که شمارش آنها نيز مشکل مي نمايد، شما به پيام روشن آنها پي خواهيد برد و درخواهيد يافت که پيامبر گرامي بر اين موضوع عقيدتي در مناسبتهاي گوناگون پافشاري مي نمود تا حجت را براي مردم تمام کند و آنان در روز رستارخيز در پيشگاه خدا بهانه اي نداشته باشند.


**************************************************************************************
[1] منتخب الاثر، ص 115، به نقل از کفايةالاثر. [2] فرائد السمطين، ج 2، ص 217، شواهد التنزيل، ج 1، ص 59،و ج 2، ص 211، معاني الاخبار صدوق، ص 114، و امالي طوسي: ج 2، ص 131 و منتخب الاثر ص 100 به نقل از کفاية الاثر.
 

m4material

مدیر تالار مهندسی مواد و متالورژی
مدیر تالار
قرآن و نويد از امام مهدي
قرآن کتاب پرشکوه خداست. کتابي است که نه کتابهاي آسماني پيشين آن را خدشه دار و باطل مي سازد و نه واقعيتهاي آينده. [1] . بيانگر هر چيزي است [2] و هيچ تر و خشکي نيست، مگر اينکه در (اين) کتاب روشن و روشنگر آمده است. [3] . در اين کتاب از هيچ چيز فروگذار نشده... [4] آخرين پيام آسمان به زمين و زمان است همانگونه که اسلام، آخرين دين آسماني و آخرين برنامه زندگي است. با اين وصف، آيا براستي مي توان فکر کرد که قرآن در مورد اين رخداد بزرگ، که عميقترين و وسيعترين دگرگوني حيات انسان شناخته مي شود ساکت باشد؟ و در مورد آن بدون نويد و پيام؟ اين قرآني که از چيرگي «روم» بر «ايران» و از بر پايي دولت غاصب و پوشالي يهود، بر اساس سازش با قدرتهاي مسلط روزگار خبر مي دهد. [5] . اين قرآني که از «يأجوج» و «مأجوج» و سرانجام و آينده آنها خبر مي دهد، اين قرآني که از امکان گذشتن از جو و راهيابي انسسان به کرات آسماني گزارش مي کند و مي فرمايد: «يا معشر الجن والانس ان استطعتم أن تنفذوا من أقطار السموات و الأرض فانفذوا لا تنفذون ألا بسلطان....» [6] . يعني: هان اي گروه جن و انس! اگر مي توانيد که از کرانه هاي آسمانها و زمين بيروين رويد، بيرون برويد اما بيرون نخواهيد رفت مگر با داشتن قدرت علمي و صنعتي.... آيا فکر مي کنيد چنين کتابي از ظهور اصلاحگر بزرگ تاريخ انسانيت و بنياد حکومت جهان گستر و عادلانه او، خبر نمي دهد و در مورد آن ساکت است؟ هرگز چنين نيست.... قرآن از امام مهدي عليه السلام و بر پايي حکومت مهر و عدل او، در موارد متعدد و آيات بسياري سخن گفته است و از اين حقيقت بزرگ خبر داده است. و اين آيات بر شخصيت گرانمايه آن حضرت و ظهور او تأويل گرديده است. همانگونه که امامان نور عليه السلام که قرآن در خانه آنان فرود آمده است، بدين واقعيت تصريح کرده اند و مي دانيم که صاحبان معصوم و مطهر و راستگوي خانه، يعني اهل بيت پيامبر به آنچه در خانه است، داناتر و آگاه ترند. نمونه ها 1- قرآن در نويدي مي فرمايد: «و نريد ان نمن علي الذين استضعفوا في الارض و نجعلهم ائمة و نجعلهم الوارثين» «و نمکن لهم في الارض و نري فرعون وهامان و جنودهما منهم ما کانوا يحذرون.» [7] . يعني: و ما اراده کرديم به کساني که در روي زمين تضعيف شده اند نعمتي گران، ارزاني داريم و آنان را پيشوايان (راستين) و آنان را وارثان گردانيم. و به آنان در زمين اقتدار و منزلتي شايسته دهيم و از آنان به فرعون و هامان و سپاهيانشان چيزي را که از آن مي هراسيدند نشان دهيم. امير مؤمنان عليه السلام در تأويل اين آيه شريفه مي فرمايد: «دنيا پس از چموشي و سرکشي، بسان شتري که از دادن شير به دوشنده اش خودداري مي کند و آن را براي بچه اش نگهداري مي کند، به ما روي خواهد آورد.» [8] . سپس به تلاوت اين آيه شريفه پرداخت که: «و نريد ان نمن علي الذين استضعفوا في الارض و نجعلهم ائمة و نجعلهم الوارثين....» «ابن ابي الحديد» در اين مورد مي نويسد: «بزرگان ديني وهمفکران ما بر اين واقعيت تصريح مي کنند که اين بيان امير مؤمنان عليه السلام، نويد از آمدن امام و پيشواي بزرگي است که فرمانرواي زمين و زمان مي گردد و همه کشورها در قلمرو قدرت او قرار مي گيرند....» [9] . آري! سخن امير مؤمنان عليه السلام بيانگر آن است که دنيا، پس از سختي و بيداد بسيار نسبت به خاندان پيامبر صلي الله عليه و اله و سلم، سرانجام بسوي آنان روي خواهد آورد. آنان بر کران تا کران گيتي حاکم و بر دشمنان کينه توز خويش پيروز مي گردند. انبوه مشکلاتي که بسان سنگها و صخره ها سر راه نهضت آسماني عدالت خواهانه ومقدس آنان قرار دارد همگي رام وکنار مي رود و دنيا پس از سختي و بدرفتاري با آنان برايشان آسان و پس از تلخي و مرارتش شيرين و پس از سرکشي اش خاضع و پس از گردن فرازيش مطيع و منقاد آنان مي گردد. و نيز از امير مؤمنان عليه السلام آورده اند که فرمود: «مستضعفان ياد شده در قرآن کريم که خداوند اراده فرموده است آنان را پيشواي مردم روي زمين قرار دهد، ما خاندان پيامبريم. خداوند سرانجام «مهدي» اين خانواده را برمي انگيزد و بوسيله او، آنان را به اوج شکوه و عزت واقتدار مي رساند و دشمنانشان را به سختي، به ذلت مي کشد.» [10] .


*****************************************************************************
[1] سوره فصلت، آيه 42. [2] سوره نحل، آيه 89. [3] سوره انعام، آيه 59. [4] سوره انعام، آيه 38. [5] «ضربت عليهم الذلة اين ما ثقفوا بحبل من الله....» سوره آل عمران، آيه 112. [6] سوره الرحمن، آيه 34. [7] سوره قصص، آيه 5 و 6. [8] نهج البلاغه، قصار 209. [9] شرح ابن ابي الحديد، ج 19، ص 29. [10] بحارالانوار، ج 51، ص 63.
 

m4material

مدیر تالار مهندسی مواد و متالورژی
مدیر تالار
سخن کوتاه در تأويل آيات


اينک که سخن به تأويل آيات رسيد، مناسب است جهت آگاهي بيشتر شما خواننده گرامي سخني کوتاه در اين مورد ترسيم گردد. تأويل واژه شناسان «تأويل» را برگردانيدن واژه و سخن از معناي ظاهري به معناي حقيققي و باطني آن، معنا کرده اند. [1] تأويل و تعبير خوابها نيز اينگونه است. براي نمونه: حضرت يوسف عليه السلام در خواب يازده ستاره وخورشيد و ماه را مي بيند که در برابر او سجده مي کنند و آنگاه پس از سالهاي طولاني که حضرت يعقوب و فرزندانش به صمر مي روند، آن خواب و معناي حقيقي آن، روشن مي گردد که قرآن مي فرمايد: «... هذا تأويل رؤياي من قبل...» [2] . هنگامي که آنان بر يوسف وارد شدند، پدر و مادرش را نزد خويشتن جاي داد و گفت: «اين است تعبير آن خواب من که اينک پروردگارم آن را تحقق بخشيده است.» و درست همين بيان در تأويل وتعبير خوابهايي است که يوسف در تأويل آنها مي فرمايد: «غذاي روزانه شما را هنوز نياورده باشند که من پيش از آن، شما را از تعبير آن خوابها، چنانکه پروردگارم به من آموخته است، خبر دهم.... امير مؤمنان عليه السلام در روايت از پيامبر صلي الله عليه و اله و سلم در مورد آموزش و فراگيري دانشش از آن حضرت مي فرمايد: «هيچ آيه اي نيست جز اينکه آن گرامي، معناي نهان و تأويل آن را به من آموخت.» [3] . بازگشت به بحث: در آيه ي مورد بحث که ظاهر سخن از جنايات فرعون است قرآن به اين واقعيت تصريح مي کند که: «... و نريد ان نمن علي الذين استضعفوا في الارض و نجعلهم ائمة و نجعلهم الوارثين.» يعني:... و ما بر آن هستيم که بر مستضعفان روي زمين، نعمتي گران ارزاني داريم و آنان را پيشوايان سازيم و وارثان گردانيم. در اينجا، معناي ظاهري اين است که خداوند عزت و اقتدار بني اسرائيل را به آنان باز پس مي دهد و «فرعون» و «هامان» و سپاهيانشان را به بوته هلاکت مي سپارد. اما معناي نهان آيه شريفه غير از معناي ظاهري و روشن آن است. آن معنا اين است که: مقصود از تضعيف شدگان در آيه شريفه، خاندان پيامبرند. مردم آنان را تضعيف نموده و بر آنان ستم کرده و آنان را به قتل رسانده و رانده و سخت ترين بيدادگري را در مورد آنان روا داشته اند. پيامبر گرامي صلي الله عليه و اله و سلم در تبيين اين مطلب فرمود: «انتم المستضعفون بعدي.» [4] . يعني: شما تضعيف شدگان پس از من هستيد. و اين واقعيت تاريخي که پيامبر از آن خبر داد، هيچ نيازي به اثبات ندارد. تاريخ اسلامي و روند آن، به صراحت و با رساترين صداي خويش گواهي مي کند که مردم از همان روز رحلت پيامبر، خاندان او را با کمال تأسف مورد هجوم قرار دادند وآنان را بسختي تضعيف کردند. اگر شما خواننده عزيز به کتابهايي نظير «مقاتل الطالبين» مراجعه کني، با انواع مصيبتها و رنجها وبيداگريهايي روبرو مي گردي که بر خاندان پيامبر باريده است، چرا که زورمندان وسلطه گران، اين نسل پاک و پاکيزه را بشدت تضعيف نمودند و آنچه دلهاي لبريز از کينه و جاه طلبي شان خواست، در دشمني با آنان انجام دادند و کار بجايي رسيد که مردم دنيا پرست در راه تقرب به فرمانروايان وبدست آوردن دل آنان، سرهاي مقدس فرزندان پيامبر صلي الله عليه و اله و سلم را به حاکمان هديه بردند، [5] همانگونه که «جعفر برمکي» و عناصري از اين قماش چنين کردند.... وراستي چه تضعيفي از اين بدتر و ظالمانه تر...؟!!! اما اراده خدا بر آن قرار گرفت که بر اين نسل پاک ومظلوم تاريخ و بر رهروان راه و پيروان ستمديده آنان، که همواره زير فشار و سرکوب و تحقير و ذلت قرار داشته و از ساده ترين حقوق بشري نيز محروم هستند و زورمندان آزادي وکرامت آنان را پايمال ساخته اند، تفضل فرموده و حکومت و فرمانروايي زمين وزمان را برآنان ارزاني دارد. حکومت و اقتداري که مرزهاي آن، دو اقيانوس منجمد شمالي و جنوبي باشد، وهمه مناطق گوناگون و محيطهاي بهم پيوسته ميان اين دو را شامل گردد. حکومت منحصر به فرد و بي نظيري که بدون هيچ مزاحم و رقيب و مخرب حکم راند و از اقتدار و نيروي کامل و کارآيي وخلاقيت بي نظيري براي اداره شايسته خانواده بزرگ بشري برخوردار باشد و زمين و زمان و دلها را آباد سازد. که در اين مورد بزودي بحث خواهيم کرد.... نکته ديگر: در پايان بحث، در مورد آيه 4 و 5 از سوره مبارکه قصص، نکته ديگري نيز شايسته طرح است و آن اينکه: ممکن است اين تأويل و معناي نهان از آيه شريفه که امامان نور عليه السلام آن را آشکار ساخته اند از ظاهر آيه نيز دريافت گردد، چرا که در صدر آيه 5، دو واژه «نريد» و «نمن» بصورت مضارع که از آينده خبر مي دهد، بکار رفته است. از آنجايي که اين آيات پس از گذشت هزار سال از عصر «موسي» بر قلب مصفاي پيامبر اسلام عليه السلام فرود آمده است مي توان گفت که: اگر در مورد بني اسرائيل بود مي توانست بصورت ماضي که از گذشته پيام دارد، نازل گردد، اينگونه: «واردنا ان نمن.» و يا اينگونه: «مننا علي الذين استضعفوا» همانگونه که در ديگر آيات قرآن، بصورت ماضي بکار رفته است. براي نمونه: 1- «لقد من الله علي المؤمنين...». [6] . 2- «... فمن الله عليکم....» [7] . 3- «و لقد مننا عليک مرة اخري.» [8] . 4- «و لقد مننا علي موسي و هارون.» [9] . خداوند در همه ي اين آيات، واژه موردنظر را بصورت ماضي بکار برده است، اما در آيه مورد بحث بصورت مستقبل «و نريد ان نمن.» آيا خود اين نکته، نشانگر اين واقعيت نمي تواند باشد که معناي نهان و تأويل آيه شريفه را از ظاهر و تفسير آن نيز مي توان دريافت؟ در آيه بعد نيز همين گونه است: «و نري فرعون و هامان....» و جاي اين سؤال که چرا نفرمود: «و أرينا فرعون وهامان؟» و نيز در واژه هاي: «نريد» و «نجعلهم» وباز «نجعلهم» و «نمکن» و «نري» [10] همه اين واژه هاي ششگانه بصورت مستقبل آمده اند و نه ماضي، در صورتي که مي توانست ماضي باشند. يک سؤال: ممکن است اين سؤال طرح گردد که: «فرعون» و «هامان» و سپاهيانشان، هزار سال پيش از نزول قرآن نابود شده اند با اين وصف، چگونه مي توان آيه مورد بحث را به واپسين حرکت تاريخ و آينده جهان تأويل نمود؟ پاسخ: پاسخ اين است که واژه «فرعون» در فرهنگ دين و دين شناسان، به مفهوم خودکامگي و بيدادگري و تجاوز و خود برتربيني است و نام همه زمامداران خودکامه و خودپرست و تجاوزکار، «فرعون» مي باشد، چرا که هر عصر و زماني را «فرعوني» خواهد بود و هر جامعه و امتي را فرعونها. از دو امام گرانقدر حضرت باقر و صادق عليه السلام در تأويل آيه مورد بحث روايت کرده اند که: «در اين آيه ي شريفه، منظور از «فرعون» و «هامان» دو عنصر خودکامه از قريش اند. خداوند آن دو را به هنگام ظهور مهدي عليه السلام زنده مي کند و از آنان بخاطر آنچه مرتکب شده اند بازخواست مي نمايد و آنان را به کيفر جنايتشان مي رساند و منظور از سپاهيان آن دو نيز، پيروان اين دو عنصر خودکامه اند، هماناني که با آن دو همکاري کردند و بر خط آنان گام سپردند و نام آنان را بر سر زبانها انداختند.» [11] .



***************************************************************
[1] مجمع البحرين، ماده «اول». [2] سوره يوسف، آيه 100. [3] بحارالانوار، ج 2، ص 230. [4] واژه «مستضعف» در مفهوم قرآني: کسي است که نيروهاي بالقوه و بالفعل را بر برازندگي، تکامل و اقتدار و شکوه داراست اما از سوي استبداد، ارتجاع و استعمار حاکم، سخت زير فشار است و در همان حال در انديشه گسستن بندهاي اسارت و در انديشه عدالت وآزادي و تقواپيشگي نه اينکه به معناي عنصر فاقد قدرت و توان و تحرک و برنامه و هدف باشد. [5] عن الحسين عليه السلام: «ومن هوان الدنيا علي الله عزوجل ان رأس يحي بن زکريا اهدي الي بغي من بغايا بني اسرائيل.» بحارالانوار، ج 14، ص 175. [6] سوره آل عمران، آيه 164. [7] سوره نساء، آيه 94. [8] سوره ي طه، آيه 37. [9] سوره صافات، آيه 114. [10] واژه هاي ششگانه مورد اشاره در دو آيه مورد بحث، در آيات 5 و 6 سوره قصص بکار رفته اند. [11] تفسير برهان، ذيل آيه 5 از سوره قصص.
 

m4material

مدیر تالار مهندسی مواد و متالورژی
مدیر تالار
دومين نويد


و نيز خداوند در قرآن کريم اينگونه از آن حضرت نويد مي دهد: «وعد الله الذين آمنوا منکم وعملوا الصالحات ليستخلفنهم في الارض کما استخلف الذين من قبلهم و ليمکنن لهم دينهم الذي ارتضي لهم و ليبدلنهم من بعد خوفهم امنا يعبدونني لا يشرکون بي شيئا و من کفر بعد ذلک فاولئک هم الفاسقون....» [1] . يعني: خدا به کساني از شما که ايمان آورده، و کارهاي شايسته انجام داده اند وعده داده است که آنانرا در روي زمين جانشين ديگران سازد همانگونه که مردمي را که پيش از آنان بودند جانشين ديگران کرد و دينشان را -که خود برايشان پسنديده است - استوار سازد و وحشتشان را به امنيت تبديل کند، تا تنها مرا بپرستند و چيزي را با من شريک نگيرند. و آنان که از آن پس، راه کفر و ناسپاسي در پيش گيرند، نافرمانند. اين آيه شريفه از جمله آياتي است که به آن حضرت تأويل شده است. معناي آشکار و ظاهر آيه اين است که، خداوند: 1- آفريدگار تواناي هستي به مؤمنان و شايسته کرداران اين امت وعده داده است که آنان را جانشين ديگران سازد... طبيعي است که انسان بر روي همين سياره ي خاکي زندگي مي کند و آيه ناظر بر هيمن زمين است و بيانگر اين واقعيت است که خداوند، سرزمين و امکانات کفر پيشگان جهان را به اين شايسته کرداران باايمان مي دهد و بدانان شرايط و امکاناتي مي بخشد که در زمين با قدرت و عدل و داد فرمانروايي کنند، همانگونه که در گذشته نيز برخي از دوستانش راجانشين دشمنانش ساخته است. 2- و نيز به آنان وعده داده است که قدرت و نيرو و امکاناتي به آنان ارزاني دارد که دين مورد پسند او او را در همه عرصه هاي زندگي پياده کنند و شرايط وحشت بار وهراس انگيز اجتماعي و رواني خويش را به امنيت وآرامش تبديل سازند، به گونه اي که جز از خدا و عدالت نهراسند و هيچ قدرتمدار و زورمندي نتواند بر آنان، شاخ و شانه بکشد. خداي را بدون ترس و هراس و بصورت آشکار بپرستند و نداي حق و عدالت را به روشني و با صداي رسا، طنين افکن سازند. کوتاه سخن اينکه: با نگرش به ظاهر اين آيه، خداوند به مؤمنان و شايسته کرداران اين امت، نويد جامعه اي را مي دهد که از هر پليدي و ناپاکي پيراسته است و به تمامي ارزشها و قداستها و فضيلتها و شايستگيها آراسته است، اين معناي ظاهري اين آيه شريفه. اين وعده شکوهمند خدا که سه بار با «لام قسم» مورد تأکيد قرار گرفته است و سه بار با «نون تأکيد»، تاکنون تحقق نيافته است. چه زماني مردم باايمان و شايسته کردار توانستند با اقتدار، حکومت مهر و عدل خويش را در سراسر جهان برپا دارند و در کمال آزادي و بدون ترس و دلهره مقررات عادلانه و جانبخش قرآن را در عرصه هاي حيات، پياده نمايند؟ اين مؤمنان شايسته کرداري که خداوند در آيه ي مورد بحث اين وعده روح بخش را به آنان مي دهد، چه کساني هستند؟ اگر شما خواننده عزيز به تاريخ اسلام و مسلمانان از همان آغاز درخشش انوار نوراني وحي تاکنون، مراجعه کنيد، به شايستگي در خواهيد يافت که اين وعده شکوهبار خداوند در ظرف اين چهارصد سال تحقق نيافته و اين نويد بزرگ جامه ي عمل نپوشيده است. من فکر نمي کنم که وجدان هيچ مسلمان آگاه و باانصافي بپذيرد که منظور از مؤمنان شايسته کردار در اين آيه، «امويان» و«عباسيان» باشند، چرا که در تاريخ مورد قبول امت اسلام و ملل بيگانه، گواه است که «امويان» و «عباسيان» در حکومت سياه و وحشتناک خود، سهمگين ترين جنايات را مرتکب شدند و خون پاک اولياي خدا را به زمين ريختند، حرمتها را هتک کردند و کاخهاي ظلم و بيدادشان لبريز از فسق و فجور و ضد ارزشها بود که اگر بخواهيم آن جنايتها را به طور دقيق شرح دهيم کتاب از اسلوب و موضوع خود خارج خواهد شد. بعلاوه چه روزگاري براستي دين خدا به تمکن و اقتدار مورد نظر اين آيه مبارکه نائل آمد، تا نويد جهان گستر شدن آن تحقق يافته باشد همانگونه که در آيه آمده است: «و ليمکن لهم دينهم الذي ارتضي لهم....» اين صحيح است که اسلام به دليل جامعيت، محتواي بلند، هماهنگي با فطرت وديگر ويژگيهاي خود و آورنده و آموزگاران و الگوهاي حقيقي آن امامان نور عليه السلام تاکنون به ميليونها دل و قلب راه يافته و آهسته آهسته به راه خود ادامه مي دهد، اما سوگمندانه همچنان فاقد يک قدرت منسجم جهاني است؛ بطوري که در هر گوشه اي از اين جهان پر آشوب، هر کس مي تواند به جنگ با آن برمي خيزد و بر ضد آن و پيروان آن دست به شقاوت مي زند. به «چين» يا «شوروي» يا برخي از کشورهاي افريقايي و اروپايي برويد تا ترس و هراسي را که بر مسلمانان نجات يافته از تصفيه هاي خونين و ظالمانه سايه افکنده است، بشناسيد و با ظلم و فشاري که از هر سو زندگي آنان را احاطه کرده است آشنا شويد. [2] . در برخي از کشورها نگاه داشتن قرآن بزرگترين جرم است و نگاه دارنده آن در خور سهمگين ترين کيفرها و سخت ترين شکنجه ها. ديگر از دهها ميليون مسلماني که تنها به جرم ايمان به اسلام و قرآن کشته شدند چيزي مپرس. در «چين» و «شوروي» و «يوگسلاوي» کشتارگاه هاي مهيب و رعب آوري بر پا گرديد و سيلابي از خون مسلمانان به راه افتاد. ذر فيليپين هم اکنون نيز مسلمانان از انواع فشار وسرکوب و محروميتها رنج مي برند و در «ويتنام» جز خدا نمي داند که چه شمار مسلمانان به دست کمونيستها قتل عام شدند و از دهها هزار مسجدي که به اصطبل و محل نگه داري اسلحه و «کنيسه» و ميدان ورزش تبديل شد ديگر مپرس و مگو.... پس چه زماني نويد و وعده خدا تحقق يافت؟... سؤال: ممکن است برخي بگويند: «اسلام در جزيرةالعرب» و کشورهاي خاورميانه و بسياري از ديگر کشورها بويژه در روزگاران فتوحات اسلامي تمکن و اقتدار يافت... آيا اين نوعي تحقق آن نويد نيست؟» پاسخ: صحيح است که اسلام در مقاطعي از تاريخ خويش، در قلمرو محدودي به قدرت رسيد و رهبري سياسي و اجتماعي را به کف گرفت، اما آيا براستي همين حاکميت محدود و مقطعي، نويد موردنظر قرآن و تحقق آن وعده شکوهمند خداست؟ اگر چنين است اين شرايط که درهمان عصر پيامبر تحقق يافت واسلام بر مدينه و بخشهايي از جزيرة العرب حاکم گرديد. با اين وصف، معنا و مفهوم اين نويد شکوهبار قرآني چه مي تواند باشد که مي فرمايد: «وعد الله الذين آمنوا وعملوالصالحات....» يعني: خداوند به کساني از شما که ايمان آورده وکارهاي شايسته انجام دهند وعده داده است که آنان را در روي زمين جانشين سازد.... بنظر ما، معناي واقعي اين نويد قرآني اين است که روزگاري در پيش است که بر سراسر گيتي حاکم مي گردد و مسلمانان بدون هيچ هراس و دلهره اي راه و رسم مترقي و شعائر و برنامه هاي انسانساز ديني خود را بر پاي مي دارند و در تمامي مناطق مسکوني و آباد جهان، تنها اسلام، تدبير امور و تنظيم شئون بشريت را بدست مي گيرد. آري! اين وعده ي شکوهبار قرآن است و اين هم تاکنون، تحقق نيافته است.

**************************************************************************
[1] سوره نور، آيه 55. [2] لازم به يادآوري است که اين کتاب پيش از فروپاشي اردوگاه شرق نگارش يافته است.
 

m4material

مدیر تالار مهندسی مواد و متالورژی
مدیر تالار
معناي اين آيه در پرتو روايات


امامان معصوم و آموزگاران راستين قرآن نيز در تأويل آيه مورد بحث، بر اين انديشه رهنمون هستند که اين وعده شکوهبار خدا تحقق نيافته و به هنگامه ظهور حضرت مهدي عليه السلام تحقق خواهد يافت. بزودي در همين کتاب با روايات متواتر و معتبري روبرو خواهيد شد که بطور صريح و بي هيچ ابهامي اين آيه قرآن را بر عصر ظهور آن حضرت و حکومت عدل و مهر او منطبق ساخته اند. براي نمونه: 1- از چهارمين امام نور عليه السلام آورده اند که آيه مورد بحث را، تلاوت کرد و فرمود «بخداي سوگند که اين مؤمنان شايسته کردار، شيعيان ما اهل بيت هستند و خداوند اين نويد و وعده شکوهبار را بدست بزرگ مردي از ما تحقق خواهد بخشيد. او مهدي اين امت است و کسي است که پيامبر در مورد او فرمود: اگر از عمر دنيا تنها يک روز باقي مانده باشد خداوند آن روز را آنقدر طولاني خواهد ساخت تا مردي از عترت من که نامش، نام من است بر جهان حکومت کند و زمين راهمانگونه که به هنگامه ي ظهور او لبريز از ظلم و جور است مالامال از عدل و داد سازد.» [1] . 2- و از دو امام معصوم حضرت باقر و حضرت صادق عليه السلام نيز همين سخن روايت شده است و آنان نيز درست همين نويد را داده اند. مرحوم «طبرسي»پس از نقل اين روايت مي گويد: «منظور از مؤمنان شايسته کردار،پيامبر و خاندان اويند و اين آيه در بردارنده نويد حکومت عادلانه جهاني اهل بيت، استقرار اقتدار آنان در سراسر گيتي و برچيده شدن وحشت و هراس آنان با ظهور حضرت مهدي عليه السلام است.» و مي افزايد «خاندان پيامبر در مورد اين واقعيت اجماع و اتفاق نظر دارند و روشن است که اجماع آنان همانند قرآن حجت است. چرا که پيامبر گرامي صلي الله عليه و اله و سلم فرمود: «مردم من از ميان شما مي روم اما دو گوهر گرانبها در ميان شما به يادگار مي گذارم: يکي کتاب خدا، قرآن و ديگري خاندانم. واين دو، تا روز رستاخيز و ورود بر من در کنار حوض کوثر، از هم جدايي ناپذيرند.» آنگاه مي افزايد: «نويد شکوهمند اين آيه قرآن نيز که تمکن و اقتدار اهل بيت و استقرار دين خدا بر روي زمين بوسيله آنان است، وعده اي است که تاکنون تحقق نيافته است از اين رو آن حضرت در انتظار دريافت فرمان ظهور از جانب خداست، چرا که خداوند در وعده اش تخلف نمي ورزد.» [2] .



************************************************************************
[1] مجمع البيان، ج 7، ص 152 و تفسير عياشي ذيل آيه 154 از سوره نور. [2] مجمع البيان ج 7، ص 152.
 

m4material

مدیر تالار مهندسی مواد و متالورژی
مدیر تالار
سومين نويد


قرآن در آيه ديگري مي فرمايد: «و لقد کتبنا في الزبور من بعد الذکر ان الارض يرثها عبادي الصالحون.» [1] . ما در زبور (و کتابهاي آسماني پيشين) پس از نوشتن در لوح محفوظ، نوشتيم که زمين را بندگان شايسته ي ما به ارث مي برند. مفسران در تفسير اين آيه، معناي «زبور» و «ذکر» به توافق نرسيده اند؛ اما ديدگاههاي متفاوت، اختلاف جوهري نيست، چرا که معناي زبور، چه کتاب آسماني نازل شده بر داود پيامبر باشد، يا مقصود از آن جنس کتابهاي آسماني، مهم نيست همچنانکه معناي «ذکر» نيز در آيه شريفه «تورات» باشد يا «قرآن» يا «لوح محفوظ» همچنانکه مفسرين گفته اند، به محتواي آيه صدمه اي نمي زند و معناي آيه اين گونه است: «و ما در کتابهايي که بر پيامبران فرو فرستاديم، يا در «زبور» که آن را بر داود پيامبر نازل ساختيم، پس از نوشتن در لوح محفوظ يا تورات و يا قرآن، نوشتيم که زمين را بندگان شايسته ما به ميراث مي برند.» طبرسي و ديگران در تفسير آيه از پنجمين امام نور عليه السلام آورده اند که فرمود: «هم اصحاب المهدي في آخر الزمان». [2] . يعني: اينان ياران حضرت مهدي عليه السلام در آخر الزمان هستند. به باور ما، موضوعي که خداي جهان آفرين در «زبور» و در «ذکر»نوشته است و آن را با «لقد» و «ان» دو بار، سخت، مورد تأکيد قرار داده، شايسته است که موضوعي بسيار اساسي و حساس و در نهايت اهميت باشد. صحيح است که برخي از مفسران مقصود از «زمين» در آيه مبارکه را زمين بهشت دانسته و آيه را اينگونه معنا کرده اند که: «بندگان شايسته خدا، زمين بهشت را به ارث مي برند.» و برخي نيز زمين مورد نظر را همين سياره خاکي دانسته اند که سرانجام امت مسلمان آن را با فتوحات خويش به ارث مي برند. اما اين دو ديدگاه، معناي ظاهري آيه است و معناي نهان و تأويل آيه شريفه اين است که: «بندگان شايسته خدا بر سراسر جهان حکومت عادلانه و انساني خويش را برقرار خواهند ساخت.» مرحوم «شيخ طوسي» در تفسير آيه شريفه از امام باقر عليه السلام روايت کرده است که «ان ذلک وعدالله للمؤمنين بأنهم يرثون جميع الارض.» [3] . يعني: اين وعده قطعي خدا بر مؤمنان است که آنان تمامي زمين و زمان را به ارث خواهند برد. اين آيه مبارکه از نظر معنا، به آيه پيش شباهت دارد که مي فرمايد: «ليستخلفنهم في الارض» در اين دو آيه، چه تعبير زيبايي به کار رفته است، تعبير به «ارث» و «استخلاف» که «ارث»، انتقال ثروت و امکانات از مرده به زنده و «استخلاف»، نيز قرار دادن يکي بجاي ديگري را مي گويند.

**********************************************************
[1] سوره ي انبيا، آيه 105. [2] مجمع البيان، ذيل آيه ي شريفه. [3] تفسير تبيان، ج 7، ص 252.
 

m4material

مدیر تالار مهندسی مواد و متالورژی
مدیر تالار
چهارمين نويد


قرآن مي فرمايد «هو الذي ارسل رسوله بالهدي ودين الحق ليظهره علي الدين کله و لو کره المشرکون.» [1] . اين آيه، در قرآن شريف سه بار آمده است و دلالت بر حساسيت موضوع مي کند. آيه داراي تفسير ظاهري است وداراي تأويل ونهاني. تفسير و ظاهر آيه اين است که: خداوند پيامبرش حضرت محمد صلي الله عليه و اله و سلم را به توحيد و توحيدگرايي، بندگي خدا، پرستش او و دين اسلام فرستاد تا اين دين آسماني را با قدرت و قوت به همه اديان پيروزي بخشد و سراسر گيتي در قلمرو توحيد و عدالت و تقواي مورد نظر قرآن، قرار گيرد. در آيه شريفه واژه «ليظهره» در خور تعمق است، چرا که «ظهور» در اينجا به معناي برتري کامل و روشن با چيرگي و قدرت همه جانبه و کامل است که مي فرمايد: «کيف و ان يظهروا عليکم لايرقبوا فيکم الا و لا ذمة.» [2] . اينجا نيز «يظهروا» به معناي «يغلبوا» مي باشد. که معناي آيه شريفه اين مي شود: «دين حق، با اقتدار و شکوه پيش مي رود و بر همه اديان برتري کامل وپيروزي همه جانبه مي يابد وجهان را در سايه هدايت خويش مي گيرد.» با اين بيان اگر گفته شود که اين وعده، تحقق يافته و اراده خداوند جامه عمل پوشيده است، معناي آيه اين است که: «خداوند همه دينها و آيينها و کيشهاي منحرف و بي اساس را بوسيله قرآن و پيامبر، باطل و باآمدن اسلام نفي کرد وهر گونه شرک وانحراف و زندقه و پرستش باطل را مردود شمرد و از صفحه گيتي برانداخت و جهان، جزيره توحيد گرايي و مهد عدالت وآزادي و تقوا پيشگي گرديد. اين معناي ظاهري آيه، اما اگر بخواهيم از تأويل آيه سخن بگوييم و در پرتو معناي نهان او راه جوييم، بايد بگوييم که اين وعده قطعي وتخلف ناپذير، هنوز تحقق نيافته است. مسلمانان هنوز شمارشان حدود يک چهارم مردم جهان يا کمتر است و بر کشورهاي اسلامي قوانين و مقررات غير اسلامي حکومت مي کند و مرامها وکيشهاي ساختگي و دروغين، آزادانه به حيات خود ادامه مي دهند. در برخي از کشورها، مسلمانان، اقليت پايمال شده اي هستند که فاقد قدرت وامکانات و بر سرنوشت خويش حاکم نيستند، بنابراين پيروزي کامل حق بر باطل کجاست؟ و نويد قطعي و تخلف ناپذير «ليظهره علي الدين کله» چه زماني و چگونه تحقق يافته است؟


*****************************************************************************
[1] سوره توبه، آيه 33. [2] سوره توبه، آيه 8.
 

m4material

مدیر تالار مهندسی مواد و متالورژی
مدیر تالار
در پرتو روايات
پيشوايان نور و امامان اهل بيت عليه السلام در معناي نهان و تأويل آيه، رهنمود دارند که اين مربوط به روزگار ظهور امام مهدي عليه السلام است که بي ترديد تحقق خواهد يافت. اينک نمونه هايي از روايات در تأويل آيه شريفه: 1- در تفسير آيه مورد بحث، از امير مؤمنان عليه السلام آورده اند که اين آيه شريفه راتلاوت کرد که: «هو الذي ارسل رسوله بالهدي و دين الحق ليظهره علي الدين کله.» آنگاه فرمود: «أظهر ذلک بعد؟» قالوا: «نعم!» قال عليه السلام: «کلا، فوالذي نفسي بيده حتي لا تبقي قرية الا و ينادي فيها بشهادة ان لا اله الا الله بکرة و عشيا.» [1] . فرمودند: «آيااين نويد پيروزي تحقق يافته است؟» پاسخ دادند: آري! آن حضرت فرمود: «هرگز! بخدايي که جانم در کف قدرت اوست با تحقق اين وعده، هيچ شهر و دياري نمي ماند جز اينکه در آن نداي يکتايي و عظمت خدا بامدادان و شامگاهان طنين مي افکند.» 2- در تفسير برهان روايت کرده است که فرمود: «فلا، و الذي نفسي بيده حتي لا تبقي قرية الا و نودي فيها بشهادة ان لا اله الا الله و ان محمدا رسول الله بکرة و عشيا.» [2] . يعني: بخدايي که جانم در کف قدرت اوست هيچ شهر و دياري نمي ماند جز اينکه در آن نداي يکتايي خدا و رسالت محمد صلي الله عليه و اله و سلم بامدادان و شامگاهان در آن طنين مي افکند. 3- و نيز از ابن عباس آورده اند که در مورد اين جمله از آيه: «ليظهره علي الدين کله و...» گفت: «لا يکون ذلک حتي لا يبقي يهودي و لا نصراني و لاصاحب ملة الا صار الي الاسلام، حتي تأمن الشاة و الذئب و البقرة و الاسد و الانسان و الحية، حتي لا تقرض فارة جرابا و حتي توضع الجزية و يکسر الصليب و يقتل الخنزير و هو قوله تعالي، «ليظهره علي الدين کله ولو کره المشرکون» و ذلک يکون عند قيام القائم عليه السلام.» [3] . يعني،: بخداي سوگند چنين نخواهد شد تا مگر روزگاري که يهوديان و مسيحيان و پيروان ديگر مرامها و مسلکها، به اسلام ايمان آورند. گرگ و گوسفند وشير درنده و انسان و مار گزنده، نسبت به هم احساس امنيت نمايند، نه گرگ گوسفند را بدرد ونه گوسفند از آن بهراسد. روزگاري که ديگر موشي کيسه اي را پاره نکند و فساد و تباهي روي ندهد. زماني که جزيه ها الغاء گردد و صليبها شکسته شود. آري! اين معناي آيه ي شريفه است که مي فرمايد: «ليظهره علي الدين کله.» و آنگاه تأکيد کرد که اين وعده الهي تنها با قيام حضرت مهدي عليه السلام واستقرار دولت مهر و عدل او در جهان، تحقق خواهد يافت. 4- ونيز از «ابوفضيل» آورده اند که: از امام کاظم عليه السلام، از مفهوم پيام و معناي آيه پرسيدم که مي فرمايد: «هو الذي ارسل رسوله بالهدي و دين الحق ليظهره علي الدين کله....» قال: عليه السلام «هو امر الله رسوله بالولاية و الوصية. والولاية هي دين الحق.» قلت: «ليظهره علي الدين کله؟» قال عليه السلام «يظهره علي جميع الاديان عند قيام القائم عليه السلام.» [4] . يعني: حضرت فرمودند: «خداوند پيامبر خدا را به ولايت و وصيت و معرفي جانشينان خود، فرمان مي دهد و دين حق در آيه ي شريفه، ولايت است، يعني ولايت امامان معصوم.» پرسيدم: «سرورم! معناي «ليظهره علي الدين کله» چيست؟» فرمود: «خدا دين خويش را با قيام «قائم» بر همه کيشها و دينها، پيروزي کامل مي بخشد.» 5- «قندوزي حنفي» از امام صادق عليه السلام در معناي آيه شريفه روايتي آورده است که مي فرمايد: «و الله ما يجي ء تأويلها حتي يخرج القائم المهدي عليه السلام فاذا خرج لم يبق مشرک الا کره خروجه و لا يبقي کافر الا قتل....» [5] . يعني: بخداي سوگند معناي نهان تأويل آيه شريفه تحقق نمي يابد، مگر هنگامي که حضرت مهدي عليه السلام ظهور کند و هنگامي که او ظهور کرد بقاياي شرک گرايان از ظهور او ناخرسند مي گردند و کافران حق ستيز به کيفر گناه خود مي رسند.... 6- مرحوم «علامه مجلسي» از ابي بصير آورده است که: از امام صادق عليه السلام در مورد آيه شريفه پرسيدم، که: «هو الذي ارسل رسوله بالهدي و دين الحق ليظهره علي الدين کله و لو کره المشرکون.» قال عليه السلام: «والله ما انزل تأويلها بعد.» قلت: «جعلت فداک ومتي ينزل؟» قال عليه السلام: «حتي يقوم القائم ان شاءالله فاذا خرج القائم لم يبق مشرک.» [6] . يعني: حضرت فرمودند: «بخداي سوگند!تأويل و معناي نهان آن هنوز نيامده و تحقق نيافته است.» گفتم: «فدايت گردم!چه زماني فرود مي آيد؟» فرمود: «زماني که «قائم آل محمد صلي الله عليه و اله و سلم به اراده الهي قيام کند و زماني که آن حضرت قيام کند ديگر از شرک و شرک گرايي اثري نمي ماند ودين حق، همه دلها را نورباران مي سازد....» و بدينسان به همين اندازه، از آياتي که پيرامون وجود گرانمايه آن حضرت تأويل شده است بسنده مي شود، اما يادآوري مي گردد که ما تنها شماري اندک از آيات را ترسيم نموديم چرا که آيات شريفه قرآن در اين مورد بگونه اي که در روايات آمده است، بسيار است و علامه معاصر جناب «سيد صادق شيرازي» در کتاب خويش «المهدي في القرآن» 106 آيه، تنها از مصادر و منابع اهل سنت در مورد امام مهدي عليه السلام گرد آورده است واگر ما بخواهيم همه آيات را بياوريم سخن طولاني مي گردد.


*****************************************************************************
[1] مجمع البيان ج، 9، ص 280. [2] تفسير برهان، ج 4، ص 329. [3] تفسير برهان، ج 4، ص 329. [4] تفسير برهان، ج 4، ص 330. [5] المهدي في القرآن، ص 62. [6] بحارالانوار، ج 51، ص 60.
 

m4material

مدیر تالار مهندسی مواد و متالورژی
مدیر تالار
نويدهاي پيامبر از حضرت مهدي


رواياتي که از پيامبر گرامي در مورد امام مهدي عليه السلام وارد شده است، بدون ترديد بيشترين و بزرگترين دسته از روايات در اين موضوع را تشکيل مي دهد که برخي از آنها در بخشهاي گذشته ترسيم و برخي ديگر در بخشهاي آينده ترسيم خواهد شد. از شگفتيها در اين مورد، اين است که بيشترين روايات موجود در کتابهاي اهل سنت پيرامون وجود گرانمايه حضرت مهدي عليه السلام، از خود پيامبر گرامي است واين روايا ت نيز با سندهاي متعدد و مضامين و معاني و محتواي متنوعي وارد شده است. اين روايات گاهي ضمن گفتاري از امامان دوازده گانه، نويد حضرت مهدي عليه السلام و ظهور عدالت جهاني او را به مسلمانان مي دهد و به صراحت خاطرنشان مي سازد که او دوازدهمين آنان است. و گاه از اين حقيقت سخن دارد که او از فرزندان فاطمه عليه السلام است. گاه بيانگر اين واقعيت مي باشد که او از نسل سرفراز حسين عليه السلام است. وگاه ترسيم گر اين پيام است که آن وجود گرانمايه نهمين امام از نسل حسين مي باشد در اين بخش و بخشهاي آينده، شما خواننده ي عزيز، آگاه خواهيد شد که پيامبر گرامي همواره در مناسبتهاي مختلف و موقعيتهاي بسيار وشرايط و مکانهاي حساس از وجود گرانمايه حضرت مهدي عليه السلام خبر مي داد. و خود اين مطلب نشانگر اين واقعيت است که آن حضرت به اين موضوع حساس بالاترين اهميت را مي داد و گرنه اين اهتمام و عنايت به موضوع و تکرار و اصرار و پافشاري در آن چرا؟ به هر حال روايات رسيده از پيامبر صلي الله عليه و اله و سلم پيرامون دوازدهمين امام نور عليه السلام براستي بسيار است که ما با رعايت اسلوب کتاب، برخي از آنها را برگزيده و ترسيم خواهيم کرد. براي نمونه: 1- «سعيد بن جبير» از «ابن عباس» و او نيز از پيامبر آورده است که فرمود: «ان خلفائي واوصيائي وحجج الله علي الخلق بعدي لأثنا عشر، أولهم أخي و آخرهم ولدي.» قيل:«يارسول الله! و من أخوک؟» قال عليه السلام: «علي بن أبي طالب».» قيل: «ومن ولدک؟» قال صلي الله عليه و اله و سلم: «المهدي الذي يملأها -أي يملأ الارض - قسطا و عدلا کما ملئت جورا و ظلما. و الذي بعثني بالحق بشيرا لو لم يبق من الدنيا الا يوم واحد لطول الله ذلک اليوم حتي يخرج فيه ولدي المهدي، فينزل روح الله عيسي بن مريم فيصلي خلفه و تشرق الارض بنور ربها و يبلغ سلطانه المشرق والمغرب.» [1] . يعني: حضرت فرمودند: «جانشينان من وحجت هاي خدا بر مردم پس از من، دوازده نفرند، نخستين آنان برادر من و آخرين شان فرزندم مي باشد.» پرسيدند: «برادر شما کيست اي پيامبر خدا؟» فرمود: «علي ابن ابي طالب.» پرسيدند «فرزندتان کيست؟» فرمود: «فرزندم، مهدي است وهمو که زمين را لبريز از عدل و داد مي کند،همانگونه که از ظلم و بيداد در آستانه ظهور او لبريز شده است. بخدايي که مرا بحق و بشارت دهنده برانگيخت، اگر از عمر دنيا تنها يک روز باقي مانده باشد، خداوند آن روز را آنقدر طولاني خواهد ساخت تا فرزندم مهدي عليه السلام در آن روز ظهور کند، آنگاه عيسي بن مريم از آسمان فرود مي آيد و به امامت او، نماز مي گذارد و زمين به نور پروردگارش نورباران مي گردد وحکومت او، به شرق و غرب گيتي گسترش مي يابد و زمين وزمان در قلمرو عدالت و قدرت او قرارمي گيرد. 2- و نيز «حذيقه» از پيامبر آورده است که فرمود: «المهدي رجل من ولدي، وجهه کالکواکب الدري.» [2] . يعني: مهدي عليه السلام مردي از فرزندان من است و چهره اش بسان ستاره درخشان مي درخشد. 3- و نيز آورده است که پيامبر صلي الله عليه و اله و سلم فرمود: «المهدي رجل من ولدي، وجهه الکوکب الدري، اللون لون عربي و الجسم جسم اسرائيلي، يملأ الارض عدلا کما ملئت جورا، يرضي في خلافته اهل السماء و الطير في الجو يملک عشرين سنة.» [3] . يعني: مهدي عليه السلام مردي از فرزندان من است. چهره اش بسان ستاره نورافشان است و سيما و رنگ چهره او عربي و قامت دل آرايش برافراشته است، او جهان را لبريز از عدل و داد مي کند همانگونه که پيش از آمدن او پر از بيداد مي گردد. در حکومت او آسمانيان و پرندگان در فضا خشنود مي گردند و 20 سال حکومت مي کند. 4- و نيز آورده اند که فرمود: «المهدي من ولدي، يکون له غيبة و حيرة تضل فيها الامم، يأتي بذخيرة الأنيباء فيملأها عدلاو قسطا کما ملئت جورا و ظلما.» [4] . يعني: مهدي عليه السلام از فرزندان من است. او غيبت طولاني خواهد داشت و در آن شرايط، حيرتي سايه خواهد افکند که امتها، در آن حيرت و سرگرداني گمراه مي شوند. او با ذخاير پيامبران خواهد آمد و جهان را همانگونه که پيش از ظهورش مملو از ظلم وبيداد است، لبريز از عدالت و دادگري خواهد ساخت. 5- «قندوزي حنفي» از ابوبصير و او نيز از امام صادق عليه السلام و از پدرانش، تا از پيامبر آورده اند که فرمود: «المهدي من ولدي، اسمه اسمي و کنيته کنيتي وهو أشبه الناس بي خلقا و خلقا، تکون له غيبة و حيرة في الامم حتي تضل الخلق عن أديانهم، فعند ذلک يقبل کالشهاب الثاقب، فيملأ الارض قسطا و عدلا کما ملئت ظلما و جورا.» [5] . يعني: مهدي از فرزندان من است. نام او نام من و کنيه او کنيه من مي باشد. و او شبيه ترين انسانها از نظر صورت و سيرت و چهره و اخلاق به من است. او غيبتي طولاني خواهد داشت و امتها در مورد او سرگردان خواهند شد تا آنجايي که از دين خويش برمي گردند و گمراه مي شوند آنگاه در آن شرايط است که آن حضرت بسان ستاره نورافشان به مردم روي مي آرود و زمين را از عدالت و قسط لبريز مي سازد همانگونه که از ظلم و بيداد لبريز شده است. 6- مرحوم مجلسي از ابوايوب انصاري آورده است که پيامبر گرامي در بستر بيماري به دخت گرانمايه اش فاطمه عليه السلام فرمود: «و الذي نفسي بيده لابد لهذه الامة من مهدي و هو و الله من ولدک.» [6] . يعني: فاطمه جان! بخدايي که جانم در کف قدرت اوست سوگند که بي هيچ ترديدي اين امت «مهدي» دارد و او از فرزندان توست. 7- از امير مؤمنان عليه السلام روايت شده است که به پيامبر گرامي صلي الله عليه و اله و سلم گفتم: «يا رسول الله! أمنا - آل محمد - المهدي أم من غيرنا؟ فقال رسول الله صلي الله عليه و اله و سلم: «لا! بل منا بنا يختم الله الدين کما فتح الله بنا و بنا ينقذون عن الفنتة کما انقذوا من الشرک و بنا يؤلف الله بين قلوبهم بعد عداوة الفتنة اخوانا کما الف بين قلوبهم بعد عداوة الشرک وبنا يصبحون بعد عداوة الفتنة اخوانا کما أصبحوا بعد عداوة الشرک اخوانا.» [7] . يعني: حضرت علي عليه السلام پرسيدند: «مهدي اين امت، از خاندان محمد صلي الله عليه و اله و سلم است يا از ديگران؟» فرمود: «از خاندان ماست. خدواند همانگونه که دين خود را به وسيله ما آغاز کرد، بوسيله ما نيز به آخرين مرحله، اوج مي بخشد و ختم مي کند و همانگونه که بوسيله ما از شرک نجاتشان بخشيد، از فتنه ها و رهايي شان مي دهد و همانگونه که ميان دلهاي مسلمانان پس از عداوت و دشمني، شرک و کفر، الفت و محبت ايجاد کرد، باز هم بوسيله ما الفت و مهر و محبت ايجاد مي کند و همانگونه که پس از عداوت و شرک و جاهليت اصل برادري و اخوت را برقرار ساخت، باز هم بوسيله ما همه با هم پر مهر و برادر مي گردند.» روشن است که پرسش امير مؤمنان عليه السلام پرسش فردي آگاه و دانا است که براي آگاهي و بيداري ديگران و براي ثبت در تاريخ يا به منظور ديگري سؤال مي کند و اينگونه پرس و جو در فرهنگ دين سابقه دارد. براي نمونه به اين آيه شريفه توجه کنيد که مي فرمايد: «ما تلک بيمينک يا موسي؟!» [8] . و آن چيست که بدست راست تو است اي موسي؟ 8- و نيز آورده اند که فرمود: «القائم من ولدي، اسمه اسمي و کنيته کنيتي و شمائله شمائلي و سنته سنتي، يقيم الناس علي ملتي و شريعتي و يدعوهمم الي کتاب الله عز و جل من أطاعه أطاعني ومن عصاه عصاني و من انکره في غيبته فقد أنکرني و من کذبه فقد کذبني و من صدقه فقد صدقني الي الله أشکوا المکذبين لي في أمره والجاحدين لقولي في شأنه و المضلين لامتي عن طريقته... و سيعلم الذين ظلموا اي منقلب ينقلبون.» [9] [10] . يعني:«قائم» از فرزندان من است. نام او نام من و کنيه او، کنيه من و اخلاق او اخلاق من، سيره و برنامه و روش او، سيره و سنت من است. او مردم را به راه و رسم من بپا مي دارد و به کتاب خدا فرا مي خواند. هر کس او را فرمان برد مرا فرمان برده است و هر کس او را نافرماني کند مرا نافرماني نموده است و هر کس او را در دوران غيبتش انکار کند، مرا انکار کرده است و هر کس وجود گرانمايه و آمدن او را دروغ پندارد، بعثت مرا دروغ پنداشته است و هر کس او را گواهي و تصديق نمايد، مرا تصديق کرده است. من از تکذيب کنندگان خويش در مورد مهدي عليه السلام، و انکار کنندگان سخن خود درباره او و گمراهان، وگمراه گران امتم از راه و رسم او، به بارگاه خدا شکايت مي برم. و کساني که ستم مي کنند بزودي خواهند دانست که به چه جايگاه و مکاني باز مي گردند. 9- ونيز از «ابن عباس» آورده اند که پيامبر فرمود: «علي بن ابيطالب امام امتي و خليفتي عليهم بعدي و من ولده القائم المنتظر الذي يملأ عزوجل به الأرض عدلا و قسطا کما ملئت جورا و ظلما. و الذي بعثني بالحق بشيرا ان الثابتين علي القول به - في زمان غيبته- -لأعز- -اي أقل و أندر- من الکبريت الأحمر.» فقام اليه جابر بن عبدالله انصاري فقال: «يارسول الله! و للقائم من ولدک غيبة؟» فقال: «اي و رب «و ليمحص الله الذين آمنوا و يمحق الکافرين.» يا جابر! أن هذا الأمر من أمر الله و سر من سر الله، مطوي - أي مستور - عن عباده. فاياک و الشک في امر الله فهو کفر.» [11] . يعني: حضرت فرمودند: «علي بن ابي طالب پيشواي بحق امت و جانشين من در ميان مردم است و «قائم» که زمين را لبريز از عدل و قسط مي سازد همانگونه که به هنگامه ظهورش لبريز از ظلم و جور است، از فرزندان او خواهد بود. سوگند بخدايي که مرا بحق و نويدرسان برانگيخت ثابت قدمان به امامت او در روزگار طولاني غيبتش بسيار اندک اند، از کبريت احمر ناياب تر.» در اين ميان جابر بن عبدالله انصاري بپا خاست و پرسيد که، «اي پيامبر خدا! آيا «قائم» که از فرزندان شماست، غيبتي طولاني دارد؟» پيامبر صلي الله عليه و اله و سلم فرمود: «آري به پروردگارم سوگند، آري!» و آنگاه اين آيه شريفه را تلاوت فرمود که: «و ليمحص الله الذين آمنوا و يمحق الکافرين.» [12] . يعني: و تا خداوند ايمان آورندگان را پاک و پاکيزه و کافران را نابود سازد. سپس افزودند: «هان اي جابر! اين کاري شگفت انگيز از کارهاي خدا و رازي از رازهاي اوست که از بندگانش پوشيده است، از اين رو، از ترديد در کار خدا بپرهيز که کفر است. 10- در روايتي طولاني از «ابوسعيد خدري» آورده اند که پيامبر گرامي صلي الله عليه و اله و سلم به دخت گرانمايه اش فاطمه عليه السلام فرمود: «يا بنية! انا أعطينا -أهل البيت- سبعا لم يعطها أحد قبلنا: 1- نبينا خير الأنبيا و هو أبوک 2- و وصينا خير الاوصيا و هو بعلک 3- و شهيدنا خير الشهداء و هو عم أبيک حمزة. 4- و منا من له جناحان خضيبان يطير بهما في الجنة و هو ابن عمک جعفر. 5 و 6- و منا سبطا هذه الامة و هما ابناک الحسن و الحسين. 7- و منا - والله الذي لا اله الا هو - مهدي هذه الامة، الذي يصلي خلفه عيسي بن مريم - ثم ضرب بيده علي منک الحسين عليه السلام فقال-: من هذا ثلاثا - اي قال صلي الله عليه و اله و سلم «من هذا» ثلاث مرات -» [13] . دخترم! به ما خانواده، هفت نعمت ارزاني گرديد که به هيچ کس ارزاني نگرديد اينها عبارتند از: 1- پيامبر اين امت، بهترين پيامبران است که پدر توست. 2- وصي او بهترين اوصياء است که همسر تو علي عليه السلام است. 3- شهيد ما بهترين شهيدان راه خداست که عموي پدرت «حمزه» است. 4- و آن کسي که به او دو بال خونرنگ داده شد تا بسوي بهشت پر کشد و نيز بوسيله او در بهشت پرواز مي کند از ماست واو پسر عمويت «جعفر طيار» است. 5 و 6- و دو نواده ي گرانقدرم حسن و حسين، از ما هستند. 7- و بخدايي که جز او خدايي نيست سوگند که مهدي اين امت از ماست. همو که عيسي بن مريم به امامت او نماز مي گذارد. آنگاه پيامبر با دست مبارک بر شانه ي حسين عليه السلام زد و سه بار فرمود: «مهدي از نسل اين است، آري! اين.» در کتاب يکي از علماي اهل سنت اين عبارت آمده است که: آن حضرت دست بر شانه حسين عليه السلام نهاد و فرمود: «من هذا، مهدي هذه الامة.» [14] . مهدي اين امت، از نسل اين است. 11- ونيز جابر بن عبدالله انصاري آورده است که پيامبر صلي الله عليه و اله و سلم فرمود: «ينزل عيسي بن مريم عليه السلام، فيقول أميرهم المهدي: تعال! صل بنا.» فيقول: «ألا، ان بعضکم علي بعض امراء تکرمة من الله عزوجل لهذه الامة.» [15] . يعني: به هنگامه ي ظهور حضرت مهدي، عيسي بن مريم از آسمانها فرود مي آيد. فرزندم مهدي عليه السلام که سالار مردم است، به او مي گويد: «بيا و با ما نماز بگذار!» آنگاه مي فرمايد: «آگاه باشيد! خداوند بخاطر احترام و گراميداشت اين امت، برخي را پيشواي برخي ديگر قرار داد.» 12- حضرت رضا عليه السلام از پدرانش آورده که پيامبر گرامي فرمود: «من أحب أن يتمسک بديني و يرکب سفينة النجاة بعدي فليقتد بعلي بن أبي طالب و ليعاد عدوه وليوال وليه، فانه وصيي و خليفتي علي امتي، في حياتي و بعد وفاتي و هو امام کل مسلم و أمير کل مؤمن بعدي، قوله قولي و أمره أمري ونهيه نهيي و تابعه تابعي و ناصره ناصري و خاذله خاذلي.» ثم قال صلي الله عليه و اله و سلم: «من فارق عليا بعدي لم يرني و لم أره يوم القيامة و من خالف عليا حرم الله عليه الجنة و جعل مأواه النار و من خذل عليا خذله الله يوم يعرض عليه و من نصر عليا نصره الله يوم يلقاه و ولقنه حجته عند المسألة.» ثم قال: «الحسن و الحسين اماما امتي بعد أبيهما و سيدا شباب أهل الجنة، امهما سيدة نساء العالمين و أبوهما سيد الوصيين و من ولد الحسين تسعة أئمة، تاسعهم القائم من ولدي، طاعتهم طاعتي و معصيتهم معصيتي. الي الله أشکوا المنکرين لفضلهم و المضيعين لحرمتهم بعدي و کفي بالله وليا و ناصرا لعترتي و ائمة امتي و منتقما من الجاحدين حقهم و سيعلم الذين ظلموا أي منقلب ينقلبون.» [16] . يعني: هر کس دوست دارد به دين من تمسک جويد و پس از من به کشتي نجات اين امت بنشيند بايد به علي بن ابي طالب اقتداء کند. با دشمنان او دشمني ورزد و با دوستانش طرح دوستي بريزد. چرا که در زندگي من و پس از سفر من به سراي آخرت، او جانشين من در ميان امت است. او پس از من پيشوا و امام هر مسلمان راستين و سالار و امير هر انسان باايمان است. سخن او سخن من و فرمان او فرمان من و هشدار او هشدار من و پيرو او پيرو من و ياور او ياور من است. آنگاه فرمود: «هر کس پس از من از علي و راه و رسم او جدا گردد و از آن دوري گزيند، نه من او را روز رستاخيز خواهم ديد و نه او مرا و هر کس با علي مخالفت ورزد خدا بهشت را بر او حرام ساخته و آتش دوزخ را، جايگاه او مي سازد. و هر کس دست از ياري او بردارد، خدا در روز حساب او را ياري نخواهد کرد. و هر کس علي عليه السلام را ياري رساند خداوند او را در روز قيامت ياري مي کند و به هنگام سؤال و جواب و محاسبه قيامت دليل و برهان خويش را بر دل و زبان او مي افکند و بدو تلقين مي کند. سپس افزود: «حسن و حسين عليه السلام دو امام و پيشواي امت پس از پدرشان علي عليه السلام هستند و دو سالار جوانمردان اهل بهشت. مادرشان بانوي بانوان جهان است و پدرشان سالار اوصياء. و از فرزندان حسين امامان نه گانه اي خواهند آمد که نهمين آنان «قائم» از فرزندان من است. فرمانبرداري از آنان، فرمانبرداري من است و نافرمانيشان نافرماني من. از انکارگران فضايل و برتري آنان و ضايع کنندگان حرمت و عظمت آنان پس از خود به بارگاه خدا شکايت مي برم. و خدا براي دوستي و ياري خاندانم و پيشوايان دوازده گانه و به منظور انتقام گرفتن از انکارگران حقوق آنان، بسنده است. و ستمکاران بزودي خواهند دانست که به چه جايگاه و مکاني باز مي گردند.» 13- و نيز آن حضرت در روز غدير در خطبه اش با حضور 120 هزار نفر [17] مسلمان، فرمود: «... معاشر الناس! النور من الله عزوجل، في مسلوک، ثم في علي، ثم في النسل منه الي القائم المهدي، الذي يأخذ بحق الله و بکل حق هو لنا...» [18] . يعني: هان اي مردم! اين نور (رسالت و ولايت) ازجانب خدا در وجود من راه يافت، پس از من، در وجود «علي بن ابي طالب» ونسل سرفراز او تا «قائم»... همو که حق خدا و ما را از دشمنان حق و فضيلت مي ستاند....
 

m4material

مدیر تالار مهندسی مواد و متالورژی
مدیر تالار
ادامه پست قبل

ادامه پست قبل

نکته ها: 1- در روايات سيزده گانه اي که ترسيم شد، بخوبي روشن گرديد که پيامبر گرامي به منظور تأکيد بر اين واقعيت و بخاطر تثبيت اين حقيقت اساسي و عقيدتي، بخدا سوگند ياد مي کند و بارها مي فرمايد: «و الذي بعثني بالحق بشيرا...» که اين سوگندها به منظور استوار ساختن اين واقعيت است. 2- و نيز آن پيامبر راستگو و امين، به اين هم بسنده نمي کند و مي فرمايد: «اگر از عمر دنيا تنها يک روز باقي باشد....» و بدينوسيله اين واقعيت را مورد تأکيد قرار مي دهد که اين وعده خدا قطعي و شدني است و هيچ ترديدي در آن روا نيست گرچه از عمر جهان يک روز بيشتر باقي نمانده باشد، خداوند آن روز را طولاني مي سازد و بطور قطع امام مهدي عليه السلام ظهور مي کند. اين تعبيرها و اين سوگندها بيانگر نهايت درجه تأکيد بر اين موضوع حساس و حياتي است که در اين روايات آمده است. 3- و نيز در روايات، از نظرتان گذشت که پيامبر به هنگام سخن گفتن از امام مهدي عليه السلام همواره تأکيد مي کند که «او جهان را از عدالت و قسط لبريز مي سازد پس از آنکه از ستم و بيداد لبريز گردد.» اين نيز تأکيد بر همين واقعيت قطعي و ترديد ناپذير است که در آينده آن را توضيح خواهيم داد. 4- همراه آمدن دو واژه «ظلم و جور» در روايات که: «ملأت ظلما و جورا» آمده است ممکن است نشانگر اين نکته باشد که بسط و گسترش ستم از سوي توده هاي مردم است و رواج و گسترش «جور» از سوي سردمداران. و همراه آمدن دو واژه «قسط» و «عدل» هم بيانگر اين مطلب، که: تحقق آن شرايط مطلوب پس از ظهور اينگونه است که: «قسط» از کارگزاران، رواج و عالمگير مي گردد و«عدالت» و «قيام به دادگري» از سوي توده هاي مردم تشنه عدالت. که مي فرمايد: «يملأ الارض قسطا و عدلا.» 5- در روايت آمده است که «اللون لون عربي و الجسم جسم اسرائيلي.» معناي اين جمله اين است که: قامت مبارک آن حضرت بسان مردم اردن ولبنان و فلسطين که از نسل يعقوب بودند، قامتي زيبا و متعادل و برافراشته است نه همانند قامت مردم «چين» و«ژاپن» وکشورهاي شرق آسيا، کوتاه قامت يا متوسط. [1] بحارالانوار،ج 51، ص 71. [2] کنز العمال، ج 14، ص 264، «الکواکب الدري» يعني: ستاره بسيار درخشان که در قرآن کريم نيز آمده است که: «... کأنها کوکب دري.» سوره نور، آيه 35. [3] عقد الدرر، ص 13 و معجم احاديث المهدي عليه السلام، ج 1، ص 130، به نقل از ده ها مصدر خاصه و عامه. [4] فرائد السمطين، ج 2، ص 335. [5] اکمال الدين، ج 1، ص 286، و فرائد السمطين، ج 2، ص 334،،به معجم الاحاديث المهدي عليه السلام ج 1، ص 258 رجوع شود. [6] بحارالانوار، ج 51، ص 67. [7] بحارالانوار، ج، 51، ص 68. [8] سوره طه، آيه 17. [9] سوره شعراء، آيه 227. [10] بحارالانوار، ج 51، ص 73، اکمال الدين، ج 2، ص 411 و اعلام الوري، ص 399. [11] بحار الانوار، ج 51، ينابيع المودة ص 494، و فرائد السمطين، ص 448. [12] سوره ي آل عمران، آيه 141. [13] بحارالانوار، ج 51، ينابيع المودة، ص 494 وفرائد السمطين، ص 448. [14] البيان، کنجي شافعي، ص 501. به معجم احاديث المهدي عليه السلام، ج 1، ص 147 مراجعه شود. [15] منتخب الاثر، ص 479 و صحيح مسلم، ج 1، ص 63، چاپ مصر. [16] اکمال الدين، ص 260. [17] تذکره ابن جوزي، ص 30 و سيره حلبي، ج 3، ص 257. [18] احتجاج طبرسي، ج 1، ص 77.
 

m4material

مدیر تالار مهندسی مواد و متالورژی
مدیر تالار
نويد از امام مهدي در فرهنگهاي حديثي
در مجموعه هاي روايي و فرهنگهاي حديثي شيعه همچون: «کافي»، «بحارالانوار» و... با روايات بي شماري روبرو مي گرديم که از امامان معصوم عليه السلام در موقعيتها و مناسبتهاي گوناگوني در مورد وجود گرانمايه حضرت مهدي عليه السلام در مورد وجود گرانمايه حضرت مهدي عليه السلام آمده است. آنان اين روايات را در بشارت و نويد از آن حضرت بيان کرده اند. واين نشانگر اهميت و بهاء دادن پيشوايان راستين اسلام به اين مطلب و بيانگر حساسيت موضوع مورد بحث، از ديدگاه آنان است.

يک نکته ظريف قبل از روايات
ما در اينجا از علم و آگاهي امام عليه السلام و چگونگي اخبار او از آينده دور و نزديک، سخن نداريم و تنها با طرح يک نکته ظريف و دقيق به مطالعه روايات مورد اشاره مي پردازيم. نکته مورد نظر اين است که روايات رسيده از پيامبر گرامي صلي الله عليه و اله و سلم در مورد آينده به سه دسته قابل تقسيم است: 1- دسته نخست رواياتي است که در مورد وجود گرانمايه ي حضرت مهدي عليه السلام و مسايل مربوط به اوست که شمار اينها از صدها فراتر است ودر کتابهاي شيعه و اهل سنت موجود است. 2- دسته دوم رواياتي است که از آينده نزديک و دور پس از رحلت پيامبر و نيز از تسلط تبهکارانه رژيم سياهکار اموي وعباسي، خبر مي دهد. 3- دسته سوم رواياتي است که از آينده جهان و انسان و واپسين حرکت تاريخي و دگرگوني اوضاع و احوال در آخر الزمان، سخن دارد. اصل و ريشه و سرچشمه اين سه دسته از روايات رسيده از پيامبر صلي الله عليه و اله و سلم کجاست؟ و آن حضرت اين رخدادهاي دور و نزديک و وقوع آنها را از چه منشأ و منبعي گرفته و خبر مي دهد؟ هر پاسخي که براي اين سؤال داده شود، درست همين پاسخ مي تواند پاسخ ما به ريشه و سرچشمه روايات رسيده از امامان معصوم - پيرامون آينده جهان و انسان بطور اعم و در مورد نويدهاي آنان از وجود گرانمايه حضرت مهدي عليه السلام بطور اخص - باشد و هيچ بحثي هم در اينجا از علم امام معصوم عليه السلام نداريم. اگر براستي علم پيامبر برخاسته از وحي الهي است، که بي ترديد از ديدگاه ما چنين است، سرچشمه دانشها و علوم امامان نور عليه السلام نيز، نياي گرانقدرشان پيامبر و فرشته امين وحي و ذات اقدس الهي است و اين علم غيب هم نيست چرا که علم غيب در درجه نخست ويژه خداست و بس. در مورد علم غيب دانشمندان گذشته و معاصر کتابهاي بسياري نوشته اند و ما نيز در جلد اول «شرح نهج البلاغه» و نيز کتاب «فاطمه من المهد الي اللحد» برخي از روايات رسيده در اين مورد را آورده ايم و عصاره بحث، اين است که: سرچشمه دانشها و آگاهيهاي متنوع و گسترده امامان معصوم عليه السلام گوناگون است از آن جمله: 1- برخي از اين علوم و دانشها را از پيامبر گرامي شنيده و آموخته و روايت کرده اند. 2- برخي ديگر در کتاب ويژه علي عليه السلام و مصحف فاطمه عليهاالسلام آمده است. 3- برخي در کتاب خاصي به نام «جفر احمر» آمده است. 4- و برخي ديگر از آگاهيهاي شگفت امامان نور، از ويژگيهاي امام معصوم و راستين است که بحث در اين مورد نياز به فرصت و مجال ديگري دارد. اميدوارم خداوند ما را در نگارش کتابي در اين مورد، توفيق ارزاني دارد. بازگشت به بحث هنگامي که به مجموعه هاي حديثي که در برگيرنده روايات خاندان پيامبر است مراجعه کنيم با انبوهي از نويدها روبرو مي گرديم که از همه امامان يازده گانه در مورد دوازدهمين امام نور عليه السلام موج مي زند. و بيانگر نهايت درجه اهميت و بها دادن آن بزرگ مردان تاريخ به اين موضوع حساس عقيدتي و اسلامي است. اين مطلب بويژه، پس از آگاهي به موقعيتهاي حساس و جايگاهها و شرايط بي نظيري که امامان راستين پيرامون امام مهدي عليه السلام، به آگاهي بخشي پرداخته و آن گرانمايه را با نام و نشان ستوده اند، روشنتر مي گردد و طبيعي هم هست که امامان اهل بيت با وجود شرايط خاص سياسي -اجتماعي باز هم با همه امکان و تا سر حد جهاد و فداکاري، در راه استواري بخشيدن به اين واقعيت اساسي و اصل عقيدتي، بکوشند. و اگر روايات رسيده از آنان از نظر شما و نيز از نظر روشن يا اجمال و سر بسته بودن، متفاوت است جاي شگفتي ندارد، چرا که شرايط حاکم بر زمان آنان مختلف بود و به برخي فرصت و اجازه نمي داد تا اين اصل عقيدتي و اجتماعي و ديني ار بصورت روشنتر بيان کنند و يا بطور گسترده از آن سخن به ميان آورند. و اينک برخي از آن روايات:
 

m4material

مدیر تالار مهندسی مواد و متالورژی
مدیر تالار
اميرمؤمنان و نويد از حضرت مهدي


امام امير مؤمنان عليه السلام دروازه علم و دانش پيامبر و پدر گرانمايه امامان راستين و سالار خاندان پيامبر است. بيان آن حضرت ميان همه ي مسلمانان شهرت يافته است که مي فرمود: «علمني رسول الله صلي الله عليه و اله و سلم ألف باب من العلم، يفتح لي من کل باب ألف باب.» [1] . يعني: پيامبر خدا يک هزار باب از علم و دانش را به من آموخت که از هر باب آن هزار باب گشوده مي شود. آن حضرت از رخدادهاي فراوان و قضاياي بسياري پيش از رخ دادن آنها، بطور شگفت انگيزي خبر داد: از استيلاء سردسته پليد اموي معاويه بر کشورهاي اسلامي، [2] از شهادت امام حسين عليه السلام در کربلا بيست سال پيش از فاجعه غمبار عاشورا، [3] از سردمداران خودکامه رژيم تبهکار عباسي، از بناي بغداد و از انقراض سلسله عباسي بدست مغول و... خبر داد. براي نمونه: 1- از آن حضرت آورده اند که فرمود: «بغداد! و تو چه مي داني که بغداد چيست؟ سرزميني است با درختان گز، در آنجا بناها و ساختمانهاي پرشکوهي بنياد مي گردد و زرداران و زورمندان در آنجا جاي مي گيرند. فرزندان «عباس» آنجا را به عنوان پايگاه قدرت و وطن خويش برمي گزينند و مرکز زر و زيور و زينت وتجملات خود قرار مي دهند. پايگاه عياشي و بدمستي و بازي بني عباس، مرکز بيداد بيدادگران، پايتخت حکومت ترور و وحشت، قرارگاه رهبران و زمامداران فاسق و فاجر و وزيران خيانتکار مي گردد. و فرزندان «ايران» و «روم» به اين تبهکاران و رژيم بيدادگر آنان خدمت مي کنند. آنان مردم را به هيچ کار شايسته اي فرا نمي خوانند و خود نيز اگر بدان دعوت شوند عمل نمي کنند ونه از هيچ عمل زشت ناپسندي، اجتناب مي ورزند و نه ديگري را از آن باز مي دارند. فساد و تباهي در ميان آنان به گونه اي رواج مي دارد که همجنس بازي رايج مي گردد و مردان به مردان وزنان به زنان بسنده مي کنند و در اين شرايط فاجعه بار رژيم عباسي است که آن اندوه فراگير و آن گريه و حزن طولاني فرا مي رسد.... واي به حال «بغداد» و مردم آن از تسلط نژاد ترک، آنان مردمي چشم تنگ هستند و چهره هايشان گرد و کوچک است. لباسهايشان حرير و چهره کوسه و بي مو هستند. اينان از همان جا بسوي رژيم عباسي مي تازند که حکومتشان سرچشمه گرفته، رهبر اين گروه مهاجم، صدايش رسا و شجاعت و شهامتش بسيار وهمتش بلند است به هيچ شهري روي نمي آورد جز اينکه آن را فتح مي کند. و پرچمي بر ضد او برافراشته نمي گردد، جز اينکه آن را سرنگون مي سازد. واي بر کسي که با او دشمني ورزد... و همينگونه خواهد بود تا بر همه ي قلمرو رژيم «عباسي»سيطره يابد.» [4] . من نيازي به شرح اين خطبه نمي بينم بويژه که خود آن، مورد نظر نيست بلکه به عنوان نمونه آمده است، اما در خطبه، نکته ظريفي است که بدان اشاره مي رود و آن اين است که اميرمؤمنان خبر داد که حکومت فرزندان عباس از خراسان طلوع مي کند و از همانجا هم افول و غروب مي نمايد. و شگفت اين است که بعدها روشن شد که رژيم بني عباس از خراسان و به دست «ابومسلم خراساني» آغاز گرديد و اساس آن، از آنجا تأسيس شد و هجوم و حمله مغول نيز از همانجا شروع شد و همه چيز را با خاک يکسان کرد وخاکستر آن را به باد داد. اميرمؤمنان عليه السلام ده سال پيش از وقوع، در اين مورد، فرمود: «يأتي من حيث بدأ ملکهم.» يعني: آفت و عامل انحطاط و سقوط بني عباس، از همان نقطه طلوعشان خواهد آمد. و تاريخ گواه است که همه ي پيش بيني ها و پيشگويي هاي دقيق آن حضرت همانگونه که فرموده بود به تحقق پيوست. بغداد همانگونه بنياد گرديد و همانگونه شد که به وصف آمده بود. و مغول نيز از سوي خراسان آمدند و در بلاد اسلامي همانگونه که گفته شد عمل کردند که «ابن ابي الحديد» شرح آن را آورده است. کوتاه سخن اينکه: اميرمؤمنان عليه السلام از رويدادهاي بسيار و فاجعه هاي متعددي خبر داده است که بيشتر آنها به وقوع پيوسته است. [5] . از جمله اخبار آن حضرت از آينده جهان و انسان، خبر از امام مهدي عليه السلام است که در بخش تفسير آيات پيرامون وجود گرانمايه حضرت مهدي عليه السلام آورديم. و اينک به برخي ديگر از روايات از آن حضرت توجه کنيد: 1- حضرت جواد عليه السلام از پدران گرانقدرش عليه السلام آورده است که امير مؤمنان فرمود: «للقائم منا غيبة أمدها طويل کأني بالشيعة يجولون جولان النعم في غيبته يطلبون المرعي فلا يجدونه. ألا، فمن ثبت منهم علي دينه و لم يقس قلبه لطول أمد امامه فهو معي في درجتي يوم القيامة.» «... أن القائم منا اذا قام لم يکن لأحد في عنقه بيعة فلذلک تخفي ولادته و يغيب شخصه.» [6] . يعني: براي «قائم» ما غيبتي بسيار طولاني است ومن شيعيان را مي نگرم که در غيبت او بسان گله بدون شبان سرگردانند، دنبال چراگاهند و نمي يابند. آگاه باشيد که هر کس از اينان بر دين خويشتن استوار باشد و قلبش بخاطر غيبت طولاني آن حضرت سخت نگردد چنين کسي با من است و در قيامت در درجه ي من. آنگاه فرمود: قائم از ماست! هنگامي که ظهور مي کند بيعت هيچ کس را بر عهده ندارد و به همين جهت، هم ولادت او در نهان انجام گرفت و از نظرها غايب گرديد. 2- و نيز حضرت رضا عليه السلام از پدرانش آورده است که اميرمؤمنان عليه السلام به امام حسين عليه السلام فرمود: «التاسع من ولدک يا حسين! هو القائم بالحق، المظهر للدين، الباسط للعدل.» قال الحسين عليه السلام: «فقلت: يا اميرالمؤمنين! وان ذلک لکائن؟» فقال: «اي والذي بعث محمد بالنبوة و اصطفاه علي جميع البرية و لکن بعد غيبة و حيرة، لا يثبت فيها علي دينه الا المخلصون المباشرون لروح اليقين، الذين اخذ الله ميثاقهم بولايتنا و کتب في قلوبهم الايمان و أيدهم بروح منه.» يعني: حسين جان! نهمين فرزند تو قائم بحق است و آشکار کننده دين و گسترش دهنده عدالت. امام حسين عليه السلام مي فرمايد: گفتم: يا اميرالمؤمنين! اين خبر براستي تحقق يافتني است؟» فرمود: «آري! بخدايي که محمد را فرمان رسالت داد و او را بر همه انسانيت برگزيد، اين کار شدني است، اما پس از غيبت طولاني وسرگرداني و نابساماني بسيار، مردمي که در آن شرايط زندگي مي کنند، جز خالصاني که در اوج يقين هستند و خدا از آنان به ولايت ما پيمان گرفته و در دلهايشان ايمان را مرقوم داشته و به روحي از جانب خويش آنان را تأييد فرموده است، جز اينان، کسي بر دين خويش استوار نمي ماند.» 3- و نيز مي فرمايد: «فانظروا أهل بيت نبيکم فلئن لبدوا فالبدوا! و ان استنصروکم فانصروهم! فليفرجن الله الفتنة برجل منا أهل البيت. بأبي ابن خيرة الاماء، لايعطيهم الا السيف هرجا هرجا، موضوعا علي عاتقة ثمانية اشهر، حتي تقول قريش: لو کان هذا من ولد فاطمة لرحمنا. يغريه الله ببني امية - اي يسلطه الله عليهم - حتي يجعلهم حطاما و رفاتا «ملعونين اينما ثقفوا اخذوا و قتلوا تقتيلا، سنة الله في الذين خلوا من قبل و لن تجد لسنة الله تبديلا. [7] [8] . يعني: به خاندان پيامبرتان بنگريد، اگر بپا خاستند، شما نيز بپا خيزيد و اگر ياري طلبيدند آنان را با همه وجود ياري کنيد. خداوند بوسيله مردي گرانمايه از ما اهل بيت پيامبر، فتنه ها و تباهيها را برطرف مي سازد. پدرم، فداي پسر بهترين کنيزان که به سران فتنه ها و تاريکيها و بيدادگريها، جز شمشير، حق را به ارمغان نخواهد آورد و شمشير عدالتش هشت ماه بر دوش اوست و پيکار مي کند تا عوامل فتنه وتباهي را برکند... تا آنجايي که قريش مي گويند: «اگر اين مصلح از فرزندان فاطمه عليه السلام بود به ما ترحم مي کرد. خداوند او را بر رهروان راه بني اميه و بقاياي فکري آنان اقتدار خواهد بخشيد تا آنان را به خاک و خاشاک تبديل سازد، اينان لعنت شدگانند. به هر جا که يافته شوند بايد دستگير گردند وبه سختي کشته شوند. «اين سنت خداست که در ميان پيشينيان نيز بوده است و در سنت خدا تغييري نخواهد يافت.» 3- و نيز «قندوزي حنفي» از آن حضرت آورده است که: پس از پايان پيکار «نهروان» سخنراني کرد و ضمن پيش بيني از رخدادهاي آينده از جمله قيام حضرت مهدي عليه السلام فرمود: «... ذاک امر الله وهو کائن وقتا مريحا. فيا ابن خيرة الاماء! متي تنتظر؟ أبشر بنصر قريب من رب رحيم. فبأبي و امي عدة قليلة أسماؤهم في الأرض مجهولة...» [9] . يعني: اين فرمان خداست و در هنگامه ي مناسب خود بطور قطع روي خواهد داد. هان: اي فرزند بهترين بانوان! تا کي براي دريافت فرمان ظهور از جانب خدا، انتظار خواهي کشيد؟ به پيروزي بزرگ و نزديکي از پروردگار بخشايش مژده ده. پدر و مادرم فداي آن گروه که از نظر شمار اندک اند و در شکوه و عظمت بسيار و نامشان در روي زمين ناشناخته. 4- و نيز آورده است که آن حضرت فرمود: «سيأتي الله بقوم يحبهم الله و يحبونه و يملک من هو بينهم غريب، فهو المهدي أحمر الوجه، بشعره صهوبة، يملأ الأرض عدلا بلا صعوبة،...» [10] . يعني: بزودي خداوند مردمي را مي آورد که آنان را دوست دارد و آنان نيز خدا را دوست مي دارند وبزرگمردي که ميان آنان غريب و ناشناخته است فرمانروا و زمامدار امور مي گردد. آن وجود گرانمايه مهدي عليه السلام است که چهره اش درخشان و گندمگون و موهايش بور است. جهان را به آساني لبريز از عدل و داد مي کند. او در خردسالي و کودکي از مادر و پدر جدا مي گردد و در رويشگاه وجايگاه تربيت خويش گرامي است. کشورهاي مسلمان نشين را با امن و امان فرمانروا مي شود و از پي آنان زمين و زمان در قلمرو قدرت او قرار مي گيرد. سخن او را مي شنوند و نسل جوان و سالخورده اطاعتش مي کنند و او زمين را لبريز از عدالت مي کند همانسان که از جور و بيداد لبريز گشته است. آنگاه است که امامت کامل وخلافتش استوار مي شود. خداوند مردگان را برمي انگيزد. زمين با ظهور او آباد مي گردد و به برکت «مهدي» خويش، خالص و پاک و شکوفا و پرطراوت مي شود و نهرهاي آن جريان مي يابد. فتنه ها وتجاوزگريها ريشه کن مي شود و خير و برکتها بسيار مي گردد. 5- و نيز آورده اند که آن حضرت ضمن خطبه اي در ستايش پيامبر صلي الله عليه و اله و سلم و امامان نور عليه السلام فرمود: «فنحن أنوار السماوات والارض وسفن النجاة و فينا مکنون العلم و الينا مصير الامور و بمهدينا تقطع الحجج، فهو خاتم الأئمة و منقذ الامة و منتهي النور و غامض السر، فليهنا من استمسک بعروتنا و حشر علي محبتنا.» [11] . يعني: ما پرتو آسمانها و زمين و کشتيهاي نجات هستيم. دانش، در ما نهان است و ما گنجينه آنيم و فرجام کارها بسوي ماست و به مهدي ما، حجتها تمام مي گردد. او آخرين امام معصوم، نجات بخش امتها، آخرين نور رسالت و امامت و معماي پيچيده ي آفرينش است. از اين رو کساني که به رشته ي محبت ولايت ما چنگ زده و با عشق ما محشور مي گردند، بايد شادمان باشند. 6- و نيز آورده اند که فرمود: «... يظهر صاحب الراية المحمدية و الدولة الاحمدية، القائم بالسيف و الحال الصادق في المقال، يمهد الأرض و يحيي السنة و الفرض.» [12] . يعني: (هان اي مردم بهوش باشيد که:) پرچمدار پرچم محمدي و فرمانرواي دولت احمدي و قيامگر به شمشير عدالت و راست گفتار و شايسته کردار، خواهد آمد و زمين و زمان را براي برقراري عدالت و شکوفايي ارزشهاي اسلامي آماده نموده و سنتهاي واجب و مستحب را زنده خواهد ساخت. 7- و نيز آورده اند که فرمود: «اذ نادي مناد من السماء: ان الحق في آل محمد. فعند ذلک يظهر المهدي علي افواه الناس، يشربون ذکره، فلا يکون لهم ذکر غيره.» [13] . يعني: آنگاه که منادي از آسمانها ندا دهد که حق با آل محمد است و در راه و رسم آنان، همان وقت نام مقدس مهدي عليه السلام بر سر زبانها افتاده و نقل محافل و مجالس خواهد شد. مردم جام مهر او را مي نوشند و جز او ديگري را نمي جويند. 8- و نيز امام باقر عليه السلام از پدران گرانقدرش عليه السلام آورده است که: اميرمؤمنان بر فراز منبر فرمود: «مردم در واپسين حرکت تاريخ و آخرالزمان گرانمردي از فرزندان من ظهور خواهد کرد. او چهره اش سفيد و آميخته به سرخي است. شکمش اندک برآمده، پاهايش قوي و نيرومند و قامتش چهارشانه است و بر پشت، دو نشانه دارد: يکي بر روي پوست و به رنگ آن و ديگري بسان نشانه ي پيامبر در چهره. او دو نام دارد «احمد» و «محمد» که نخستين نام مخفي مي گردد و دومين نام آشکار و علني. هنگامي که پرچمش به اهتزاز درآيد شرق و غرب جهان را روشن مي سازد و دست مبارکش را بر سر بندگان خدا مي نهد و به برکت آن قلبهاي ايمان آورندگان از قطعه هاي آهني سخت تر و مقاوم تر مي گردد و خدا به هرکدام از آنان قدرت و توان چهل قهرمان ميدان پيکار را ارزاني مي دارد. با ظهور او موجي از شادي و شور عالم گستر مي گردد به گونه اي که هيچ مرده اي از مؤمنان نمي ماند جز اينکه موج شادي و شور در آرامگاهش قلب او را شادمان مي سازد و مردگان در عالم برزخ به نشان شادماني به ديدار يکديگر مي شتابند و قيام مهدي عليه السلام را به هم نويد مي دهند. [14] . 9- «قندوزي» اين اشعار را هم از اميرمؤمنان در اين مورد آورده است که مي فرمايد: حسين! اذا کنت في بلدة غريبا فعاشر بآدابها يعني: حسين جان! به هنگامي که در شهر و ديار بيگانه اي درآمدي با مردمش بر اساس راه و رسم صحيح آن، معاشرت کن.... تا اينکه مي گويد: سقي الله قائمنا صاحب القيامة والناس في دابها هو المدرک الثار لي يا حسين بل لک، فاصبر لأتعابها [15] . ... خداوند «قائم» ما، پيشواي آن قيام بي نظير، در واپسين حرکت تاريخ را، پاداش نيکويي ارزاني دارد، مردم بر شيوه ي عادلانه و راه و رسم افتخارآفرين او مي گرايند و او نه تنها خونخواه من که دادخواه مظلوميت تو نيز خواهد بود. از اين رو بر رنج وفشار روزگار، در راه حق و عدالت شکيبايي پيشه ساز!. 10- و نيز در آخرين لحظات زندگي سراسر نور و افتخار و به هنگام وصيت به فرزندش امام حسن عليه السلام از جمله فرمود: «... حسن جان! آنگاه پيش بيا و بر پيکر من نماز بگذار و هفت تکبير در نماز من بگو! و بدان که چنين نمازي به هيچ کس جز من و بزرگمردي که نام بلند آوازه اش «قائم» و «مهدي» است و از نسل برادرت حسين است و در واپسين حرکت تاريخ و آخر الزمان قيام خواهد کرد، روا نيست. [16] . اوست که با ظهور خويش انحرافات و کحيها، را از دامان حق زدوده و حق را آنگونه که مورد رضاي خداست برپا خواهد داشت.» [17] . لازم به يادآوري است که روايات رسيده از امير مؤمنان عليه السلام در مورد حضرت مهدي عليه السلام بسيار است، اميد که در بخشهاي آينده اين کتاب نيز، برخي از آنها را بياوريم.

****************************************************************************
[1] بحارالانوار، ج 26، ص 29 و ج 40، ص 151 ، 131 ، 128. [2] نهج البلاغه، خطبه 56، ص 105 و بحارالانوار، ج 41، ص 317. [3] به کتاب بحارالانوار، ج 41 ص 313 ،286، و 337 مراجعه شود. [4] سفينة البحار، ج 1، ص 568. [5] مرحوم مجلسي در بحارالانوار، ج 41، ص 360 - 283 بابي در اين مورد باز کرده و 64 روايت از حضرت درباره خبر دادن از آينده آورده است. [6] اکمال الدين صدوق، ص 303. [7] سوره احزاب، آيه ي 60 و 61. [8] نهج البلاغه، خطبه 100. [9] ينابيع المودة، ص 512. [10] ينابيع المودة، ص 467 و معجم احاديث المهدي، ج 5، ص 91. [11] منتخب الاثر، ص 147، بحارالانوار، ج 57، ص 212 و معجم احاديث المهدي عليه السلام، ج 3، ص 54. [12] منتخب الاثر و ينابيع المودة به نقل از مروج الذهب، ج 1،ص 32 و تذکرة الخواص، ص 128. [13] عقد الدرر، ص 52 و معجم احاديث المهدي عليه السلام، ج 3،ص 35 از منابع متعدد خاصه و عامه. [14] اکمال الدين، ص 653. [15] بحارالانوار، ج 44، ص 267، منتخب الاثر،ص 157 به نقل از ينابيع المودة، ص 438. [16] نماز ميت پنج تکبير دارد و اضافه بر آن براي کسي جز افراد مخصوصي جايز نيست که حضرت در اين روايات، بدان اشاره فرموده است. «مؤلف رحمه الله». [17] اثبات الهداة، ج 3، ص 560 و بحارالانوار، ج 42، ص 215.
 
بالا