تو در آب اگر به بینی حرکات خویشتن رایا رب این شمع دل افروز ز کاشانه کیست / جان ما سوخت بپرسید که جانانه کیست
بزبان خود بگویی که به حسن بی نظیرم
تو در آب اگر به بینی حرکات خویشتن رایا رب این شمع دل افروز ز کاشانه کیست / جان ما سوخت بپرسید که جانانه کیست
اشتباهی که همه عمر پشیمانم از او
اعتمادی است که بر مردم دنیا کردم
من نگویم که مرا از قفس آزاد کنید / قفسم برده به باغی و دلم شاد کنید
نومید مشو جانا کاومید پدید آمد / اومید همه جانها از غیب رسید آمددرآب و گل که آورد،آیین جان نهادن؟
بر دوش جان نازک،بار گران نهادن؟
نومید مشو جانا کاومید پدید آمد / اومید همه جانها از غیب رسید آمد
از دهان لاله خون بر دست من پاشیده باد
کاین همه در باغ ها برگ هیاهو با من است
تا که بمحفل درم با تو سخن میکنم
چونکه بخلوت روم مونس جانی مرا
سوزد دل از برایِ من و من برایِ دل
امشب امیدوار شدم از وفایِ دل
"عماد خراسانی"
تندیس ناز بودی و لبخند یک بهار
دیر آمدی به باغ جوانی خزان نشست
تو ای توانگر حسن از غنای درویشان ... خبر نداری اگر خسته اند اگر ریشند
آمد بهاران دوستان منزل سوی بستان کنیم / گرد غریبان چمن خیزید تا جولان کنیم
غزلیات شمس تبریزی
من اگر نیکم و گر بد تو برو خود را باش ... هر کسی آن دِرَوَد عاقبت کار که کشت
آغوش گرمش را چو بر ما می کند باز
بال و پری وامیکنم آن سوی پرواز
خنجرت را برکش ابراهیم وار
من چو اسماعیلم و قربانی ام
ما را ندادی صبر و تاب و زما گرفتی رنگ و آب
و ز بیدلان جستی حساب از ذره و مثقال
لب تر نکرده ایم ز جام و سبوی کس
جاوید مست جرعه ی پیمانه ی خودیم
می ده که سر به گوش من آورد چنگ و گقت
تا بشنوی ز صوت مغنی هوالغنی
یار دور است ز ما تا به نظر نزدیک است / امتیاز آینهٔ دوریِ هر نزدیک است
در کوی خرابات مرا عشق کشان کرد / آن دلبر عیار مرا دید نشان کردیک نفر هست که از پنجره ها
باز آهسته مرا می خواند
در کوی خرابات مرا عشق کشان کرد / آن دلبر عیار مرا دید نشان کرد
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | ||
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |