معماری با مصالحی از جنس دل

presante

عضو جدید
یکـــی بود یکــــی …..... مَــــــن میـــــروم قصه باید شــروع شود . . .
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
... چه قدر خوب میشد اگر
... یك بار​
... فقط یك بار​
... آسمان به زمین بیاید​
... تا وقتی​
... اشك میریزم​
: نگویند

مگر آسمان به زمین آمده ؟؟؟؟​

 

presante

عضو جدید
ﻣﻦ ﭼﯿﺰ ﺯﯾﺎﺩﯼ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﻧﺪﺍﺩﻡ ﺑﺎ ﺭﻓﺘﻨﺖ !
ﮐﻤﯽ ﺩﻟﻢ ﺷﮑﺴﺖ ، ﺷﺐ ﻫﺎ ﮔﺮﯾﻪ ﮐﺮﺩﻡ
ﯾﺎﺩﮔﺎﺭﺵ ﺳﺮﺩﺭﺩ ﻫﺮﺷﺒﻢ ﺷﺪ .
ﯾﮑﻢ ﺍﺯ ﺁﺭﺍﻡ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﺮﺩﻥ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﮔﺮﻓﺘﻢ .
ﭼﯿﺰ ﺯﯾﺎﺩﯼ ﻧﺸﺪﻩ ﺑﺎﻭﺭ ﮐﻦ !
ﺗﻮ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺍﺯ ﻣﻦ ﺑﺎﺧﺘﯽ ﺑﺎﻭﺭ ﮐﻦ !
ﺗﻮ ﻋﺎﺷﻖ ﺗﺮﯾﻦ ﻗﻠﺐ ﺩﻧﯿﺎ ﺭﺍ ﺑﺎﺧﺘﯽ !
ﻫﯿﭻ ﮐﺲ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﯼ ﻣﻦ ، ﻋﺎﺷﻘﺖ ﻧﻤﯽ ﺷﻮﺩ . . .
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خـیــــلی ســخــتـه كـه بــخــوای
بـا آب خــوردن،
بــغــضـت رو بـفـرسـتـی پـایـیـن،
امـــا یـــه دفــعــه
اشـــــك از چــشـمــا ت
جــاری بـشـه ...





 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تنهایی را پر می کند با سیگارش ..
دورش شلوغ است ، آنقدر که خوب حواسش پرت میشود .. اما کجا ؟ دقیقا پرت میشود سمت او !
میگفتن این نیز بگذرد ..
پس چرا نمی گذرد ؟


 

presante

عضو جدید
.
” ﭘــــﻮﺳـــﺖ ﮐــﻠــﻔــﺘــﯽ ”
ﺭﺑــﻄـــﯽ ﺑــــﻪ ﺁﺩﻡ ﺑــــﻮﺩﻥ ﻧـــﺪﺍﺭﺩ
ﻓــﻘــﻂ ﻣــﺴــﯿــﺮ ﺍﺷــﮏ ﻫــﺎﯾـــﺖ
ﭘـــﺸـــﺖ ﻭ ﺭﻭ ﻣـــﯿـــﺸــــﻮﺩ
ﺑــﻪ ﺟـــﺎﯼ ﺑــﯿــﺮﻭﻥ،
ﻣــﯿــﺮﯾـــﺰﺩ ﺗــﻮ !
 

S&M R

عضو جدید
کاربر ممتاز
نه تلخم نه شیرین ! مزۀ بی تفاوتی می دهم این روزها جنس حالم زیاد مرغوب نیست
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دقایقی در زندگی هستندکه دلت برای کسی
آنقدر تنگ میشود که میخواهی اورا از رؤیاهایت بیرون بکشی و در دنیای واقعی
بغلش کنی.

 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[h=2]
[/h]
دنیای اطرافمان را با "پرده ی سینما" اشتباه گرفته ایم
یكی فراموش میشود
یكی خاموش میشود
یكی میمیرد
.
... .
.
.
ما تماشا میكنیم




 

mina12345

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

گاهـــــــــــــی آنچنان مزخرف می شــــــوم
که برای دیگـــــــــران قابل درک نیستـــم…
حتی عزیــــــــــزترین کســــانـــــم را از خــــــــــــودم می رانم
اما در آن لحظه در دلــــــــــم آرزو دارم بگـــــــــویند:
” می دانم دســــــت خودت نیست، درکــــــــت می کنم ”
 

mina12345

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
در خیــــال من بمان؛
اما خودت بـــــــــرو …
آن که در خیــال من است مـــرا دوســـت دارد …
نه مثل تــــو که بیخیـــال من اســــت…
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
گاهـــ جلوی آیـــــنه می ایستـمــــ ...

خودمــ را در آن می بینمـــــ
...

دستــــ روی شانهــــ هایشـــ می گذارمــــ
...

و میگویمــــــ
:

چه تحملی دارد
...

دلــتــــ
...!
 

mina12345

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ﺩﺭﺩ ” ﺑﻌﻀﯽ ﺁﺩﻣﺎ ﺭﻭ ﻧﻤﯿﺸﻪ ﺩﯾﺪ
ﻧﻪ ﮐﻪ ﻧﺸﻪ، ﺷﺎﯾﺪ ﺭﻭ ﻧﻤﯿﮑﻨﻦ
ﺑﻪ ﺟﺎﯾﯽ ﻣﯿﺮﺳﻦ ﮐﻪ، ﺑﻪ ﯾﻪ ﭼﯿﺰﯼ ﭘﻨﺎﻩ ﻣﯿﺒﺮﻥ
ﺑﻌﻀﯿﺎ ﺑﻪ ﮐﺎﺭ،
ﺑﻌﻀﯽ ﺑﻪ ﺳﺎﺧﺘﻦ،
ﺑﻌﻀﯿﺎ ﮐﺸﯿﺪﻥ،
ﺑﻌﻀﯽ ﺑﻪ ﻧﻮﺷﺘﻦ
ﻭ ﺑﻌﻀﯽ ﻫﻢ ﺑﻪ ﺧﻮﻧﺪﻥ …
ﻫﻤﯿﻨﺎ ﻫﺴﺘﻦ ﮐﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﺣﺎﻟﺸﻮﻧﻮ ﻣﯿﭙﺮﺳﯽ،
ﻟﺒﺨﻨﺪ ﻣﯿﺰﻥ “ﺧﻮﺑﻢ ” ، ” ﺧﻮﺑﯿﻢ ” …
ﻣﻦ ﮐﻪ ﺧﻮﺑﻪ ﺧﻮﺑﻢ …
ﺷﻤﺎ ﭼﻄﻮﺭﯾﺪ؟ …
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اشکانم جاری
پنجره باز است
ابر با تمام غصه اش می گرید
اسمان اشک الود
دل من غمگین است
چه کنم با این دل
چه کنم با دنیا
با کلاغک سیاهی که چنگ زده بر تمام زندگی ام

 

S&M R

عضو جدید
کاربر ممتاز
همیشه باید کسی باشد
تا بغض‌هایت را قبل از لرزیدن چانه‌ات بفهمد
باید کسی باشد…
که وقتی صدایت لرزید بفهمد
که اگر سکوت کردی، بفهمد…
کسی باشد که اگر بهانه‌گیر شدی بفهمد
کسی باشد که اگر سردرد را بهانه آوردی برای رفتن و نبودن بفهمد
به توجهش احتیاج داری
بفهمد که درد داری که زندگی درد دارد که دلگیری
بفهمد که دلت برای چیزهای کوچکش تنگ شده است
بفهمد که دلت برای قدم زدن زیرِ باران
برایِ بوسیدنش برایِ یک آغوشِ گرم تنگ شده است
همیشه باید کسی باشد همیشه…!
 

S&M R

عضو جدید
کاربر ممتاز
آهاي كافه چي...؟؟
قهوه ام را شيرين كن!!
آن روزها كه تلخ مي‏ خوردم
روزگارم شيرين بود.....................................
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ميداني كه...
احساساتم درد می کند ... افکارم ورم کرده اند ...
انگار هر روز کسی
چاقویی تیز را تا دسته در من فرو می کند ...
و من سگ جان تر از آنم که بمیرم ...
دلم
چینی بند زده ایست ...
که هر روز می شکند و خردتر می شود ...
باشد که پودر شود ...
هر حرکتی که می کنم
اشتباه است!
انگار روی شیشه خرده راه می روم...
می خواهم شخصیتم را بشویم! چیزی نمی یابم...
انگار محو شده ام ... !
دلم تنگ است
دلم برای خنده هایم تنگ شده!!!
امروز لبانم به خطی صاف تبدیل شده
اگر بخواهم خنده را به آن بنشانم
باید کنار لب هایم را جر بدهم ...!
خون می ریزد...!
من می ریزم...!
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
✿ツ اینجـــــا فقط واژه می فروشـیم

و سکـــــــــــــوت می خریـــــــــم. . .

تجـــــــــارت دردناکی ستـــــــ. . . ✿ツ

 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تنهايی من، همان انتظارم است
و انتظارم، همان عشق!
و عشق تنها بهانه ی بودنم!
بی بهانه ام نکن!

بعد از رفتن تو
چقدر غریب شده ام میان این همه آشنا…
چند روزی است حجم تنهایی را بر روی قاب آبی دلم نقاشی می کنم
نه
قلم در دست من نیست
من نقاش این تنهایی نیستم



این خاطرات شب چشمانت است که
قلم در دست گرفته..
و به حرمت شبهای تلخ من

بعد از رفتن تو
حجم تنهایی را بر قاب دلم نقاشی می کند
جز تو...!





 
بالا