مشاعرۀ سنّتی

باران بهاری

عضو جدید
کاربر ممتاز
بیا ره توشه برداریم
قدم در راه بی برگشت بگذاریم
ببینیم اسمان "هرکجا"ایا همین رنگ است؟

تا که دستم حلقه ی مویش گرفت
دست از دنیا و دین برداشتم

تا که نوشیدم شرابی از لبش
آب حیوان را تو گویی یافتم
:gol:
 

ویدا

عضو جدید
نازنینا ما به ناز تو جوانی داده ایم
دیگر اکنون با جوانان ناز کن با ما چرا؟
 

الهه_م

عضو جدید
با تو باور کردم که جهان خالی از اینه ی پاکی نیست
شبی از شبها تو به من گفتی
شب باش
من که شب بودم و شب هستم و شب خواهم بود
شب شب گشتم به امیدی که تو فانوس شب من باشی
 

aloosha

عضو جدید
با تو باور کردم که جهان خالی از اینه ی پاکی نیست
شبی از شبها تو به من گفتی
شب باش
من که شب بودم و شب هستم و شب خواهم بود
شب شب گشتم به امیدی که تو فانوس شب من باشی

این شعر خیلی قشنگه میشه ادامشم تایپ کنید
مرسی:gol:
 

الهه_م

عضو جدید
این شعر خیلی قشنگه میشه ادامشم تایپ کنید
مرسی:gol:

ممنون عزیزم من اون تیکه ای رو که دارم واست میزارم منتها نمیدونم کامله یا نه
شرمنده:(

شبی از شبها
ای تو اینه هر پاکی
ای پاک
با تو باور کردم که جهان خالی از اینه ی پاکی نیست
شبی از شبها تو به من گفتی
شب باش
من که شب بودم و شب هستم و شب خواهم بود
شب شب گشتم به امیدی که تو فانوس شب من باشی
 

aloosha

عضو جدید
یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور
کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور
 

sisah

عضو جدید
یکی را دیدم اندر جایگاهی
که می‌کاوید قبر پادشاهی
به دست از بارگاهش خاک می‌رفت
سرشک از دیده می‌بارید و می‌گفت
ندانم پادشه یا پاسبانی
همی بینم که مشتی استخوانی
 

ie student

عضو جدید
کاربر ممتاز
من از بیگانگان هرگز ننالم


که با من هر چه کرد،این آشنا کرد!
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا