چقد سخته که رفتن راه آخر شه ..نیم ساعت شاید میشه که تمومش کردم ....نمیدونم واقعا تموم شده یا نه ولی خیلی دل سردم کرد و آرزوی خوشبختی براشون کردم ..در آخر من گفتم این و قبول میکنم راحت بگرد این و گفتم میخواستم به نتیجه ای برسم دیدمفورا گفت من باید عروسیم مختلط باشه اگه تالار هم باشه باید مختلط باشه ....من گفتم خانوما تو قسمت خانوما و آقایون تو قسمت آقایون آخه من دوستام از هر قشری هستند جالب نیست..میگه فامیلای من اینجور خوششون نمی یاد پسرا می یان تو قسمت خانوما میرقشن اگه جدا هم باشه میی ان ..باور میکنید قبول نکرد ..بعد بهش گفتم زندگیمون و ببین سر چی داری خراب میکنی سر مختلط بودن شب عروسی ..میگم اگه من هم بذارم خوب قانون تالارهای تو شهر هستش نمیذارن .... زندگیمون سر چه چیزی خراب شد . میگن شاید برخی دوست ندارن کنار پسرا برقصه عجب به خدا ........
قبولل دارید منو دوست نداشته اگه داشت این بهونه های مسخره نمی آورد
خودتونو ناراحت نکنید
بیشتر ازاینک بخواین به این فک کنین دوستون نداشته به این فک کنین هم کف هم نبودید!!تو دین ما برای ی ازدواج این یه اصل مهمه!!
قسمت هم نبودید...مطمئن باشید بهترین کارو کردین..بهترین کار هم واسه خودتون هم واسه اون دختر خانم!
شک نکنین اونی که باید قسمتتون باشه و هم کف هم باشید یه روز خودش پیدا میشه!
توکلت بخدا باشه!
خوشحالم ک بهترین تصمیم رو گرفتی
موفق باشید.