[مشاهیر مجسمه سازی] - 08 - مریم سالور

ahoo_fr

عضو جدید
کاربر ممتاز
مريم سالور سفالگر،مجسمه ساز و نقاش در سال 1333 در تهران به دنيا آمد






خلاصه : مريم سالور سفالگر،مجسمه ساز و نقاش در سال 1333 در تهران به دنيا آمد وي بعد از گذر از دوران نوجواني و تحصيلات ابتدايي و متوسطه در مدارس شميران در سال 1353 به لندن ميرود و در رشته كامپيوتر در مدرسه عالي آكسفورد شروع به تحصيل ميكند. سپس تحصيلات خود را در پاريس در مدرسه عالي انفورماتيك تكميل ميكند،كه اصلا به مذاق و روحيه هنرمند سازگار نيست، بعد از كار در يك انتشارات در پاريس به مدت چهار سال به طور خيلي اتفاقي مدرسه سراميك و مجسمه سازي «ساويني» را در پاريس پيدا كرد و بلافاصله مشغول به فراگيري تكنيك سفال و سراميك شد
در پايان اين دوره مهم هنري و در بازگشت به ايران، سالور آتليه اي شخصي راه مي اندازد و در بهار سال ۱۳۶۶ نخستين نمايشگاه انفرادي اش را در همان آتليه شخصي برگزار مي كند. تا سال ۱۳۶۷ هنرمند در دو نمايشگاه ديگر نيز حضور مي يابد. ابتدا در نمايشگاه انفرادي گالري گلستان و بعد هم در نمايشگاه گروهي موزه هنرهاي معاصر تهران. در گستره گشوده هنر مدرن و معاصر ايران، مريم سالور را بيش و پيش از هر چيزي به هنر سفال و سراميك مي شناسند و ياد مي كنند. اما اين هنرمند حالا به آفرينش آفرينه هاي ديگري نيز مشغول است كه مهم ترين آن ها شايد نقاشي و مجسمه باشد.

گروه : هنر
رشته : مجسمه سازي
اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : مريم سالور حالا در كوچه اي در يكي از محله هاي قديمي تهران اقامت دارد، محله اي كه توانسته اعضاي خانواده را در جوار هم و در بند خانه ها و باغ هايي قديمي گرد بياورد: «به نظر من، در شكل گيري شخصيت هر انسان و شغلي كه بعدها انتخاب مي كند، پدر و مادر نقش مهمي دارند. من اين شانس را داشتم كه در خانواده اي با فرهنگ و هنر دوست به دنيا آمدم و پرورش يافتم. در اين ميان، يكي از دلايلي كه بعدها نقش مهمي در سرنوشت هنري من داشت، تك فرزندي ام بود. تك فرزندي ساعت هاي تنهايي و خلوت و محاكات مرا بيشتر مي كرد و به همين خاطر عادت به فراهم كردن سرگرمي هاي شخصي و مجرد پيدا كرده بودم. اين سرگرمي ها شامل گردش در باغ و گل بازي و زندگي رودررو با طبيعت مي شد. به عبارتي، هميشه سرگرم ساختن و پرداختن اشيايي خام و خيالي بودم كه قدرت تخيل مرا بيشتر مي كرد و بهبود مي بخشيد. مي خواهم بگويم اين شكل زندگي براي من يك اجبار بود.»
تحصيلات رسمي و حرفه اي : گذران تحصيلات ابتدايي و متوسطه در مدارس شميران
آغاز تحصيل در رشته كامپيوتر در مدرسه عالي آكسفورد در لندن (۱۳۵۳)
تكميل تحصيلات مربوط به كامپيوتر در مدرسه عالي انفورماتيك پاريس (۱۳۵۹)
ورود به مدرسه سراميك و مجسمه سازي «استاد ساويني» در پاريس

خاطرات و وقايع تحصيل : در گذار از دوران نوجواني و تحصيلات ابتدايي و متوسطه در مدارس شميران، زندگي سالور به مقطع ديگري مي رسد. سفر به فرنگ و از آنجا ابتدا به انگليس و بعد به فرانسه و انتخاب رشته كامپيوتر ـ كه اصلاً به مذاق و روحيه هنرمند سازگار نيست و نمي آيد ـ نقطه شروع اين مقطع به شمار مي آيد. به خاطر همين ناسازگاري است كه پس از پايان دوره تحصيل در رشته انفورماتيك، چهارسال در يك انتشارات كتاب پاريس مشغول به كار مي شود: «آنجا ما مسئوليت چاپ و انتشار قرآن و كتاب هاي قرآني را براي كشورهاي مسلمان داشتيم و من به عنوان خطاط و ويراستار متون چاپي به استخدام اين مجموعه درآمدم. مجموعه اي كه دوباره مرا به دنياي هنر وصل كرد، دنيايي كه بعد از دوران نوجواني از آن دور شده بودم.»
كار در انتشارات لبناني ـ فرانسوي «خياط» قرين يك پيش آمد سرنوشت ساز مي شود. خاطرات و يادواره هاي دوران كودكي به كمك سالور مي آيند و او را به اصل گمشده اش وصل مي كنند. براي اين بازگشت، جرقه اي لازم است و اين جرقه را مواجهه با مدرسه سراميك و مجسمه سازي «ساويني» در پاريس در ذهن هنرمند مي زند: «به طور خيلي اتفاقي اين مدرسه را در پاريس پيدا كردم و بلافاصله مشغول به فراگيري تكنيك سفال و سراميك شدم.»

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : مريم سالور اكنون به عنوان دبير هشتمين دوسالانه هنر سفال وسراميك و آبگينه معاصر ايران برگزيده شده و فعاليت مي كند
آرا و گرايشهاي خاص : از سوژه هاي كليدي و كامل و فراگير مريم سالور در اين سال ها «آدم و حوا» و «شيطان و فرشته» را مي توان ياد كرد، سوژه هايي كه بر ذهن نقاش و مجسمه ساز ما سيطره اي سراسري داشته و دارد و بازنمود آن را در آثارش مي توان ديد: «خير و شر و مثبت و منفي كه مجموع آن ها را در همان آفرينش نخست مي شود پيدا كرد، به نظرم نخستين محورهاي فكري بشر را تشكيل مي دهند. اين دوگانگي كه به بسياري چيزهاي ديگر گسترش پيدا كرده، حالا در همه آدم ها و حتي طبيعت هم وجود دارد. گفتم طبيعت. طبيعت برايم استادي بي واسطه و بزرگ به حساب مي آيد و بزرگترين درس هايم را از آن گرفته ام. به طور كلي، انسان از وقتي به دنيا مي آيد در نوسان ميان خير و شر سير مي كند و پرداختن به اين پيوند انديشگاني در ساخته هاي من، كه ريشه در طبيعت نيز دارند، حضوري محوري داشته است.»
سالور مي گويد: «فكر مي كنم در دل هر مسأله شري مي توان خيري پيدا كرد و همين طور در هر مسأله خيري، شري را. تقسيم راديكال و بي چون و چراي اين ثنويت ها هميشه براي من ايجاد سؤال كرده و مي كند. صورت يافتن و شكل گرفتن مجسمه هايم در حركت از سفال و سراميك به سمت مجسمه يا به عبارتي از بي شكلي و معصوميت به شكل، متأثر از همين عقايد و افكار بوده است.»
او موفقيت هنرهاي نمايشي مثل سينما را نسبت به هنرهاي تجسمي مدلول همين گرايش مي داند: «فكر مي كنم ماجراهاي نوين هنري مثل چيدمان و ويدئوآرت و ... از دل همين شرايط بيرون آمده است. من صددرصد با اين جريان موافق هستم، ولي كمتر در اين نوع كارها آن روح والاي يك هنر جاافتاده و آن تقدس مثال زدني يك تابلوي نقاشي و يك مجسمه و سفال را مي بينم. البته در بعضي از همين آثار روح هنر و هنرمند انعكاسي جدي يافته است. بيشتر هم وقتي كه روح پرسش و پاسخ به مسائل اجتماعي و فرهنگي يك جامعه را در آن ها مي بينيم، انكار هم نمي كنم كه اين هنرها يك نگرش جديدي را هم ايجاد كرده اند، ولي بيننده را، همچنان كه يك نقاشي يا سفالينه و ...، جذب نمي كنند. البته من روي اين عقايدم زياد پافشاري نمي كنم و صادقانه اعلام مي كنم كه گرايشم به اين مدياهاي نوين به شخصه بيشتر شده است، با اين رموز هميشگي هنرهاي تجسمي را در آن ها كمتر مي توان ديد و يافت. مورد اخير شايد به خاطر تأثير بالاي هنرهاي نمايشي در اين قبيل آثار است و اين كه با هنرهاي تجسمي تداوم و پيوستگي لازم را ندارند.»

چگونگي عرضه آثار : مريم سالور سالور در تداوم كار مجسمه سازي با استفاده از مواد و مصالح مختلف از حجم به سطح مي رسد و مي پردازد. از دل همين تجربه گري ها و جست وجوگري ها است كه نقاشي هاي او به دنيا مي آيند: «نخستين نمايشگاهم كه با اين مواد جديد شكل گرفته بود، «رؤيت زمين» نام داشت و در فرهنگسراي نياوران برگزار شد. «رؤيت زمين» نگرشي بود به خاك و در يك كلمه كره زمين. آثار اين نمايشگاه را نه روي ديوار كه روي زمين چيدم. از اين نمايشگاه به بعد گستره كارهايم وسيع تر شد و در همان بسترهاي پيشين به كسب تجربه پرداختم. از اين نقطه، ديگر ماده و مصالح مرا محدود نمي كرد و بيشتر بيان افكار و احساساتم برايم مهم بود. به خاطر همين هم خودم را تنها سفالگر نمي دانم. فكر مي كنم بهتر است بگويم كه به خاطر كار زياد با گل و مواد سراميكي تسلطم نسبت به اين مواد بيشتر است و هنوز هم براين باورم كه هيچ رنگي قابل مقايسه با رنگ هاي زنده وپوياي بيرون آمده از كوره نيست. نوعي تداوم در اين رنگ ها وجود دارد و آن قدر به طبيعت نزديك اند. اين رنگ ها كه نمي توان آن ها را با رنگ ديگري عوض كرد. چون براي من رنگ هاي سنتتيك (صنعتي) به آن درجه از جلا و شفافيت و تابناكي نمي رسد، جرأت استفاده از آن رنگ ها را هنوز ندارم. به همين دليل، سطح در نقاشي هاي من همچنان سياه و سفيد است و در تابلوها نيز از همان رنگ هاي سراميك استفاده مي كنم.»
برگزاري ?? نمايشگاه انفرادي در ايران، سوئيس، انگليس و آمريكا
شركت در حدود ?? نمايشگاه گروهي در ايران، فرانسه، ونزوئلا، دبي و ...
در پايان اين دوره مهم هنري و در بازگشت به ايران، سالور آتليه اي شخصي راه مي اندازد و در بهار سال ???? نخستين نمايشگاه انفرادي اش را در همان آتليه شخصي برگزار مي كند. تا سال ???? هنرمند در دو نمايشگاه ديگر نيز حضور مي يابد. ابتدا در نمايشگاه انفرادي گالري گلستان و بعد هم در نمايشگاه گروهي موزه هنرهاي معاصر تهران: «در ? ?، سال نخست فقط در زمينه سفال و سراميك فعال بودم. بعد به مجسمه سازي نيز پرداختم. جالب اين كه چندين سال هم فرم هاي بي شكل و معصوم سفال برايم مطرح و مهم بود و هم مجسمه ها كه شروعش با پرنده ها بود.»
همين مجسمه هاي پرنده بعدها و در ادامه آفرينش هنري سالور پروبال مي بندند و در حضور و هيأت انساني ظاهر مي شوند. «فرشته » هاي هنرمند نيز در ادامه از دل همين فرم هايي كه گفتم و باز شمردم بيرون مي آيند. از سوژه هاي كليدي و كامل و فراگير سالور در اين سال ها «آدم و حوا» و «شيطان و فرشته» را مي توان ياد كرد، سوژه هايي كه بر ذهن نقاش و مجسمه ساز ما سيطره اي سراسري داشته و دارد و بازنمود آن را در آثارش مي توان ديد.
از اين نمايشگاه به بعد گستره كارهايم وسيع تر شد و در همان بسترهاي پيشين به كسب تجربه پرداختم. از اين نقطه، ديگر ماده و مصالح مرا محدود نمي كرد و بيشتر بيان افكار و احساساتم برايم مهم بود. به خاطر همين هم خودم را تنها سفالگر نمي دانم. فكر مي كنم بهتر است بگويم كه به خاطر كار زياد با گل و مواد سراميكي تسلطم نسبت به اين مواد بيشتر است و هنوز هم براين باورم كه هيچ رنگي قابل مقايسه با رنگ هاي زنده وپوياي بيرون آمده از كوره نيست. نوعي تداوم در اين رنگ ها وجود دارد و آن قدر به طبيعت نزديك اند. اين رنگ ها كه نمي توان آن ها را با رنگ ديگري عوض كرد. چون براي من رنگ هاي سنتتيك (صنعتي) به آن درجه از جلا و شفافيت و تابناكي نمي رسد، جرأت استفاده از آن رنگ ها را هنوز ندارم. به همين دليل، سطح در نقاشي هاي من همچنان سياه و سفيد است و در تابلوها نيز از همان رنگ هاي سراميك استفاده مي كنم.»
اين همه شيفتگي و شوريدگي هنرمند به گل و سراميك و به رنگ هاي طبيعي اما از جاي ديگري مي آيد. از يك حس دروني و از يك مكاشفه يك باره و ناگهاني كه در ذهن و زندگي اش پيشينه و پشتوانه داشته است. اين شور و شيفتگي و اين علاقه دروني را سالور چنين توصيف مي كند: «روزي كه در آتليه استاد ساويني دست به گل زدم، احساس كردم كه نزديك ترين ماده به من همين است. بچه كه بودم بيشتر از نيم ساعت در كلاس هاي طراحي دوام نمي آوردم، به خاطر اين كه مدياي من مداد و كاغذ نبود و نبوده است. شايد به همين خاطر هم رشته دانشگاهي ام را هنر انتخاب نكردم. چون فكر مي كردم در اين زمينه بي استعدادم. انعطاف پذيري و صبر را من از گل آموختم و اين كه فهميدم هر فردي ماتريال و مدياي خودش را دارد و حتماً در رشته هاي هنري نبايد از مداد و كاغذ شروع كرد. از مدياي ديگر اما مي توان به مداد و كاغذ رسيد.»
و اين يعني همان اتفاقي كه در سالور نيز افتاده است. اين كه در حال حاضر با مداد زياد طراحي مي كند و اين طراحي هاي مدادي ارتباط مستقيم با بداهگي و يكبارگي خلق مجسمه ها و سفال ها و سطح هاي نقاشي او ندارد و تنها به هم كمك مي كنند تا هنرمند به بيان و زبان خود برسد و بپردازد.سالور وقتي حرف به سفال مدرن و معاصر ايران مي كشد، نظرات جالبي دارد. او مدرن بودن كارش را يك تصميم از پيش گرفته نمي داند و خود را فرزند خلف همان هنر غني و قديمي سفال و سراميك ايران مي شمارد كه هيچ گاه نخواسته دوره خاصي از آن را كپي كند. وي در اين مورد باور دارد كه: «هنرمندان دوره هاي مختلف اوج كاري خود را در همان زمان طي كرده اند و تكرار آن كارها تنها وقت تلف كردن است و جرياني ايجاد نمي كند.»





آثار :
1 نمايشگاه رويت زمين
ويژگي اثر : جست وجوگري ها است كه نقاشي هاي او به دنيا مي آيند: «نخستين نمايشگاهم كه با اين مواد جديد شكل گرفته بود، «رؤيت زمين» نام داشت و در فرهنگسراي نياوران برگزار شد. «رؤيت زمين» نگرشي بود به خاك و در يك كلمه كره زمين. آثار اين نمايشگاه را نه روي ديوار كه روي زمين چيدم.
2 نمايشگاه گالري گلستان














منبع :بنیاد ایران شناسی
 

Similar threads

بالا