یک دو جامم دی سحرگه اتفاق افتاده بود
وز لب ساقی شرابم در مذاق افتاده بود
وز لب ساقی شرابم در مذاق افتاده بود
در کم دقتي ام نسبت به تکرار الفاظ حق با شماست، با اين حال هر شعري با گويندهاش لحن و معنايش خاص ميشود و از تکرار بيرون ميآيد!با اینکه شعرتون تکراری بود. چند تا پست پایینتر رو نگاه کنید.
اما خوب :
موجیم و وصل ما از خود بریدن است
ساحل بهانه ایست رفتن رسیدن است
سلامسلام محمد طاهاي عزيزم! کجا پيدايت کنم مرد؟
تا درخت دوستي کي بر دهد
حاليا رفتيم و تخمي کاشتيم
گفتوگو آيين درويشي نبود
ورنه با تو ماجراها داشتيم
از دل ما که اخراج نشدهاي مرد!ببخشید من از سایت اخراج شدم ولی امشب هم در خدمتتون هستم.
در سلسله پيمودن.
بر شعلهی خويش
سوختن
تا جرقّهی واپسين،
بر شعلهی حُرمتي
که در خاک ِ راهاش
يافتهاند
منم با یه نفر یه کار مهم دارمحق با توست! اما بالاخره در جاي ديگر پيدايت ميکنم!
در ره منزل ليلي که خطرهاست در آن
شرط اول قدم آن است که مجنون باشي!
شرمنده پستم دوتا بعد افتاد.منم با یه نفر یه کار مهم دارم
اما بهش دسترسی ندارم
شدم مثل شما
---------------------
ولی تو تا لب معشوق و جام می خواهی
طمع مدار که کار دگر توانی کرد
دلا ز نور هدایت گر آگاهی یابی
چو شمع خنده زنان ترک سر توانی کرد
گر این نصیحت شاهانه بشنوی حافظ
به شاهراه حقیقت گذر توانی کرد.
اي ساقي جان پر كن آن ساغر پيشين رادل پاییز ندارد غم جانکاه مرا
رفتنی هستم اگر باز کنی راه مرا
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | ||
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |