بیا ره توشه برداریم
قدم در راه بی برگشت بگذاریم
ببینیم اسمان "هرکجا"ایا همین رنگ است؟
تا که دستم حلقه ی مویش گرفت
دست از دنیا و دین برداشتم
تا که نوشیدم شرابی از لبش
آب حیوان را تو گویی یافتم
بیا ره توشه برداریم
قدم در راه بی برگشت بگذاریم
ببینیم اسمان "هرکجا"ایا همین رنگ است؟
نیست در شهر نگاری که دل ما ببردما در این عالم که خود کنج ملالی بیش نیست
عالمی داریم در کنج ملال خویشتن
نیست در شهر نگاری که دل ما ببرد
بختم ار یار شود رختم از این جا ببرد
نازنینا ما به ناز تو جوانی داده ایم
دیگر اکنون با جوانان ناز کن با ما چرا؟
با تو باور کردم که جهان خالی از اینه ی پاکی نیست
شبی از شبها تو به من گفتی
شب باش
من که شب بودم و شب هستم و شب خواهم بود
شب شب گشتم به امیدی که تو فانوس شب من باشی
این شعر خیلی قشنگه میشه ادامشم تایپ کنید
مرسی
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | ||
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |