مشاعرۀ سنّتی

کافر خداپرست

-
کاربر ممتاز
درد تو سرشت توست، درمان ز که خواهي جست؟
تو دام خودي اي دل تا چون برهانندت

از بزم سيه‌دستان هرگز قدحي مستان
زهر است اگر آبي در کام چکانندت

در گردنت از هر سو پيچيده غمي گيسو
تا در شب سرگردان هر سو بکشانندت
 

Ashkan_s

عضو جدید
Abi Khaketari siah

Abi Khaketari siah

من هنوز از اثر عطر نفسهای تو سرشار سرور
گیسوان تو در اندیشه ی من
گرم رقصی موزون
كاشكی پنجه ی من
در شب گیسوی پر پیچ تو راهی می جست
چشم من چشمه ی زاینده ی اشك
گونه ام بستر رود
كاشكی همچو حبابی بر آب
در نگاه تو رها می شدم از بود و نبود
شب تهی از مهتاب
شب تهی از اختر
ابر خاكستری بی باران پوشانده
آسمان را یكسر
ابر خاكستری بی باران دلگیر است
و سكوت تو پس پرده ی خاكستری سرد كدورت افسوس سخت دلگیرتر است
شوق بازآمدن سوی توام هست
اما
تلخی سرد كدورت در تو
پای پوینده ی راهم بسته
ابر خاكستری بی باران
راه بر مرغ نگاهم بسته
وای ، باران
باران ؛
شیشه ی پنجره را باران شست
از دل من اما
چه كسی نقش تو را خواهد شست ؟
آسمان سربی رنگ
من درون قفس سرد اتاقم دلتنگ
می پرد مرغ نگاهم تا دور
وای ، باران
باران ؛
پر مرغان نگاهم را شست
اب رؤیای فراموشیهاست
خواب را دریابم
كه در آن دولت خاموشیهاست
 

Ashkan_s

عضو جدید
http://www.cloob.com/name/ashkan_sa7

http://www.cloob.com/name/ashkan_sa7

یك نفر دارد فریاد زنان می گوید :

(( در قفس طوطی مرد و زبان سرخش سر سبزش را بر باد سپرد ))

من كه فریادم بی تشویش می توانست جهانی را آتش بزند

در شب گیسوی تو گم شد از وحشت خویش
 

پیوست ها

  • as.jpg
    as.jpg
    26 کیلوبایت · بازدیدها: 0

باران بهاری

عضو جدید
کاربر ممتاز
تو رفتی و من تنها به انتهای زمین
رسیدم و همه ی شهر مرد با دیروز

و من غریب ترین مرد این جهان یک عمر
اگر تمام جهان می شد آشنا دیروز..
:gol:
 

کافر خداپرست

-
کاربر ممتاز
تو رفتی و من تنها به انتهای زمین
رسیدم و همه ی شهر مرد با دیروز

و من غریب ترین مرد این جهان یک عمر
اگر تمام جهان می شد آشنا دیروز..
:gol:
ز دو ديده خون فشانم ز غمت شب جدايي
چه کنم که هست اين‌ها گل باغ آشنايي

مژه‌ها و چشم يارم به نظر چنان نمايد
که ميان سنبلستان چرد آهوي ختايي

سر برگ گل ندارم! به چه رو روم به گلشن
که شنيده‌ام ز گل‌ها همه بوي بي‌وفايي؟

به کدام مذهب است اين؟ به کدام ملت است اين؟
که کشند عاشقي را، که تو عاشقم چرايي؟!
 

باران بهاری

عضو جدید
کاربر ممتاز
یک امروز است ما را نقد ایام
مرا کی صبر فردای تو باشد؟؟

خوش است اندر سر دیوانه سودا
به شرط آن که سودای تو باشد

برای خود نشاید در تو پیوست
همی سازیم تا رای تو باشد..
 

الهه_م

عضو جدید
دستم را به سراسر شب کشیدم
زمزمه نیایش دربیداری انگشتانم تراوید
خوشه قضا رافشردم
قطرههای ستاره در تاریکی درونم درخشید
و سرانجام در آهنگ مه آلود نیایش ترا گم کردم
 

shanli

مدیر بازنشسته
کنون بآب می لعل خرقه میشویم ** نصیبه ازل از خود نمیتوان انداخت
مگر گشایش حافظ درین خرابی بود ** که بخشش ازلش در می مغان انداخت
 

*مهتاب*

عضو جدید
کمتربترس:بیشترامیدوارباش! کمترناله کن:بیشترنفس بکش! کمترحرف بزن:بیشتر بگو! کمتر متنفر باش: بیشتر عشق بورز! دراینصورت است که تمامی چیزهای خوب از ان تو میشود.....!! لاادری
 

atish_baran

عضو جدید
کاربر ممتاز
کمتربترس:بیشترامیدوارباش! کمترناله کن:بیشترنفس بکش! کمترحرف بزن:بیشتر بگو! کمتر متنفر باش: بیشتر عشق بورز! دراینصورت است که تمامی چیزهای خوب از ان تو میشود.....!! لاادری


:gol:سلام دوست خوبم خوش اومدی ... عزیزم با اخرین حرف شعر نفر قبلی یه شعر بنویس:gol::victory:


کنون بآب می لعل خرقه میشویم ** نصیبه ازل از خود نمیتوان انداخت
مگر گشایش حافظ درین خرابی بود ** که بخشش ازلش در می مغان انداخت

:gol:تا از زبان صبح
:gol:نور امید را به شما ارمغان کنم
:gol:شب های بی ستاره پنهان مانده ام
 

الهه_م

عضو جدید
می تراوید آفتاب از بوته ها
دیدمش در دشت های نم زده
مست اندوه تماشای یار باد
مویش افشان گونه اش شبنم زده
 

باران بهاری

عضو جدید
کاربر ممتاز
همان مردن ولی از عشق مردن بود و دیگر هیچ
اگر آموخت حرف دیگری از عشق،استادم

گهی با کوه بستیزم گه از کاهی فرو ریزم
به حیرت مانده حتی آنکه افکنده ست بنیادم

به زخمی مرهمم کس را و زخمی می زنم کس را
شگفت آور ترینم من چنینم :جمع اضدادم
 

atish_baran

عضو جدید
کاربر ممتاز
:gol:من سال هاست بین شما با همین زبان
:gol:فریاد می کنم
:gol:این گونه یک دگر را در خون میافکنید

:gol:پرهای یکدگر را این گونه مشکنید
 
آخرین ویرایش:

باران بهاری

عضو جدید
کاربر ممتاز
دلبرم عزم سفر کرد خدا را، یاران!
چه کنم با دل مجروح که مرهم با اوست

atish_baranجان!متاسفانه باز هم امتیاز ندارم که بدم.شعرهاتون خیلی زیبا هستن به خصوص همین آخری..می تونم بپرسم از کی بود؟
 
آخرین ویرایش:
  • Like
واکنش ها: cute

a young Architect

عضو جدید
دل بردی از من به یغما، ای ترک غارتگر من
دیدی چه آوردی ای دوست، از دست دل بر سر من
بار غم عشق او را گردون نیارد تحمل
چون می تواند تحمل ،این پیکر لاغر من
 

يامين

عضو جدید
کاربر ممتاز
نسیم زلف جانان کو؟ که چون برگ خزان دیده
به پای سرو خود دارم هوای جانفشانی را


 

zarnaz_a

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
ای چنگ پرده​های سپاهانم آرزوست
وی نای ناله خوش سوزانم آرزوست
 

الهه_م

عضو جدید
تو سفره مون همیشه سین ستاره کم بود
همیشه‌ تا رسیدن‌ فاصله‌ یک‌ قدم‌ بود


 

کافر خداپرست

-
کاربر ممتاز
درين غم بنشينيد که غم‌خوار سفر کرد
درين درد بمانيد که اميد دوا رفت

دگر شمع مياريد که اين جمع پراکند
دگر عود مسوزيد کزين بزم صفا رفت
 

zarnaz_a

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
تیر روانه می​رود سوی نشانه می​رود

ما چه نشسته​ایم پس شه ز شکار می​رسد

باغ سلام می​کند سرو قیام می​کند

سبزه پیاده می​رود غنچه سوار می​رسد
 
  • Like
واکنش ها: cute

cute

عضو جدید
کاربر ممتاز
دو قدم مانده به گل
پای فواره جاوید اساطیر زمی می مانی
و تو را ترسی شفاف فرا می گیرد
 

الهه_م

عضو جدید
تو غیبت‌ِ حنجره‌ها ترانه‌سازیمون‌ چیه‌ ؟
یکی‌ به‌ من‌ جواب‌ بده‌ ، آخرِ بازیمون‌ چیه‌ ؟
 

cute

عضو جدید
کاربر ممتاز
هر چه دشنام از لبها خواهم برچید
هر چه دیوار از جا خواهم برکند
رهزنان را خواهم گفت:کاروانی آمد بارش همه لبخند
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا