مشاعرۀ سنّتی

[S O R M E]

دست از طلب ندارم تا کام من برآید
یا تن رسد به جانان یا جان ز تن برآید

سلام
نبودی
ذلا بسوز که سوز تو کارها بکند ............ دعای نیمشبی دفع صد بلا بکند

 

[baran72]

سلام
نبودی
ذلا بسوز که سوز تو کارها بکند ............ دعای نیمشبی دفع صد بلا بکند

سلام
کمتر میام اینجا
تو ترکم

دل خرابی می کند دلدار را آگه کنید
زینهار ای دوستان جان من و جان شما

 

[S O R M E]

سلام
کمتر میام اینجا
تو ترکم

دل خرابی می کند دلدار را آگه کنید
زینهار ای دوستان جان من و جان شما

آینه چون نقش تو بنمود راست ........... خود شکن آیینه شکستن خطاست

 

[baran72]

آینه چون نقش تو بنمود راست ........... خود شکن آیینه شکستن خطاست

تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد
وجود نازکت آزرده ی گزند مباد

 

[S O R M E]

تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد
وجود نازکت آزرده ی گزند مباد

دستم به ماه میرسد اگر که عشق ............ دست مرا بگیرد مگر که عشق

 

[baran72]

دستم به ماه میرسد اگر که عشق ............ دست مرا بگیرد مگر که عشق

قلم را آن زبان نبود که سر عشق گوید باز
ورای حد تقریر است شرح آرزومندی

 

[S O R M E]

قلم را آن زبان نبود که سر عشق گوید باز
ورای حد تقریر است شرح آرزومندی

یاد ایام جوانی جگرم خون می کرد ............ خوب شد پیر شدم کم کم و نسیان آمد

 

[heroo]

یاد ایام جوانی جگرم خون می کرد ............ خوب شد پیر شدم کم کم و نسیان آمد

دارم هوای صحبت یاران رفته را ................یاری کن ای عجل که به یاران رسانیم

 

[baran72]

یاد ایام جوانی جگرم خون می کرد ............ خوب شد پیر شدم کم کم و نسیان آمد

دوش آگهی ز یار سفرکرده داد باد
من نیز دل به باد دهم، هر چه باد باد

 

[baran72]

دارم هوای صحبت یاران رفته را ................یاری کن ای عجل که به یاران رسانیم

مکن زغصه شکایت که در طریق طلب
به راحتی نرسید انکه زحمتی نکشید

 

[S O R M E]

دوش آگهی ز یار سفرکرده داد باد
من نیز دل به باد دهم، هر چه باد باد

دل داده ام بر باد بر هر چه بادا باد ............. مجنون تر از لیلی شیرین تر از فرهاد

 

[heroo]

مکن زغصه شکایت که در طریق طلب
به راحتی نرسید انکه زحمتی نکشید

دردم از یار است و درمان نیز هم.............دل فدای او شد و جان نیز هم

 

[baran72]

دردم از یار است و درمان نیز هم.............دل فدای او شد و جان نیز هم

مرا عهدیست با جانان که تا جان در بدن دارم
هواداران کویش را چو جان خویشتن دارم

 

[heroo]

مرا عهدیست با جانان که تا جان در بدن دارم
هواداران کویش را چو جان خویشتن دارم

من نه آن رندم که ترک شاهد و ساغر کنم
محتسب داند که من این کارها کمتر کنم

 

[S O R M E]

من نه آن رندم که ترک شاهد و ساغر کنم
محتسب داند که من این کارها کمتر کنم

مردم از فتنه گریزند و ندانند که ما.............. به تمنای تو در حسرت رستاخیزیم

 

[baran72]

من نه آن رندم که ترک شاهد و ساغر کنم
محتسب داند که من این کارها کمتر کنم

ما و مجنون همسفر بودیم در دشت جنون
او به مقصد ها رسید و ما هنوز آواره ایم

 

[heroo]

ما و مجنون همسفر بودیم در دشت جنون
او به مقصد ها رسید و ما هنوز آواره ایم

ما ز یاران چشم یاری داشتیم
خود غلط بود آنچه میپنداشتیم

 

[S O R M E]

ما و مجنون همسفر بودیم در دشت جنون
او به مقصد ها رسید و ما هنوز آواره ایم

من که خود افسانه می پرداختم ........... عاقبت افسانه ی مردم شدم

 

[baran72]

من که خود افسانه می پرداختم ........... عاقبت افسانه ی مردم شدم

من نگویم که مرا از قفس آزاد کنید
قفسم برده به باغی و دلم شاد کنید

 

[heroo]

من نگویم که مرا از قفس آزاد کنید
قفسم برده به باغی و دلم شاد کنید

دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند
گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند

 

[baran72]

دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند
گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند

دلم تا عشق باز آمد در او جز غم نمی بینم
دل بی غم کجا جویم که در عالم نمی بینم

 

[heroo]

دلم تا عشق باز آمد در او جز غم نمی بینم
دل بی غم کجا جویم که در عالم نمی بینم

مرا میبینیو هر دم زیادت میکنی دردم
تو رو میبینم و میلم زیادت میشود هر دم

 

[baran72]

مرا میبینیو هر دم زیادت میکنی دردم
تو رو میبینم و میلم زیادت میشود هر دم

ماهم این هفته برون رفت و به چشمم سالی است
حال هجران تو چه دانی که چه مشکل حالی است

 

[heroo]

ماهم این هفته برون رفت و به چشمم سالی است
حال هجران تو چه دانی که چه مشکل حالی است

تا تو نگاه میکنی کار من آه کردن است
ای به فدای چشم تو این چه نگاه کردن است

 

[baran72]

تا تو نگاه میکنی کار من آه کردن است
ای به فدای چشم تو این چه نگاه کردن است

تو با من باش و بگذار عالمی از من جدا گردد
چو یکدم با تو باشم دل از هر غم رها گردد

 

[heroo]

تو با من باش و بگذار عالمی از من جدا گردد
چو یکدم با تو باشم دل از هر غم رها گردد

دوش مرا حال خوشی دست داد
سینه ی مارا عطشی دست داد

 

[baran72]

دوش مرا حال خوشی دست داد
سینه ی مارا عطشی دست داد

در دلم بود که بی دوست نباشم هرگز
چه توان کرد که سعی من و دل باطل بود

 

[heroo]

در دلم بود که بی دوست نباشم هرگز
چه توان کرد که سعی من و دل باطل بود

دلا تا کی در این زندان فریب این و آن بینی
یکی زین چاه ظلمانی برون شو تا جهان بینی

 

[baran72]

دلا تا کی در این زندان فریب این و آن بینی
یکی زین چاه ظلمانی برون شو تا جهان بینی

یاد باد آنکه ز ما وقت سفر یاد نکرد
به وداعی دل غمدیده ی ما شاد نکرد

مرسی از همراهیت

 

[heroo]

یاد باد آنکه ز ما وقت سفر یاد نکرد
به وداعی دل غمدیده ی ما شاد نکرد

مرسی از همراهیت

خواهش میکنم ولی من دیگه باید باختو قبول کنم چون فعلا چیزی به ذهنم نمیرسه